#امام_زمان_عج
تو صاحبش شدی و هی زمان ادامه دار شد
نیامدی و روز و شب جهان ادامه دار شد
نشست تیر پشت تیر روی پلکهایت و
در ابروان نافذت کمان ادامه دار شد
پس از عبور از نهاد سیزده نفر فقط
به جسم تو که کوچ کرد جان ادامه دار شد
تمام گشت باخدا و با نبی اگر،ولی
به واژه ی علی رسید اذان ادامه دار شد
فقط به این دلیل که به وقت دردها تو را
صدا زدیم،بی گمان دهان ادامه دار شد
برای امتحان هرکسی زمان معین است
برای تو همیشه امتحان ادامه دار شد
صغیر بود غیبتت ضرر به شیعیان رسید
کبیر گشت غیبت و زیان ادامه دار شد
مهدی رحیمی زمستان
#امام_زمان_عج
تو یار باشی،داغ هجران درد دارد
سر؛در فراق رویت ای جان،درد دارد
یک عمر نوکر بودن،آقا را ندیدن
ای باطن قرآن به قرآن درد دارد
گُم کردن تو ای بهار آرزوها
بسیار در فصل زمستان درد دارد
از فرط تنهایی در این سرما کِرِختیم
آغوش تو باز است و حِرمان،درد دارد
ای خوش بحال آنکه بعد از غفلت از تو
در خلوتش با خویش،وجدان درد دارد
از جرم ما بگذر خطا دیدی ندیدی
خوبم كن ای جان گرچه درمان،درد دارد
باید زلیخا بود تا حس کرد بی جُرم
یوسف که باشد کنج زندان درد دارد
تو یازده قرن است هر آن لمس کردی
چشمی که دائم هست گریان،درد دارد
قلبت نه تنها در مُحرّم،دوره ی سال
در سوگ سالار شهیدان درد دارد
تاوان جنگ بدر و خیبر را گرفتن
از حلق یک مظلومِ عطشان درد دارد
در آفتاب داغ و روی ریگ صحرا
افتادن يك جسم عریان درد دارد
می گفت زینب با چه حالی بر سر تل
نامرد،جانم را نگردان درد دارد
محمد قاسمی
@navaye_asheghaan
نوحه خروج قافله ی سیدالشهدا علیه السلام از مدینة النبي
مدینه امامت کجا میرود
گمانم سوی کربلا میرود
شبانه به همراه اهل و عیال
به انجام اعمالِ حجّ وصال
به اشک و به سوز و نوا می رود
گمانم سوی کربلا می رود
مدینه امامت کجا میرود
گمانم سوی کربلا میرود...
رُخش همچنان مِهر و مَهپاره است
علی اصغرش بین گهواره است
به همراه او تا مِنا میرود
گمانم سوی کربلا می رود
مدینه امامت کجا میرود
گمانم سوی کربلا میرود
رود سوی وعده گهش با خدا
سرش میرود بر روی نیزه ها
به اِحیای امرِ خدا میرود
گمانم سوی کربلا می رود
مدینه امامت کجا میرود
گمانم سوی کربلا میرود
#خروج_قافله_از_مدینه
#خروج_کاروان_از_مدینه
@navaye_asheghaan
نوحه خروج قافله ی سیدالشهدا علیه السلام از مدینة النبي(زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام)
قافله رفت از شهر پیغمبر
ناله خیزد از مرقد مادر
نور عین من ای حسین من...
می روی مادر سوی قربانگاه
می کشم من از غربت تو آه
نور عین من ای حسین من...
حق نگهدارت ای گل زهرا
وعده ی ما در عصر عاشورا
نور عین من ای حسین من...
بین آن گودال ای همه هستم
غم مخور آنجا پیش تو هستم
نور عین من ای حسین من...
میشوی بی سر ای حسین من
بشکند دست شمرِ ذی الجوشن
نور عین من ای حسین من...
#خروج_قافله_از_مدینه
#خروج_کاروان_از_مدینه
@navaye_asheghaan
نوحه خروج قافله ی سیدالشهدا علیه السلام از مدینة النبي
حسین رود از شهر پیمبر
به عزم دیدار حیّ داور؛ با دیده ی تر
آه؛ رود به ناله؛ با یک سه ساله؛ به کرببلا
آه؛ آه و واویلا...
