حسن فرزند زهرا
حسن جان نبی نور دو عین است
عزیز مرتضی عشق حسین است
حسن فرزند زهرا بی قرین است
مثال مادرش حِصن حَصین است
حسن شیر جمل ماه منیر است
قریب است به عالم او امیر است
حسن بعد از پدر دوم امام است
بود تاج سر عالم هُمام است
حسن آئینه ایزد تمام است
نبی خصلت علی صولت مرام است
حسن مانند جدش مهربان است
عزیز فاطمه دُر گران است
حسن فخر تمام روزگار است
حسن مدحش به شعر( بیقرار) است
بیقرار اصفهانی
@navaye_asheghaan
حسن ثانی حیدر
سردار جمل ثانی حیدر حسن است
محبوب نبی عزیز داور حسن است
مولای کرم باشد و بخشش مرامش
همپای علی ساقی کوثر حسن است
بیقرار اصفهانی
@navaye_asheghaan
یاحسن غریب دنیا ، ما به عشق تو می نازیم
یه حرم قشنگ تر از امام رضا برات می سازیم
منم عبد و حسن آقای من
قطره ام من حسن دریای من
عاشقم من حسن لیلای من
از غم عشق تو بی تابم ، حسن دریابم ، حسن دریابم
من غلام و تویی اربابم ، حسن دریابم ، حسن دریابم
**
اگه تو حرم نداری حرمت تو سینه ی ماست
هرکی عاشق شما شده عزیز دل زهراست
کار من از غمِ تو زاریه
روی قلبت یه زخم کاریه
تو رگات خون حیدر جاریه
از غم عشق تو بی تابم ، حسن دریابم ، حسن دریابم
من غلام و تویی اربابم ، حسن دریابم ، حسن دریابم
**
وقتی از کوچه به خونه مادرم و میاوردم
هی می گفتم کاشکی جای مادرم کتک می خوردم
مدینه مادر و پیرش کرده
ناتوون و زمین گیرش کرده
دیگه از زندگی سیرش کرده
از غم عشق تو بی تابم ، حسن دریابم ، حسن دریابم
من غلام و تویی اربابم ، حسن دریابم ، حسن دریابم
@navaye_asheghaan
زمان:
حجم:
323.8K
نوحه زمزمه،واحد شهادت
امام حسن مجتبی علیه السلام
منم مظلوم بی قرینه
غریب مشهور مدینه
کشم آه غربت زسینه
خدایا ۲
من از دنیا خیری ندیدم
ز درد تنهایی بریدم
ز هر کَس من طعنه شنیدم
خدایا ۲
من شاهم ولی بی سپا هم بدون یارم
ز غم ابر باران مو میبارم
گره خورده کارم
سنگ صبورم شد اه و ماتمم
میان خانه بی یار و همدمم
قاتل من شد در خانه محرمم
من غریبم تنها و بی کَسم...گوشواره
امان از غربت داد بیداد
غم آن کوچه مانده دریاد
به پیش چشمم مادر افتاد
خدایا۲
هنوزم بین خاطرم هست
به کوچه پستی راه ما بست
به مادر زد او با کف دست
خدایا۲
با سرعت حرامی چنان زد که مادر غش کرد
رُخش شد پر از خون رُخ من شدزرد
دلم شد پر از درد
از این مصیبت قلب خدا گرفت
جیغ کشیدم مادرم را گرفت
که در گلویم دیگر صدا گرفت
من غریبم تنها وبی کَسم
غبارچادر را تکاندم
به خانه مادر را کشاندم
به خانه مادر را رساندم
خدایا۲
به اشک ما، در کوچه خندید
دیگر چشم مادر نمی دید
تنم شد بید از ترس و لرزید
خدایا۲
با قدرت به رخسار مادر گلی نیلی زد
که از گوشه روسری خون آمد
ندارد غمش حد
علی ندیده آنچه که دیده ام
من آن امام محنت کشیده ام
شرح غم شد موی سپید ه ام
من غریبم تنها و بی کَسم
شاعرین؛
مجتبی صمدی شهاب
اسماعیل مهدی فخر
@navaye_asheghaan
ای کاش بگیرند دو چشمِ پسرش را
تا در دلِ این طشت نبیند جگرش را
بدجور غریبانه نفَس میزند آقا
آتش زده با غربت خود دور و برش را
خوب است که آغوش حسین است کنارش
تا که نزد هِی به زمین بال و پرش را
نه اُمِبنین نه که ابالفضل توان داشت
عباس گرفته است کنارش کمرش را
تا خواهرش اینجا نرسیده است بگویید
بر طشت نریزد جگرِ شعلهورش را
از زهر نبود اینهمه خونابه که آمد
آن کوچه نشان داد خدایا اثرش را
صد شُکر سرش بر روی دامان حسین است
تا بر روی حجره نکشد باز سرش را
افسوس حسن نیست به گودالِ حسینش
تا شمر نگیرد روی آن سر تبرش را
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#حسن_لطفی
@navaye_asheghaan
دوباره زد به سرِ عاشقان هوای حسن
نفس ، نفس، نفسِ سینه زن فدای حسن
خوشم که یک رگِ من می رسد به او ، مادر!
