eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.5هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
381 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌الله الرحمن الرحیم انيس هر نفسم آه انتظار تو نيست بميرد اين دل غافل كه بيقرار تو نيست خزان بي تو به خود بسكه عادتم داده نگاه منفعلم در پي بهار تو نيست به پاي دار تو تمارها دخيل شدند سر كسي چو من اميدوار دار تو نيست تو مي تواني از اين مس طلا درست كني مگو نمي شود آقا مگو كه كار تو نيست رواست كور شود ديدگان همچو مني چرا كه شاهد الطاف آشكار تو نيست روايت است كه يار تو مي شويم به اشك بدا به من كه همين قدر نيز يار تو نيست بدا به حال كسي كه به هيات آمده و گمان كند كه در اين روضه ها كنار تو نيست براي كرب و بلا، اربعين، شب جمعه بدا به حال كسي كه اميدوار تو نيست به غير ديده ي سجاد هيچ چشم دگر شبيه ديده ي پر ابر و اشكبار تو نيست
بسم‌الله الرحمن الرحیم اگر که دنیا دارم اگر که دین دارم کمند لطف تو را چونکه در کمین دارم برای خواستنت گرچه غرق تردیدم ولی به اینکه تو می خواهی ام یقین دارم قدم گذار به چشمم که رستگار شوم فقط به حرمت خاکی که بر جبین دارم تو در مقابلم آغوش باز داری و من فقط مقابل تو روی شرمگین دارم عزاگرفته ی عالم! چقدر خوشحالم که چشمی اشک فشان و دلی غمین دارم شبیه امشب تو روی دوش، شال عزا و بین سینه غم زین العابدین دارم بیا و کام مرا با نگات شیرین کن که در میان دلم شور اربعین دارم
این نسخه را عمل کن و آویزه کن به گوش جز در رضای حضرت صاحب زمان نکوش چشمی به هم زدی و جوانی تمام شد ای دل بگیر عبرت از آن مرد یخ فروش لوح سیاه قلب مرا دید و دم نزد شرمنده ام من از رخ مولای پرده پوش گویید با امام زمان از غم فراق دیگر برای گریه کنانش نمانده هوش گریه نکرد آن که به جد مطهرش والله هست معرفتش کمتر از وحوش بار گناه و معصیتش ریخت بر زمین هر کس کشید بار غمش را به روی دوش ** جانم فدای داغ امامی که بین تب می سوخت بین خیمه و داغش نشد خموش مقتل نوشته است که زین العباد را بستند بین سلسله بر مرکبی چموش لعنت به شمر، حضرت سجاد هرچه گفت: از خیمه دور باش، حرامی نکرد گوش تبدار بود و روضه ی ناموس را چشید آمد میان سلسله خون در رگش به جوش شاعر:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ آنقدر داغ بود از تب که آب اگر بود بر لبش می‌سوخت احتیاجی نبود بر آتش خیمه هم داشت از تبش می‌سوخت درد را چاره‌ای اگر بکند چه کند با غمِ پریشانیش نیست آبی که دستمالی خیس بگذارند روی پیشانیش خویش را می‌خورَد ، ندارد جان قوَتی نیست جز تقلا حیف یک به یک می‌روند یاران و چاره‌ای نیست جز تماشا حیف بارها شد به دست بی جانش پرده‌ی خیمه را به بالا زد شاهدِ مقتل همه ، هربار به سرِ خویش دستِ خود را زد دید از خمیه روی یک نقطه لشکری را که بی هوا می‌ریخت دید در بین راه تا به حرم چقدر اکبر از عبا می‌ریخت بین بستر نشست در