#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
آنان که با کریم و کرم آشنا شدند
دلدادهی همیشگی مجتبی شدند
آنان که خاکِ پای حسن شد نصیبشان
تنها به لطف یک نظرش کیمیا شدند
تنها نه دوستان که در آن شهر، دشمنان
در آستان او همه حاجتروا شدند
باب کرم به یمن وجودش گشوده شد
درهای بسته با مددش زود واشدند
حال کبوترانِ حرم نانوشتنیست
تا در حوالیِ حرم او رها شدند
حاتم ترین اهالی آبادی کرم
مبهوت این کرامت بی انتها شدند!
بی شک به پادشاهی و عزت رسیدهاند
آنان که در طواف حریمش گدا شدند
میراث او غم است و در انبوه غربتش
خوشبخت مردمی که به غم مبتلا شدند
از شدت غریبیِ تنهاترین امام
عمری تمام زمزمهها بی صدا شدند...
✍ #نعیمه_وافی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
جنت، بهارِ پیرهنت أیُّها الکریم
از نور جامهای به تنت أیُّها الکریم
ای همدم تو زمزمههای زلال وحی!
ای جبرئیل همسخنت أیُّها الکریم
شبزندهدار، دیدهٔ دلخستگان شهر
هر شب به شوق آمدنت أیُّها الکریم
نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا
یک ناروا هم از دهنت أیُّها الکریم
هرچند که غریبنواز مدینهای
ماندی غریب در وطنت أیُّها الکریم
حتی شهادت تو ندادهست خاتمه
بر روضههای دلشکنت أیُّها الکریم
جا مانده بود هر کسی از کوچهها، رسید
تشییع شد چگونه تنت؟ أیُّها الکریم
حتی هزار تیرِ به تشییع آمده
بردند سهمی از کفنت! أیُّها الکریم
✍ #یوسف_رحیمی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
سوگند به نام دلربایش
نور است وجود و ابتدایش
با خَلقِ حسن کرد مباهات
در روز ازل، ذاتِ خدایش
آنان که نوشتند کریمش
ما را بنویسند گدایش
بخشید "سه بار" هرچه را داشت
جانِ همهی خلق فدایش
حقاً که پسندِ قلب زهراست
شد هرکه عزیزِ مجتبایش
هستند تمام انبیا هم
محتاج عطای دستهایش
هم او شده راضی از خدا، هم...
حق بوده رضایش به رضایش
چشمان حسین بر لب اوست
وقتی حسنست مقدایش
در معرکهی جمل که آمد
دیدند به شکل مرتضایش
آن قدر رئوف است که میخورد...
در پیشِ جذامیان غذایش
آن مرد، هر آنچه ناسزا گفت
آخر نشنید ناسزایش
تازه به کرم نوازشش کرد
جا داد به او بینِ سرایش
صد بحر اگر که مدح گویم
یک قطره نگفتم از ثنایش
**
هفت صفر است آی مَردم...
روز غم و غربت و عزایش
آن قدر بلا به او رسیده
ماندم که بگویم از کجایش
از کوچه نپرسید ازین مرد
یک عمر، شدهست مبتلایش
جانسوزتر است داغ زهرا...
