.
📖 #روضه_امام_رضا_علیه_السلام
🔊 مناجات و درد و دل
⚫️ شهادت علی بن موسی الرضا علیه السلام | #بخش_اول 🔻
**
دوماه رفت اگر میشود گدا را بخرید
نشسته اید دودل اینچنین چرا؟ بخرید
همش که نمیشه سود کنی، یبارم ضرر بده، را دوری نمیره، مادرت شب عروسیش گدا رو دید لباسشو داد، من که از تو این چیزارو نمیخوام، من میگم آقا بزار قاطی مردم منم تو رو داشته باشم، من اینقدر سر تو اینور اونور بُلُف میزنم میگم باهاتم، مردمم چمیدونن میگن حتما باهاشه، امام رضا هم که مارو نطلبید، رسوایی پشت رسوایی، اربعین هنو داغش تو دل خیلیاست
سه روز نه، سه روز نه همه عمر معتکف شده ام
سه روز نه، همه عمر معتکف شده ام
نمیروم زِ دَر روضه خانه، تا بخرید
اصبغ نباته، شب نوزدهم، بیستم ماه رمضون، یتیما که اومدن پشت در خونه امیرالمومنین آقا پاشد دید سر و صداست، طبیبم بود به امام حسن عرض کرد آقا سر و صدا برا پدرتون خوب نیست حال و احوالش، آقا اومدن دم در به همه گفتن برید، حال بابام خوب نیست صدا گریتونو میشنوه، دیدن امامه، دستور دستور پسر علیِ همه رفتن، آقا رفت تو دید هنوز دید صدا گریه میاد، اومد دم در دید اصبغ نباته است، گفت مگه نگفتم همه برن گفت میخوام برم پاهام نمیره، من تا آقامو نبینم نمیرم، امشب بگو آقا میخوام برم روم نمیشه، کجا برم؟ به کی بگم؟
آقا دلِ شکسته یِ ما را، کسی نگاه نکرد
به روی دست گرفتم، مگر شما، بخرید
دارم حرفا دلتو میزنم، آی چقدر اینو دوست دارم مینوشتم رفیقام بودن حالم عوض شد
خدا کند همه ی شهر باخبر بشوند
وقتی دزدی کرد، آوردنش خدمت امیرالمومنین، انگشتاشو قطع کردند حکم شرعی، اومد بیرون رفت تو بازار داد میزد، دستمو علی بریده، اومدن دورش، خراب کنن، العیاض باالله، مقام امیرالمومنین رو، چه شده مرد الان میریم در خونه علی تکلیفو معلوم میکنیم دستتو بریده، گفت برو، من هر چی اگه دارم از اینه، فردا قیامت میگم علی دستمو برید، گفت من دارم با این بزرگی میکنم، علی، نماینده پیغمبر دستِ، ببینید من با علی بودم، دستمو ، ما از یکی حاج آقا، یه پول دستی میخوایم یه کمکی، وقتی میخوایم بهش رو بزنیم میگیم کسی نفهمه وا، اما آقا، تو خواستی یه لقمه نونم بدی جلو همه بگو، من گُنده میشم
خدا کند که، خدا کند همه شهر با خبر، بشوند
خدا کند همه شهر، با خبر بشوند
خدا کند، که مرا، با سر و صدا بخرید
آقــــــــا، آقاجان، غریبه...
غریبه چند شبی بیشتر نمی ماند
من دهه اولی نیستم، خیلیا ده روز مشکی پوشیدن رفتن، لباسم نداره وا، مادره میگه حالا اونو بپوش میگه نه، من بیرون نمیرم ، من عهدمو بستم، بخدا باید با اینا عشق کنید بچه ها، با این عشقتون عشق کنید، یعنی یه وقتایی با خودنت میشینی بگو برا آقا چیکارا کردم یک، هر شب با اسمش خوابیدم، از خواب بیدار شدم سلامش دادم، من برا عزیزترین کسام چهل روز بیشتر مشکی نمیپوشم، من برا عزی ترین کسام نهایت یخورده گریه کنم، اما هرجا یکی میگه حسیـــن، دلم آشوبه
آقا غریبه چند شبی، بیشتر نمی ماند
به جانتون بشینه این یک بیت، اگر شد بنویسید حفظ کنید اینو تو هر حرمی رفتید بخونید...
غریبه چند شبی، بیشتر نمی ماند
اگر به فکر خریدی، آشنا بخرید
من برا مادرت زیاد گریه کردم، من محرمم ، من روضه های بازار خواهرتو خوندم، من روضه ی دروازه شام شنیدم، من روضه کوچه رو حفظم، من اینی که مادرتو زدن، خودمو زدم، من آشنام، به دردت میخور
اگر به فکر خریدید، آشنا بخرید
(حسیــــــــن، دلم یه کربلا میخواد)2
حسیــــــن، یه گنبد طلا میخواد
حسیـــــــن، دلم امام رضا میخواد
خوش به حالِ، اون که الآن، مشغولِ، زیارته
سر گذاشته رو ضریح، مشغولِ عبادته
دوست دارم، وقتی که جون، میاد تو، گودی گلو
به همه بگید، که این، روسیاهه نوکرمه
(یا امام رضا سلام
امام بی کسان، سلام)2
خورشید سر زد از سحرت، ایها الغریب
باید بگید ها، یه جوری اینجا ناله بزن، بخدا یقه منو بگیر دارم اینجا پشت تریبون اعلام میکنم اگر این نشد، فردا قیامت، از این بچه کوچیکا تا بزرگترها، یقه منو بگیر تو گفتی، اگه این نبود، تو اینجا الان دلتو بفرست، تو اون شلوغیا، بعد فردا قیامت، نوبتیه دیگه، وقتی دارن حسابتو میزنن خوب، شب شهادت پسر هشتم خانوم، حرمش بودی، پا میشی، من حرم نبودم من یادمه، روضه فلان جا، یه خانم میگه من دیدم دلت حرمه، اون که دلش میخواد ها، من دیدم تو لح لح حرم میزنی، گفتم برات حرم بنویسن، لذا غصه نخوری نرفتی امام رضا، بخدا، همین جا رو برات زیارت علی بن موسی الرضا مینویسن، از کدوم در بریم، باب الجواد یا با من میای، دلم برا باب الجواد تنگ شده، بریم گوهرشاد...
#مناجات
#شهادت_امام_رضا
🎤 حاج حيدر خمسه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
.
