eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.3هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
370 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 فاطمه جان کار علی زار شد(۲) به درد و داغ تو گرفتار شد _ چشم علی چو دیده ات تار شد(۲) به درد و داغ تو گرفتار شد _ بعد تو زهرا بگرفتم به بَر ز درد جانسوز تو زانوی غم جز تو کسی درک نخواهد نمود اینکه چه آمد ز غمت بر سرم دل علی غصه تَلمبار شد(۲)            به درد و داغ تو گرفتار شد داغ تو آتش زده بر جان من سهم من از رفتن تو غم شده از غم جانسوز تو ای مهربان فاطمه جانم کمرم خَم شده غمِ علی بعد تو بسیار شد(۲)            به درد و داغ تو گرفتار شد تا که تو رفتی ز بَرَم ای عزیز غریب و بی یار و مُعین گشته ام ز جور قاتلین تو فاطمه پاک دگر خانه نشین گشته ام علی ز هجران تو بیمار شد(۲)             به درد و داغ تو گرفتار شد بار غم من چو به دوش تو بود رفتی من از غصه زمین خورده ام گر چه من ای یار نفس می کِشم بی تو بدان فاطمه جان مُرده ام علی دگر بی کس و بی یار شد(۲)             به درد و داغ تو گرفتار شد 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 شعر:علی اکبراسفندیار«مداح
‍ ‍ 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 این که ز داغ فاطمه زند به سینه و به سر امیر مؤمنین بُوَد این که ز سینه می کشد دما دم آه شعله ور امیر مؤمنین بُوَد این که گرفته در بغل زانوی غم علی بُوَد این که شکسته از غم و درد و اِلَم علی بُوَد این که فراق فاطمه زده به قلب او شرر امیر مؤمنین بُوَد علی ز داغ فاطمه ملول و جان به لب شده از این مصیبت گران سخت به تاب وتب شده آن که فراق یار او به قلب او کرده اثر امیر مؤمنین بُوَد علی دلش چو پهلوی فاطمه اش شکسته شد دگر پس از حبیبه اش ز عمر خویش خسته شد این که نشسته دلغمین اشک ببارد از بصر امیر مؤمنین بُوَد بزن به سینه با علی که فاطمه زدست رفت بگو به صوت منجلی که فاطمه زدست رفت به احترام فاطمه آنکه به ما کند نظر امیر مؤمنین بُوَد به جرم یاری از ولی فاطمه را کتک زدند دست کِشد تا ز علی فاطمه را کتک زدند آنکه ز یاد می برد وفای یار خود مگر امیر مؤمنین بُوَد 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 فاطمه جان مرو «۲»                         از خانه ی علی «۲» بی تو خانه گردد «۲»                          ویرانه ی علی «۲» فـاطمـه جـان مـرو تنهـاتـرم مکــن با رفتــنت دگــر بــی یـــاورم مکـــن ترک من ای تواز،جان بهترم مکن بوده ای صفای «۲»                     کاشانه ی علی «۲» فاطمه جان نگر، به حال وروز من جان زینبین، جان حسین و حسن من غریب شهرم، کن حذر ز رفتن از غمت می میرم «۲»                       دُردانه ی علی«۲» روز خوش دراین عالم ندیده بودی از بـــاغ زنــدگی گــل نچـیده بـــودی ای چه زود دل از دنیا بریده بودی می روی شبانه «۲»                      بر شانه ی علی«۲» جــای سـالمـی در پیـکرت نـدیدم از تن کبـودت مـن بنفشه چیدم وقت شُستنت ناله ز دل کشیدم پرپرت نمودند «۲»                     ریحانه ی علی«۲» ای پهــلو شکســته در ره ولایـــت