از کلِ غمِ جهان برایش
یارانِ مُقربش کشیدند
سجاده و فرشِ زیر پایش
درد است که زهر خورده آقا
از همسر بی مهر و وفایش
خونی شده با سرفهی سختش
دست کرم و گره گشایش
قاسم به سر و صورت خود زد
خونی شده دید تا عبایش
پا میکشد این مردِ پر از درد
در حجره، به روی بوریایش
آن قدر جگر به دامنش ریخت
تا جوهره رفت از صدایش
بگذار بماند به قیامت
دنیا که نفهمید بهایش
آتش زده بر تمام عالم
لایَوم کَیَومِ کربلایش
گر کرب و بلا همیشه جاریست
صلح حسن است مقتضایش
صد شکر که سنگها نخوردند
بر صورت مثل مصطفایش
صد شکر که نیزهای نیامد
تا قطع کند صوت رسایش
صد شکر نبود خنجری کند
تا بوسه بگیرد از قفایش
✍ #محمدجواد_شیرازی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
آتنا گفتم و دیدم حسنات است حسن
اِهدنا گفتم و دیدم که صراط است حسن
ربنا گفتم و گفتند مسیرش زهراست
و علی است صَلاة و صلوات است حسن
حُسنِ او در همه ذراتِ جهان پنهان است
بی نهایتتر از آفاقِ حیات است حسن
چه بخواهند و نخواهند، حسن شرحِ خداست
وجهِ تفصیلی اَسماء و صفات است حسن
جاری است عشقِ حسن در رگ و در ریشهی ما
کوثرِ جاریِ صد رشته قنات است حسن
هرچه دشنام به او داد، تبسم میدید
دید دریاست، همه صبر و ثُبات است حسن
نصفی از زندگیاش را دو سه باری بخشید
در کرامات هم آئینهی ذات است حسن
چشمِ گریان به حسن مَحرمِ زهراست به حشر
فاطمه گفت: فقط راه نجات است حسن
ای صراطُ اللَـهِ ما! نامهی ما سنگین است
گریه بر بی کسیات برگ برات است حسن
حسنیهای حرم آبرو داری کردند
آنچنان غرق حسیناند که مات است حسن
✍ #حسن_لطفی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
هر قدر که میخواست گدا، شاه، کرم داشت
آن قدر که پیشِ کرمش، خواسته کم داشت
در خانهٔ او بود که در اوج غریبی
دلهای غریبانِ جهان، راه به هم داشت
دلخوش به نفسهای مسیحایی او بود
شبهای مدینه که فقط غربت و دم داشت
داغی شده بر سینهی غمهای وسیعش
یک کوچهی باریک که بیش از همه غم داشت
راحت شد از اندوهِ جفاکاریِ یاران
ای کاش که یاری به وفاداری سَم داشت
ای آینهها آینهها! ذکر بگیرید
ای کاش حرم داشت، حرم داشت، حرم داشت...
✍ #زهرا_بشری_موحد
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان
که ضرب تیغ میدان میدهد سیّاس را برهان
سراسر عزت و فتح است و باطل کردن نیرنگ
اگر هم بسته باشد مجتبا با دشمنش پیمان
ولایت چیست؟ رختی که فقط بر او برازنده است
خلافت چیست بعد از او؟ به مشتی چارپا پالان
حسن اصل کرامت بود، عالم بر درش سائل
حسن عقل مجسم بود، عالم بی حسن نادان
حسن تنها نه در منزل اسیر حیلهی زن بود
که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان
حسن البته تنها نیست وقتی در کنار او
حسین و زینبش هستند با عباس یک گردان
به بازو حرز حیدر، بر سرش عمامهی احمد
بهروی لب همیشه ذکر مادر داشت تا پایان
بپرس از کوچهها بعد از علی ابن ابی طالب
کدامین شانه در تاریکیِ شب میبرد انبان؟
کسی که گرد فرشش را تبرک میبَرَد جبریل
نشسته با موالی روی خاک و خورده آب و نان
معزّ المومنین است او، بپرس از مردم نجران
کریم اهل بیت است او، بپرس از سورهی انسان
خوشا بر من که در عالَم امامی این چنین دارم
که پشم اُشترش دارد شرافت بر ابوسفیان
شب و روزم به ذکر یا حسین و یا حسن روشن
سر و جانم فدای این دو سید، این دو تا سلطان
✍ #سعید_تاج_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_مناجات
مینویسم "یا حسن"، حُسنِ ختامش با خودت
بر لبم ذکر تو را دارم، دوامش با خودت
لحظههای عُمر خود را میسپارم دست تو
از سلام زندگی تا والسلامش با خودت
از ادب دور است نزدت دست خالی آمدن
زخم آوردم برایت، التیامش با خودت
باز هم بال خیالم تا بقیعات پَر کشید
من کبوتر میشوم یک روز، بامش با خودت
سر به دامان تو خواهم داشت یا زانوی غم؟
اینکه باشد لحظهی مرگم کدامش، با خودت!
از کریمان کم طلب کردن که کفرِ نعمت است
حاجتم را هم که میدانی، تمامش با خودت...
