eitaa logo
کانال نوای عاشقان
14.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
352 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
آتنا گفتم و دیدم حسنات است حسن اِهدنا گفتم و دیدم که صراط است حسن ربنا گفتم و گفتند مسیرش زهراست و علی است صَلاة و صلوات است حسن حُسنِ او در همه ذراتِ جهان پنهان است بی نهایت‌تر از آفاقِ حیات است حسن چه بخواهند و نخواهند، حسن شرحِ خداست وجهِ تفصیلی اَسماء و صفات است حسن جاری است عشقِ حسن در رگ و در ریشه‌ی ما کوثرِ جاریِ صد رشته قنات است حسن هرچه دشنام به او داد، تبسم می‌دید دید دریاست، همه صبر و ثُبات است حسن نصفی از زندگی‌اش را دو سه باری بخشید در کرامات هم آئینه‌ی ذات است حسن چشمِ گریان به حسن مَحرمِ زهراست به حشر فاطمه گفت: فقط راه نجات است حسن ای صراطُ اللَـهِ ما! نامه‌ی ما سنگین است گریه بر بی کسی‌ات برگ برات است حسن حسنی‌های حرم آبرو داری کردند آنچنان غرق حسین‌اند که مات است حسن ✍ @navaye_asheghaan
هر قدر که می‌خواست گدا، شاه، کرم داشت آن قدر که پیشِ کرمش، خواسته کم داشت در خانهٔ او بود که در اوج غریبی دل‌های غریبانِ جهان، راه به هم داشت دلخوش به نفس‌های مسیحایی او بود شب‌های مدینه که فقط غربت و دم داشت داغی شده بر سینه‌ی غم‌های وسیعش یک کوچه‌ی باریک که بیش از همه غم داشت راحت شد از اندوهِ جفاکاریِ یاران ای کاش که یاری به وفاداری سَم داشت ای آینه‌ها آینه‌ها! ذکر بگیرید ای کاش حرم داشت، حرم داشت، حرم داشت... @navaye_asheghaan
سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان که ضرب تیغ میدان می‌دهد سیّاس را برهان سراسر عزت و فتح است و باطل کردن نیرنگ اگر هم بسته باشد مجتبا با دشمنش پیمان ولایت چیست؟ رختی که فقط بر او برازنده است خلافت چیست بعد از او؟ به مشتی چارپا پالان حسن اصل کرامت بود، عالم بر درش سائل حسن عقل مجسم بود، عالم بی حسن نادان حسن تنها نه در منزل اسیر حیله‌ی زن بود که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان حسن البته تنها نیست وقتی در کنار او حسین و زینبش هستند با عباس یک گردان به بازو حرز حیدر، بر سرش عمامه‌ی احمد به‌روی لب همیشه ذکر مادر داشت تا پایان بپرس از کوچه‌ها بعد از علی ابن ابی طالب کدامین شانه در تاریکیِ شب می‌برد انبان؟ کسی که گرد فرشش را تبرک می‌بَرَد جبریل نشسته با موالی روی خاک و خورده آب و نان معزّ المومنین است او، بپرس از مردم نجران کریم اهل بیت است او، بپرس از سوره‌ی انسان خوشا بر من که در عالَم امامی این چنین دارم که پشم اُشترش دارد شرافت بر ابوسفیان شب و روزم به ذکر یا حسین و یا حسن روشن سر و جانم فدای این دو سید، این دو تا سلطان @navaye_asheghaan
می‌نویسم "یا حسن"، حُسنِ ختامش با خودت بر لبم ذکر تو را دارم، دوامش با خودت لحظه‌های عُمر خود را می‌سپارم دست تو از سلام زندگی تا والسلامش با خودت از ادب دور است نزدت دست خالی آمدن زخم آوردم برایت، التیامش با خودت باز هم بال خیالم تا بقیع‌ات پَر کشید من کبوتر می‌شوم یک روز، بامش با خودت سر به دامان تو خواهم داشت یا زانوی غم؟ اینکه باشد لحظه‌ی مرگم کدامش، با خودت! از کریمان کم طلب کردن که کفرِ نعمت است حاجتم را هم که می‌دانی، تمامش با خودت... @navaye_asheghaan