به لطفِ تو شدم امشب غزلسُرای حسن
کریمِ طایفه یعنی که با سگی ولگرد
عجیب نیست که قسمت شَود غذای حسن
در این زمانه که هرکس به هر دَری زده است
خوشا به حال کسی که شده گدای حسن
ببین که روی لَبَش لختهْ خون به جای دعاست
نگاه کن که اجابت شده دعای حسن
چقَدْر یاسِ کبود آمده ست دورِ لَبَش
چقَدْر روضه ی زهراست روضه های حسن
میان کوچه ی تاریخ تا ابد پیداست
چه رازهای مگویی ز ردپای حسن
چه دید در دلِ کوچه که بود تا آخر
همیشه بغضِ غریبانه در صدای حسن
برای مادرِ او روضه خوان بخوان از او
دوباره کرده دل اَبری اش هوای حسن
بگو به مادرِ او ما غریب و تنهاییم
غریب ها همه هستند آشنای حسن
بگو دو غم به دلت ماند حضرتِ مادر
کفن برای حسین و حرم برای حسن
ولی مباد که غمگین شوی که ما هستیم
همیشه مست حسین و همیشه پای حسن...
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#حسن_لطفی
#محسن_کاویانی
@navaye_asheghaan
خون جگر داد زد غریبی من را
زهر بهانه ست کوچه کشت حسن را
وای از آن مسجد و مرور بلایا
بر سر منبر مغیره بود خدایا
سبِّ علی میکنند و فکر بهشتند
نامه بیعت به عمرو عاص نوشتند
کشت مرا داغ کوثری که شکسته
خاطره ی بغض مادری که شکسته
حق بده هرروز زارزار کنم من
خاطره ی کوچه را چکار کنم من؟
آی کسی که سوال میکنی از من
تا به کنون دیده ای کتک بخورد زن؟!
پیش روی مادری که نور کهن داشت
یک نفر آمد جلو که دست بزن داشت
غصه همین بس بوَد که شانه به شانه
دست به دیوار آمدیم به خانه
دست پلیدی به ظرف کوثر من خورد
بشکند آن دست که به مادر من خورد
داغ زدند عاقبت دل پر او را
با لگد انداختند چادر او را
آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش
یک پسر هفت ساله بود کنارش
کشت مرا آه سینه سوز حسینم
روزی کسی نیست مثل روز حسینم
گرچه جگر بین طشت و حال خراب است
کی سر من درمیان بزم شراب است
گرچه به تابوت تیر اینهمه خورده
پیرهنم را کسی بزور نبرده
آی ابالفضل پیش زینبمان باش
دختر حیدر کجا اراذل و اوباش؟!
کاش که شمشیر بر تنم بنشیند
خواهر من را کسی اسیر نبیند
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#سید_پوریا_هاشمی
@navaye_asheghaan
حسن شدم که پُر از ماتم فدک باشم
حسن شدم که خودم شاهد کتک باشم
میان راهروی خانه دود مانده هنوز
تمام پیکر زهرا کبود مانده هنوز
چه سوختم! که نزد بعد سوختن حرفی
نزد ز لکّه ی خون، روی پیرهن حرفی
حریف روضه میخ و لگد نخواهم شد
ز هرچه کوچه تنگ است رد نخواهم شد
عصای دست شکسته شدم، شکسته شدم
ز روی قاتل مادر چقدر خسته شدم
همینکه با غضب خود جلو می آمد زد
نشد درست ببینم، کشیده را بد زد
تمام شهر مدینه روی سرم پیچید
عقب که رفت، دو تا پای مادرم پیچید
رکاب صبر علی بودم و نگین خوردم
زمین که خورد، زمین خوردم و زمین خوردم
همینکه پاشدم ازجا دوباره افتادم
کنار خون روی گوشواره افتادم
نشد که قدرت خود را به او نشان بدهم
غبار چادر او را نشد تکان بدهم
شکستگی جبینم شدید شد آنجا
سه چار موی سیاهم سفید شد آنجا
بخند جعده! از اینکه به من جسارت شد
بخند جعده! حسن از مدینه راحت شد
اگرچه تیر به تابوت من رسیده حسین
هنوز غربت من را کسی ندیده حسین
مرا مقابل چشم همه لگد نزدند
به خنجری که سرم را نمی بُرد نزدند
مسیر لشکریان خشکی لبم نشده
کسی مزاحم خلخال زینبم نشده
به روی نیزه سرم زیر آفتاب نرفت