آخر چرا رفته در دل شب
با اهل بیت و رباب و زینب، در آن دل شب
با عباس و اکبر؛ قاسم و جعفر؛ رود نینوا
آه؛ آه و واویلا...
کرده وداع با یاس شهیده
زهرای دلخونِ قد خمیده؛ آن نور دیده
آه؛ مادر غمخوار؛ خدا نگهدار؛ تا به عاشورا
آه؛ آه و واویلا...
#خروج_قافله_از_مدینه
#خروج_کاروان_از_مدینه
@navaye_asheghaan
#حرکت_کاروان_امام_حسین
وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد
شهر مدینه مثل زهرا گریه می کرد
وقتی که می رفتند پشت پای آن ها
چشمان جبرائیل حتی گریه می کرد
پائین پای ناقه مریم گریه می کرد
دورِ سر گهواره عیسی گریه می کرد
این است آن داغ عظیمی که برایش
حتّی میان تشت یحیی گریه می کرد
این است زینب بانویی که زیر پایش
زانوی لرزه دار سقا گریه می کرد
بوسید اکبر دست های مادرش را
در زیر چادر، ام لیلا گریه می کرد
بر روی دامن مادری در گوش طفلش
آهسته تا می گفت لالا گریه می کرد
یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه
با گفتن بابا، بابا گریه می کرد
در زیر پای محمل مستوره ی عشق
منزل به منزل ریگ صحرا گریه می کرد
وقتی که می رفتند عالم سینه می زد
وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد
@navaye_asheghaan
#حرکت_امام_حسین_از_مدینه
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود شب چرا میرود؟
غریب وطن نیمهشب از وطن
غریبانه پیش خدا میرود
دلِ شب خدا را صدا میزند
چرا ساکت و بیصدا میرود؟
اجل پیش رو، مادرش فاطمه
به دنبال او از قفا میرود
به تعجیل رو در کجا میبرد؟
مگـر سـر بـرای خدا میبرد؟
صدای جرس آه جان بر لب است
جگرسوز چون ناله زینب است
«طرماح» یک لحظه محمل مران!
خدا را که وقت نماز شب است
نفسها همه نالۀ یا حسین
دعاها همه سوز و تاب و تب است
به هر منزلی مرگ چشم انتظار
به هر محملی نغمۀ (یارب) است
شما هم چو مرغ شب ای ناقهها
بنـالیـد بـا زینـب ای ناقـهها
@navaye_asheghaan
.
شعر حدیث کسا
#حدیث_کساء
این حدیث آمد ز زهرای بتول ،
فاطمه صدیقه بنت الرسول ،
روزی آمد خانه ما مصطفی ،
گفت با حالی شبیه التجا ،
ضعف دارم جان بابا دخترم ،
پهن کن بابا عبایی بر سرم ،
آن عبایی را که دارم از یمن ،
آن عبا بر من بکش ای ممتحن ،
گفتمش بابا بلا دور از شما ،
در پناه مهر و الطاف خدا ،
من کشیدم آن عبا بر روی او ،
یک نظر کردم به ماه روی او ،
صورتی زیبا تر از قرص قمر ،
روشن و زیبا نکو تر از سحر ،
ساعتی بگذشت و آمد مجتبی ،
گفت ای مادر سلام و صد دعا ،
گفتمش مادر سلامم بر شما ،
نور چشمم ای عزیز با وفا ،
گفت مادر خانه دارد عطر گل ،
هست بوی جد ما ختم رسل ،
گفتمش ای نور چشمم بوی او ،
آمده در خانه با گیسوی او ،
رفت نزد حضرت خاتم حسن ،