از«ولی» نمودی با جانت حمایت با تو گشته زیبا تُحفه ی شهادت سوخته شمع جانت«۲»                    پروانه ی علـی«۲» ناله ی پشت در مانده توی گوشم یـا اَبَتـای تـو، بــرده صبـر و هـوشـم تـا اَبـد ز داغـت مـن سـیه بپــوشـم علی جان گفتنت«۲»                      ترانه ی علی «۲» بس غم توزهرا جانسوزاست وجانکاه جـــای نفـس آیــد از سیـنه ی مـــن آه مـاتمت شـررها، زد بـه جـان «مـداح» شد مرید تو و«۲»                         دیوانه ی علی «۲» 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
آمدنت نزدیک است و صدای قدم هایت لرزه بر جان طاغوت ها انداخته! سلام بر تو و بر روزی که بُت های روزگار یکی یکی به دستان ابراهیمی تو سقوط کنند! 🌷🌷
وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده در حسرت بهبود زخم تو دوا مانده ما نیز بیماریم از بیماری ات بانو پس خوب شو زهرا و اینگونه شفامان ده ای مستجاب الدعوه ام طوری دعا کردی که در دهان زینب آمینِ دعا مانده محجوب من، حرف تو را می‌خواندم از چشمت آن هم که پشت پلک مجروح تو جا مانده ما هر دوتا مشگل گشا هستیم اما تو آنقدر مجروحی که این مشگل گشا مانده حال علي بدتر نباشد بهتر از تو نيست من مانده ام با اين غرور زير پا مانده هر بار که میبینمش صدبار میمیرم حق دارم آخر روی چادر رد پا مانده داری نفس را نیمه نیمه می‌کشی، پیداست یک استخوان دنده از باقی جدا مانده تا صبح مثل زخم تو خون گریه میکردم وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده چشمان تو دو ماهی در غم شناورند یا دو پیاله‌ی غم ساقی کوثرند افسوس ای عروس قلیل الجهاز من اسباب خانه‌ی تو‌و عمرت برابرند درد تو درد ماست نشانم به آن نشان شب سرفه میکنی همه از خواب میپرند آرامش تو را جلوی در به هم زدند امشب دگر بخواب ملائک دم درند در بستری ولی بغلت نیست محسنی این لخته ها به جاش ولی خوب نوبرند از در همین که میگذرم بغض میکنم دیوار و میخ آینه‌ی دق حیدرند تقصیر تو نبود که چشمت کبود شد میخواستند اشک مرا در بیاورند آنها که با غلاف به بازوی تو زدند یک روز میرسد که به دنبال خنجرند طوری که میدرند لباس حسین را یک گله گرگ پیکر آهو نمیدرند 🔸شاعر: 👆 ____ گاهی به یک نگاه سخن گفته میشود ناگفته های شوهر و زن گفته میشود حالا که ظاهر تو به سنت نمیخورد راز سه ماهه پیر شدن گفته میشود دست مرا که بست به دستت قلاف زد! در این ورم خجالت من گفته میشود یکروز میرسد که دراین کوچه های تنگ حتما دلیل بغض حسن گفته میشود تب کردن از علائم آتش گرفتن است حال تو از حرارت تن گفته میشود  ای شمع آب رفته ی من!دلخوشم فقط... به چند استخوان که بدن گفته میشود! شانه بزن که درد دل بچه ها به تو درلحظه های شانه زدن گفته میشود روزی به چادر تو حیا گفته شد ولی.. روزی به چادر تو کفن گفته میشود 🔸شاعر: 👆
افتادم مادر افتاد افتادم تا در افتاد افتادم میدیدم مادر افتاد ترسیدم زیر در بود فهمیدم تا شد رد حال مادر هم شد بد مادر ما رو میزد واویلا واویلا واویلا واویلا صدا صدای مادره صدا از زیر این دره بیا درو بلند کنیم بیا نفس آخره داد میزد یه طرف فریا میزد یه طرف جلاد میزد پر هیزم زیر در شد مادر گم کشتن این زن رو مردم جنجاله بین کوچه بی حاله یه زنه هجده ساله واویلا واویلا واویلا حال مادرم بده حلالت نمی کنم خون تازه اومده حلالت نمی کنم مادرم وای مادرم وای مادرم وای مادرم وای افتادم مادر افتاد حسن