خیمه زد به سر با دو دست در خیمه تا صدای برادرش آمد کمرِ او شکست در خیمه باز هم پرده را کناری زد قاسمش بود و سنگ باران بود یک یتیم و هزارها می‌دید لحظه‌ی پایکوبیِ سواران بود ناله‌ی دختران به او فهماند دستهایی میان راه اُفتاد دید از خیمه خواهرش غَش کرد مادری بینِ خیمه‌گاه اُفتاد پرده را زد کنار و گفت: ای وای حرمله آمده گلو بزند او خجالت کشید وقتی دید پدرش رفته است رو بزند بی برادر شدن چه حسی داشت کمرش را دو مرتبه خَم کرد تشنه‌ای بود یک سپاهی که هرچه آورده بود دَرهَم کرد چند باری فقط برای وداع پدرش بوسه‌اش زد و برگشت دید در قتلگاه خولی را سمت گودال آمد و برگشت او گرفت از عصا که برخیزد تا پدر تکیه داد بر نیزه او زمین خورد تا حسین اُفتاد داد می‌زد بجای سرنیزه گرد و خاکی بلند شد فهمید آخرش شمر با سنان آمد غم ناموس دارد او یعنی عمه‌اش هم نفس زنان آمد عمه فریاد می‌زند که نزن چکمه بردار، احترامش کن چقدر کُند می‌بُرد تیغت زیر و رویش نکن تمامش کن  شاعر حسن لطفی *خواهر که رسید توی گودال، حسین چشماش  رو بست، گفت: دوباره یادِ روزِ دوشنبه افتادم، روزی که توی مدینه به مادرم جسارت کردن... چه جوری مگه کارِ حسین رو تموم کردن؟ زیارت ناحیه مقدسه اینجوری میگه:...* دارند زنده زنده ترا دفن میکنند برجسم نیمه جان تو رحمی نمی کنند از جای آب، نیزه به خورد تو می دهند بر خشکی دهان تو رحمی نمی کنند فهمیدم از گرفتن مویت به دست شمر بر موی دختران تو رحمی نمیکنند شاعر محمد جواد پرچمی *اومد خدمت امام صادق، آقاجان چرا اینقدر برا مصیبت جدتون گریه می کنید؟ شما خانواده ی شهادت هستید... آقا فرمودن: همه ی گریه ما برا اون ساعتی بود که حسین هنوز داشت با خواهرش حرف میزد" یَا أُختَاه! إِرجِعِی إِلَی الفُسطَاط" خواهرم برگرد به خیمه ها...نانجیب تا دید زینب داره میاد بدن رو برگردوند، سر رو از قفا جدا گرد... ناله بزن بگو: یا حسین... ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
روضه امام سجاد(ع) -(آقای ثواب گریه می کرد آقای ثواب گریه می کرد با حال خراب گریه می کرد از تیر سه شعبه یاد می کرد با یاد رباب گریه می کرد می زد سر زانویش مکرر از دست طناب گریه می کرد می گفت ز نا محرم و ناموس از درد حجاب گریه می کرد از درد جسارت و اسارت با قلب کباب گریه می کرد با یاد رقیه داد می زد در موقع خواب گریه می کرد با حالت منقلب که می گفت از بزم شراب گریه می کرد از تشنگی حسین می گفت با دیدن آب گریه می کرد زخمی شده صحن پلک هایش ای جان دو عالمی فدایش... شاعر:
به نیزه دار بگو که مرام بگذارد کنار ما به سرت احترام بگذارد نشسته ام دم دروازه تا نگات کنم اگر که خولی لقمه حرام بگذارد همیشه پرده نشین بود زینب و حالا چطور پا وسط ازدحام بگذارد به هر طریق حرام است بهر ما صدقه طعام پرت کند یا طعام بگذارد درست نیست به والله دختر زهرا قدم به مجلس لقمه حرام بگذارد به جای بددهنی کاش این سنان لعین پس از حسین علیه السلام بگذارد بعید نیست که یوسف ز غصه دق بکند اگر که پای به بازار شام بگذارد دم نماز بگو مهر تربتت بدهم اگر که سنگ سر پشت بام بگذارد شدیم همسفر شمر ، زخم بد تر از این؟ کجاست مادرمان التیام بگذارد؟ شاعر:
ببین گلفروشان چه ها میفروشند گل لاله را سر جدا میفروشند خداناشناسان عزیز خدا را برای رضای خدا میفروشند لباس تو هم صاحب معجزاتیست که کفار اینجا عبا میفروشند ببین سنگ گودال هم قیمتی شد ببین پیرها هم عصا میفروشند غلامان شمر لعین خنجری را که سر میبرد از قفا میفروشند دو روز است ما گوشواره نداریم چه فخری کنیزان به ما میفروشند تو که از سر نیزه بازار دیدی بگو معجرم را کجا میفروشند تو از بچه های رسول خدایی مگر بچه های تو را میفروشند شاعر:
نوحه‌ امام ‌سجاد(ع) -(ای وَلیّ خدا،رُکنِ اَرکانِ دین)سبک همه جا کربلا ای وَلیّ خدا،رُکنِ اَرکانِ دین سَروَرِ کائنات،سَیّدُ الساجدین بر حسین نورِ عِین علی بن الحسین... کشته زهرِ کین،غصه دارِ بلا راویِ روضه ها،شاهدِ کربلا بر حسین نورِ عِین علی بن الحسین... از غمت تا فَلَک،سوزِ آوای من رأسِ بالای نِی،دیده اي وایِ من بر حسین نورِ عِین علی بن الحسین... گودیِ قتلگاه،کوفه و شهرِ شام رقص و چنگ و دَف و،سنگِ بالای بام بر حسین نورِ عِین علی بن الحسین... بوده اِی نوکریت،بر مَلَک افتخار خطبه ات بر تنِ،فتنه چون ذوالفقار بر حسین نورِ عِین علی بن الحسین... شاعر: ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
Mokhtari-GolchinMoharram1388[20].mp3
1.3M
آرزومونه با یک پرچم سرخ یا حسین با همه سینه زنا بیایم تو بین الحرمین تو کوچه پس کوچه های کربلا دم بگیریم تو مقام اکبرت شور محرم بگیریم تو مقام اکبرت شور محرم بگیریم همه از پیر و جوون میزنیم به سینمون جوانان بنی هاشــــم بیـــــاییــد علی را بـــر در خیمـــه رسانید چی می شه یه بار دیگه تو کربلات گریه کنیم توی هر گذر به یاد بچه هات گریه کنیم بزنیم سینه به یاد لاله های پر پرت بخونیم نوحه کنار قتله گاه اصغرت بخونیم در تب و تاب به یاد طفل رباب وای وای به کربلا آب روان قیمت جان شد حنجر اصغر هدف تیر و کمان شد چی میشه یه بار دیگه اقا بیایم به کربلا بخونیم نوحه به یاد اون امیر سر جدا یاد دسته های قلم بر سر و سینه بزنیم روی سینه یاد نوحه سکینه بزنیم یاد دست های قلم بگیرم با نوحه دم ای اهل حرم میر و علم دار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد این جوان کیست که درقبضه ی اون طوفان است آسمان زیر سم مرکب اون حیران است صف به صف میشکند پشت سپاه دشمن آذرخشی است که غرنده تر از شیران است ابالفضل ابالفضل ابالفضل 🏴__________________________
2. بیاور با خودت.mp3
3.89M