گفت بابا جان فدایت جان و تن ،
گفت بابا صد سلام و صد درود ،
بر شما ای خاتم رب ودود ،
با اجازه رفت در تحت کسا ،
در کنار مصطفی شد مجتبی ،
بعد از آن آمد حسین و با سلام ،
گفت بوی جدم آید بر مشام ،
گفتمش ای نور چشمانم حسین ،
ای عزیز فاطمه ای نور عین ،
جدتان در خانه در زیر کسا ،
آمده امروز شد مهمان ما ،
با اجازه رفت در زیر کسا ،
در کنار مصطفی شد با حیا ،
بعد از آن آمد علی مرتضا ،
گفت زهرا جان سلامم بر شما ،
بوی یار مهربان آید همی ،
بوی جوی مولیان آید همی ،
گفتم او را یار ختمی مرتبت ،
صاحب خُلقِ عظیم و مرتبت ،
آمده مهمان ما بابای من ،
آمده مانند جان در جسم و تن ،
رفت نزد احمد و گفت این سوال ،
چیست رمز و راز این وقت و مجال ،
با اجازه رفت در زیر کسا ،
در کنار مصطفی شد مرتضا ،
بعد از آن رفتم کنار اهل خود ،
تا بجویم با عزیزان وصل خود ،
ما همه بودیم در زیر کسا ،
دست خود برداشت بابا بر دعا ،
گفت یارب اهلبیتم را ببین ،
بهترین خلق خدا روی زمین ،
خونشان با خون پاک من قرین ،
جسم و جان دارند از من با یقین ،
جسمشان را از بدیها دور کن ،
قلبشان را خانه ای از نور کن ،
لطف کن بر خاندانم با کرم ،
تا ابد آباد گردان این حرم ،
دشمن آنها مرا هم دشمن است ،
پیش چشمم جلوه اهریمن است ،
هر که در دل حُبِّشان دارد به جان ،
می شود محبوب من در دو جهان ،
بانگ حق برخاست از عرش برین ،
کای ملائک بشنوید این با یقین ،
هر چه را من آفریدم در جهان ،
این زمین و جمله هفت آسمان ،
کوه و دریا را اگر من ساختم ،
نه فلک را اینچنین پرداختم ،
هر چه زیبائیست در شمس و قمر ،
ظلمتِ شبها و نور در سحر ،
ساختم اینها به عشق مصطفی ،
ساختم با مهر این اهل کسا ،
بانگ زد جبریل مَن تَحت الکسا ،
صاحب کرسیُّ و مجد و کبریا ،
بانگ حق برخاست زهرا س و پدر ،
معدن ایمان و کان هر گوهر ،
حیدر و فرزند پاکش مجتبی ،
هم حسینِ بنِ علی در کربلا ،
گفت جبرائیل ای رب جلی
میروم من نزد زهرا و علی ،
با اجازه نزد ما زیر کسا
آمد و می خواند ، پیغام خدا
گفت ای پیغمبر عالی مقام ،
می رساند حق به درگاهت سلام ،
هر چه که در کل عالم خلق شد ،
از برای اهل زیر دلق شد ،
گفت از این خانواده تا ابد
دور شد ناپاکی و هر فعل بد ،
جسم و روح خاندانت پاک شد ،
نامشان بر تارک افلاک شد ،
گفت حیدر چیست رمز جمع ما ،
چیست مزد راوی این وضع ما
گفت هر کس نقل کرد این ماجرا ،
در میان دوستان مرتضا
هر غمی دارد خدا شادی کند ،
بر اسیران بانگ آزادی کند
مشکلات جمعشان حل می شود ،
سحر درد و غصه باطل می شود ،
گفت مولا رستگارانیم ما
همچنان گل در بهارانیم ما ،
شیعه با این نقل می گردد سعید
بهتر از این مژدگانی کس ندید
حدیث کسا بصورت شعر
#حدیث_کسا
.