همیشه سفره‌اش وا بود، با ما مهربانی کرد هزاران بار آزردیمش؛ اما مهربانی کرد دلش اندازۀ ریگ بیابان بی‌وفایی دید ولی اندازۀ آغوشِ دریا مهربانی کرد نگاهش شرح نابی بود از «الجار ثمّ الدار» اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد چه خواهد کرد با مهمانِ کویِ خویش آن مردی که با دشنام‌گویِ خویش حتی مهربانی کرد چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را؟ چرا با مهربانی‌های او نامهربانی کرد؟ الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آیید نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید دل او می‌گرفت از آن همه زخم‌زبان هرگاه نظر می‌کرد بر انگشترش: اَلعِزَةُ لِله کسی که در پناه شانۀ او کوهسار و دشت کسی که ریزه‌خوار سفرۀ او آفتاب و ماه مگر تاریخ غربت‌زا ! چه رخ داده‌ست در ساباط که سجاده کشیده زیر پای خستۀ او، آه قیامش مستتر گشته‌ست در غم‌نامۀ صلحش و صلحش می‌شناساند به مردم راه را از چاه خجالت می‌کشد حتی زره زیرِ عبای او از آن یارانِ ناهمراه، آن یارانِ ناهمراه الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آیید نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید... مدینه کوفه شد، کوفه دوباره از صدا افتاد و اما بعد... یاد خطبه‌های مرتضی افتاد و اما بعد... «این مردم خدایا خسته‌اند از من» و پژواک صدایی مهربان در گوش‌ها افتاد مدینه کوفه شد، کوفی‌تر از آنی که بنویسم خدایا این چه آتش بود در دامان ما افتاد و امّا بعد... تابوت از هجوم تیرها گل داد و باران شد، تو گویی اشک از چشم خدا افتاد الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آیید نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید... ✍ @navaye_asheghaan
سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن معرفت رنگ گرفته‌ست از عرفانِ حسن خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن پس بگوئید به ما ساکنِ ایرانِ حسن زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید قدرِ یک لحظه زمین‌گیر نخواهم گردید هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید تا خود حشر منم دست به دامانِ حسن عطر او پخش که شد، باد وصالش را دید حُسن زیباییِ مخلوق، مثالش را دید آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید از همان روزِ نخستین شده خواهانِ حسن روضه خواندیم که این دیده‌ی تر ثبت شود گریه کردیم که این هفتِ صفر ثبت شود نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود بنویسید مرا بی سر و سامانِ حسن رنگِ پیراهن سرسبزِ دیارم حسنی‌‌ست پرچم یَشمیِ خوش‌ نقش و نگارم حسنی‌‌ست نه فقط من..، همه‌ی ایل و تبارم حسنی‌‌ست بوده جدَّم یکی از پیرغلامانِ حسن ذکر پر برکت او تذکره‌ی ما شده است با عنایاتِ حسن، رزق مهیا شده است این شعارِ همه‌ی ما، حسنی‌ها شده است: "تا ابد هرچه کریم است به قربانِ حسن" خاکِ خشکیم که لب‌تشنه‌ی جامی بودیم کوهِ رنجیم که سرگرمِ سلامی بودیم کاش..، ای کاش که ما مردِ جُذامی بودیم می‌نشستیم سرِ سفره‌ی احسانِ حسن من از آن روز که در بند شدم، خوشحالم فقط از دوری معشوق خودم می‌نالم پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن می‌مالم بلکه سهمم بشود تکه‌ای از نانِ حسن عاقبت گَردِ خوشی بر سرِ غم می‌ریزد از دلِ صَحنِ حسن، نوحه و دم می‌ریزد هنرِ فرشچیان پای حرم می‌ریزد حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوانِ حسن روضه‌تر از غم آقای کریمان، غم نیست وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست مادری‌تر ز حسن در همه‌ی عالم نیست تو نگو حضرت صدّیقه..