( علیه السلام ) بیاور با خودت نور خدا را تجلی‌های مصباحُ الهدی را به پا کن کربلایی در دل ما تو که تا شام بردی کربلا را غروب قافله یادت نمی‌رفت صدای هِلهله یادت نمی‌رفت گلو و قلب و چشمت ‌سوخت عمري سه تیر حرمله یادت نمی‌رفت ... هزارسال گذشت ز رفتنِ لیلی هنوز مردم صحرا نشین سیه پوشن ... گلو و قلب و چشمت ‌سوخت عمري سه تیر حرمله یادت نمی‌رفت ... آخه یکی از اون تیرهارو به گلوی شش ماهه ی امام حسین زدند ، یکی رو به چشمان نازنین برادر حسین زدند ، آخرینش رو به اون قلب نازنین ... یه وقت راوی گفت : « فَوَضَعَ عَلَی قَلْبِه » به پا شد شور محشر ، خطبه میخواند به خود لرزید منبر ، خطبه می خواند شُکوهش ، کوفه را در هم فرو ریخت همه گفتند : حیدر خطبه می خواند
1. شده دم به دم.mp3
5.24M
( علیه السلام ) شده دم به دم این نگرانی ام که مدینه ندیده بمیرم به هوای آن همه آرزو نشود که بهانه نگیرم مدینه ! ای روضه ی ناتمام من به شوکت و به غربتت سلام من ای مدینه ، ای شهر روضه و گریه ی بی صدا ای مدینه ، ای سرزمین غریب رسول خدا به خدا که تحمل غربتت بُرده طاقتِ عالَم و آدم ای حکایتِ غربت فاطمه روضه خوانِ تو بوده مُحرم کاش میشد و کبوتر بقیع بودم تمام عمر نوحه گرِ بقیع بودم ای مدینه ، ای شهر روضه و گریه ی بی صدا ای مدینه ، ای سرزمین غریب رسول خدا بنشیند اگر دل خون من به مقابل گنبد خَضرا به تسلی داغ پیمبرم جان فدا کنم از غم زهرا سلام من به چار امام بی حرم سلام من به مادر شهیده ام ای مدینه ، ای شهر روضه و گریه ی بی صدا ای مدینه ، ای سرزمین غریب رسول خدا
🌹 یا امام رضا جان دریاب دلم را... 🌹 هوا هوای بهشت است در حریم شما فدای مهربانی و لطف عظیم شما گدا همیشه گدایی ز خانه تو کند امید نوکر تو بر یَدِ کریم شما تو شاه عالمی و ما گدای خانهٔ تو خدا کند که شوم زائر فهیم شما تو هشتمین امامی و من خانه زاد شما نیاورد که شوم نوکر رجیم شما تویی که راه رسیدن به حضرت حقّی همیشه چنگ زنم من به دامن شما 🌹 أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا 🌹 زندگیتون امام رضایی، التماس دعا
Nariman Panahi Zod Rahatesh Konid.mp3
7.11M
زود راحتش کنید رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید پیراهنش رو نه میدونید کیه میخواید هتک حرمتش کنید آی نا مسلمونا باید اول بکُشید بعدا غارتش کنید خنجر نمیبُره هیچکسی قربونی رو تشنه سر نمیبُره هی ضربه میزنه هیچکسی اینجوری سر از پیکر نمیبُره انصافتون کجاست هیچکی انگشتو واسه انگشتر نمیبُره آتیش به ما نزن اینقده پنجه روی خاک کربلا نزن رو سینه اومدن زیر دست و پاهاشون اینقدر دست و پا نزن دق میکنم حسین دست و پا هم میزنی زهرا رو صدا نزن ای شاه کم سپاه پناه عالمیان زینب مونده بی پناه از روی نی ببین که دارن حرومیا میرن سمت خیمه گاه گوشواره میکِشن به کجا فرار کنن دختر های بی گناه ای وایی خدایا یا من بمیرم یا اینکه نشوم روضه و نوحه گودال رو ۰۰
