𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
- آفتـٰاب در حجـٰاب !🖤'
آفتاب در حجـٰاب روایتـے ناب از واقعہۍ کربلا است عاشورایـےست از نگاه زینب (س) ، کربلایـے است براۍ حضرت زینب (س) ، پیوند حماسہ و عاطفہ و ادب و ؏شق است تا بیاموزیم و عبرت بگیریم و هنگام ظهور میان لشگر یزیدیان نباشیم .
-نویسندھ ❲ سید مھدی شجاعـے ❳!
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
آفتاب در حجـٰاب روایتـے ناب از واقعہۍ کربلا است عاشورایـےست از نگاه زینب (س) ، کربلایـے است براۍ ح
تیکه کتاب؛
در کربلا، شاید هیچکس به اندازه تو زهر عطش در جانش رسوخ نکرده باشد،بچه ها که فریاد العطش سرداده اند ، همگی در سایه سار خیمه بوده اند ، مردان که تشنگی ، بنیانهای وجودشان را مکیده است ، هیچکدام پوششی به طاقت فرسایی حجاب تو بر تن نداشته اند ، معجر و مقنعه و عبا و دشداشه و لباس کامل ، در زیر آفتاب سوزنده نینوا ، حتی خون رگهای تو را تبخیر کرده است ، تو اگر با همین حجاب ، در عرصه نینوا می نشستی ، عطش تمام وجودت را به آتش می کشید ، چه رسد به اینکه هیچکس در کربلا به اندازه تو راه نرفته است ، ندویده است ، هروله نکرده است مگر البته خود حسین(ع) و تو اکنون با این حال و روز باید فریاد العطش بچه ها را بشنوی و تاب بیاوری. باید تشنگی را در تار و پود جوانان بنی هاشم ببینی و به تسلایشان برخیزی. باید زبانه های عطش را در چشم های کودکان نظاره کنی و زبان به کام بگیری و دم برنیاوری،باید خون را از لبهای ترک خورده ات بروبی و به گونه هایت بمالی تا زردی رخسار تو بچه ها را دچار ضعف و سستی نکند ، باید تصویر کوثر را در آینه نگاهت بخشکانی تا بچه ها با دیدن چشمهای تو به یاد آب نیفتند ، باید آوندهای خشکیده اینهمه نهال را به اشک چشم آبیاری کنی تا تصویر پژمردگی در مخیله دشمن بخشکد و گلهای باغ رسول الله را شاداب تر از همیشه ببیند ، اما از همه اینها مهمتر و در عین حال سختتر و شکننده تر ، کار دیگری است و آن اینکه نگذاری آتش عطش بچه ها از در و دیوار خیمه ها سرایت کند و توجه ابوالفضل را برانگیزد ، نگذاری طنین تشنگی بچه ها به گوش عباس برسد.
همیشہ لازم نیست خواندن کتـٰابـے را کہ آغاز کردهاید بہ پایان ببرید 📖!'
کمال گرا نباشید ! ممکن است چند کتاب را ببینید و بگیرید و بخوانید و در نیمہۍ راه رها کنید ، ایراد از شما نیست . بلکہ شاید کتاب مناسب و جذاب را پیدا نکردھ اید . مطمئن باشید پس از مدتـے کہ سلیقہۍ کتابخوانے خود را بھتر بشناسید ، این نوع کتابھاے نصفہ و نیمہ ، سھم کمتری را بہ خود اختصاص خواهند داد📚🖇.
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
آخرین بار کہ دیدمت 🤍🌙'
و بازهم عاشقانہای دیگر در دل جنگ و خون ؛ مردی کہ براۍ دفاع از حرم بـےبـے از جان و خوانواداش گذشت و زنـے کہ جز درد چشم انتظارۍ یار ، نیش و کنایہها همچون تیرے تا عمق جانش را زخم مےکند.
. . .آهستہ دستت را فشرد و بی آنکه بخواهی با همان صداۍ بغض آلود برایت ترجمہاش کرد: خداۍ من، خلق را جملگے بہ ؏شق تو ترک کردم و خانوادهام را بہ امید دیدارت بـےسرپرست و تنھا گذاشتم. آن گاه شانہهاۍ تو نیز چون شانہهاۍ مردت لرزید و همراه بغض نیمہ شکستہ مجتبـے گریستے. با پشت دست اشکت را پاک مےکنے و در دل مےخوانے:
برو اے اشک برون از سر راه نگھم
رود این یار من و میل تماشا دارم
سعے مےکنی بر لرزش دستانت غلبه کنـے . کاسہ آب و گلهای سرخ پرپرش را بر رد پاےِ عزیزت مےریزۍ ⚘️.
-نویسندھ ❲ سیده زهرا طباطبایـے ❳!
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
زندگـے حاج حسین آکنده از عطر کربلا بوده . . همسرشون این عطر رو با ظرافت لاۍ صفحات کتاب گذاشتن تا ما
” رو کرد به دخترم زهرا گفت: «وقتی گرههای بزرگ به کارتون افتاد، از خانم فاطمهٔ زهرا کمک بخواید. گرههای کوچیک رو هم، از شهدا بخواید براتون باز کنن.» “
📚کتاب خداحافظ سالار
❤️ شهید حسین همدانی