📖 #روضه_امام_رضا_علیه_السلام
🔊 مناجات و درد و دل
⚫️ شهادت علی بن موسی الرضا علیه السلام | #بخش_اول 🔻
**
دوماه رفت اگر میشود گدا را بخرید
نشسته اید دودل اینچنین چرا؟ بخرید
همش که نمیشه سود کنی، یبارم ضرر بده، را دوری نمیره، مادرت شب عروسیش گدا رو دید لباسشو داد، من که از تو این چیزارو نمیخوام، من میگم آقا بزار قاطی مردم منم تو رو داشته باشم، من اینقدر سر تو اینور اونور بُلُف میزنم میگم باهاتم، مردمم چمیدونن میگن حتما باهاشه، امام رضا هم که مارو نطلبید، رسوایی پشت رسوایی، اربعین هنو داغش تو دل خیلیاست
سه روز نه، سه روز نه همه عمر معتکف شده ام
سه روز نه، همه عمر معتکف شده ام
نمیروم زِ دَر روضه خانه، تا بخرید
اصبغ نباته، شب نوزدهم، بیستم ماه رمضون، یتیما که اومدن پشت در خونه امیرالمومنین آقا پاشد دید سر و صداست، طبیبم بود به امام حسن عرض کرد آقا سر و صدا برا پدرتون خوب نیست حال و احوالش، آقا اومدن دم در به همه گفتن برید، حال بابام خوب نیست صدا گریتونو میشنوه، دیدن امامه، دستور دستور پسر علیِ همه رفتن، آقا رفت تو دید هنوز دید صدا گریه میاد، اومد دم در دید اصبغ نباته است، گفت مگه نگفتم همه برن گفت میخوام برم پاهام نمیره، من تا آقامو نبینم نمیرم، امشب بگو آقا میخوام برم روم نمیشه، کجا برم؟ به کی بگم؟
آقا دلِ شکسته یِ ما را، کسی نگاه نکرد
به روی دست گرفتم، مگر شما، بخرید
دارم حرفا دلتو میزنم، آی چقدر اینو دوست دارم مینوشتم رفیقام بودن حالم عوض شد
خدا کند همه ی شهر باخبر بشوند
وقتی دزدی کرد، آوردنش خدمت امیرالمومنین، انگشتاشو قطع کردند حکم شرعی، اومد بیرون رفت تو بازار داد میزد، دستمو علی بریده، اومدن دورش، خراب کنن، العیاض باالله، مقام امیرالمومنین رو، چه شده مرد الان میریم در خونه علی تکلیفو معلوم میکنیم دستتو بریده، گفت برو، من هر چی اگه دارم از اینه، فردا قیامت میگم علی دستمو برید، گفت من دارم با این بزرگی میکنم، علی، نماینده پیغمبر دستِ، ببینید من با علی بودم، دستمو ، ما از یکی حاج آقا، یه پول دستی میخوایم یه کمکی، وقتی میخوایم بهش رو بزنیم میگیم کسی نفهمه وا، اما آقا، تو خواستی یه لقمه نونم بدی جلو همه بگو، من گُنده میشم
خدا کند که، خدا کند همه شهر با خبر، بشوند
خدا کند همه شهر، با خبر بشوند
خدا کند، که مرا، با سر و صدا بخرید
آقــــــــا، آقاجان، غریبه...
غریبه چند شبی بیشتر نمی ماند
من دهه اولی نیستم، خیلیا ده روز مشکی پوشیدن رفتن، لباسم نداره وا، مادره میگه حالا اونو بپوش میگه نه، من بیرون نمیرم ، من عهدمو بستم، بخدا باید با اینا عشق کنید بچه ها، با این عشقتون عشق کنید، یعنی یه وقتایی با خودنت میشینی بگو برا آقا چیکارا کردم یک، هر شب با اسمش خوابیدم، از خواب بیدار شدم سلامش دادم، من برا عزیزترین کسام چهل روز بیشتر مشکی نمیپوشم، من برا عزی ترین کسام نهایت یخورده گریه کنم، اما هرجا یکی میگه حسیـــن، دلم آشوبه
آقا غریبه چند شبی، بیشتر نمی ماند
به جانتون بشینه این یک بیت، اگر شد بنویسید حفظ کنید اینو تو هر حرمی رفتید بخونید...
غریبه چند شبی، بیشتر نمی ماند
اگر به فکر خریدی، آشنا بخرید
من برا مادرت زیاد گریه کردم، من محرمم ، من روضه های بازار خواهرتو خوندم، من روضه ی دروازه شام شنیدم، من روضه کوچه رو حفظم، من اینی که مادرتو زدن، خودمو زدم، من آشنام، به دردت میخور
اگر به فکر خریدید، آشنا بخرید
(حسیــــــــن، دلم یه کربلا میخواد)2
حسیــــــن، یه گنبد طلا میخواد
حسیـــــــن، دلم امام رضا میخواد
خوش به حالِ، اون که الآن، مشغولِ، زیارته
سر گذاشته رو ضریح، مشغولِ عبادته
دوست دارم، وقتی که جون، میاد تو، گودی گلو
به همه بگید، که این، روسیاهه نوکرمه
(یا امام رضا سلام
امام بی کسان، سلام)2
خورشید سر زد از سحرت، ایها الغریب
باید بگید ها، یه جوری اینجا ناله بزن، بخدا یقه منو بگیر دارم اینجا پشت تریبون اعلام میکنم اگر این نشد، فردا قیامت، از این بچه کوچیکا تا بزرگترها، یقه منو بگیر تو گفتی، اگه این نبود، تو اینجا الان دلتو بفرست، تو اون شلوغیا، بعد فردا قیامت، نوبتیه دیگه، وقتی دارن حسابتو میزنن خوب، شب شهادت پسر هشتم خانوم، حرمش بودی، پا میشی، من حرم نبودم من یادمه، روضه فلان جا، یه خانم میگه من دیدم دلت حرمه، اون که دلش میخواد ها، من دیدم تو لح لح حرم میزنی، گفتم برات حرم بنویسن، لذا غصه نخوری نرفتی امام رضا، بخدا، همین جا رو برات زیارت علی بن موسی الرضا مینویسن، از کدوم در بریم، باب الجواد یا با من میای، دلم برا باب الجواد تنگ شده، بریم گوهرشاد...
#مناجات
#شهادت_امام_رضا
🎤 حاج حيدر خمسه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
.
#سینه_زنی و توسل به #امام_رضا علیه السلام به نفس کربلایی حسین سیب سرخی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
سلام ای آقای کَرَم
سلام ای سایه ی سَرَم
سلام ای بانیِ کربلای من
رضا! شاه و سلطان تویی
رضا! جان و جانان تویی
رضا! هیچ کی نیست مثه تو برای من
رضا! دستمُ رها نکن
از ضریح جدام نکن
آخه بی تو بی کسم
رضا ! مستیِ من رو ببین
هر سال بعدِ اربعین
خونه ی تو میرسم
رضا! جانم جانم رضا،جانم جانم رضا
جانم جانم جانم ای رضا...
