#فاطمه_جان_کار_علی_زار_شد
#نوحه_حضرت_زهرا_س
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
فاطمه جان کار علی زار شد(۲)
به درد و داغ تو گرفتار شد
_
چشم علی چو دیده ات تار شد(۲)
به درد و داغ تو گرفتار شد
_
بعد تو زهرا بگرفتم به بَر
ز درد جانسوز تو زانوی غم
جز تو کسی درک نخواهد نمود
اینکه چه آمد ز غمت بر سرم
دل علی غصه تَلمبار شد(۲)
به درد و داغ تو گرفتار شد
داغ تو آتش زده بر جان من
سهم من از رفتن تو غم شده
از غم جانسوز تو ای مهربان
فاطمه جانم کمرم خَم شده
غمِ علی بعد تو بسیار شد(۲)
به درد و داغ تو گرفتار شد
تا که تو رفتی ز بَرَم ای عزیز
غریب و بی یار و مُعین گشته ام
ز جور قاتلین تو فاطمه
پاک دگر خانه نشین گشته ام
علی ز هجران تو بیمار شد(۲)
به درد و داغ تو گرفتار شد
بار غم من چو به دوش تو بود
رفتی من از غصه زمین خورده ام
گر چه من ای یار نفس می کِشم
بی تو بدان فاطمه جان مُرده ام
علی دگر بی کس و بی یار شد(۲)
به درد و داغ تو گرفتار شد
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح
#این_که_ز_داغ_فاطمه
#نوحه_حضرت_زهرا_س
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
این که ز داغ فاطمه
زند به سینه و به سر
امیر مؤمنین بُوَد
این که ز سینه می کشد
دما دم آه شعله ور
امیر مؤمنین بُوَد
این که گرفته در بغل
زانوی غم علی بُوَد
این که شکسته از غم و
درد و اِلَم علی بُوَد
این که فراق فاطمه
زده به قلب او شرر
امیر مؤمنین بُوَد
علی ز داغ فاطمه
ملول و جان به لب شده
از این مصیبت گران
سخت به تاب وتب شده
آن که فراق یار او
به قلب او کرده اثر
امیر مؤمنین بُوَد
علی دلش چو پهلوی
فاطمه اش شکسته شد
دگر پس از حبیبه اش
ز عمر خویش خسته شد
این که نشسته دلغمین
اشک ببارد از بصر
امیر مؤمنین بُوَد
بزن به سینه با علی
که فاطمه زدست رفت
بگو به صوت منجلی
که فاطمه زدست رفت
به احترام فاطمه
آنکه به ما کند نظر
امیر مؤمنین بُوَد
به جرم یاری از ولی
فاطمه را کتک زدند
دست کِشد تا ز علی
فاطمه را کتک زدند
آنکه ز یاد می برد
وفای یار خود مگر
امیر مؤمنین بُوَد
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
#فاطمه_جان_مرو
#نوحه_حضرت_زهرا_س
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
فاطمه جان مرو «۲»
از خانه ی علی «۲»
بی تو خانه گردد «۲»
ویرانه ی علی «۲»
فـاطمـه جـان مـرو تنهـاتـرم مکــن
با رفتــنت دگــر بــی یـــاورم مکـــن
ترک من ای تواز،جان بهترم مکن
بوده ای صفای «۲»
کاشانه ی علی «۲»
فاطمه جان نگر، به حال وروز من
جان زینبین، جان حسین و حسن
من غریب شهرم، کن حذر ز رفتن
از غمت می میرم «۲»
دُردانه ی علی«۲»
روز خوش دراین عالم ندیده بودی
از بـــاغ زنــدگی گــل نچـیده بـــودی
ای چه زود دل از دنیا بریده بودی
می روی شبانه «۲»
بر شانه ی علی«۲»
جــای سـالمـی در پیـکرت نـدیدم
از تن کبـودت مـن بنفشه چیدم
وقت شُستنت ناله ز دل کشیدم
پرپرت نمودند «۲»
ریحانه ی علی«۲»
ای پهــلو شکســته در ره ولایـــت
از«ولی» نمودی با جانت حمایت
با تو گشته زیبا تُحفه ی شهادت
سوخته شمع جانت«۲»
پروانه ی علـی«۲»
ناله ی پشت در مانده توی گوشم
یـا اَبَتـای تـو، بــرده صبـر و هـوشـم
تـا اَبـد ز داغـت مـن سـیه بپــوشـم
علی جان گفتنت«۲»
ترانه ی علی «۲»
بس غم توزهرا جانسوزاست وجانکاه
جـــای نفـس آیــد از سیـنه ی مـــن آه
مـاتمت شـررها، زد بـه جـان «مـداح»
شد مرید تو و«۲»
دیوانه ی علی «۲»
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
آمدنت نزدیک است
و صدای قدم هایت لرزه بر جان طاغوت ها انداخته!