12_Karimi-Shab_04_Fatemiyeh_dovom1396-003_(www.rasekhoon.net).mp3
9.97M
((ای وای مادر،،،،،)) ای وای مــادر رمـق نمــونده تو دستاش شـــبای آخـــر بهــم نمی خوره چشماش نمی دونم بیـداره یا خوابه یا بی هوشه چه بُغضی کـرده مادر که آبم نمی نوشه بازخم روی پهلوگریه براش خوب نیست بازخم روی بازوگریه براش خوب نیست بازخم روی ابروگریه براش خوب نیست هر کی یه گوشـــــه زانـو بغـل می گیره بابام گـــمـــونم از غـــــم داره می میره برای دلگــرمـیمون لبخند رو لبـاش داره ولی یه بُغض سنگین توعمق نگاش داره درسته مَـــردِ اما گــــریه براش خـــوبه مَـــردِ نــبرده اما گــــریه براش خـــوبه خـــدای درده اما گــــریه براش خـــوبه چـــه کاری کـــــرده مدینـه با دل حیدر پریـــده رنگ از صــــورت فاتـــح خیبر زانوش داره می لرزه بعد از ماجرای در بانوش داره می لرزه با یاد تــن بی سـر کـفن ها رو رو دســـتام گریه داره والله حـــــال برادرهـــام گـــــــریه داره والله به فکـــــر عاشــــــورام گریه داره والله بار مصیبـــت هام گـــــــــریه داره والله اون روز که من تــــنهام گریه داره والله میــــون دشــــــمن هام گریه داره والله به فکـــــر دخــــــترهام گریه داره والله به فکـــر معجـــــــرهام گریه داره والله
79397_14001015132130_699873.m4a
699.9K
من سینه‌زنم سینه‌زن نور دو عینت مـظلـــوم حســـینـت شــدم نوکــــر کـویت دوچشم من به سویت 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ما را برســـان‌ به‌ کربلای نور عینت مظلوم حـسینت اگر که زیـر دینم دلتنگ حســـینم 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ در کـرببلا و علقمـه مست ابوالفضل پا بسـت ابوالفضل شدم همنفس یاس ســـینـه زن عباس 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ در زیر علم بیمــــه‌ی شـــاه عالمینم نوکـــــــر حسـینم دل را به تو بسـتم ســـائل تو هستم
گوشه ی چادر تو تا که به در میگیرد مرتضی پشت سرت دست به سر میگیرد   تو فقط فضه بیا فاطمه را زود ببر چون که دارد دَم در معرکه در میگیرد   از همان روز که برگشتی از آن کوچه حسن زانویش را چه غریبانه به بر میگیرد   دخترت گفت در این خانه که نامحرم نیست پس چرا مادرمان رُخ ز پدر میگیرد   فاطمه دخترمان حال تو را میداند چند روزیست تو را زیر نظر میگیرد   زودتر خوب شوی فاطمه جان خوبتر است زن همسایه سه ماه است خبر می گیرد
بخند...گریه ات آخر مرا ز پا انداخت مرا ز پا و تو را دیگر از نوا انداخت   به جان من بخورد درد تو، نخور غصه غم تو لرزه به اندام مرتضی انداخت   غریبگی نکن ای آشنای مرد غریب بگو چگونه تورا کوچه از صدا انداخت   بگو چه کار کنم تا مرا حلال کنی؟ تورا حمایتِ از من در این بلا انداخت   دو تا نشان زده با تیر خود، زمین خوردم همان کسی که تورا بین کوچه ها انداخت   ببینمت!  چقدر بد زده تو را نامرد که ضرب پنجه او روی گونه جا انداخت   ببین نتیجه سیلی بی هوا این است ز هر کلام تو یک در میان هجا انداخت   نفس کشیدی و من بند آمده نفسم لباس خونی تو از نفس مرا انداخت   ز لب گزیدن تو درد سینه ات پیداست جدال دنده و سینه تو را ز پا انداخت   اکبر نازک کار