منُ شوقِ بابُ الجواد
منُ این روزیِ زیاد
بذار باشه این سرِ من به زیر دین
بازم راهم دادی بیام
ببین دلتنگِ کربلام
خودت گفتی آقا، فَابکِ لِلحُسَین
دلم واسه این سیاهیا
خیلی تنگ میشه آقا
شده آخر صفر
چه جور خداحافظی کنم
با سیاهی و عَلَم
میشم آقا دربه در
رضا! جانم جانم رضا،جانم جانم رضا
جانم جانم جانم ای رضا...
بازم جمعِ سینه زنا
بازم یادِ جامونده ها
همه مهمونیم سر سفره ی کریم
همه با شور و با نوا
بریم تو ایوون طلا
بگیم زینب زینب یاد حاج سلیم
آقا اینه حرف نوکرات
دم مرگمون بیا
دلمون به تو خوشه
بازم بطلب حرم آقا
ما رُ دوریِ شما
به خدا که میکشه
رضا! جانم جانم رضا،جانم جانم رضا
جانم جانم جانم ای رضا...
ــــــــــــــــــ
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت_امام_رضا
#ویژه_ایام_صفر
👇
.
#امام_رضا #شهادت_امام_رضا
#قسمت_ابتدایی #روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سیدمجیدبنی فاطمه•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاکِ کوی تو باشم
به وقتِ صبحِ قیامت که سر زِ خاک برآرم
به گفتگوی تو خیزم،به جست و جویِ تو باشم
به مجمعی که در آیند شاهدانِ دو عالم
نظر به سویِ تو دارم،غلام روی تو باشم
مریض آمده اما شفا نمی خواهد
قسم به جان شما جز شما نمی خواهد
برای پیشِ تو بودن بهانه ای کافیست
بهشتِ لطف کریمان بها نمی خواهد
دلیلِ ناله ی من یک نگاهِ محبوب است
وگرنه دردِ غلامان دوا نمی خواهد
فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم
مگر که شاهِ خراسان گدا نمی خواهد؟!
به عشقِ تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حرمت "اِهدِنا.." نمی خواهد
همین قدر که غباری بر آستان باشد
رواست حاجتِ عاشق،دوا نمی خواهد
تو آشنایِ خدایی،کدام رهگذری
در این جهانِ غریب،آشنا نمی خواهد؟!
ببین به گوشه ی صحنت پناه آوردم
مگر کبوترِ آواره جا نمی خواهد؟!
*فرمود: هر کی به ما پناه بیاره ما بهش پناه میدیم...یا امام رضا امشب پناه آوردیم...*
به حکم آنکه " علیک الرفیق ثم الطریق..."
دلم بدون رضا کربلا نمی خواهد
خدا مرا به طوافِ تو مبتلا کرده ست
طوافِ کعبه بخواه،خدا نمی خواهد
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
○👇
.
#امام_رضا #شهادت_امام_رضا
#قسمت_دوم روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سیدمجیدبنی فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
یا امام رضا! دوباره اومدم
من فقط پیش شما زانو زدم
میدونم خودم که چیزی ندارم
ولی من گدایی رو خوب بلدم
گُم میشم بین حریمِ حرمت
پَر می گیرم از نسیم حرمت
منُ خوب میشناسی آقا که منم
از گداهای قدیم حرمت
رأفتِ تو رشته ی نجاتمِ
عشق تو بهونه ی حیاتمِ
هر کجای حرمت رو میبینم
همه یادآورِ خاطراتمِ
دل شکسته ها دارند نشونیتُ
نشونِ مرقدِ آسمونیتُ
هر کی یه بار بیاد به دیدنت
حتما حس می کنه مهربونیتُ
یه دفعه هم نشد کسی رو رد کنی
تو جوابمُ ندی و رد کنی
شفا دادن که برا تو چیزی نیست
مرده زنده میشه تو مدد کنی
سنگ دیوار تو تکیه گاهمِ
هر چی تو بخوای همون صلاحمِ
جایی رو جز حرمت نمیشناسم
حرمی که آخرین پناهمِ
یا امام رضا....یا امام رضا....
ــــــــــــــــــ
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
👇
.
#امام_رضا #شهادت_امام_رضا
#قسمت_پایانی روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سیدمجیدبنی فاطمه•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
فردا روزی زنان نوقانی اومدند گفتند: ما چیزی نمیخوایم...گفتند منظورتون چیه؟گفتند:مهریه هامون رو بخشیدیم...چرا ؟! گفتند:فقط اجازه بدید ما بریم تشییع جنازه ی امام رضا...زنان نوقانی آمدند تشییع جنازه ی امام رضا....گفتند امام رضا خواهر بالاسرش نیست....امام رضا غریبِ...هر کدوم اونقدر گل آوردن برا امام رضا....بارک الله به امام رضا....بارک الله به زنان ایرانی...زنان نوقانی....اونقدر گل آورده بودن که وقتی امام جواد آمدند این گل ها رو کنار میزدن،بدن امام رضا رو از میان گل ها بردارن....آروم بدن آقا رو تو قبر گذاشت....خیالت راحت جوادالائمه....قشنگ صورت آقا رو روی خاک قرار داد....آروم صورت بابا رو پوشوند....بابای مظلومم....این آقا راحت باباشو تو قبر گذاشت...
اما یه آقایی تو کربلا گفت: بنی اسد بیاید بدن ها رو جمع کنید....اومدن گفتن: یا زین العابدی! یه بدنی قابل شناسایی نیست...اینقدر پاره پاره هست....اومد جلو فرمود: این بدن بابام حسینِ....قبری رو کَند زین العابدین....همچین که بدن بابا رو درون بوریا قرار داد، ، آروم درون قبر گذاشت...همه جای عالم صورت بابا رو روی خاک میگذارن اما این آقا رگای بریده ی بابا رو روی خاک گذاشت....حسین....
ــــــــــــــــــ
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
👇
.