بنام خدا لطفا با تفکر و تامل بخوانید و... . "" "" "" "" "" " کاش نبودبرعده ای نامت حسین جان نان و آب کاش نبودیم این همه غافل ز افعال صواب روز و شب در طول سال همواره غفلت می کنیم نیست انگاربهرما یاسیدی روز حساب هست شأنت همچو اجدادت حسین جان بی قرین واقفم بر رتبه ی شایان آل بوتراب جایگاه حق بود بی شک فراتر از گمان هرکه گویدغیرازاین افکاراو باشد خراب پنج تن از انبیاء هستند حبیب کردگار نیست جای ذره ای تردید در این انتخاب اشرف اُلنسوان عالم یک به یک نام آورند می درخشد نامشان چون ماه و مهر و آفتاب کعبه باشد خانه ی خلاّق کل کائنات آمده نام شریفش بارها اندر کتاب هرکسی با نیتی مولا ز تو دم می زند می زند سر بر سرایت مرد و زن پیر و شباب عده ای دارند به سر افکار پوچ و نا صحیح کارهاشان هست در خلوت سراسر نا صواب هرکه می آید به درگاهت بسی خوش باورست می شوند غافل گهی یک عده از فعل ثواب سهل و آسان کرده اند بر ما طهارت را بسی وانمودند سیدی ازدست و پای ماطناب گشته عادت جرم و عصیان و معاصی بهر ما می کنیم زیرلوایت ازگنه ما اجتناب ما برون خیمه ات از هرچه غافل بدتریم وای برما می نمائیم ما شما را دل کباب الغرض ما اکثرا دوریم ز اهداف شما ما علی الظاهر زنیم دم ازشما با آب و تاب وردمان گردیده این که تشنه جان دادی حسین یادمان رفته برای چه تو کردی انقلاب زیر بار ظلم تآ گردیده قامت های ما یا حسین گوئیم و امّا برنمی خیزیم ز خواب ظلم را بینیم وبر لب می زنیم مهر سکوت زین سکوت نابجا ما گشته ایم خانه خراب گرببودیم ماحسینیون کمی اهل عمل ما نبودیم غرق در بحر عمیق منجلاب فاخرم مولا درون سینه ام بحر غم است کن دعای عاشقانت را حسین جان مستجاب "" "" "" "" "" "" " گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی شاعر : مسلم فرتوت(فاخر)
: بنام خدا مدح حضرت زینب س و گریز به وقایع عاشور و.... «قسمت اول» "" "" "" " کیست زینب گوهرناب شرف/دختر دردانه ی شاه نجف زادهٔ دلبند ام الاولیا/اختر تابندهٔ مهر و وفا کیست زینب نام پاکش دلنشین/در شجاعت در شهامت بی قرین او بود بی شبهه استاد سخن/خطبه هایش یک به یک دشمن شکن دربلاغت همچوبابایش علی ست/نورحق از هر کلامش منجلی ست درمتانت رتبت او ماسواست/همچو زهرا مادرش خیرالنساست درصبوری چون حَسن یکتا بود/در حیا و حجب بی همتا بود الغرض با این همه شأن و مقام/او بشد از خردسالی تلخ کام مادرش تا رخت بربست از جهان/تیره شد بر او زمین و آسمان او بشد از خردسالی دیده تر/داغ مادر زد به جان او شرر بعد مادر سینه اش پرسوز شد/نو بهاران بهر او پائیز شد روز وشب افغان وزاری مینمود/او سرود غصه و غم می سرود می شد او تا خیره بر دیوار و در/می کشید بی وقفه آه مستمر گاه می کرد باحسین آه ونوا/گاه می شد هم نوا با مجتبا با پدر می کرد گاهی گفتگو/داشت او همواره بغضی در گلو گفت پدر یک شب بر او با حال زار/روز را برخود مکن تاریک و تار دخترم شام و سحرزاری مکن/اشک خود را روز و شب جاری مکن صبرکن بادغم افزا می وزد/آن زمان ایام پرغم می رسد می رسدروزی که تنها می شوی/توغریق بحر غم ها می شوی مصلحت نیست صحبت از فردا کنم/راز فردا را برات افشا کنم هست درره دخترم فصل خزان/می شود