هر زمان کردم نظر دیدم که بیداری چرا؟ پیشِ رویم چادر از رو بر نمیداری چرا؟   کس نمیگوید سلامم...کس نمیگوید جواب بین این غمها تو قفلِ غم به لب داری چرا؟   رنگِ رخسارت خبر از روزگارت می دهد کارِ خانه پس چرا لبخندِ اجباری چرا؟   هر چه پرسیدم ز حالت زود گفتی بهترم پس بگو دستت ز پهلو بَر نمیداری چرا؟   ردِّ خونی پشتِ در روی زمین بینم... ولی خیره با چشمان کم سو سوی مسماری چرا؟    یارِ هجده ساله ام رنگت چنان صد ساله هاست  دست بر زانو خمیده سمت دیواری چرا؟   این دعایت را شنیدم مرگ میکردی طلب نوبهارِ خانه ام از عمر بیزاری چرا؟   ای همه پشت و پناهم عزم رفتن کرده ای؟  قصدِ این داری که از من دست برداری ؟ چرا؟   صبح تا شب کارِ خانه نیمه ی شب گرمِ آه هر زمان کردم نظر دیدم که بیداری چرا؟   جعفری
YEKNET.IR - roze 2 - shabe 4 fatemie 2 - 1401 - hanif taheri.mp3
10.44M
🔳 🌴روضه حضرت زهرا(س) 🌴حلالم کن حیدر نیومد ... 🎤 ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌
فاطمیه خودت را در میان صحنه محشر تصور کن خودت را بی کس و بی یارو بی یاور تصور کن خودت را در میان شعله ها در موجی از آتش خودت را در میان دود و خاکستر تصور کن تصور کن خودت را در میان کوچه ی تنگی و در آن کودکی را پیش یک مادر تصور کن و بعدش مادری را که گرفته دست کودک را وآنها را میان خیل یک لشکر تصور کن و در ذهنت تجسم کن چهل نامرد جنگی را که صف بستند پشت خانه حیدر، تصور کن- چهل نامرد جنگی و رخ ناموس پیغمبر خودت تا انتهای قصه را دیگر تصور کن بیا و بعد از این مثل علی فردای زینب را تو از امروز با ساقی بی کوثر تصور کن و این یعنی به یاد آور دوباره بیت اول را خودت را در میان صحنه محشر تصور کن بیا یک بار در عمرت فقط یک بار در عمرت تمام نخل ها را در سرت بی سر تصور کن تصور کن تو هم در گودی مقتل زمین خوردی و حالا شمر را با چکمه اش بهتر تصور کن بیا مِنْ‌بَعد قاسم را علی اکبر تصور کن بیا مِنْ‌بَعد اکبر را علی اصغر تصور کن بماند داستان شام و مهمانی و بزم می خودت تا انتهای قصه را دیگر تصور کن 🔸شاعر: محمود یوسفی
ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم دیـــده از دیـــدار رخسارش منور داشتیم هــر کـــسی جـــسـم عــزیزش روز بردارد ولی ما که نعش مادر خود را به شب برداشتیم کــــــاش آن روزی کـــــــه تنها مادر ما را زدند مـــا یکی را در مـــــیان کوچه یاور داشتیم کاش محسن را نمی کشتند اعدا تا ما غنچه ای یــــــادرگار از آن گــــل رعنای پرپر داشتیم کــــــــاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم جـــــــــای آغـــوشش بخاک تیره بستر داشتیم این در و دیــــــــــوار می گرید بحال ما که ما مــــــــادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم مادر مــــــــا رفت از دنیا، در آن حالی که ما گـــــــریه بـــــــر حــالش سر قبر پیمبر داشتیم شاعر:غلامرضا سازگار
