#واحد
#شهادت_امام_کاظم(ع)
#ای_هفتمین_نور_امامت
🔘🔘🔘🔘🔘🔘
بند1⃣
ای هفتمین نور امامت
تو شاهی و منم غلامت
از باب قبله دست رو سینه
ای مهربون میدم سلامت
.....
تا کاظمینت آقاجون ، امشب دلم پر میزنه
به پشت در نشسته و ،با التماس در میزنه
عمریه که داره دم از، موسی بن جعفر میزنه
.....
تو که امیدِ، هر بی پناهی
بر این گدا کن، شاها نگاهی
باب الحوائج، بگیر تو دستم
تا نره این دل، رو به تباهی
ابالرضا ،بگیر تو دستم
.....
بند2⃣
گوشه ی زندونِ بلایی
زخمیه دستِ بی حیایی
بسکه عذاب کشیدی آقا
دیگه برات نمونده نایی
.....
از بس که اون سندی پست، میزد تو رو بی بهونه
شبیه زینب رو تنت، داری هزار تا نشونه
میکردی افطار آقا جون، با لگد و تازیونه
.....
محاسنِ تو ،دیگه سپیده
از غصه جونت ،بر لب رسیده
چقدی شد تو، نحیف و لاغر
زیر لگدها قدِت خمیده
ابالرضا، داد از غریبی
......
بند3⃣
خیری ندیدی این همه سال
عذاب کشیدی توو سیاه چال
این لحظه یِ آخر میخونی
یاد حسین روضه ی گودال
.....
عزیز زهرا تشنه لب، یکه و تنها بی پناه
آروم آروم نفس میزد، به رویِ خاکِ قتلگاه
زخم میزدن هی جای زخم چندین نفر نه! یک سپاه
......
یکی با کینه ،از راه رسیدو
نشست رو سینه ،خنجر کشید و
خنجر حیا کرد، ولی حرومی
با چنتا ضربه ،سر رو بریدو
مظلوم حسین، غریب مادر
💠💠💠💠💠💠
به قلم:
#سیدناصر_اسماعیل_نسب
@navaye_asheghaan
4_6003575869841346441.mp3
172.5K
❣﷽❣
🔘 #سینه_زنی_امام_کاظم_ع
🔘 ( #واحد #شور )
🔘 #سبک منم باید برم
رضاي من بيا / تو لحظه های آخرم
چشام به اين دره /که برسی بالا سرم
بیا که بشنوی /این نفسای خستمو
ببینی تو قفس / بال و پر شکسته مو
تا آسمون ميره/ صدای ناله های من
چی اومده سرم / خبر داره خدای من
خلصنی یا ربه / دعای این شبای من
🔘« رضا رضا رضا این دم آخرم بیا»
بیا بیا ببین/چيزي نمونده از تنم
زنجیر و سلسله/ به دست و پا و گردنم
از تازیونه ی / یه ظالم یهودیه
که روی پیکرم / پُره جای کبودیه
🔘« رضا رضا رضا این دم آخرم بیا»
میخنده دشمنم به اشک چشمای ترم
از طعنه هاش داره میسوزه قلب مضطرم
دلم آتيش گرفت از ناسزا به مادرم
🔘« رضا ۳ این دم آخرم بیا»
به یاد کربلا / دوباره نیمه جون شدم
برا غم حسین / دوباره روضه خون شدم
بین دو نهر آب / با لب تشنه(وای من) کشتنش
میون قتلگاه / به زیر دشنه ( وای من)کشتنش
🔘« رضا رضا رضا این دم آخرم بیا»
بریدن از قفا / سر غریب مادرو ..
به زیر مرکبا / تن عزیز حیدرو ...
سرش به نیزه رفت / جلو چشای خواهرو ...
