.
مناجات مهدوی
#امام_زمان
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
آقا دوباره نوکر تو خون جگر شده
در این زمانه صبر و تحمّل، هنر شده
در این زمان که فتنه بریده امان ما
از قبل، داغ دوری تو بیشتر شده
خیلی بدم درست، ولی شاه بی کسم
عمرم در انتظار ظهور تو سر شده
هر صبح جمعه، شام شد و دیده نوکرت
باز انتظار دیدن تو بی ثمر شده
آیا مقدّر است ببینم که جمعه ای
دل از بهار آمدنت باخبر شده؟؟
صاحب عزا به مجلس ما یک سری بزن
وقت مرور روضه و داغی دگر شده
مجلس به نام عمّه ی پاکت سکینه است
پس آتش شرار دلت شعله ور شده
او هم کنار گودی مقتل رسیده است
بر روی سینه ی پدرش محتضر شده
او هم شنیده امر ِ عَلَیْکُنَّ بِالْفَرار
پس شاهد هجوم هزاران نفر شده
تنها برای مردن ما جمله ای بس است
با شمر و زجر، عمّه ی تو همسفر شده
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
ناموس اهل بیت، چرا دربه در شده؟
در کوچه های شام، عمو را صدا زده
آهش دلیل خنده ی هر رهگذر شده
بازار رفته و وسط شامیان مست
بر روی نیزه شاهد اشک قمر شده
از خیزران ِ بزم شراب است روضه خوان
هر ضربه ای به روی دلش، صد شرر شده
او دیده وقت پاشدنش روی پنجه ها
با خون،لبان خشک و ترک خورده، تر شده
از نسبت کنیزی ِموسرخ ِپست ِشام
تا وقت مرگ، عمه ی تو خون جگر شده
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
@navaye_asheghaan
.
مناجات مهدوی
#امام_زمان
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
آقا دوباره نوکر تو خون جگر شده
در این زمانه صبر و تحمّل، هنر شده
در این زمان که فتنه بریده امان ما
از قبل، داغ دوری تو بیشتر شده
خیلی بدم درست، ولی شاه بی کسم
عمرم در انتظار ظهور تو سر شده
هر صبح جمعه، شام شد و دیده نوکرت
باز انتظار دیدن تو بی ثمر شده
آیا مقدّر است ببینم که جمعه ای
دل از بهار آمدنت باخبر شده؟؟
صاحب عزا به مجلس ما یک سری بزن
وقت مرور روضه و داغی دگر شده
مجلس به نام عمّه ی پاکت سکینه است
پس آتش شرار دلت شعله ور شده
او هم کنار گودی مقتل رسیده است
بر روی سینه ی پدرش محتضر شده
او هم شنیده امر ِ عَلَیْکُنَّ بِالْفَرار
پس شاهد هجوم هزاران نفر شده
تنها برای مردن ما جمله ای بس است
با شمر و زجر، عمّه ی تو همسفر شده
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
ناموس اهل بیت، چرا دربه در شده؟
در کوچه های شام، عمو را صدا زده
آهش دلیل خنده ی هر رهگذر شده
بازار رفته و وسط شامیان مست
بر روی نیزه شاهد اشک قمر شده
از خیزران ِ بزم شراب است روضه خوان
هر ضربه ای به روی دلش، صد شرر شده
او دیده وقت پاشدنش روی پنجه ها
با خون،لبان خشک و ترک خورده، تر شده
از نسبت کنیزی ِموسرخ ِپست ِشام
تا وقت مرگ، عمه ی تو خون جگر شده
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
قهرمان بی سرم.mp3
زمان:
حجم:
770.6K
#نوحه
زبانحال حضرت سکینه با بدن بی سر پدر مظلومش در گودال قتلگاه
#سبک_قهرمان_بی_سرم
قلبم گرفته بویِ خاک گرمِ گودال
افتاده ای بر روی خاک گرمِ گودال
ای دلربا و دلبرم
ای قهرمانِ بی سرم
بابا حسین جان...