سلام بر تو و بر روزی که بُت های روزگار یکی یکی به دستان ابراهیمی تو سقوط کنند!
#سلام_بر_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌷🌷
#مرثیه_حضرت_زهرا
وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده
در حسرت بهبود زخم تو دوا مانده
ما نیز بیماریم از بیماری ات بانو
پس خوب شو زهرا و اینگونه شفامان ده
ای مستجاب الدعوه ام طوری دعا کردی
که در دهان زینب آمینِ دعا مانده
محجوب من، حرف تو را میخواندم از چشمت
آن هم که پشت پلک مجروح تو جا مانده
ما هر دوتا مشگل گشا هستیم اما تو
آنقدر مجروحی که این مشگل گشا مانده
حال علي بدتر نباشد بهتر از تو نيست
من مانده ام با اين غرور زير پا مانده
هر بار که میبینمش صدبار میمیرم
حق دارم آخر روی چادر رد پا مانده
داری نفس را نیمه نیمه میکشی، پیداست
یک استخوان دنده از باقی جدا مانده
تا صبح مثل زخم تو خون گریه میکردم
وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده
#مرثیه_حضرت_زهرا
چشمان تو دو ماهی در غم شناورند
یا دو پیالهی غم ساقی کوثرند
افسوس ای عروس قلیل الجهاز من
اسباب خانهی توو عمرت برابرند
درد تو درد ماست نشانم به آن نشان
شب سرفه میکنی همه از خواب میپرند
آرامش تو را جلوی در به هم زدند
امشب دگر بخواب ملائک دم درند
در بستری ولی بغلت نیست محسنی
این لخته ها به جاش ولی خوب نوبرند
از در همین که میگذرم بغض میکنم
دیوار و میخ آینهی دق حیدرند
تقصیر تو نبود که چشمت کبود شد
میخواستند اشک مرا در بیاورند
آنها که با غلاف به بازوی تو زدند
یک روز میرسد که به دنبال خنجرند
طوری که میدرند لباس حسین را
یک گله گرگ پیکر آهو نمیدرند
🔸شاعر:
#وحید_عظیم_پور👆
____
#مرثیه_حضرت_زهرا
گاهی به یک نگاه سخن گفته میشود
ناگفته های شوهر و زن گفته میشود
حالا که ظاهر تو به سنت نمیخورد
راز سه ماهه پیر شدن گفته میشود
دست مرا که بست به دستت قلاف زد!
در این ورم خجالت من گفته میشود
یکروز میرسد که دراین کوچه های تنگ
حتما دلیل بغض حسن گفته میشود
تب کردن از علائم آتش گرفتن است
حال تو از حرارت تن گفته میشود
ای شمع آب رفته ی من!دلخوشم فقط...
به چند استخوان که بدن گفته میشود!
شانه بزن که درد دل بچه ها به تو
درلحظه های شانه زدن گفته میشود
روزی به چادر تو حیا گفته شد ولی..