🔘«حسین ۳ عزیز فاطمه حسین»
(مرتضی کربلایی)
@navaye_asheghaan
4_5816564244925123324.mp3
726.5K
❣﷽❣
✔️ #سینه_زنی_امام_کاظم_ع
✔️ #زمزمه_امام_کاظم_ع
✔️ #سبک عموجان عموجان حرم آب نداره
بیا حضرت زهرا بیا به شهر بغداد
که فرزند غریبت ز زندان شده آزاد
✔️واویلا واویلا
نگشته احترامی بر آن پیکر اطهر
تنش با غل و زنجیر به روی تخته ی در
✔️واویلا واویلا
نشانه های زنجیر به دست و گردن اوست
که آثار شکنجه چو لاله بر تن اوست
✔️واویلا واویلا
به زندان دم آخر که از نفس فتاده
به لبهای شریفش کسی آب نداده
✔️واویلا واویلا
(#میثم_مومنی_نژاد)
@navaye_asheghaan
4_6026197286495716635.mp3
7.89M
▪️روضه موسی بن جعفر علیه السلام
✅دور بقیع دن گل یانا یانا آنا یا فاطمه
🎤 زنده یاد نورالذاکرین حاج محمد باقر منصوری
▪️روضه ترکی
▪️بسیار دلنشین
#امام_زمان
کانال زنده یاد حاج محمد باقر منصوری
بنام خدا
توسل بر باب الوائج امام موسی کاظم ع در یوم شهادت شان
"" "" "" "
یا امام موسی کاظم صدایت می کنم
جان خود را از دل و از جان فدایت می کنم
تسلیت می گویم اول بر جمیع عاشقان
من سپس رو بر سرای باصفایت می کنم
دل غمینم سیدی پوشیده ام رخت عزا
همچو روزی بیشتر مولا هوایت می کنم
گر دهی رخصت دمی بربنده ای باب رجا
دم به دم صحبت ز جود و از سخایت می کنم
در سپهر صالحان هستی تو ماه پر فروغ
گر کنی یاری مرا مدح ضیایت می کنم
موسی آل عبایی جان به قربان شما
هرزمان من صحبت از لطف و عطایت می کنم
قطره ام یا بوالحسن من دم ز دریا می زنم
فخرم این است عاشقانه من ثنایت می کنم
می شود طبعم شکوفاتر قسم بر شأن تو
تا که من یاد رضای با وفایت می کنم
هر زمان پا می نهم مولا به شهرستان قم
مرغ دل را راهی باب رجایت می کنم
مستدام است بر سر ما سایهٔ نسل شما
دردمندم روی بر دارالشفایت می کنم
فاخرم بر درد بی حد و شمارم آگهی
بعد خالق من تو را هرآن صدایت می کنم
"" "" "" "
گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی
شاعر : مسلم فرتوت(فاخر)
@navaye_asheghaan
#مدح_امیرالمومنین_علیه_السلام
#فتح_خیبر
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
یا امیرالمؤمنین، مولای عاشقها، سلام!
شاه مردان، فاتح دلهای عاشقها، سلام!
السلام ای در نگاهت موج و دریا بیقرار!
السلام ای در سکوتت کوه و صحرا بیقرار!...
جبرئیل آورده بود آیاتی از قرآن ولی
ماند تا قرآن چشمت را تو وا کردی علی!
داد زد تا شد امیر عشق بر مرکب سوار:
«لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار»...
::
ای که خود را پیش شمشیر دو دم آوردهای!
هرچه سر آورده باشی، باز کم آوردهای...
ذوالفقار است این که میچرخد، علیگویان و مست
چون نباشد مست؟ چون میگیردش ساقی به دست...
لشکری از تو فراری، آی مرحب! مرحبا!
خوب جولان دادهای دیروز و دیشب، مرحبا!
فرض کن دیروز تیغت چند تا سر را زده
فرق دارد قصه، چون امروز فاروق آمده
فرق دارد قصۀ کرّار، با اهل فرار
فرق دارد نیت آن تیغها، با ذوالفقار
فرق دارند آری! آن دلها که در دینبازیاند،
با کسی کز او خداوند و رسولش راضیاند
بنگر این شیر جوان را آمده غُرّان ز رَه
گفت: إنّی فارِسٌ، سَمَّتنی اُمّی حَیدَرَه
گفت: آری! این منم، حیدر امیرالمؤمنین
میرسم چون عاشقان بیتاب و میلرزد زمین
مرحب! آن «هل من مبارز» شد صدای آخَرَت
خوب میبینم که میچرخد اجل، دورِ سرت
گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود
اسم آنها که علی بن ابیطالب نبود
در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان!