بابا ببین دشمن به زخم ما نمک زد
بعد از تو دائم عمه ی ما را کتک زد
بنگر به حال خواهرت
شده شبیه مادرت
بابا حسین جان...
تو رفتی و شد بر عزیزانت جسارت
اهل و عیال تو کجا؟ رنجِ اسارت
ستم به هر بهانه و
زنجیر و تازیانه و
بابا حسین جان...
#حضرت_سکینه
#نوحه_حضرت_سکینه
@navaye_asheghaan
.
#حضرت_سکینه
#وداع
اگرخواهی کنون بینی وفای دخترخود را
به زیر پای مرکبای پدرافکن سرخود را
نهان ازچشم طفلان آمدم گیرم سر راهت
که گیری در بغل یک بار دیگر دختر خود را
اگر نازی کند دختر،خریدارش بود بابا
بزرگی کن ببوس این دختر کوچکتر خود را
مرا یک حرف باشد باتو آنهم از عطش مُردم
برو در علقمه فرمان بده آب آور خود را
به گهواره نظر انداختم دیدم بوَد خالی
کجا بردی نیاوردی علی اصغر خود را
به دنبال مسافر آب می پاشند،کو ابی؟
کنم ناچار دنبالت روان اشک تر خود را
لبم از تشنگی خشک است وجوهر در صدایم نیست
برو در علقمه فرمان بده آب آور خود را
میان خیمه می دیدم گلویت عمه می بوسید
مگر آماده کردی بهر خنجر حنجر خود را
{( ز دورادور می دیدم گلویت عمه می بوسید)
مگر آماده کردی بهر خنجر حنجر خود را }
منبع:کتاب محرم تا اربعین
.....
پدر خواهي اگر بيني وفاي دختر خود را
نگه کن زير پاي خويش و بالا کن سر خود را
نهان از چشم طفلان آمدم تا بر تو ره گيرم
که گيري در بر خود بار ديگر دختر خود را
نرفتي تا به پشت ابر سنگ و خنجر و پيکان
به روي دامنت اي ماه بنشان اختر خود را
اگر نازي کند دختر خريدارش پدر باشد
بزرگي کن ببوس اين دختر کوچکتر خود را
لبم از تشنگي خشک است و جوهر در صدايم نيست
برو در نهر علقم کن خبر آب آور خود را
به دنبال مسافر آب می ریزند،کو آبی؟
کنم ناچار دنبالت روان اشک تر خود را
ز دورادور مي ديدم گلويت عمه مي بوسيد
مگر آماده کردي بهر خنجر حنجر خود را
کنار مهد اصغر رفتم و ديدم بود خالي
کجا بردي نياوردي علي اصغر خود را
#شب_دهم_محرم
@navaye_asheghaan
زمان:
حجم:
1.03M
#حضرت_سکینه
#وداع_روز_عاشورا
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را
نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را
نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان
به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را
فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد
بزرگی کن، ببوس این دختر کوچکتر خود را
لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست
برو در نهر علقم، کن خبر آبآور خود را
ز دورادور، میدیدم گلویت عمه میبوسید
مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را
به همراه مسافر آب میپاشند، من ناچارم
به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را
کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست
چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟
#شب_دهم_محرم
حاج #علی_انسانی ✍
@navaye_asheghaan
به مناسبت پنجم ربیع الاول
رحلت حضرت سکینه سلام الله علیها
تو یادگارِ زینب و صوتِ حزینه ای
چون مادرت رباب؛ توهم بی قرینه ای
پیرِ تمام گریه کنانِ مدینه ای
از بسکه غرقِ ذات خدایی «سکینه ای»
هفتادوچند سال؛ سکوتِ تو حرف داشت
بی شک حسین؛دست به قلب توهم گذاشت
از کودکی روایت تو اعتبار داشت
شاگرد زینبی و کلامت وقار داشت
هر خطبهٔ تو طنطنهٔ ذوالفقار داشت
زینب کنار خویش، شبیه تو یار داشت
در ذات حق چنان علی اکبر فنا شدی
مستغرق جمال و جلال خدا شدی
تعظیم در برابر تو کرده آفتاب
