نرگِث
پیشنوشت: نرگسجان؛ سلام. قرار نیست برایِ نرگسِ تو آینه به مناسبتِ سالروزِ تولدش لاو بترکونمُ تشکر
امسال خیلی جدید برایِ نرگس میّسر شد.
دوستِ نارنجیِ من؛ ایتا
دخترایِ حرهٔ منُ در نهایت بناتالحوراءِ عزیزمم
امسال خیلی خیلی بوسیدنیتر بود
- ادبیاتِ کودکانه | بیستُ دویِ مرداد، تولدِ نرگس[ خاتون]
نرگِث
امسال خیلی جدید برایِ نرگس میّسر شد. دوستِ نارنجیِ من؛ ایتا دخترایِ حرهٔ منُ در نهایت بناتالحوراءِ
خود کفا بودنُ توجه کنید
* لبخندِ دندوننما
نرگِث
رکیذِ عزیز، بعدِ بارگذاریِ این قطعه، بُعد جدیدی از آرامشُ رسوند. * هستی با یه لیوان چایدارچین زیرِ
و امّا
ریپلایُ ریپلای رو این قطعهٔ دوستداشتنی
* بابونهٔ سنجاق شده رو این قطعه
نرگِث
* این ثانیهها رو بگردیدُ بغضِ صدایِ ابتهاجِ عزیزُ پیدا کنید.
زمینهایِ خشكِ بیحوصله
در نهایت آبیاری با این قطعه *
نرگِث
زمینهایِ خشكِ بیحوصله در نهایت آبیاری با این قطعه *
" از حوصله صحبت میکنی عزیزِ من؟ "
اینروزا
این ساعتایِ تندرویِ اخموو با سگرمههایِ چفتِ هم نشسته؛ فیلشون یادِ هندستون کرده خانووم.
اینجا شاهچراغه، ش ا ه چ ر اغ.
بلاخره[ ما را بکشید؛ ملت بیدارتر میشود ]
* تسلیت بابتِ این غمِ حزنآلود
هدایت شده از نرگِث
[ ایام ]
با رقص میچسبانند برچسبِ شادی و پایکوبی را از سر تا پا که مبادا دریاچهٔ شور که از اشکِ دیده سطح را به آغوش کشید زاویهٔ دیدِ فلانیها شود.
این ایام در گذر است و هرچه میگذرد به تنگنایِ نفس میرسیم.
در پستویِ تجربهها باز آدمها را یکردیف نچیدیم که " همه مانندِ هم میمانند "
نیکمنشان بسیارند و بیشمار، اگر نام یکی از آن هزار نفر را به قصد معرفی زبان باز کنم، بیشک تو را آوازهٔ این شهر از بینقصی خواهم کرد.
به زودی ...
- نرگسخاتون | آشفتگیِ احوالُ همین حرفا
نرگِث
[ سکوتها را بشکنید ] - ساعتِ 25:61 | رؤ
امّا ابهامی که کلِ محتوایِ پستُ بغل کردهَ رو باید یه توضیحی بدم.