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
@navaye_asheghaan
#حرکت_کاروان_امام_حسین
مدینه! امامت کجا میرود؟
سفر کرده سوی خدا میرود
دلِ شب، غریبانه تنها حسین
نهان از همه چشمها میرود
مدینه! چـه آرامی و ساکـتی
امـام غریبت کجا میرود؟
مدینه! زعباس و ا کبر بپرس
اگر میرود شب، چرا میرود؟
مدیـنه! تماشا کن ایـن قافـله
چه عاشق سوی کربلا میرود
اگر جان بـه بزم بـلا میبرد
علیاصغرش را کجا میبرد؟
فضا محو تاب و تب زینب است
گمانم که وقت نمـاز شب است
همه هـاشمیات، مشغـول ذکر
بیابان پر از نغمۀ «یا رب» است
«طرِمّاح»! محمل به سرعت مران
که بانوی این کاروان زینب است
همه کودکـان را هم امشب مـدام
غریبانـه ذکر خدا بـر لب است
حسین است چون ماه و اطراف او
فروزنـده هفتـاد و دو کوکب است
بیابـان! بـزن نـالهای دلـنشین
که دخت علی گشته محمل نشین
عجب کاروانی، خـدا یـارشان
اجل آیـد از ره بـه دیدارشان
متـاعِ همه گشته خونِ گلـو
خداونـد عالم خریـدارشان
شود حجّشان با شهادت شروع
اسارت بـود آخرِ کـارشان
گواهی دهم در کنـار فرات
بوَد آبشان خون رخسارشان
چو اینان عزیـزان پیغمبرند
مبادا کنی ای فلک خوارشان
قضا را چه امری مقدر شده؟
کـه سقّا پـریشانِ اصغر شده
در این کاروان کودکی شیرخوار
بـه دامـان مادر کشد انتـظار
که روزی در آغوش گرم پدر
کند تشنه لب، جان خود را نثار
بپاشد پدر خون او را به عرش
کند هدیـه بـر ذات پروردگار
در آغوش خون خدا پر زند
بـه دامان زهرا بگیرد قرار
به بابا بگوید که با دست خویش
سپر کن به تیر و به خاکش سپار
بـه سقا بگویید آبش دهـد
ز خون دو بازو، گلابش دهد
به زینب بگویید: با سوز و آه
بوَد کعبهات گودی قتـلگاه
بـه اکبر بـگویید: بـابا کنـد
چگونه به زخم جبینت نگاه؟
بـه زهرا بگویید: از کعب نی
شود پیکر دخترانـت سیـاه
به قاسم بگویید: خون سرت
خضابِ رُخَت می شود بیگناه
به طفلان بگویید: در زیر خاک
بیاریـد از تـرس دشمن پناه
به "میثم" بگویید اشک روان
فرستد بـه دنبال این کاروان
استاد حاج غلامرضا سازگار
@navaye_asheghaan
.
#حرکت_کاروان_از_مدینه
#امام_حسین
#خروج_از_مدینه
#دوبیتی
در سینه غمی غریب و جانکاه افتاد
غلطید ستاره بر رخ ماه افتاد
آماده شوید گریه کن های حسین
ارباب به سمت کربلا راه افتاد
#عبدالزهرا✍
.
@navaye_asheghaan
.
#حرکت_کاروان_از_مدینه
#امام_حسین
#خروج_از_مدینه
گفته بودم، که به هر جا بروی می آیم
گر چه آواره به صحرا بشوی می آیم
گفته بودم، به سفر یا به حضر یار توام
در غم و درد و بلا، مونس و غمخوار توام
زینب آن نیست که تنها بگذارد بروی
ترسم ای یوسفِ من، طعمه گرگان بشوی
مادرم پیرهنی بافته بر قامت تو
بر تنت کن، که عدو نشکند این حرمت تو
آری امنیتِ مظلوم دگر رفته ز دست
کار خونبار شده، پیکر و سر رفته ز دست
دانم ای سرورِ من، وقت قیام است حسین
نوبت ریختنِ خونِ امام است حسین
کاش یک مو ز سرت کم نشود، سرورِ من
کاش جای تنِ تو نیزه خورد پیکر من
خواب دیدی که ترا خوانده شهادت، آری
و مرا خوانده خدا بهرِ اسارت، آری
تو که اَسرارِ دلِ خواهر خود میدانی
مو پریشان شدنِ من به غمت اَرزانی
وقت آن است که بار و بُنه را بربندیم
چندتا معجرِ محکم، همه بر سر بندیم
وقتِ آن است که بر امر تو معطوف شویم
شاهدِ کعب نی و روضه ی مکشوف شویم
دانم آخر ز غمت خونِ جگر میریزم
دست و پا میزنی و خاک به سر میریزم
وقت آن است که در نیمه شب اقدام کنی
با همه اهل حرم یاریِ اسلام کنی
باید از شهر مدینه بروی سوی قتال
یا ز محراب و ز مسجد بروی تا گودال
مقتلِ سرخِ تو پیداست، بیا تا برویم
"کربلا منتظر ماست بیا تا برویم"
من در این نهضتِ خون، بر تو کمک خواهم داد
زیر خنجر بروی، تن به کتک خواهم داد
چون روَد رَاسِ تو بر نیزه، قسم بر حسنم
سرِ خود را به لبِ چوبه ی محمل بزنم
زیر چکمه نروی، دین خدا میمیرد
به اسیری نروم، کرب و بلا میمیرد
همه اصحاب و بنی هاشم اگر کشته شوند
کشته ها روی هم ای یار اگر پشته شوند
ذره ای بعدِ تو از پای نخواهیم نشست
تا نفَس داریم بر جای نخواهیم نشست
#محمود_ژولیده ✍
.