جاری سرشکت آنزمان برتو گویم من کلامی جانگداز/باشد این حرفم بسی پر رمز و راز روز موعد دخترم خواهد رسید/سینه ات را غصه ها خواهد درید می شود درکربلا طوفان بپا/غرق محنت می شوی در آن سرا فلک دین در خون شناور می شود/شاه دین بی یار و یاور می شود برنگویم بیش از این ز آن ماجرا/گریه هایت می کند دلخون مرا صبر کن سامان بگیرد صبرتان/هی سرشکت را مکن هردم روان کشتی صبرت به گل خواهد نشست/کاسهٔ صبرت یقین خواهد شکست چشم هایت چشمهٔ خون می شود/سینه ات را غصه و غم می درد روزعاشورا تو حیران می شوی/از شرار غصه بی جان می شوی نا نداری بَرکِشی آهی ز جان/می شوی بی صبر و بی تاب و توان «اگر توفیق داشتم ادامهٔ منظومه در فرصت های آتی» "" "" "" " گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی شاعر : مسلم فرتوت(فاخر)
بنام خدا مدح و منقبت حضرت زینب س و گریز به وقایع عاشورا قسمت دوم "" "" "" "" "" " الغرض ایام پرغوغا رسید/آفتاب ظهر عاشورا دمید بعد از آن جنگ و جدال ناتراز/غرق خون شد پیکر شاه حجاز کشته شد یاران کم تعداد او/شد علی الظاهر خموش فریاد او بگذریم از قیل و قال قتلگاه/ما ز فعل و انفعال قتلگاه ظهرعاشورا زمان ایستاده بود/ماه گردون بر زمین اُفتاده بود گشته بود تآ‌؛قامت رعنای ماه/غرق خون بود صورت زیبای ماه زِیْن اَب با آن همه نام و نشان/مانده بود تنها میان ناکسان نیست قادر بی گمان لوح و قلم/تا کند ایما بر این آلام و غم زینب دلخون ز دل آهی کشید/با کمال جرأت او از جا جهید بانگ بر زد دختر حیدر منم/خواهر عباس نام آور منم برگرفت پرچم به دست خویشتن/لرزه افکند بر دل دشت و دمن کوه می لرزید زیرپای او/می رسید تا نه فلک آوای او اوفتاد بر یاد او ایام دور/کرد یک دم خاطراتش را مرور یادش آمد صحنهٔ دیوار و در/کنج خلوت گفتگویش با پدر دید چه آمد بر سرش در کربلا/کربلا شد بهر او بحر بلا با همه فرّ و شکوه و احتشام/دست بسته می برند او را به شام لیک او با عزم و جزم استوار/روز را بر دشمنان بنمود تار بازبان تند و تیز وخاص خویش/برخلاف میل اعدا رفت پیش شامیان بودند غافل مرد و زن/نی که غافل بلکه جاهل مرد و زن آمدند برجنگ آنان بی درنگ/با تل خاکستر و باران سنگ اهل شام در دام جهل افتاده بود/در بر آل علی ایستاده بود اهل شام ازبام و در پیروجوان/می زدند بر آل حق زخم زبان خون دل خوردند آل بوتراب/اجنبی کردند آنان را خطاب تیر بهتان برزدند ازهر طرف/بر سر آمد طاقت دخت شرف با بیان دلنشین آن خوش زبان /معرفی کرد خویش را بر شامیان غافلان را او کمی هشیار کرد/دشمنان را او ذلیل و خوار کرد خطبه ای برخواند با شور تمام/آبرو نگذاشت بر حکام شام خطبهٔ زینب چو برنیمه رسید/قامت آل امیه برخمید زِیْن اَب با آن مقال و گفتگو/داد در تاریخ به تبیین آبرو «قسمت سوم در روزهای آتی» "" "" "" "" "" گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی شاعر : مسلم فرتوت(فاخر)