✍ #محدثه_آشتیانی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
همیشه سفرهاش وا بود، با ما مهربانی کرد
هزاران بار آزردیمش؛ اما مهربانی کرد
دلش اندازۀ ریگ بیابان بیوفایی دید
ولی اندازۀ آغوشِ دریا مهربانی کرد
نگاهش شرح نابی بود از «الجار ثمّ الدار»
اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد
چه خواهد کرد با مهمانِ کویِ خویش آن مردی
که با دشنامگویِ خویش حتی مهربانی کرد
چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را؟
چرا با مهربانیهای او نامهربانی کرد؟
الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید
دل او میگرفت از آن همه زخمزبان هرگاه
نظر میکرد بر انگشترش: اَلعِزَةُ لِله
کسی که در پناه شانۀ او کوهسار و دشت
کسی که ریزهخوار سفرۀ او آفتاب و ماه
مگر تاریخ غربتزا ! چه رخ دادهست در ساباط
که سجاده کشیده زیر پای خستۀ او، آه
قیامش مستتر گشتهست در غمنامۀ صلحش
و صلحش میشناساند به مردم راه را از چاه
خجالت میکشد حتی زره زیرِ عبای او
از آن یارانِ ناهمراه، آن یارانِ ناهمراه
الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید...
مدینه کوفه شد، کوفه دوباره از صدا افتاد
و اما بعد... یاد خطبههای مرتضی افتاد
و اما بعد... «این مردم خدایا خستهاند از من»
و پژواک صدایی مهربان در گوشها افتاد
مدینه کوفه شد، کوفیتر از آنی که بنویسم
خدایا این چه آتش بود در دامان ما افتاد
و امّا بعد... تابوت از هجوم تیرها گل داد
و باران شد، تو گویی اشک از چشم خدا افتاد
الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید...
✍ #رضا_یزدانی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن
معرفت رنگ گرفتهست از عرفانِ حسن
خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن
پس بگوئید به ما ساکنِ ایرانِ حسن
زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید
قدرِ یک لحظه زمینگیر نخواهم گردید
هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید
تا خود حشر منم دست به دامانِ حسن
عطر او پخش که شد، باد وصالش را دید
حُسن زیباییِ مخلوق، مثالش را دید
آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید
از همان روزِ نخستین شده خواهانِ حسن
روضه خواندیم که این دیدهی تر ثبت شود
گریه کردیم که این هفتِ صفر ثبت شود
نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود
بنویسید مرا بی سر و سامانِ حسن
رنگِ پیراهن سرسبزِ دیارم حسنیست
پرچم یَشمیِ خوش نقش و نگارم حسنیست
نه فقط من..، همهی ایل و تبارم حسنیست
بوده جدَّم یکی از پیرغلامانِ حسن
ذکر پر برکت او تذکرهی ما شده است
با عنایاتِ حسن، رزق مهیا شده است
این شعارِ همهی ما، حسنیها شده است:
"تا ابد هرچه کریم است به قربانِ حسن"
خاکِ خشکیم که لبتشنهی جامی بودیم
کوهِ رنجیم که سرگرمِ سلامی بودیم
کاش..، ای کاش که ما مردِ جُذامی بودیم
مینشستیم سرِ سفرهی احسانِ حسن
من از آن روز که در بند شدم، خوشحالم
فقط از دوری معشوق خودم مینالم
پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن میمالم
بلکه سهمم بشود تکهای از نانِ حسن
عاقبت گَردِ خوشی بر سرِ غم میریزد
از دلِ صَحنِ حسن، نوحه و دم میریزد
هنرِ فرشچیان پای حرم میریزد
حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوانِ حسن
روضهتر از غم آقای کریمان، غم نیست
وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست
مادریتر ز حسن در همهی عالم نیست
تو نگو حضرت صدّیقه..، بگو جانِ حسن!
آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است
از مصیباتِ حسن، خونِ خدا خونجگر است
سختتر از غمِ گودال، غمِ آن گذر است
گریهکُنهای حسیناند پریشانِ حسن
کوچهای تنگ برای غم او بانی بود
قاتلش آنچه که میدانم و میدانی بود
بدتر از زهرِ هلاهِل..، زدنِ ثانی بود
داغ ناموس گرفتهست گریبانِ حسن
سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد
من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد
پیش چشمان پسر، چادر مادر پا خورد
تا ابد خشک نشد دیدهی گریانِ حسن
✍ #بردیا_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
قلب همه را دشمنت آزرد آنروز
جا داشت اگر مدینه میمُرد آنروز
ای کاش به قلبِ من فرو میآمد
تیری که به تابوتِ تو میخورد آنروز
✍ #مسعود_یوسف_پور
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
خواندند شور زخم تو را عندلیبها
پیچید عطر ناب تو در جانِ سیبها
در صفحهی نخست، تو را مدح کرد و سوخت
هر کس غزل سرود برای غریبها
با لطف بی کرانهات ای حضرت کریم
هموار میشوند فراز و نشیبها
اشک تو شسته است وجود مدینه را
در چشمههای جاری أَمَّنْ یُجیبُها
سخت است داغ اینکه ببینی نشستهاند-
بر منبر رسول خدا، نانجیبها
**
رازی نهفته در جگر و جام و تشت زهر
در حیرتند از اثراتش طبیبها
شهر مدینه، آینهی کربلاست، آه...
درد تو بود غربت شیب الخضیبها
✍ #روح_الله_گائینی
@navaye_asheghaan
🏴#اربعین
🏴#سبک_زمینه
✍شاعر و مداح :مصطفی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بیرق اربعین تو خم نمیشه
هیچ نعمتی سایهی پرچم نمیشه
وقتی میام کرببلات حس میکنم
هیچ جا مث خونهی آدم نمیشه
.
باید برم
شوق زیارت افتاده توی سرم
تصویر موکبا میاد تو نظرم
فاطمه چشم به راهمه توی حرم
باید برم
مادرمم برا زیارت ببرم
سایهی مرقدت بیفته رو سرم
جارو کنم جادهتو با پلک ترم
.
دلم میخواد تا کربلات راه برم و گریه کنم
میون راه اسم تو رو هی بگم و گریه کنم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
برای شاه بیکفن سینه زدم
زهرا دعام کرده که من سینه زدم
پیاده رفتنم تا کربلا یَنی
حتی با این قدم زدن سینه زدم
.
تو این مسیر
اگه برات جونم بدم فدا سرت
الهی کل زندگیِ نوکرت
بشه فدای خستگی دخترت
تو این مسیر
عالم سر سفرهی زهرا مهمونه
همه دلارو کربلا میکشونه
خود رقیه همه رو میرسونه
.
میدونم از اول راه کنار من قدم زدی
تو قبل از این که من بیام به دیدن من اومدی
@navaye_asheghaan
بسمالله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
از ابتدا به گمانم که قسمت این بوده
حرم برای حسین و کفن برای حسن
شدهاست روضهی سر نیزهها برای حسین
شدهاست روضهی دست بزن برای حسن
نمیشود که بگوید چه دیده در کوچه...
نشسته است بگرید حسن برای حسن
نرفته از نظرش سیلی و شده کابوس
صدای خندهی آن بد دهن برای حسن
چه غصهای است کنارِ مغیره لب بستن
چه کوچهای است پُر از سوختن برای حسن
به قتلگاه حسین آمد از مدینه ولی...
شبیه گودی گودال شد وطن برای حسن
چقدر روضه و غمهای مشترک دارند
ولی نبود غمِ پیرهن برای حسن
ببین کدام یک از روضهها جگر سوز است
نزن برای حسین و نزن برای حسن
صدای زینبش آمد نزن به دندانش
نزن که مادرم اینجاست با یتیمانش
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۷/۰۳)
@navaye_asheghaan
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
باید امشب بلند گریه کنیم
مثلِ زینب بلند گریه کنیم