، بگو جانِ حسن! آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است از مصیباتِ حسن، خونِ خدا خون‌جگر است سخت‌تر از غمِ گودال، غمِ آن گذر است گریه‌کُن‌های حسین‌اند پریشانِ حسن کوچه‌ای تنگ برای غم او بانی بود قاتلش آنچه که می‌دانم و میدانی بود بدتر از زهرِ هلاهِل..، زدنِ ثانی بود داغ ناموس گرفته‌ست گریبانِ حسن سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد پیش چشمان پسر، چادر مادر پا خورد تا ابد خشک نشد دیده‌ی گریانِ حسن @navaye_asheghaan
قلب همه را دشمنت آزرد آن‌روز جا داشت اگر مدینه می‌مُرد آن‌روز ای کاش به قلبِ من فرو می‌آمد تیری که به تابوتِ تو می‌خورد آن‌روز @navaye_asheghaan
خواندند شور زخم تو را عندلیب‌ها پیچید عطر ناب تو در جانِ سیب‌ها در صفحه‌ی نخست، تو را مدح کرد و سوخت هر کس غزل سرود برای غریب‌ها با لطف بی کرانه‌ات ای حضرت کریم هموار می‌شوند فراز و نشیب‌ها اشک تو شسته است وجود مدینه را در چشمه‌های جاری أَمَّنْ یُجیبُ‌ها سخت است داغ اینکه ببینی نشسته‌اند- بر منبر رسول خدا، نانجیب‌ها ** رازی نهفته در جگر و جام و تشت زهر در حیرتند از اثراتش طبیب‌ها شهر مدینه، آینه‌ی کربلاست، آه... درد تو بود غربت شیب الخضیب‌ها ✍ @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 ✍شاعر و مداح :مصطفی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بیرق اربعین تو خم نمی‌شه هیچ نعمتی سایه‌ی پرچم نمی‌شه وقتی میام کرببلات حس می‌کنم هیچ جا مث خونه‌ی آدم نمی‌شه . باید برم شوق زیارت افتاده توی سرم تصویر موکبا میاد تو نظرم فاطمه چشم به راهمه توی حرم باید برم مادرمم برا زیارت ببرم سایه‌ی مرقدت بیفته رو سرم جارو کنم جاده‌تو با پلک ترم . دلم می‌خواد تا کربلات راه برم و گریه کنم میون راه اسم تو رو هی بگم و گریه کنم ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ برای شاه بی‌کفن سینه زدم زهرا دعام کرده که من سینه زدم پیاده رفتنم تا کربلا یَنی حتی با این قدم زدن سینه زدم . تو این مسیر اگه برات جونم بدم فدا سرت الهی کل زندگیِ نوکرت بشه فدای خستگی دخترت تو این مسیر عالم سر سفره‌ی زهرا مهمونه همه دلارو کربلا می‌کشونه خود رقیه همه رو می‌رسونه . می‌دونم از اول راه کنار من قدم زدی تو قبل از این که من بیام به دیدن من اومدی @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌الله الرحمن الرحیم از ابتدا به گمانم که قسمت این بوده حرم برای حسین و کفن برای حسن شده‌است روضه‌ی سر نیزه‌ها برای حسین شده‌است روضه‌ی دست بزن برای حسن نمی‌شود که بگوید چه دیده در کوچه... نشسته است بگرید حسن برای حسن نرفته از نظرش سیلی و شده کابوس صدای خنده‌ی آن بد دهن برای حسن چه غصه‌ای است کنارِ مغیره لب بستن چه کوچه‌ای است پُر از سوختن برای حسن به قتلگاه حسین آمد از مدینه ولی... شبیه گودی گودال شد وطن برای حسن  چقدر روضه و غمهای مشترک دارند ولی نبود غمِ پیرهن برای حسن ببین کدام یک از روضه‌ها جگر سوز است نزن برای حسین و نزن برای حسن صدای زینبش آمد نزن به دندانش نزن که مادرم اینجاست با یتیمانش (حسن لطفی ۴۰۱/۰۷/۰۳) @navaye_asheghaan