بنام خدا ظهر عاشورا و ایما و اشاره به مصائب حضرت زینب س و.... "" "" "" "" "" "" "" ظهر عاشورا زمان ایستاده بود ماه گردون بر زمین افتاده بود می نمود گریه سماوات و زمین ماخلق بودند هریک دل غمین تا نیامد ساقی از نهر فرات بسته شد بر آل حق راه نجات تا که خورد بر مشک او تیر بلا گریه کرده برحال او ارض وسما تا صدای و اَخایش شد حزین ناخدای فلک دین شد بی معین شد شرار آه زینب جان فزا تا رسید بر خیمه بانگ وا اَخا بر زد او سر بر سرای کودکان داد دلداری بر آن لب تشنه گان همت بی حد او شد کار ساز صبرو طاقت پیشه کرد آن پاکباز گرچه او دید هر بلا را بالعیان لیک او سازش نکرد با ناکسان ظهر عاشورا خدا بود و حسین سرزمین کربلا بود و حسین حرمله تا که کمان را برکشید قامت مردانگی آن دم خمید خیز برداشت تاکه آن تیرسه پر آتش آلام و غم شد شعله ور تاکه بی جان گشت هفتادو دو تن شد سرازیر سیل اندوه و محن هرچه برگفتند از غارت کم است زین جسارت قامت عالم خم است هست غارت گرچه کاری ناصحیح هست مرسوم لیک این فعل قبیح جمله ای گویم که سهل است باورش گشت غارت شاه دین انگشترش پس چه آمد بر سر انگشت او برشکست از این جنایت پشت او تا به امروز فاخرا چشم جهان همچو روزی را ندیده بی گمان هرچه برگوئیم سراسرجان فزاست قطره ای از یک یُم بی انتهاست "" "" "" "" "" گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی شاعر : مسلم فرتوت(فاخر)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بنام خدا 🥀 «قصیدهٔ ای تقدیم به ارواح تابناک جمیع شهدا بالاخص شهدای هشت سال دفاع مقدس» قسمت اول •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• سلام ای‌ جان نثاران ای‌ شـهیدان سلام ای حافظان دین و قــــرآن به راه دین شما از سر گذشتید ِسِرشت عشق را از سَر سِرشتید گرفتید از خدا انعام تان را نمودید جاودانه نام تان را نگردید گامتان یک لحظه لرزان ز جان خود گذشتید از دل وجان شما از بس که همت کرده بودید جهان را غرق حیرت کرده بودید شما با همّت و نیروی ایثار نمودید دشمنان را خوار چون خار شما آتش زدید بر قلب دشمن ندادید یک وجب از خاک میهن یکایک یک دل و یک رنگ بودید به دور از خدعه و نیرنگ بودید به ظاهر جنگ با صدامیان بود به باطن پای شیطان در میان بود تماماً شرق و غرب هم رأی بودند سرود یأس بر ما می سرودند اروپا هم چو شرق و غرب بدنام ببودند حامیِّ سرسخت صدام در آن دوران سخت و پرهیاهو که برما حمله می کردند ز هرسو شهیدان همت والا نمودید سرود عاشقی را خوش سرودید نبستید دل بر این دنیانی فانی نکردید اعتنا بر زندگانی خروشیدیدشماچون موج وطوفان شدیم ما عاقبت پیروز میدان شما با عـشق مولا جان سپـردید به عباسش قسم هرگز نمـــردید شـما تــاریخ را با خــون نوشتید به جان و بر دل ما جا گرفتـید اگر چـه عده ای پیمان شکستـیم بــریدیم از شــما با غیـر بسـتیم شما تـــاج سر پــیر و جـوانیـد نمـردید تـا قیـــامت جـــاودانیـد اگر کشتی ما بر گِل نشسته اگر روز و شب ما