@navaye_asheghaan
🏴#امام_حسین
🏴#حرکت_کاروان_از_مدینه
🏴#زمینه
🎤مداح :شاعر استاد محمد مبشری
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
وای من و وای من و وای من
میرود از مدینه آقای من
پشت سرش مدینه چاوُش بخوان
کرببلایی شده مولای من
وای حسین وای حسین وای حسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
جان عقیله العرب بر لب است
وداع زهرا و حسین امشب است
مدینه با فاطمه خون گریه کن
شروعِ آوارگی زینب است
وای حسین وای حسین وای حسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
عزیز زهرا به کجا می روی
شبانه بی سر وصدا میروی
این سفر تو بوی خون می دهد
با علی اکبرت چرا می روی
وای حسین وای حسین وای حسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
تو را به جان علی اکبر نرو
همره این خواهر مضطر نرو
تازه پسر دار شده ربابت
به خاطر علی اصغر نرو
وای حسین وای حسین وای حسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ام البنین گریه کند زار زار
قرآن گرفته بر سر علمدار
یک وقت بی حسین برنگردی
عباس من برو خدا نگهدار
وای حسین وای حسین وای حسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
عباسم آبروی مادرت باش
سقای طفلان برادرت باش
هرجا دیدی نامحرما زیادن
مراقب حجاب خواهرت باش
وای حسین وای حسین وای حسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
عباس من ای نور دیدگانم
دلواپس طفلان کاروانم
کسی به او کمتر زگُل نگوید
جانِ تو و جانِ رقیه جانم
وای حسین وای حسین وای حسین
@navaye_asheghaan
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز
#خروج_کاروان_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_مکه
🥀🕊🥀🕊🥀
جدايي از مدينه باورم شد
حرم غمخانه ی صاحب حرم شد
همه حجاج زهرا بار بستند
به اين رفتن دل عالم شكستند
به ناقه مادري و شير خواري
شود آماده ی اُشْتُر سواري
تمام مشك ها پُر آب باشد
كمي آرام ، اصغر خواب باشد
كناري نجمه مست روي قاسم
زند شانه سر گيسوي قاسم
تماشا مي كند با قلب شيدا
قد و بالاي اكبر ، اُمِّ ليلا
ولي يك سو همه تصوير اين شب
شده وقت پريشاني زينب
سر او بر سر دوش حسين است
پناه او در آغوش حسين است
شده ذكر لبش با چشم گريان
عزيزم بي تو مي ميرم حسين جان
تمام آرزوهايم تو هستي
منم مجنون و ليلايم تو هستي
همه شب روي سجاده نشينم
الهي اي حسين داغت نبينم
تمامي امانت هاي مادر
ميان بسته پيچيدم برادر
(( جواب سيد الشهدا ))
دلم را آب كردي گريه كم كن
مرا بي تاب كردي گريه كم كن
شده وقت سفر اي نور ديده
نشين بالاي محمل اي رشيده
محارم دور محمل بي قرارت
ابوفاضل بود چشم انتظارت
يل ام البنين زانو گرفته
علي اكبر به پاي ناقه رفته
به روي معجر تو حرز بستم
خودم تا آخرش پاي تو هستم
همه رفتند اما غرق احساس
پيامي آمد از مادر به عباس