#امام_رضا #شهادت_امام_رضا
#سینه_زنی و توسل به امام رضا علیه السلام به نفس حاج محمود کریمی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
دامنِ آلوده و بارِ گناه آورده ام
گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام
هر که بودم هر که هستم بر کسی مربوط نیست
بر امامِ مهربانِ خود پناه آورده ام
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
هر که آرَد تحفه ای بر محضر مولایِ خود
من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام
در کرم شه را گدا باید گدا را نیز شاه
من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام
بر کبوترهای صحنت هدیه ی ناقابلی است
گندمِ اشکی که در این بارِگاه اورده ام
ناله ام در سینه، اشکم در بصر سوزم به دل
نامه ای چون دودِ آهِ خود سیاه آورده ام
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
دامنِ آلوده و بارِ گناه آورده ام
گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام
هر که بودم هر که هستم بر کسی مربوط نیست
بر امامِ مهربانِ خود پناه آورده ام
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
ذره بودم زائر شمس الشموسم کرده اند
قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام
گرچه هستم قطره ای ناچیز یک دریای اشک
هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام
هر فقیری هست دستِ خالی اش سرمایه اش
من فقیرم دستِ خالی را گواه آورده ام
شاه پناهم بده... خسته ی راه آمدم
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
#حاج_محمود_كريمی
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
👇
توسل و مناجات _ویژۀ ایام زیارت مخصوص حضرتِ علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ حاج مهدی سماواتی
⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️
من کیستم گدایِ تو یا ثامن الحُجَج
شرمندۀ عطایِ تو یا ثامن الحُجَج
بلله نمیروم برِ بیگانگان به عجز
تاهستم آشنایِ تو یا ثامن الحُجَج
از کارِ من گره نگشاید کسی مگر
دستِ گره گشایِ تو یا ثامن الحُجَج
دار الشفاست کویِ توو خود تویی طبیب
دردِ من و دوایِ تو یا ثامن الحُجَج
رضاجان ... رضا جان ...
دیوانه ام اگر که بهشت آرزو کنم ...
آیم اگر به کویِ تو یا ثامن الحُجَج
رضاجان ... رضا جان ...
خدا لعنت کنه اونایی رو که قدرِ تو رو ندونستند آقای من ... کاری کردن میان حجره افتاده بود ... «يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيم» ... مثلِ مار گزیده به خودش می پیچید ... صدا میزد جگرم ....
مگه میشه تو اون حال یادِ جدِ مظلومش حسین (ع) نبوده باشه ... طرفِ راستِ صورتش روی خاک ... لباش مثلِ دو چوبِ خشک بهم میخورد ... «اِسقُوني شَربَةً مِنَ الماء» ....
حسین جان .... حسین جان ...
«اِسقُوني شَربَةً مِنَ الماء فَقَد نَشِفت كَبِدي» ....جگرم از تشنگی میسوزه ... یه وقت دیدن ده نفر آمدن ، ظرف هایِ آب آوردن ، تا رسیدن کنارِ گودی قتلگاه ... مقابلِ چشمِ این آقایِ لب تشنه ... غریب ... مظلوم ... آب ها رو ، رو زمین خالی کردن ...
حسین ......
خدایا به لبهایِ خشکیدۀ عزیزِ فاطمه و بحقِ شش ماهه اش علی اصغرش فرج امام زمانمون برسان ...
گر آب ندارد پدرِ مظلومم
ور شیر ندارد مادرِ محرومم
از آب گذشتم و نمی خواهم شیر
بیرو ن بکشید تیر از حلقومم ....
حسین .....
#حاج_مهدی_سماواتی
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
|⇦• اونقدر گل آورده بودن...
#قسمت_پایانی روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سیدمجیدبنی فاطمه•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
فردا روزی زنان نوقانی اومدند گفتند: ما چیزی نمیخوایم...گفتند منظورتون چیه؟گفتند:مهریه هامون رو بخشیدیم...چرا ؟! گفتند:فقط اجازه بدید ما بریم تشییع جنازه ی امام رضا...زنان نوقانی آمدند تشییع جنازه ی امام رضا....گفتند امام رضا خواهر بالاسرش نیست....امام رضا غریبِ...هر کدوم اونقدر گل آوردن برا امام رضا....بارک الله به امام رضا....بارک الله به زنان ایرانی...زنان نوقانی....اونقدر گل آورده بودن که وقتی امام جواد آمدند این گل ها رو کنار میزدن،بدن امام رضا رو از میان گل ها بردارن....آروم بدن آقا رو تو قبر گذاشت....خیالت راحت جوادالائمه....قشنگ صورت آقا رو روی خاک قرار داد....آروم صورت بابا رو پوشوند....بابای مظلومم....این آقا راحت باباشو تو قبر گذاشت...
اما یه آقایی تو کربلا گفت: بنی اسد بیاید بدن ها رو جمع کنید....اومدن گفتن: یا زین العابدی! یه بدنی قابل شناسایی نیست...اینقدر پاره پاره هست....اومد جلو فرمود: این بدن بابام حسینِ....قبری رو کَند زین العابدین....همچین که بدن بابا رو درون بوریا قرار داد، ، آروم درون قبر گذاشت...همه جای عالم صورت بابا رو روی خاک میگذارن اما این آقا رگای بریده ی بابا رو روی خاک گذاشت....حسین....
↫ ﴿ بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾
ــــــــــــــــــ.
#مرگ_بر_آمریکا
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
.
#امام_رضا #شهادت_امام_رضا
#قسمت_پایانی #روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سید رضا نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
اباصلت! زمین خوردن آقات رو دیدی؟کجا بودی کربلا؟! خواهرش بالا تَل ایستاده بود...هی می دید هر کی میره برنمیگرده...چند لحظه طول میکشه...هی میاد بیرون یکی دیگه میره...
فکر میکردن کار حسین تمام شده...دوباره می دیدن آقا یه نفس می کشه،یه مرتبه یکی دیگه می رفت...نیزه شو بر
می داشت....
آقا! یا امام رضا! شنیدم هی داد میزدی میگفتی:جگرم....کربلا این آقا همچین که گفت جگرم...نامرد این نیزه رو برداشت...گفت:ها جگرت میسوزه؟! چنان نیزه رو بلند کرد...تو دهان حسین.....
چقدر روبه رو طولش دادن
یه جوری هر کدوم طولش دادن
کُشتنِ تو جلو چشمای من
سه ساعتِ تموم طولش دادن
سَرِ فُرصت سرت رو بریدن
به چه قیمت سرت رو بریدن
بمیرم داداشِ غریبم
تویِ غربت سرت رو بریدن
یکی داره پیرهن رو میدزده
پیرهن که نه! کفن...می دزده
یکی داره با یه کهنه خنجر
سرُ از روی بدن می دزده
ای حسین من...غریب مادر
*همچین که عبا به سر کشیده بود تو این مسیر می رفت...احتمالا موقع غذا بوده...چون روایت میگه سفره پهن بوده....خادما...کنیزا...سر سفره....تا آقا رو دیدن...آقا میشه با ما هم سفره بشید؟روایت میگه آقا با همون حال اومد سرِ سفره نشست...."آقا میشه امروز با ما هم،هم سفره بشید؟!"چندتا لقمه خورد...دیگه نتونست...رفت داخل حجره... گفت:اباصلت درهای حجره رو ببند...فرشا رو جمع کن...میخوام مثل جد غریبم،حسین جون بدم...*
از خراسان روضه خیلی دور شد یابن الشبیب
زهر وقتی داخل انگور شد یابن الشبیب
اشک در چشمان آقا حلقه زد آن جا که گفت
حال و روز جدّ ما ناجور شد یابن الشبیب
در هجوم تیر ها و نیزه ها گم شد تنش
در میان سنگ ها محصور شد یابن الشبیب
*ناله بزن بگو:حسین....*
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
👇
|⇦• #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام شهادت حضرت امام رضا علیه السلام به نفسِ حاج محمد طاهری .