تیره گشته دلیلش عمده اش بی شک عیان است یقیناً غفلت نسل جوان است ولی ما عهد و پیمان را شکستیم نمک خوردیم نمکدان را شکستیم اگر راه شهیدان راه ما بود دعای خیرشان همراه ما بود چه گویم ما به ظاهرحق شعاریم به باطن اکثراً ما کج مداریم شهیدان بهر ما پیرایه هستید همیشه بر سر ما سایه هستید بدانید ما بسی دل شوره داریم ز دست عده ای نالان و زاریم جوانانی که حرمت بارشان نیست مرام و معرفت درکارشان نیست زنانی که به عفت پشت کردند به حجب و برنجابت پشت کردند شهیدان مرد و زن ما پاسداریم به شهرعشق حرمت پاس داریم قسم بر روحتان ما نادم هستیم ببخشائید اگر پیمان شکستیم جوانیم یا که پیر ما بی نوائیم همه محتاج الطاف شمائیم اگرمحروم کنیدزین فیض واحسان بگردیم ما ز آه و بغض بی جان تو هم فاخر بگو با دیده ی تر شهیدان زنده اند الله و اکبر «ان شاء الله ادامه با محوریت شهدای مدافع حرم» "" "" "" "" "" "" "" "" گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی شاعر : مسلم فرتوت(فاخر)
عاشق شدن، شاید... اگر... اما... نمی‌خواهد مجنون نمی‌گوید مرا لیلا نمی‌خواهد من آمدم دورت بگردم، برنگردانم شمعِ نگاهت گِردِ خود پروانه می‌خواهد دنیا برای اهل دنیا؛ من تو را دارم آن‌که تو را دارد دگر دنیا نمی‌خواهد امروز جایی نوکری کردم که اربابش هرچه شود، عذر مرا فردا نمی‌خواهد عاشق میان سینه دارد یک حُسینیه عاشق برای گریه کردن جا نمی‌خواهد هرکس که چای روضه را پَس می‌زند انگار در جنّت است و آب کوثر را نمی‌خواهد گریه کنت با دست، بر سر می‌زند یعنی از غصه‌ی ذبح سرت، سر را نمی‌خواهد داغ علی اکبر به جانت آتش افکنده جسم تو دیگر تابش گرما نمی‌خواهد حداقل یک پارچه رویت بیندازند پوشاندن پیکر دگر فتوا نمی‌خواهد از کربلا تا کوفه و از کوفه تا به شام راهب فقط فهمید مویت شانه می‌خواهد سروده گروه ادبی
دست راهب که سمت آن لب رفت سوز آهش به ساحت رب رفت گریه‌اش عاقبت به خیرش کرد راه صدساله را به یک شب رفت ✍
در خیمه گاهِ غیبت؛ با غربتی نهانی هستی برای جدّت مشغولِ روضه خوانی در وادیِ مُحرّم غیر از تو نیست مَحرم چون وارثِ قدیم ِ این داغِ بیکرانی آشوب میشود قلبِ داغدارت آقا با صوتِ نابِ قران، یا نغمهٔ اذانی دلتنگم و عزیزم از تو خبر ندارم در کربلا و مشهد، یا اینکه جمکرانی؟! تا جان دهم کنارِ هر قطره اشکِ چشمت از خیمهٔ عزایت بفرست یک نشانی امسال هم برایت کاری نکردم اما دعوت شدم به لطفَت در اوجِ مهربانی با نفْس در جدالم! لطفا مرا نگهدار عمری به زیرِ پرچم هر طور میتوانی روزِ ظهورت ایکاش با جان و دل بیایم با ذکرِ یاحسین(ع) و با حالِ آسمانی افتاده چشمت از خواب این روزها و دائم بیگانه با غذا و یک جرعه آب و نانی شد کشته جدّت آقا چون تشنه و گرسنه با یادِ این مصیبت در تو نمانده جانی این روزها به یادِ قدّ کمانِ زینب(س) در روضه می نشینی با قامتِ کمانی از غارت و اسارت جانت به لب رسیده شام ِ تو میشود صبح؛ با گریهٔ نهانی