که مرتب بلند گریه کنیم
سوخت از تب... بلند گریه کنیم
گریه کن گریه گرچه تسکین است
غمِ غربت عجیب سنگین است
بر غریبی کریم ، گریه کنید
پایِ دردی عظیم گریه کنید
یادِ حالی وخیم گریه کنید
بشنوید از قدیم گریه کنید
چشمها را پُر آبتر بکنید
حالِ ما را خرابتر بکنید
زهر نوشید فاطمه نالید
سبز پوشید فاطمه نالید
هرچه کوشید فاطمه نالید
خون که جوشید فاطمه نالید
روی دامان مادرش اُفتاد
روی دست برادرش اُفتاد
بی وفایی نوایِ او را بُرد
چنگی آمد عبایِ او را بُرد
نیزهای رانِ پای او را بُرد
هق هقِ بی صدایِ او را بُرد
دست بر قلبِ مضطرش نزنید
پیشِ ما حرف همسرش نزنید
ظرف یکسو آب هم یکسو
طشت و قلبی کباب هم یکسو
زینب و اضطراب هم یکسو
جعده یکسو رباب هم یکسو
پیشِ قاسم مقابل پسرش
میچکد از محاسنش جگرش
بعد مادر مغیره را میدید
هِی مُکرر مغیره را میدید
رویِ منبر مغیره را میدید
پیش آن در مغیره را میدید
او که این روزها کنارش بود
زدنِ خانم افتخارش بود
* * *
یادش اُفتاد رویِ پا برخواست
از دهانش که ناسزا برخواست
دستِ نامرد بی هوا برخواست
آنچنان خورد که صدا برخواست
روضهام گیرِ سنگِ دیوار است
همه تقصیرِ سنگ دیوار است
پسر ارشدش زمین اُفتاد
با تمامِ قَدَش زمین اُفتاد
بعدِ ضربِ بدش زمین اُفتاد
چقدر بد زدش زمین اُفتاد
خواست تا پا شود دوباره ، نشد
بعد از آن حرف گوشواره نشد
تاب دیگر قلم ندارد حیف
وای آقا حرم ندارد حیف
نه حرم سنگ هم ندارد حیف
خادمی محترم ندارد حریف
همگی زیرِ دِینِ آقاییم
روضه خوانِ حسین آقاییم
از خودش کاست از حسینش گفت
او خودش خواست از حسینش گفت
تا که برخواست از حسینش گفت
یاد لبهاست از حسین گفت
گفت رویِ لبت ترک بخورد
بعد تو خواهرم کتک بخورد
(حسن لطفی)
@navaye_asheghaan
#نوحه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#حاج_محمود_کریمی
نشسته رو لبام
لخته لخته، پاره ي دل
اي خدا
مي ريزه از چشمام
غربت چندين ساله ی كوچه ها
مگه يادم ميره
من بودم و يه گُلِ پر پر
مگه يادم ميره
خون آبه ي ، بالِ كبوتر
مگه يادم ميره
زخم روي ، صورت مادر
مگه يادم ميره
من بودم و ، يه گل پر پر
مگه يادم ميره
خون آبه ي بال كبوتر
مگه يادم ميره
زخم روي ، صورت مادر
( تکرار مگه یادم میره ... )
ديگه راحت شدم
از غم دنيا ، آآآه
راحت از ديدنِ
قاتل زهرا ، آآآه
( تکرار مگه یادم میره ... )
نشسته رو لبام
لخته لخته پاره ي دل
اي خدا
مي ريزه از چشمام
غربت چندين ساله كوچه ها
مگه يادم ميره
من بودم و يه گُل پر پر
مگه يادم ميره
خون آبه ي ، بالِ كبوتر
مگه يادم میره
زخم روي ، صورت مادر
دمِ آخر ، دلم
شعله ور تر مي شود
از چشم ترم
توو دستاي منه
چادرخاكيِ زهرا مادرم
ديگه اين كوچه ها
شاهد نداره ، آآآه
ديگه روي دلم
غم نمياره ، آآآه
مگه يادم ميره
من بودم و كوچه ي غم ها
مگه يادم ميره
دستي سياه ،كه ميره بالا
مگه يادم ميره
روي زمين ،
ناله ي زهراااااا ... ؟
مگه يادم ميره
من بودم و يه گُل پر پر
مگه يادم ميره
خون آبه ي ، بالِ كبوتر
مگه يادم میره
زخم روي ، صورت مادر
( گفتن آقا ، چرا اینقدر زود محاسنتون سفید شد ؟ آقا چرا اینقدر زود پیر شدی ؟ فرمود اون مصیبت هایی که من دیدم ، هر کی میدید ، پیر میشد ، ما بنی هاشم ، زود پیر میشیم ، داغ مادر، مارو پیر کرد ، ... ای مادر مادر ... )
وا اُمّاه ....
( تکرار مگه یادم میره ... )
ای ماهیِ دریا
برایت گریه کرده
پیغمبر و زهرا
برایت گریه کرده
( عباس علَمدار حسین
حسین ، علمدار « حسن » )
حسن حسن حسن ...