‍ متن نوحه تسبیحات مهدی رسولی روی لب ها نور و قدر و کوثر و طاها ذکر نورانی عاشق ها تسبیحات حضرت زهرا الله اکبر این همه جلال الله اکبر این همه شکوه الله اکبر در راه علی فاطمه ایستاده مثل یه کوه صلی الله علیک یا فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه روی لب ها نور و قدر و کوثر و طاها ذکر نورانی عاشق ها تسبیحات حضرت زهرا الله اکبر این همه جلال الله اکبر این همه شکوه الله اکبر در راه علی فاطمه ایستاده مثل یه کوه میدونم که راز شهادته این اشکا رنگ خدا میگیرم من با تسبیحات‌حضرت زهرا الحمدلله که نوکرتم الحمدلله که مادرمی الحمدلله که از بچگیام مادر سایه روی سرمی صلی الله علیک یا فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه از غصه ها چشم عاشقا شده دریا روضه ی بعد نماز ما تسبیحات حضرت زهرا سبحان الله باغ بهشت و دود سبحان الله از لحظه ی ورود سبحان الله پیش چشم علی آیه های کوثر شده کبود صلی الله علیک یا فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه صلی الله علیک یا فاطمه الحمدلله که نوکرتم الحمدلله که مادرمی
✨👐✨👐✨👐✨👐✨👐✨👐✨ بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد بخوان دعای فرج را ولی به قلب صبور که صبر میوه شیرین تر از ظفر دارد بخوان دعای فرج را که با شکسته دلان نسیم لطف خدا، انس بیشتر دارد بخوان دعای فرج را و ناامید مباش بهشت پاک اجابت، هزار در دارد بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است خدای را، شب یلدای غم سحر دارد بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال مسافر دل ما، نیت سفر دارد بخوان دعای فرج را که آسمان ها را شمیم غنچه نرگس ز جای بردارد بخوان دعای فرج را ز پشت پرده اشک که یار گوشه چشمی به چشم تر دارد بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد بخوان دعای فرج را به یاد خیمه سبز که آخرین گل سرخ از شما خبر دارد بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ‍ 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🍂سرد است تمام کوچه هامان برگرد گرمای پس از شب زمستان🌨 برگرد گلدان لب پنجره ام خشکیده😞 ای رحمت قطره های باران 🌧برگرد 🍂حالا که فضای روزگارم تار است خورشید همیشگی و تابان🌞برگرد 🍂من بغض ترک خورده ی دل آشوبم آرامش بی نهایت جان🌸برگرد 🍂عمری به سرم زده که فریاد کنم از خلوت خویش تا خیابان... برگرد🌺 🍃ای محض حضور؛ غایب پیداتر 🌺معنای وجود ؛ حسّ پنهان برگرد 🍂تبعیدی حبس انتظارت شده ایم ای مژده ی آزادی زندان برگرد🌼
علی تنها.mp3
9.27M
🎙تنظیم استودیویی| علی تنها 🎬تنظیم: علی افسری 🏴🏴🏴 مداح:👌😭😭 🏴مراسم عزاداری ایام فاطمیه اول •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• .(بند اول). خونه تاریکه و سرده / تو دلم خیلی غم ریخته جای خالیِ تو زهرا / منو بدجور بهم ریخته بعدِ تو خیلی تنهامو / تنها چاره م فقط صبره تو که نیستی دیگه خونه / برای من مث قبره بگو با این همه درد و بلا چیکار کنم بگو با گریه های مجتبی چیکار کنم بگو با خنده های دشمنا چیکار کنم چیکار کنم بدون تو،چیکار کنم بدون تو 😭 .