زمان حرفهاي آخرين شد
وصيت خواني ام البنين شد
صدا زد مي روي اي نور عينم
ولي جان تو و جانِ حسينم
برو اما بدان شير نبردي
مبادا بي حسينم باز گردي
بيا تا خوب من رويت ببوسم
بلندي هاي ابرويت ببوسم
به خلوت بوسه هايم درس دارد
حيا كردم ، حسين مادر ندارد
نعمتی
🥀🕊🥀🕊🥀
@navaye_asheghaan
سالروز عزیمت سیدالشهدا از مدینه به مکه.،،،
حسین جان نرو.،،،
کوفیان وفا ندارند.،،،، 😭😭😭
يا حسين
سن شهيد كربلاسن يا حسين
قهرمان نينوا سن ياحسين
زينت هفت آسمانسان يا حسين
تا جهان وار جاودانسان يا حسين
اهل عشقه آرزوسن يا حسين
آبروي آبروسن يا حسين
مرد ميدان عملسن يا حسين
هر گوزلدن سن گوزلسن ياحسين
وارث باغ فدكسن ياحسين
آند اولا زهرايه تك سن يا حسين
عرصه ده شمشير زن سن يا حسين
قهرمان تن به تن سن يا حسين
سن ملكسن يا بشرسن يا حسين
هر نه سن والا گهر سن يا حسين
ديني سن دنياده احيا ايلدون
حقي باطلدن مجزّا ايلدون
آفرين اولسون سنون ايثاروه
مرحبا جاندان كچن انصاروه
معنويت ملكين آباد ايلدون
بنديدن انساني آزاد ايلدون
من دئدون ذرّيه پيغمبرم
تشنه لب باشدان كچوب باش اگمرم
مرتضانون اوغليام آزاديم
غيرتيم دريادي زهرا زاديم
💞. لبیک یا حسین. 💞
@navaye_asheghaan
4_6050871431229604113.mp3
13.56M
#روضه_خروج_امام_حسین_ع_از_مدینه
#میرزا_محمدی
قال الرضا ع ، من بکی او ابکی فله الجنه هر کسی برای امام حسین ع گریه کند یا بگریاند اجرش بهشت است
@navaye_asheghaan
4_6050871431229604110.mp3
1.21M
#خروج_کاروان_امام_حسین_ع
❣ای کاروان آهسته ران آشتفته حالم
آید زجان بوی خزان از چه ننالم❣
@navaye_asheghaan
1_1503193304.mp3
8.25M
#شد راهی کاروانه حسین علیه السلام
#سینه_زنی ویژۀ ۲۸ رجب سالروز حرکت کاروان امام حسین علیه السلام از مدینه و شروع قیام سیدالشهداعلیه السلام
✨🍂✨🍂✨🍂🍂
چه شکوه و چه وقاری
شد راهی کاروانه حسین
مثه خورشید و ستاره
رو محمل کودکانه حسین
چه عزتی داره رقیه ، رو شونه علمدار
ام البنین میگه به ارباب ، برو خدانگهدار
خدانگهدار حسین
برو سفر بی خطر
بیا زن و بچه تو
دیگه به همراه نبر
«حسین غریب مادر ..»
علی اصغر چقد نازه
خوابیده بین گهوارش
یه رباب و دل شادِش
با خنده های شیر خوارش
خدا نیاره که عقیله ، دچار غصه باشه
خدا نیاره که یه لحظه ، از حسینش جداشه
سرت سلامت بی بی
برو سفر بی خطر
اگه میشه معجره
اضافه همراه ببر
«حسین غریب مادر ..»
دوره محمل ها میگردن
علیه اکبر و قاسم
علم این کاروانه
دست ماه بنی هاشم
سکینه میخونه الهی ، نصیبمون غم نشه
خدایا سایه عموجون ، از سرمون کم نشه
شیر نره مرتضی
برو سفر بی خطر
به شبای تیره و
تاره حسینی سحر
«حسین غریب مادر ..»
#کربلایی_محمدحسین_حدادیان
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
@navaye_asheghaan
1_1502404608.mp3
10.91M
#جدايی از مدينه باورم شد..