میان تشت زر و مجلس شراب نرفت
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#رضا_دین_پرور
@navaye_asheghaan
گفتم این اشک که مرهم بشود حیف نشد
مرهمِ آتشِ قلبم بشود حیف نشد
سالها بود دعایم قسمم آرزویم
زودتر سهمِ لبم سَم بشود حیف نشد
که مغیره نرود بر روی منبر پیشم
طعنهها نیز کمی کم بشود حیف نشد
مادرم گفت نگو ، هیچ نگفتم به کسی
زینب ای کاش که مَحرم بشود....حیف نشد
فدک و کوچهی امن و درِ بی آتش و دود
گفتم این سه ، همه با هم بشود حیف نشد
رفته بودیم به مسجد که مگر مادرمان
یک نفس راحت از این غم بشود حیف نشد
وقت برگشت از آن کوچه به او میگفتم
که خوشی قسمتِ ما هم بشود حیف نشد
هرچه کردم به کناری بروند و برویم
راهی از کوچه فراهم بشود حیف نشد
خواستم چادرِ مادر نخورَد خاک که خورد
ذرهای شرم مجسم بشود حیف نشد
خواستم نشکند آنروز غرورم که شکست
جایِ او قامت من خم بشود حیف نشد
کوچهاش سنگ و دلش سنگ و دو دستش سنگین
خواستم ضربتِ او کم بشود حیف نشد
ایستادم به روی پنجهی پا تا رویم
مانعِ سیلیِ محکم بشود حیف نشد
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#حسن_لطفی
@navaye_asheghaan
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
تا ابد بانیِ
کل مهربانی ها ، حسن
لافتی الا علی و
لا کریم ، الا حسن
#مربع_ترکیب_بند
#شاعر_محمد_حسین_رحیمیان
شب کربلا مثل روز است روشن
( کربلا رفته ها ، بینُ الحرمین رو نگاه کنید ، مثل روز روشنه ، حرم امام حسین ... )
شب کربلا مثل روز است روشن
بقیع تو اما ، شبی تار دارد
ضریح حسین است شش گوشه اما
ولی دورِ قبر تو دیوار دارد
#آقا_جان
تو در کوچه های مدینه غریبی
( گفت با امام حسن « علیه السلام » میرفتیم ، یه مرتبه دیدم ، رنگ آقا تغییر کرد ، بدنش شروع کرد به لرزیدن ، تکیه به دیوار داد ، گفتم آقا چی شد ؟ چرا بدنتون می لرزه ؟ چرا رنگتون تغییر کرد ؟ فرمود : مگه نمی بینی ، مُغیره داره میاد ، این مُغیره یک روز تو این کوچه ها ، مادر مارو میزد ؟
الهی بشکند دست مُغیره
که بینِ کوچه ها ،
بی مادرم کرد ...
#شاعر_استاد_سازگار
#حاج_سید_رضا_تحویلدار
مپرس از ماجرای کوچه
با کس هم نخواهم گفت
ولی آنقدر میگویم
آرزوی مرگ خود کرد
( اصلا فکر این که ، کسی مادرت رو بزنه ، آزارت میده ، چه برسه به اینکه ببینی کسی مادرت رو میزنه ؟ یه عمر همین فکر آزارت میده ... )
ای کاش من حسن را
با خود نبرده بودم
تا پیشِ چشم این طفل
سیلی نخورده بودم ...
#حاج_سید_رضا_تحویلدار
چه می شد گر مرا مادر
از آن کوچه نمی بردی
من آن جا را نمی دیدم
توهم سیلی نمی خوردی ؟
امام حسن ، مادریه ، مادریه ، یه مرگ داره ، یه شهادت داره ... به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا ، چرا روضه مارو نمیخونی ؟ گفت آقا من همیشه روضه شمارو میخونم ، فرمود : نه روضه مارو نخوندی ... گفت آقا روضه شما کدومه که من نخوندم ؟ فرمود : روضه ی ما اون وقتی بود که مادرمون رو میزدند ...
همین که چشمت اشک آلود شد ، پیغمبر خدا (ص) فرمود : هر چشمی که برای حسنم گریه کنه ، کور وارد محشر نمیشه ...
#آقا_جانم
مرغ پریده دلم
خدا خدا خدا کند
گِرد مدینه گردد و
حسن حسن ، صدا کند
تیغ فلک هزار بار
اگر سرم جدا کند
به حقِ حق ، نمیشوم
ز کوی تو جدا حسن ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر
@navaye_asheghaan