بسم الله الرحمن الرحیم باید امشب بلند گریه کنیم مثلِ زینب بلند گریه کنیم که مرتب بلند گریه کنیم سوخت از تب..‌. بلند گریه کنیم   گریه کن گریه گرچه تسکین است غمِ غربت عجیب سنگین است بر غریبی کریم ، گریه کنید پایِ دردی عظیم گریه کنید یادِ حالی وخیم گریه کنید بشنوید از قدیم گریه کنید چشمها را پُر آب‌تر بکنید حالِ ما را خراب‌تر بکنید زهر نوشید فاطمه نالید سبز پوشید فاطمه نالید هرچه کوشید فاطمه نالید خون که جوشید فاطمه نالید روی دامان مادرش اُفتاد روی دست برادرش اُفتاد بی وفایی  نوایِ او را بُرد چنگی آمد عبایِ او را بُرد نیزه‌ای رانِ پای او را بُرد هق هقِ بی صدایِ او را بُرد دست بر قلبِ مضطرش نزنید پیشِ ما حرف همسرش نزنید ظرف یکسو آب هم یکسو طشت و قلبی کباب هم یکسو زینب و اضطراب هم یکسو جعده یکسو رباب هم یکسو پیشِ قاسم مقابل پسرش میچکد از محاسنش جگرش بعد مادر مغیره را می‌دید هِی مُکرر مغیره را می‌دید رویِ منبر مغیره را می‌دید پیش آن در مغیره را می‌دید او که این روزها کنارش بود زدنِ خانم  افتخارش بود * * * یادش اُفتاد رویِ پا برخواست از دهانش که ناسزا برخواست دستِ نامرد بی هوا برخواست آنچنان خورد که صدا برخواست روضه‌ام گیرِ سنگِ دیوار است همه تقصیرِ سنگ دیوار است پسر ارشدش زمین اُفتاد با تمامِ قَدَش زمین اُفتاد بعدِ ضربِ بدش زمین اُفتاد چقدر بد زدش زمین اُفتاد خواست تا پا شود دوباره ، نشد  بعد از آن حرف گوشواره نشد تاب دیگر قلم ندارد حیف وای آقا حرم ندارد حیف نه حرم سنگ هم ندارد حیف خادمی محترم ندارد حریف همگی زیرِ دِینِ آقاییم روضه خوانِ حسین آقاییم از خودش کاست از حسینش گفت او خودش خواست از حسینش گفت تا که برخواست از حسینش گفت یاد لبهاست از حسین گفت گفت رویِ لبت ترک بخورد بعد تو خواهرم کتک بخورد (حسن لطفی) @navaye_asheghaan
( علیه السلام ) نشسته رو لبام لخته لخته، پاره ي دل اي خدا مي ريزه از چشمام غربت چندين ساله ی كوچه ها مگه يادم ميره من بودم و يه گُلِ پر پر مگه يادم ميره خون آبه ي ، بالِ كبوتر مگه يادم ميره زخم روي ، صورت مادر مگه يادم ميره من بودم و ، يه گل پر پر مگه يادم ميره خون آبه ي بال كبوتر مگه يادم ميره زخم روي ، صورت مادر ( تکرار مگه یادم میره ... ) ديگه راحت شدم از غم دنيا ، آآآه راحت از ديدنِ قاتل زهرا ، آآآه ( تکرار مگه یادم میره ... ) نشسته رو لبام لخته لخته پاره ي دل اي خدا مي ريزه از چشمام غربت چندين ساله كوچه ها مگه يادم ميره من بودم و يه گُل پر پر مگه يادم ميره خون آبه ي ، بالِ كبوتر مگه يادم میره زخم روي ، صورت مادر دمِ آخر ، دلم شعله ور تر مي شود از چشم ترم توو دستاي منه چادرخاكيِ زهرا مادرم ديگه اين كوچه ها شاهد نداره ، آآآه ديگه روي دلم غم نمياره ، آآآه مگه يادم ميره من بودم و كوچه ي غم ها مگه يادم ميره دستي سياه ،كه ميره بالا مگه يادم ميره روي زمين ، ناله ي زهراااااا ... ؟ مگه يادم ميره من بودم و يه گُل پر پر مگه يادم ميره خون آبه ي ، بالِ كبوتر مگه يادم میره زخم روي ، صورت مادر ( گفتن آقا ، چرا اینقدر زود محاسنتون سفید شد ؟ آقا چرا اینقدر زود پیر شدی ؟ فرمود اون مصیبت هایی که من دیدم ، هر کی میدید ، پیر میشد ، ما بنی هاشم ، زود پیر میشیم ، داغ مادر، مارو پیر کرد ، ... ای مادر مادر ... ) وا اُمّاه .... ( تکرار مگه یادم میره ... ) ای ماهیِ دریا برایت گریه کرده پیغمبر و زهرا برایت گریه کرده ( عباس علَمدار حسین حسین ، علمدار « حسن » ) حسن حسن حسن ... @navaye_asheghaan
3. مگه یادم میره.mp3
10.21M