(بند دوم). برای غربت حیدر / اولین سینه زن بودی کمرت خم شد اما باز / مث کوه پشت من بودی ولی ای تکیه گاهِ من / تورو زود از پا انداختن از این دنیای بی زهرا / واسه من یک قفس ساختن دنیا داره با حیدر سر جنگ چیکار کنم آینه ی من با این دلای سنگ چیکار کنم برام مونده فقط یک دل تنگ چیکار کنم چیکار کنم بدون تو،چیکار کنم بدون تو .(بند سوم). زخم قلب من از یاد / در و دیوار نمک خورده شیشه ی عمر من مثلِ / بازوی تو ترک خورده نمکِ خلقتی،بی تو / برکت از سفره ها رفته همه مردم بهم میگن / علی،زهرا کجا رفته نشونیتو میخوان همسایه ها چیکار کنم بگو باید با این گلایه ها چیکار کنم حالا قرآن من با آیه ها چیکار کنم چیکار کنم بدون تو،چیکار کنم بدون تو شعر و سبک:
و توسل عج ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🎤 مهدی ای نگاهت پر از سپیده بیا .. دل زِ هجرت به خون تپیده بیا .. « آقای من .. » شبِ غم را سحر،سحر برگرد ای صفایِ سحر ، سپیده بیا .. « آقای من .. » آه از این انتظارِ جان فرسا *چه قد فاطمیه ها بیاد تو رو صدا بزنم* آه ازین انتظار جان فرسا ای امید دل رمیده بیا .. * با همین زمزمه و ناله ات می تونی صداش بزنی .. آقاجان .. برا من نیا ، به خاطر من نیا ، من کجا شما کجا .. الحمدلله یه اشاره برا شما بسه * ناله دارد برای آمدن مادری با قد خمیده بیا ... قسمت می دهم .. *چه قد حق این قسم رو ادا می کنی ؟.. این قسم ، قسم معمولی نیست . شاید بعضی وقتها لقلقۀ زبان من و تو بشه . اما حواسمون رو جمع کنیم ، امام زمان عجل الله فرجه رو داریم قسم می دیم ..* قسمت می دهم به اشکی که بر رُخِ مرتضی چکیده بیا ... *کدوم اشک ؟.. اون لحظه ای که هی التماس کرد .. هی گفت فاطمه با من حرف بزن .. خدا نکنه هیچ مردی به روز علی بیفته ... قهرمان خیبر باشی .. دُل دُل سوار عرب ، فارِس عرب باشی .."وارث المومنین "یَعسوب الدین" قائِد الغُر المُحَجَّلین " علی باشی .. اصلاً علی باشی .. اصلاً همه رو بگذار کنار .. کی باورش میشد کار علی به جایی برسه با زانو بیاد کنارِ بدن ... مرحوم محدث قمّی می گه .. جلو دَرِ حجره افتاد رو زمین ، هی می خواست بلند شه دید زانو هاش رمق نداره . سر زهرا رو بغل کرد هی صداش کرد دید جوابی نمی ده .. (اینی که گفت یافاطمه اَنا علی ، خیلی حرف داره ..) دیگه دید فایده نداره .. باید تیر آخر رو بزنه . دیدن بلند بلند گریه می کرد ، می گفت من علی ام .. اشک چشم علی افتاد رو صورت فاطمه ، من امام زمان عجل الله فرجه رو به همون قطره اشک قسم می دم ..* قسمت می دهم به اشکی که بر رخ فاطمه چکیده بیا .. *اشکی که رو صورت فاطمه چکید اشکِ علی بود ... آقاجان .. بازم قسم بدم‌ ..؟ اگه این اسم و این پرچم سیاه و این فاطمیه نبود ، اینجوری نمی گفتم .. آقاجان جان آن مادری که ... *شب جمعه ست .. کیا مشتری اند امشب ..؟* جانِ آن مادری که غرق به خون در پِیِ مرتضی دویده بیا .. جانِ یاسی که بین آتش سوخت رویی از غنچه اش ندیده بیا .. *دیگه بیا .. تو رو جان مادرت بیا ... چقدر فاطمیه التماست کنم ... من‌برا مادرت عزادارم .. به حرمت این لباس مشکی بیا ... به حرمت این گریه ها بیا ... به حرمت اون مادری که برای علی جون داد ...*