روزی به چادر تو کفن گفته میشود
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی👆
افتادم مادر افتاد
افتادم تا در افتاد
افتادم میدیدم مادر افتاد
ترسیدم زیر در بود فهمیدم
تا شد رد حال مادر هم شد بد
مادر ما رو میزد واویلا
واویلا واویلا واویلا
صدا صدای مادره
صدا از زیر این دره
بیا درو بلند کنیم
بیا نفس آخره
داد میزد یه طرف فریا میزد
یه طرف جلاد میزد
پر هیزم زیر در شد مادر گم
کشتن این زن رو مردم
جنجاله بین کوچه
بی حاله یه زنه هجده ساله
واویلا واویلا واویلا
حال مادرم بده حلالت نمی کنم
خون تازه اومده حلالت نمی کنم
مادرم وای مادرم وای
مادرم وای مادرم وای
افتادم مادر افتاد حسن
12_Karimi-Shab_04_Fatemiyeh_dovom1396-003_(www.rasekhoon.net).mp3
9.97M
#زمینه
#فاطمیه
#حاج_محمود_کریمی
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
((ای وای مادر،،،،،))
ای وای مــادر رمـق نمــونده تو دستاش
شـــبای آخـــر بهــم نمی خوره چشماش
نمی دونم بیـداره یا خوابه یا بی هوشه
چه بُغضی کـرده مادر که آبم نمی نوشه
بازخم روی پهلوگریه براش خوب نیست
بازخم روی بازوگریه براش خوب نیست
بازخم روی ابروگریه براش خوب نیست
هر کی یه گوشـــــه زانـو بغـل می گیره
بابام گـــمـــونم از غـــــم داره می میره
برای دلگــرمـیمون لبخند رو لبـاش داره
ولی یه بُغض سنگین توعمق نگاش داره
درسته مَـــردِ اما گــــریه براش خـــوبه
مَـــردِ نــبرده اما گــــریه براش خـــوبه
خـــدای درده اما گــــریه براش خـــوبه
چـــه کاری کـــــرده مدینـه با دل حیدر
پریـــده رنگ از صــــورت فاتـــح خیبر
زانوش داره می لرزه بعد از ماجرای در
بانوش داره می لرزه با یاد تــن بی سـر
کـفن ها رو رو دســـتام گریه داره والله
حـــــال برادرهـــام گـــــــریه داره والله
به فکـــــر عاشــــــورام گریه داره والله
بار مصیبـــت هام گـــــــــریه داره والله
اون روز که من تــــنهام گریه داره والله
میــــون دشــــــمن هام گریه داره والله
به فکـــــر دخــــــترهام گریه داره والله
به فکـــر معجـــــــرهام گریه داره والله
79397_14001015132130_699873.m4a
699.9K
#نوحه_سینه_زنی
#درقالب_شور_زمینه_و_نوحه_ایستاده
#حسن_ختام_مجالس_عزا
#سبک_سنتی
#بند_اول
من سینهزنم سینهزن نور دو عینت
مـظلـــوم حســـینـت
شــدم نوکــــر کـویت
دوچشم من به سویت
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_دوم
ما را برســـان به کربلای نور عینت
مظلوم حـسینت
اگر که زیـر دینم
دلتنگ حســـینم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_سوم
در کـرببلا و علقمـه مست ابوالفضل
پا بسـت ابوالفضل
شدم همنفس یاس
ســـینـه زن عباس
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_چهارم
در زیر علم بیمــــهی شـــاه عالمینم
نوکـــــــر حسـینم
دل را به تو بسـتم
ســـائل تو هستم
#شعر_مرتضی_محمودپور
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
گوشه ی چادر تو تا که به در میگیرد
مرتضی پشت سرت دست به سر میگیرد
تو فقط فضه بیا فاطمه را زود ببر
چون که دارد دَم در معرکه در میگیرد
از همان روز که برگشتی از آن کوچه حسن
زانویش را چه غریبانه به بر میگیرد
دخترت گفت در این خانه که نامحرم نیست
پس چرا مادرمان رُخ ز پدر میگیرد
فاطمه دخترمان حال تو را میداند
چند روزیست تو را زیر نظر میگیرد
زودتر خوب شوی فاطمه جان خوبتر است
زن همسایه سه ماه است خبر می گیرد