( علیه السلام ) نشسته رو لبام لخته لخته، پاره ي دل اي خدا ... @navaye_asheghaan
4. ای ماهی دریا.mp3
3.83M
( علیه السلام ) ای ماهی دریا برایت گریه کرده پیغمبر و زهرا برایت گریه کرده ای غِصّه ی مظلومیت در انجمن ها مثل علی در جامعه تنهای تنها ... جانم حسن ، آقام حسن آقام حسن وای آقام حسن ، آقام حسن آقام حسن وای حسن ، حسن ، حسن ... @navaye_asheghaan
1_2284040422.mp3
6.64M
( علیه السلام ) جناب آقای کربلایی ماه مدینه ، جانم فدایت جانم فدای قبرِ بی شمع و چراغت دین زنده شد از فیض دعایت جان تمامِ ، عالم فدایت جانم فدای قبرِ بی شمع و چراغت ای باغبانِ ، باغ ولایت ماه مدینه ، جانم فدایت جانم فدای قبرِ بی شمع و چراغت مهدی برایت ، قرآن بخواند بر قبرت از اشک ، گل می نشاند ... جانم فدای قبرِ بی شمع و چراغت ای باغبانِ ، باغ ولایت ماه مدینه ، جانم فدایت جانم فدای قبرِ بی شمع و چراغت مدینه غصه ها دارد صفا دارد ، صفا دارد دیار مجتبی امشب عزادار است ، عزادار است حسن جانم ، حسن جان زینب برس به دادم دیگر ز پا فتادم تویی آئینه ی جانم بقیعِ تو ، بهشت من در این دنیا و آن دنیا ولایت سرنوشت من حسن جانم ، حسن جان فریاد یا محمدا کُشتند سبطِ مصطفی همه شب تا ، سحردلها کنار تُربتت سوزد دل اولاد پیغمبر (ص) به یاد غربتت سوزد حسن جانم ، حسن جان آتش از مِهر تو ميگردد گلستان يا حسن خار را فيض تو سازد لاله باران يا حسن گر نسيمي از سر کويت وزد سوي جحيم ناز در محشر کند بر باغ رضوان يا حسن بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا ... تشنه ی عشق حسین ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا .. اندر زمین کربلا ، مادرندارد سر را به روی خاک غربت میگذارد کنار علقمه ، آمده فاطمه @navaye_asheghaan
_شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام سبک:همه جا کربلا ناله ها زد حسین آن شه بی کفن در کنار بقیع در عزای حسن یا حسن یا حسن همچو غارت زده گرید از داغ او تیر دشمن شده لاله بر باغ او یا حسن یا حسن کفن او ز تیر پاره پاره شده آسمان تنش پر ستاره شده یا حسن یا حسن @navaye_asheghaan
_امام حسن مجتبی علیه السلام (شور) السلام علی الحسن و علی اولاد الحسن و علی اصحاب الحسن عرش معلا ز غمت گریه کرد (حسن جان) حضرت زهرا ز غمت گریه کرد (حسن جان) قلب محبان زغمت سوخته حسن جان تیر تنت را به کفن دوخته حسن جان بوسه زند علی به لبهای تو حسن جان ای به روی دوش نبی جای تو حسن جان باز به یاد شه لب تشنگان حسن جان نوحه ی لا یوم کیومک بخوان حسن جان سوختم از داغ غمت یا حسن حسن جان کی برسم در حرمت یا حسن حسن جان @navaye_asheghaan
عزای امام حسن مجتبی علیه السلام سبک : خمیده خمیده رسیدم به تو غم من عجین با    غم مادرِ منم قتلگاهم       کنار درِ هزار بار بمیرم     بازم زنده شم محال که اون کوچه یادم برِ خدا شاهده که    عذابه برام میاد تا مغیره   جلوی چشام بمیرم که اون روز خودم میدیدم میزد مادرم رو به پیش بابام یادم نمیره دست بسته غلاف و بازوی شکسته جوری زد مادر رو که در خون نشسته من از داغ اون روز     شدم نیمه جون که هیزم آوردن    در خونمون چی اومد سر ما   خدا میدونه بپرسید ز مسمار غرق به خون با گریه میدیم  توی شعله ها فقط مادرم گفت    که فضه بیا یه جوری زمین خورد   به پیش همه که بابا رو جسمش   کشیده عبا چیجوری از این غم نمیرم زانو هامو بغل میگیرم تو جوونی موهام سپید شد که پیرم @navaye_asheghaan