یک لحظه هم رخ تو نبوده است بی حجاب
روز وصال، از طرف آل ِبوتراب
تو داده ای به دست اباالفضل مشک آب
در هر کجا کنار علمدار بوده ای
مشگل گشای کار علمدار بوده ای
وقت وداع ،بوسهٔ آخر به تو رسید
ارثیه های کوچه و مادر به تو رسید
از آن همه بدن ، تنِ بی سر به تورسید
رگهای نا مرتب حنجر به تو رسید
تو با گلوی پاره شده هم سخن شدی
باضرب تازیانه جدا از بدن شدی
بازارهای شام غرور تورا شکست
راهِ عبور قافله را تا غروب بست
برنیزه ها سر پدرت رفت روی دست
چشمانِ خیره ای به تماشایتان نشست
عباس با نگاه ِ به تو سر به زیر شد
بر نیزه از خجالت چشم تو پیر شد
#قاسم_نعمتی
#حضرت_سکینه
@navaye_asheghaan
#حضرت_سکینه س
#سبک : دامن کشان رفتی
در بین آغوشم سر ذوالجناحت
با اشک من غوغا شده خیمه گاهت
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
به دنبالت تا میدان دویدم من
کمی آهسته تر که بریدم من
رحم کن به خواهرت مرا هم ببر
حسین جان مادرت مرا هم ببر
پا در رکاب و دل به دریا سپردی
چشمان زینب را به سینه فشردی
بیا قبل از رفتن ای کس و کارم
به حلقومت یک بوسه بدهکارم
ای غریب تشنه لب مرا هم ببر
رسید جان من به لب مرا هم ببر
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
آب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش خمید فدای سرت
رحم کن به خواهرت مرا هم ببر
حسین جان مادرت مرا هم ببر
〰〰〰〰〰〰〰〰
@navaye_asheghaan
.
#نوحه
#حضرت_سکینه سلام_الله
بند اول
ای سکینه ی /قلب حسین/ دختر شاه
ای وجود تو / در شب غم /همدم ماه
چادرت بر سر عالم مایه ی تسکینه
از شما گفتن و خوندن به که چه شیرینه
رستگاری به نگاهت پس دیگه تضمینه
ای مهد ادب /بانوی عرب/ ریحانه نسب...یا سکینه
ای شهد رطب/انسیه لقب/ مارا بطلب... یا سکینه
یا عقیله القریش یا سکینه
بند دوم
خانه تو بود /بین شاعران/محفل ادب
چون فرزدق است /از کلام تو /مات و در عجب
لشکرت خطبه شده و شعر تو سربازت
بعد از عاشورا شده تازه سرآغازت
اشعار ناب حماسیت شیوه ی اعجازت
ای شور کلام/ای نبض قیام/ای روح سلام
یا سکینه
ای امینه نام / دختر امام/صاحب مقام
یا سکینه
یا عقیله القریش یا سکینه
بند سوم
ذوالفقار تو /بعد واقعه/ می کند قیام
میتراود از /تیغ خطبه ات/شور فتح شام
ای شعرت شرحِ شهوده کوثر و الرحمن
در پای مکتب شعرت حلقه نشین باران
در قلب و جان تو بوده خط به خط قرآن
نور آفتاب /دختر رباب / مهر تو ثواب
... یا سکینه
عطر تو گلاب/راه توصواب/ آیه ی حجاب
..یا سکینه
یا عقیله القریش یا سکینه
بند چهارم
ای صفیه و /صالحه اِی/دخت رباب
ای حکیمه و/ مهدیه ای/دختر آب
ابیات «مهما شربتم» روضه ی هر روزت
شد پرچم دار حسینی آه جگر سوزت
پیچیده در همه عالم نور شب افروزت
ای آب حیات /ای روح فرات /عالی درجات.. یا سکینه
ای مُهر برات/در خط صراط/ای باب نجات... یا سکینه
یا عقیله القریش یا سکینه
#منصوره_محمدی_مزینان✍
.👇
@navaye_asheghaan
4_5872970982431399622.ogg
زمان:
حجم:
1.75M
بسم #الله
#حضرت_سکینه بنتالحسین سلاماللهعلیها
#زمینه #شور
●بند۱
دلم خونه دلم تنگه
برا بابای مهربونم
دلم تنگه
دلم تنگه دلم خونه
تو رفتی و سکینه هم
پریشونه
بابا بیا منو
ببر که داغ تو
زده آتیشم
سرت رو نی که رفت
چشام سیاهی رفت
پر تشویشم
سکینهی حزینهی توام پدرجان
فدای پیکر تو ای شهید عریان
●بند۲
پر از داغ و پر از دردم
تو قتلگاه تن بابامو
گم کردم
چیا دیدیم توی انظار
نبود عموم که ما رفتیم
سر بازار
بگو عمو بیاد
به مجلس حرام
چرا دیر کرده؟!