دور، دورِ ماست دیگر، ما یلان آسمان
تیغ من در دستهایم نه، که در دستان اوست
ما رَمَیتَ إذ رَمَیتَ، تیر در فرمان اوست
این «یدالله» است، بیرون میکشد شمشیر را
دست حق است این که در چلّه نهاده تیر را
قلب حق در سینۀ من، در پسِ این جوشن است
جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن است...
بود حیران مرحب و حیدر به سویش میشتافت
تا بفهمد فرق را، فاروق فرقش را شکافت...
::
اهل خیبر! این همان محبوب دلها، ایلیاست
جانِ موسی، چشم بگشایید، این هارون ماست
پیش خود گفتید: این در را چه محکم بستهاید
در به روی فاتح درهای عالم بستهاید؟...
دل به این دیوارهای بیاثر خوش کردهاید؟
آی! حیدر میرسد، دل را به در خوش کردهاید؟...
دست حق در «چارچوب و بَستِ در» انداخت چنگ
گفت: یا زهرا و در را کند، از جا، بیدرنگ
در، میان دست حیدر، هر دو لشکر در سکوت
قلعۀ بیدر، علیگویان و خیبر در سکوت
گاه لشکر، دست حیدر را تماشا میکنند
گاه آن دیوارِ بیدر را تماشا میکنند
بَه به این مولا و در را در هوا چرخاندنش
قلعهها مسحور آن «اِنّا فَتَحنا» خواندنش...
باز کن درهای دل را حضرت مشکلگشا
عاشقان را مست کن با آن جمال دلگشا
یا علی گفتم، دلم، دستم، زبانم جان گرفت
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من پایان گرفت
#قاسم_صرافان
@navaye_asheghaan
🌷به مناسبت 24 رجب، سالروز #فتح_خیبر
#امیرالمومنین_ع_مدح
این ابیات از مثنوی بلند خیبر از کتاب #حیدرانه، پیشکش به عاشقانش:
شير میچرخيد با شمشير در ميدان عشق
هر سر بی عشق را میريخت اين طوفان عشق
اي که خود را پيش شمشير دو دم آوردهای
هر چه سر آورده باشی باز کم آوردهای
تیغ اگر این است آن بازیچه در دست تو چیست؟
کاش میفهمیدی ای مرحب! هماورد تو کیست؟
واقعا با شیر حق جنگیدن از خوش باوری ست
پهلوان! گویی حواست نیست! این آقا علی ست
ذوالفقار است این که میچرخد علی گویان و مست
چون نباشد مست؟ چون میگیردش حیدر به دست
بس که در دست علی گشته است مجنون ذوالفقار
گاه چرخی هم اضافی میزند بر گرد یار
بیدلیل این تیغِ عاشق، همدل زهرا نگشت
هیچ یاری این قدر دورِ سر مولا نگشت
غیر زهرا هیچکس در گردش لیل و نهار
دور مولایش نگشت اینقدر الا ذوالفقار
دستِ حق در چارچوب و بستِ در، انداخت چنگ
گفت: یا زهرا و در را کند، از جا، بیدرنگ
در، میان دست حیدر، هر دو لشکر در سکوت
قلعهی بیدر، علی گویان و خیبر در سکوت
گاه لشکر، دست حیدر را تماشا میکنند
گاه آن دیوارِ بیدر را تماشا میکنند
بَه! به این مولا و در را در هوا چرخاندنش
قلعهها مسحور آن «اِنّا فَتَحنا» خواندنش
قلعهها حیران شدند و خیبریها، حیدری
یافتند آنجا درِ توحید را، در بیدری
شاعر: #قاسم_صرافان
@navaye_asheghaan
.
#فتح_خیبر
#فضائل_امیرالمؤمنین
علی برای تمام علوم در باشد
علی به حکم، پدر بر همه بشر باشد
به غایبین برسانند ؛حاضرین غدیر
علی است آن که ولیِ پیامبر باشد
به ذوالفقار قسم که ندیده ام تیغی
به غیر تیغ علی صاحب دو سر باشد
کسی که خاک درش نیست خاک بر سر او*
کسی که خاک درش هست مثل زر باشد
بگو چگونه بگویم شبیه انسان است
که مرتضی به خدایش شبیه تر باشد
به لحظه ای، به زمین خورد، قلعه ی خیبر
همین که دید، یدالله پشت در باشد
*هلالی جغتایی
#شهریار_سنجری ✍
.
@navaye_asheghaan