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
منو جدا شدن از کویِ تو خدا نکند
خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند
امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد
میانِ سینه ام این دردِ بی امان اُفتاد
*برا ولی نعمتت میخوای امشب ناله بزنی و اشک بریزی ..*
به راه رویِ زمین مینشینم و خیزَم
نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد
*این چه زهری بود نانجیب به امام رضا داد .. میان اهل بیت همه رو مسموم کردن به جز ابی عبدالله و حضرت صدیقه سلام الله علیهما .. اما این زهری که به امام رضا دادن یه جیزِ دیگه ای بود ، روایت نوشته سه دانۀ انگور مامونِ ملعون به حضرت داد ، تا تو دهانش گذاشت ، دیدن دست رو جگرش گذاشت .. سریع عباشُ رو سر کشید .. شیخ صدوق رحمه الله علیه نوشته حضرت پنجاه مرتبه رو خاکا نشست .. گاهی صدا میزنه آه جیگرم .. گاهی وقتا صدا میزنه آه پسرم .. اما وقتی محکم رو زمین میخورد میگفت وای مادرم ...*
چنان به سینۀ خود چنگ میزنم از آه
که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد
کشیده ام به سر خود عبا و میگویم
بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد
*اباصلت میگه دم در کاخِ مامونِ ملعون دل تو دلم نبود حضرت فرموده بود اگر دیدی عبا رو سر کشیدم دیگه کار از کار گذشته .. تا در باز شد دیدم امام رضا اومد عبا رو سر کشیده ، با چه سختی اومد تو خونه ، فرمود اباصلت همه درایِ حجره رو ببند، کسی به دیدنم نیاد .. اما لحظاتی بعد دیدم یه نوجوان مه سیمایی لباسِ عزا به تن کرده ، از وجناتش شناختمش پسر امام رضاست ، اما با تعجب پرسیدم آقا همه درایِ حجره رو بسته بودم از کجا وارد شدید؟! فرمود اباصلت خدایی که به یک چشم بهم زدن منو از مدینه به طوس میاره قادر نیست از در بسته وارد کنه؟! خیلی عجیبه والا ، از امام رضا یاد بگیریم ،همیشه سفره مینداخت با کارگرا و کنیزا و غلاما همه باهم سر سفره مینشستن .. اما این لحظات آخر نوشتن مثه شخصِ مار گزیده تو حجره هی به خودش می پیچه رو خاکا .. اما اباصلت میگه سوال کرد حضرت بگو ببینم غلاما غذا خوردن؟! گفتم آقاجان اینا نمیتونن ، دلشون نمیاد بدون شما غذا بخورن . همیشه سر سفره با شما نشستن ، یا امام رضا شب آخرِ امشب یه لقمه معرفتی هم دهان ما بزار .. یه لقمه ای که یه عمر طبق حدیث شما در خونه جدتون باشیم و گریه کنیم ..
فرمود یابن شبیب إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ .. میگه آقا همه ی جونِشُ جمع کرد، خودشُ آورد به زحمت سر سفره نشوند به یه چیزی هم تکیه داد حضرت که غلاما راحت غذا بخورن .. همچین که سفره رو جمع کردن روایت میگه حضرت غش کردن رو زمین افتاد .. (چی داری میگی) اینارو گفتم برا این روضه حالا اباصت میگه جوادالائمه رو هدایت کردم به حجرۀ امام رضا ، همین امام رضایی که جون در بدن نداره دیدم همۀ جونِشُ جمع کرد دوان دوان آمد تا جلو در .. دست گردن آقازادش انداخت ، تو بغل جواد رو زمین افتاد .. اونا که پا روضه بزرگ شدن میدونن من چی میخوام بگم .. یه بابا اگه جونم نداشته باشه جوانِشُ رعنا و سالم ببینه انگار جون به بدنش میاد .. شیخ حر عاملی نوشته ابی عبدالله تا نگاهش به علی اکبر افتاد جوانِشُ یه جوری قطعه قطعه دید ، حسین انگار جون از همه بدنش رفت .. جلو چشم همه دیدن حسین رو زمین افتاد .. دوزانو دوزانو داره میاد این روضۀ امشبِ ، اما هرسال یه روزی ام داریم وقتی از امام رضا میخونیم . باقی این غزل یه جایی برده دلُ نمیتونیم ازش بگذرم ..*
بیا جواد که از زخمِ زهر می پیچد
شبیه عمه اش از پا نفس زنان اُفتاد
شبیه دخترکی که پس از پدر کارش
به خارهایِ بیابان به خیزران اُفتاد
به روی ناقهی عریان نشسته خوابیده
و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد
*اگه حقش ادا بشه میگم والا اسراف نمیکنم تو روضه*
گرفت پهلویِ خود را میان شب ناگاه
نگاهِ او به رخ مادری کمان اُفتاد
دوید بر سر دامان نشست خوابش برد
که زجر آمد و چشمش به نیمه جان اُفتاد
رسید زجر دوباره عزایِ کوچه شد و
به هر دو گونۀ زهراترین نشان اُفتاد
رسید زجر و پِی خود دوان دوانش برد
که کارِ پنجه ی زبری به گیسواَش اُفتاد
دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس
دوباره رأس اباالفضل از سنان اُفتاد
حسین ...
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ایام_زیارت_مخصوص
|⇦• #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام شهادت حضرت امام رضا علیه السلام به نفسِ حاج محمد طاهری .