غم دل رباب
رقیه و طناب
ما رو پیر کرده
سکینهی حزینهی توام پدرجان
فدا سرت که ما شدیم اسیر ویران
🌱 #مرتضی_حضرتی
#حضرت_سکینه سلام الله علیها
#رباعی
با اینکه شب غمت ندارد سحری
با اینکه ز شام و کوفه خونین جگری
اما تو عزادار نداری خیلی
حتی ز رقیه نیز مظلوم تری
.....
بی واهمه چون مادر آبی بانو
اسطوره ی عفت و حجابی بانو
در سایه نمی روی پس از عاشورا
حقا که تو دختر ربابی بانو¹
......
دلتنگ حسین گشته و آغوشش
از کوفه و شام ، زخم ها بر دوشش
از روز دهم گذشته خیلی اما
مانده است نوای «شیعتی» در گوشش
#محمدحسین_رحیمیان
¹جناب سعيده بنت عُمران (رضوان الله تعالى عليها)
می فرمایند :
حضرت سكينه (سلام الله عليهما) بعد از کربلا هر روز در آفتاب می نشستند و بر مصائب
حضرت سیدنا ومولانا ابا عبد الله (سلام الله علیه میگریستند...
منابع :
السيده السكينه
عددالسنه
#روضه_دفتری
.
#واحد #زمینه #شور_روضه
#حضرت_سکینه
#سبک_همه_کاره
#امشب_دل_سینه_زنا
🔘🔘🔘🔘
✅بنداول
امشب دل سینه زنا
از غم وغصه حزینه
روضه می خونه روضه خون
روضه ی بی بی سکینه(س)
شبیه عمه زینبش
دلش یه عمره مضطره
روضه های بنت الحسین
سنگینه و زجر آوره
شبیه عمه زینبش
رفته به دشت کربلا
دیده سرای بریده
رُو به روی سر نیزه ها
واویلتا واویلتا
🌹:::::::::::::::::::::::::::::::::::🌹
✅بنددوم
شبیه عمه زینبش
طعم اسیری چشیده
پابه پای رقیه رو
خارای صحرا دویده
شبیه عمه زینبش
بوده اسیرسلسله
شبیه به رقیه بود
کف پاهاش پرآبله
شبیه عمه زینبش
سنگ خورده از بالای بام
ریختن خاکستر روسرش
توی محله های شام
واویلتا واویلتا
🌹:::::::::::::::::::::::::::::::::🌹
✅بندسوم
از سیلی وتازیونه
کل تنش شده کبود
خون بود دلش از شامیا
ازقوم بدتر از یهود
شبیه عمه زینبش
خیلی شنید حرفای بد
از خولی و شمرو سنان
خورد تازیونه و لگد
شبیه عمه زینبش
با مادرش بی بی رباب
سرباباش و دیده تو
تشت تومجلسِ شراب
واویلتا واویلتا
🌹:::::::::::::::::::::::::::::::::::🌹
#وفات_حضرت_سکینه
#مجید_مرادزاده
👇