@navaye_asheghaan
3. مگه یادم میره.mp3
10.21M
#نوحه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#حاج_محمود_کریمی
نشسته رو لبام
لخته لخته، پاره ي دل
اي خدا ...
@navaye_asheghaan
4. ای ماهی دریا.mp3
3.83M
#نوحه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#حاج_محمود_کریمی
ای ماهی دریا
برایت گریه کرده
پیغمبر و زهرا
برایت گریه کرده
ای غِصّه ی مظلومیت
در انجمن ها
مثل علی در جامعه
تنهای تنها ...
جانم حسن ، آقام حسن
آقام حسن وای
آقام حسن ، آقام حسن
آقام حسن وای
حسن ، حسن ، حسن ...
@navaye_asheghaan
1_2284040422.mp3
6.64M
#نوحه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
جناب آقای کربلایی
#سید_حسین_چاوشی
#دستگاه_شور
ماه مدینه ، جانم فدایت
جانم فدای قبرِ
بی شمع و چراغت
دین زنده شد از
فیض دعایت
جان تمامِ ، عالم فدایت
جانم فدای قبرِ
بی شمع و چراغت
ای باغبانِ ، باغ ولایت
ماه مدینه ، جانم فدایت
جانم فدای قبرِ
بی شمع و چراغت
مهدی برایت ، قرآن بخواند
بر قبرت از اشک ،
گل می نشاند ...
جانم فدای قبرِ
بی شمع و چراغت
ای باغبانِ ، باغ ولایت
ماه مدینه ، جانم فدایت
جانم فدای قبرِ
بی شمع و چراغت
#سه_ضرب
#گوشه_سلمک
مدینه غصه ها دارد
صفا دارد ، صفا دارد
دیار مجتبی امشب
عزادار است ، عزادار است
حسن جانم ، حسن جان
#دو_دمه
زینب برس به دادم
دیگر ز پا فتادم
#سه_ضرب
#گوشه_سلمک
تویی آئینه ی جانم
بقیعِ تو ، بهشت من
در این دنیا و آن دنیا
ولایت سرنوشت من
حسن جانم ، حسن جان
#دو_دمه
فریاد یا محمدا
کُشتند سبطِ مصطفی
#سه_ضرب
#گوشه_سلمک
همه شب تا ، سحردلها
کنار تُربتت سوزد
دل اولاد پیغمبر (ص)
به یاد غربتت سوزد
حسن جانم ، حسن جان
#واحد
آتش از مِهر تو
ميگردد گلستان يا حسن
خار را فيض تو سازد
لاله باران يا حسن
گر نسيمي از سر کويت وزد
سوي جحيم
ناز در محشر کند
بر باغ رضوان يا حسن
#ذکر_پایان_سینه_زنی
بر مشامم میرسد
هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند
آرزوی کربلا ...
تشنه ی عشق حسین
ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل
قبر شهید کربلا ..
اندر زمین کربلا ،
مادرندارد
سر را به روی خاک
غربت میگذارد
کنار علقمه ، آمده فاطمه
@navaye_asheghaan
_شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
سبک:همه جا کربلا
ناله ها زد حسین آن شه بی کفن
در کنار بقیع در عزای حسن
یا حسن یا حسن
همچو غارت زده گرید از داغ او
تیر دشمن شده لاله بر باغ او
یا حسن یا حسن
کفن او ز تیر پاره پاره شده
آسمان تنش پر ستاره شده
یا حسن یا حسن
#شهادت_امام_حسن_ع
#امام_حسن_مجتبی
@navaye_asheghaan
_امام حسن مجتبی علیه السلام
(شور)
السلام علی الحسن
و علی اولاد الحسن
و علی اصحاب الحسن
عرش معلا ز غمت گریه کرد (حسن جان)
حضرت زهرا ز غمت گریه کرد (حسن جان)
قلب محبان زغمت سوخته حسن جان
تیر تنت را به کفن دوخته حسن جان
بوسه زند علی به لبهای تو حسن جان
ای به روی دوش نبی جای تو حسن جان
باز به یاد شه لب تشنگان حسن جان
نوحه ی لا یوم کیومک بخوان حسن جان
سوختم از داغ غمت یا حسن حسن جان
کی برسم در حرمت یا حسن حسن جان
#شهادت_امام_حسن_ع
#امام_حسن_مجتبی
@navaye_asheghaan