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
منو جدا شدن از کویِ تو خدا نکند
خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند
امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد
میانِ سینه ام این دردِ بی امان اُفتاد
*برا ولی نعمتت میخوای امشب ناله بزنی و اشک بریزی ..*
به راه رویِ زمین مینشینم و خیزَم
نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد
*این چه زهری بود نانجیب به امام رضا داد .. میان اهل بیت همه رو مسموم کردن به جز ابی عبدالله و حضرت صدیقه سلام الله علیهما .. اما این زهری که به امام رضا دادن یه جیزِ دیگه ای بود ، روایت نوشته سه دانۀ انگور مامونِ ملعون به حضرت داد ، تا تو دهانش گذاشت ، دیدن دست رو جگرش گذاشت .. سریع عباشُ رو سر کشید .. شیخ صدوق رحمه الله علیه نوشته حضرت پنجاه مرتبه رو خاکا نشست .. گاهی صدا میزنه آه جیگرم .. گاهی وقتا صدا میزنه آه پسرم .. اما وقتی محکم رو زمین میخورد میگفت وای مادرم ...*
چنان به سینۀ خود چنگ میزنم از آه
که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد
کشیده ام به سر خود عبا و میگویم
بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد
*اباصلت میگه دم در کاخِ مامونِ ملعون دل تو دلم نبود حضرت فرموده بود اگر دیدی عبا رو سر کشیدم دیگه کار از کار گذشته .. تا در باز شد دیدم امام رضا اومد عبا رو سر کشیده ، با چه سختی اومد تو خونه ، فرمود اباصلت همه درایِ حجره رو ببند، کسی به دیدنم نیاد .. اما لحظاتی بعد دیدم یه نوجوان مه سیمایی لباسِ عزا به تن کرده ، از وجناتش شناختمش پسر امام رضاست ، اما با تعجب پرسیدم آقا همه درایِ حجره رو بسته بودم از کجا وارد شدید؟! فرمود اباصلت خدایی که به یک چشم بهم زدن منو از مدینه به طوس میاره قادر نیست از در بسته وارد کنه؟! خیلی عجیبه والا ، از امام رضا یاد بگیریم ،همیشه سفره مینداخت با کارگرا و کنیزا و غلاما همه باهم سر سفره مینشستن .. اما این لحظات آخر نوشتن مثه شخصِ مار گزیده تو حجره هی به خودش می پیچه رو خاکا .. اما اباصلت میگه سوال کرد حضرت بگو ببینم غلاما غذا خوردن؟! گفتم آقاجان اینا نمیتونن ، دلشون نمیاد بدون شما غذا بخورن . همیشه سر سفره با شما نشستن ، یا امام رضا شب آخرِ امشب یه لقمه معرفتی هم دهان ما بزار .. یه لقمه ای که یه عمر طبق حدیث شما در خونه جدتون باشیم و گریه کنیم ..
فرمود یابن شبیب إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ .. میگه آقا همه ی جونِشُ جمع کرد، خودشُ آورد به زحمت سر سفره نشوند به یه چیزی هم تکیه داد حضرت که غلاما راحت غذا بخورن .. همچین که سفره رو جمع کردن روایت میگه حضرت غش کردن رو زمین افتاد .. (چی داری میگی) اینارو گفتم برا این روضه حالا اباصت میگه جوادالائمه رو هدایت کردم به حجرۀ امام رضا ، همین امام رضایی که جون در بدن نداره دیدم همۀ جونِشُ جمع کرد دوان دوان آمد تا جلو در .. دست گردن آقازادش انداخت ، تو بغل جواد رو زمین افتاد .. اونا که پا روضه بزرگ شدن میدونن من چی میخوام بگم .. یه بابا اگه جونم نداشته باشه جوانِشُ رعنا و سالم ببینه انگار جون به بدنش میاد .. شیخ حر عاملی نوشته ابی عبدالله تا نگاهش به علی اکبر افتاد جوانِشُ یه جوری قطعه قطعه دید ، حسین انگار جون از همه بدنش رفت .. جلو چشم همه دیدن حسین رو زمین افتاد .. دوزانو دوزانو داره میاد این روضۀ امشبِ ، اما هرسال یه روزی ام داریم وقتی از امام رضا میخونیم . باقی این غزل یه جایی برده دلُ نمیتونیم ازش بگذرم ..*
بیا جواد که از زخمِ زهر می پیچد
شبیه عمه اش از پا نفس زنان اُفتاد
شبیه دخترکی که پس از پدر کارش
به خارهایِ بیابان به خیزران اُفتاد
به روی ناقهی عریان نشسته خوابیده
و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد
*اگه حقش ادا بشه میگم والا اسراف نمیکنم تو روضه*
گرفت پهلویِ خود را میان شب ناگاه
نگاهِ او به رخ مادری کمان اُفتاد
دوید بر سر دامان نشست خوابش برد
که زجر آمد و چشمش به نیمه جان اُفتاد
رسید زجر دوباره عزایِ کوچه شد و
به هر دو گونۀ زهراترین نشان اُفتاد
رسید زجر و پِی خود دوان دوانش برد
که کارِ پنجه ی زبری به گیسواَش اُفتاد
دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس
دوباره رأس اباالفضل از سنان اُفتاد
حسین ...
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ایام_زیارت_مخصوص
:
#سینه_زنی #زمینه زیبا ویژۀ #شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام به نفسِ حاج محمد طاهری اجرا شده ، ماهِ صفر سال ۱۳۹۷ •✾•
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
بیا جوادم برس دادم
به خاکِ غربت زِ پا فتادم
شد دم آخرم کجایی ..
مانده زمین سرم کجایی ..
ای علی اکبرم کجایی ، واویلا ..
به حجره ای که بسته است
دل پدر شکسته است
ز دوری تو خسته ام ، واویلا ..
(واغربتا ، واغربتا ..) ۳ واویلا ..
عبا رویِ سر ، خمیده قدم
شده لبم خشک ، شبیه جدم
آمده رویِ سینه دستم ..
رو سویِ کربلا نشستم ..
یادِ سر بریده هستم ، واویلا ..
به همره شهادتین
گرفته ام به شور و شین
دم حسین حسین حسین ، واویلا ..
قدم قدم تا به حجره بابا
نشستم از پا به یادِ زهرا
هر قدمی زمین که خوردم ..
پهلویِ خویش می فشردم ..
تا برسم به حجره مُردم ، واویلا ..
همیشه لعنت خدا
بر آنکه مادرِ مرا
لگد زده به کوچه ها ، وا اماه ...
(واغربتا ، واغربتا ..) ۳ واویلا ..
بیا جوادم برس دادم
به خاکِ غربت زِ پا فتادم
شد دم آخرم کجایی ..
مانده زمین سرم کجایی ..
ای علی اکبرم کجایی ، واویلا ..
به حجره ای که بسته است
دلِ پدر شکسته است
ز دوریِ تو خسته ام ، واویلا ..
(واغربتا ، واغربتا ..) ۳ واویلا ..
________
#حاج_محمد_طاهری
#سینه_زنی #امام_رضا
#ایام_زیارت_مخصوص
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
روضه خوانی - حاج محمود کریمی.mp3
98.34M
روز شهادت امامرضاعلیهالسّلام ۱۳۹۹
بــا مـداحــی: #حاج_محمود_کریمی
حسینیه امام خمینی (رحمةاللهعلیه)
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
.
#روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سید رضا نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#امام_رضا #آخر_صفر
خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟
*یه کم امروز ناز کن...خستگیتُ بگو به آقا...آقا دو ماهه دیگه*…
خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟
رفتم از یادِ تو انگار چه باید بکنم؟
*دقیقا حس الان من و تو مثل حسیِّ که چندروزی کربلا بودی،حرم بودی...میخوای برگردی...تو مسیر هی پشت سرت رو نگاه میکنی....برمیگردی...سلام میدی...دوباره یه تیکه راه میری....آقا دارم میرما...*
خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟
رفتم از یادِ تو انگار چه باید بکنم؟
این دو ماه از کف من رفت و نکردم کاری
وای از غفلت بسیار چه باید بکنم؟
اهلِ دل با تو شبِ خویش سحر می کردند
منِ محروم ز دیدار چه باید بکنم؟
امروز بیا یه خودی به ما نشون بده....مُردیم...ندیدیمت آقاجان...امروز اگه میای دست مادرتم بگیر بیار....بی بی سفره رو جمع کنه....دیدی؟
وقتی میری خونه مادرت،نمیگذاره دست به سیاه و سفید بزنی...میگه اومدی خونه ی من دیگه...خودش سفره پهن میکنه...غذا میاره...خودش جمع میکنه...*
با همه خوب شدم با تو ولی بد بودم
چشم من بود به اغیار، چه باید بکنم؟
*امروز بیا تو یه راهی پیشِ پایِ من بذار...*
هر چه گفتی تو به من گوش ندادم، الحق
شدم امروز گنهکار چه باید بکنم؟
مثل هر بار زدم زیرِ قرارم با تو
تو بگو،تو آقا که من این بار چه باید بکنم؟
نروم کرب و بلا خاک به سر خواهم شد
تا روم محضر دلدار چه باید بکنم؟
*السلام علیک یا اباعبدالله...به همین راحتی میری کربلا...*
در این حرم چیزی ندیدم غیرِ زیبایی
کم نیستند درصحنت،نفس هایِ مسیحایی
هر کس به دیدار تو آمد کربلایی شد
اینگونه خواهی کرد از مهمان پذیرایی
از کودکی با پنجره فولاد مأنوسم
وقت گرفتاری نخواهم رفت هرجایی
*اصلا جایی رو بلد نیستم برم....دلم می گیره بلیط می گیرم میرم مشهد...تو رو خدا ما رو تحویل بگیر امروز...."و تَصَدَّق علینا..."
از کودکی با پنجره فولاد مأنوسم
وقت گرفتاری نخواهم رفت هرجایی
از آب سقاخانه هر کس خورده می فهمد
زمزم ندارد این چنین آبِ گوارایی
وقتی که نام مادرت را میبرد زائر
در صحن غوغایی شود آن هم چه غوغایی!
*به خدا همین جوره....نام بی بی رو تو حرم می بری،به هم میریزه....*
{می روم مشهد،خیابان ها شلوغ
می روم در قم،شبستان ها شلوغ
کربلا هم کل ایوان ها شلوغ
هیچ کس مثل تو بی زوار نیست
*یا امام حسن!...*}
وقتی که نام مادرت را میبرد زائر
در صحن غوغایی شود آن هم چه غوغایی!
وقتی برای دستگیری می رسی از راه
صحرای محشر تازه خواهد شد تماشایی
*اونجا که میاد تازه روضه شروع میشه....همه جا روضه....حتی قیامت هم روضه....فلذا حتی انبیا هم سرهاشون رو پایین میندازن...."غُضّوا ابصارکم..."هیچ کس نباید ببینه...*
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
👇
|⇦•گاه حیران گاه...
#سینه_زنی و توسل به امام رضا علیه السلام ویژهٔ ایام زیارت مخصوص اجرا شده به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
گاه حیران گاه گریان میشوم
گاه گریان گاه حیران میشوم
پیش تو لالم کَرَم کورم گُمم
هر چه را تو خواستی، آن میشوم
من گناهم، تو ثوابم میکنی
کُفرم و در صحن، ایمان میشوم
از همه بر تو پناه آوردهام
از همه جز تو گریزان میشوم
دور زائرای تو میگردم و
در حرم، کَلبِ نگهبان میشوم
جای مُهرِ خویش هنگام نماز
خیره بر آیینه بندان میشوم
آب و نان مال بقیه، من فقط
کاسه لیس ظرفِ سلطان میشوم
من ز قم سوی تو میآیم رضا
تلخم و پیش تو سوهان میشوم
کعبه جایش بر سَر اما بیشتر
من هوایی خراسان میشوم
ای خدا شکرت فقیرم، چون فقط
راهی حجِّ فقیران میشوم
آنقَدَر گفتم رضاجانم رضا
تا که سرمستِ حسین جان میشوم
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در #سایت و #کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ایام_زیارت_مخصوص
#سید_رضا_نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
@navaye_asheghaan
4_5960953597943349806.mp3
5.36M
🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕋
مناجات و
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
مرغ بی بال و پرم یا سیدی
من گدای این درم یا سیدی
تو که آهو را ضمانت می کنی
کی فراموش این غلامت می کنی
غرق در دریای اسیانم رضا
جز تو را ناجی نمیدانم رضا
ای ولایت شرط ایمان همه
رد مکن ما را به جان فاطمه
قربون کبوترای حرمت امام رضا
قربون این همه لطف و کرمت امام رضا
آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا
هر کجا پر میکشی تو حرم امام رضا
من کبوتر بقیع ام با تو فرق دارم
توی غربت سرمو به روی این خاک میزارم
اونجا خادما با زائر آقا مهربونن
اینجا زائرا رو از کنار قبر میرونن
تو که هر شب میسوزه صدتا چراغ دور و برت
به امام رضا بگو غریب تویی یا مادرت
#یا_زهرا
أَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِکَ الْکَرِیمِ
أَنْ یَنْقَضِیَ عَنِّی شَهْرُ رَمَضَانَ
أَوْ یَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَیْلَتِی هَذِهِ
وَ لَکَ قِبَلِی ذَنْبٌ أَوْ تَبِعَةٌ تُعَذِّبُنِي عَلَيْهِ.
دست گدایی تو بالا بیار نیمه شب مثل اون مادری که دستشو بالا برد
مثل اون خواهری که تو خیمه بچه ها را جمع کرد
بچه ها دعا کنید داداشم سالم برگرده سیراب برگرده
دستتو بیار بالا
به شیرخواره ابی عبدالله
که همون دم المظلومه
به خون حلق این شیرخواره حسین و رباب ده
مرتبه بگو
#الهی_العفو
صد جا شمرده ام تو به دادم..