#روضه حرکت کاروان امام حسین(ع) از مدینه و شروع قیام سیدالشهدا(ع)
#استاد حاج منصور ارضی
🍁🍁🥀🍁🍁🥀
جدايی از مدينه باورم شد
حرم غمخانۀ صاحب حرم شد
همه حجاج زهرا بار بستند
به اين رفتن دل عالم شكستند
به ناقه مادری و شير خواری
شود آمادۀ اُشْتُر سواری
تمام مشك ها پُر آب باشد
كمی آرام ، اصغر خواب باشد
كناری باغبان سرگرم لاله
كند بابا كُشی نازِ سه ساله
كناري نجمه مست روی قاسم
زند شانه سر گيسوی قاسم
تماشا مي كند با قلب شيدا
قد و بالای اكبر ، اُمِّ ليلا
ولی يك سو همه تصوير اين شب
شده وقتِ پريشانی زينب
سر او بر سر دوش حسين است
پناه او در آغوش حسين است
شده ذكر لبش با چشم گريان
عزيزم بی تو می ميرم حسين جان
تمام آرزوهايم تو هستی
منم مجنون و ليلايم تو هستی
همه شب روی سجاده نشينم
الهی ای حسين داغت نبينم
تمامی امانت های مادر
ميان بسته پيچيدم برادر
جواب سيد الشهدا :
دلم را آب كردی گريه كم كن
مرا بی تاب كردی گريه كم كن
شده وقت سفر ای نور ديده
نشين بالای محمل ای رشيده
محارم دور محمل بي قرارت
ابوفاضل بود چشم انتظارت
يل ام البنين زانو گرفته
علی اكبر به پای ناقه رفته
به روی معجر تو حرز بستم
خودم تا آخرش پای تو هستم
همه رفتند اما غرق احساس
پيامی آمد از مادر به عباس
زمان حرفهای آخرين شد
وصيت خوانی ام البنين شد
صدا زد می روی ای نور عينم
ولی جان تو و جانِ حسينم
برو اما بدان شير نبردی
مبادا بی حسينم باز گردی
بيا تا خوب من رويت ببوسم
بلندی های ابرويت ببوسم
به خلوت بوسه هايم درس دارد
حيا كردم ، حسين مادر ندارد
#کربلایی_مهدی_رسولی
@navaye_asheghaan
#روضه و توسل ویژۀ #ماه رجب سالروز حرکت قافلۀ اباعبدالله از شهر مدینه
یا رسول الله روز موعود فرا رسید حسینت داره راهی ميشه .. یه سر اومد کنارِ قبر مخفیِ مادرش زهرا .. آی مادرِ سیلی خورده خداحافظ .. مادر پسرت داره ميره کربلا .. تا قافله راه افتاد زود زینب اومد پیشِ عبدالله ابن جعفر ، داداشم داره ميره عبدالله .. ادب و مرام اين خانمُ ببین ..
اجازه ندي برم ، نميرم .. اما زینبِ بی حسین زود میمیره ... آی قربونت دلایِ کربلایی تون برم .. یه گوشه اُم البنین با عباس وداع میکنه .. یه طرف اکبر داره با اُم لیلی خداحافظی می کنه .. به گوشه ام دیدن یه مادر یه بچۀ 17 ، 18 روزه رو زیرِ چادرش گرفته .. هی میگه علی لای لای .. گُلُوم لای لای ... بالام لای لای علی ...
حسین ....
اومدن دوره ربابُ گرفتن .. رباب این بچه زوده براش به سفر .. روزا که آفتاب میتابه چادرتُ رو صورتش بگیر .. رباب بگو عباس خیلی از محملت دور نشه .. این بچه زود تشه ش میشه ... زود به زود آبش بده ...
آی رقیه .. عموش عباس اومد رقیه رو سوار بر محمل کرد .. هر جور بود این قافله راه افتاد ... کنایه فهما عمه جانِ امام زمان شبانه سوار بر محمل شد .. یه نفر سایۀ زینبُ ندید .. ای روزگارِ نامرد .. اما روز یازدهم هر طرفُ نگاه کرد ... دید همه دارن خیره خیره نگاش می کنن ..
ساربانان مزنید این همه آوایِ رحیل
آخر این قافله را ، قافله سالاری هست
به زخم تنت روی ریگ بیابان
به سوز دل و اشک و آه یتیمان
به شهر شام در هجوم نظر ها
کند خنده دشمنت به غم ما
خداحافظ ای برادرِ زینب ..
به خون غلطان در برابر زینب
زینب دوید و دید که از بادِ حادثات
درخون خویش غرقه شده کشتی نجات
انگشت رفته از پیِ انگشتری به باد
بر عتترتش چو حلقۀ انگشتری جهات
شاها! مگر سکینه جگر گوشۀ تو نیست
بر خیز و کن به سویِ جگر گوشه التفات
#سید_محمد_جوادی
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
چند روزی است خدایا که پسر دار شده
یا رب ای کاش علی اصغر خود را نبرد
@navaye_asheghaan