#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سید محمد جوادی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
بی اعتنا به گنبد و گلدسته و ضریح
این بار آمدم که ببینم تو را فقط ..
*یا امام رضا .. دلاتون هوایی حرم امام رضاست میدونم .. اما یه کاری کن امام رضا بیاد تو جلسه ...*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
*هرجا زمین خوردم اول گفتم یا امام رضا .. آخه شما هم تو کوچه تا بیای خونه هی زمین خوردی آقا ..*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
دورست از تو اینکه بیایی سه جا فقط
*به خدا هرجا گره به کارمون میخوره میاد .. یا امام رضا .. جانِ جوادت امشب یه نظری به ما کن امام رضا .. قربونِ حرم با صفات ..*
در بینِ کوچه هایِ خراسان دلش گرفت
از اینکه آمده است به ایران دلش گرفت
هرچند شد عزیزِ خراسان طبیعی است
یوسف اگر به خاطرِ کنعان دلش گرفت
آن چند دانه حبه ی انگور را که خورد
از هرچه میهمانی و مهمان دلش گرفت
*گفت میرم مجلسِ مامون بر میگردم اباصلت ، اگه دیدی عبا رو سر گرفتم بدون زهرم دادن .. اباصلت نشسته دل نگران ، داره لحظات رو میشماره خدایا آقام کی میاد چه جوری میاد ..
یه وقت دید آقا آمد ، عبا رو سرشِ .. هی چند قدم راه میره رو زمین میشینه .. هی میگه جگرم .. قربونِ این ناله ها و اشک ها ..
جگرم میسوزه ..
بال و پرم میسوزه ..
وارد حجره شد ، میگه هی می نشست پا میشد ، بعضی نقل ها میگه ۵۰ بار نشست هی بلند شد .. هی میگه جگرم .. یه وقتایی هم هی صدا میزنه پسرم ..
از بس شبیه مادرش افتاد بر زمین
در انتهایِ کوچه سرش را گرفته بود
چشم انتظارِ دیدنِ روی جواد بود
خیلی بهانه ی پسرش را گرفته بود ..
بر روی خاک بود که پیچید بر خودش
*صدا زد اباصلت فرشایِ حجره رو جمع کن .. میخوام مثل جدِ غریبم بال بال بزنم .. اباصلت میگه گلیمُ جمع کردم دیدم آقا پیراهنشُ بالا زده سینه مبارکشُ رو خاک گذاشته مثل مار گزیده به خودش میپیچه .. هی زیرِ لب میگه غریب حسین ..
لحظاتِ آخر ، انقده جوادشُ صدا زد ، اباصلت میگه یه وقت دیدم درای حجره باز شد .. یه آقازاده نورانی وارد شد فرمود من جواد ابن الرضا هستم .. جلو آمده سر مبارکِ حضرتُ رو زانوهاش گذاشت .. یه پدر آرزوش همینه لحظات آخر سرشُ رو پای پسر بزاره .. بابا وقتی سر رو زانو پسر میزاره آروم میشه .. چشم به چشم پسر باشه راحت جان میده .. اینجا جوادالائمه سرت رو به زانوش گذاشت .. دست تو گیسوانت کرد گفت بابا آروم باش .. بابا خودم بدنتُ تشییع میکنم .. خودم کفنت میکنم .. با دستِ خودم تو خاک میگذارمت .. (بگم صدا ناله ت بلند شه؟!..) امام رضا حجره وسیع بود راحت جون دادی اما جد غریبت تو گودال گیر افتاد .. همه ریختن تو گودال ..
امام رضا یه سنگ به پیشانیت نخورد .. امام رضا با اسب از رو بدنت رد نشدن .. امام رضا جوادتُ سیلی نزدن .. تا نفس داری و زنده ای گریه کن .. یکی دو شب دیگه آواره میشی میگی کجا روضه برم ..
یا امام رضا بدنت رو با احترام تشییع کردن .. خدا خیر بده نوعروسانِ خراسانُ .. پیش مادرش رو سفیدمون کردن یه جا دیگه ام سراغ دارم خوب مهمان نوازی کردن علما بزرگان و سادات از شهر بیرون اومدن گفتن این دختر موسی ابن جعفر .. این همونیِ که باباش از سندی ابن شاهک خیلی سیلی خورده .. آی امام رضا ایرانیا غوغا کردن .. زن ها اومدن گفتن مهریه هامون حلالتون فقط اجازه بدید بریم تشییع جنازه ی عزیز فاطمه .. آخه این آقا اینجا مادر نداره ، این آقا خواهر و دختر نداره .. جمعیت انبوهی آمد .. انقده گل ریختن رو این بدن .. اما کربلایی ها .. زینب اومد دید یه نقطه پر از سنگه .. سنگا رو کنار زد ( آی بمیرم ..) دید یه بدنِ پاره پاره .. یه بدنِ بی سر .. یه بدنی که پر جای سم اسبِ ... نشست رو خاکا .. داداش جان با بدنت چه کردن .. این کلامه معصوم علیه السلامِ میگه به اندازه نگین انگشتر جا سالم رو بدن نبوده ..ببین زینب چی کشیده .. یه وقت دیدن خم شد ، لب ها رو رگ های گلوی بریده گذاشت ..
هرچی نفس داری بگو حسین ...
#سید_محمد_جوادی
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ماه_صفر
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن و یا رحیم
🔸ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی
ای امام رضا آقا جانم...
🔸خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی
قربون غریبیت برم امام رضا...
🔸اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند
🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
شب شهادت امام رضاست...
آی اونایی که آرزوی حرم با صفاش رو دارید اما چند ساله نرفتید...
( بعد منزل نبود در سفر روحانی)
امشب کبوتر دلتون رو با من همراه کنید...
بریم کنار پنجره فولاد امام رضا...
🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون...
ساعتی بعد برمیگردم
اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم
دیگه با من حرف نزن...
بدان کارم تمامه...
یا صاحب الزمان...
اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن...
عبا روی سر کشیدن...
حالشون منقلبه...
هی روی زمین میشینه...
هی بلند میشه...
وارد حجره شد...
صدا زد اباصلت...
درها رو ببند...
میخام تنها باشم...
یه گوشه ای داخل حجره...
این فرش ها رو کنار زد...
روی زمین نشست...
مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه وناله میزنه...
خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده...
یه گوشه ای ایستاده...
اباصلت میگه اومدم نزدیکتر...
عرضه داشتم...
من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید...
فرمود اباصلت...
اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده...
از در های بسته هم عبور میده...
میگه دیدم تا این آقازاده وارد حجره امام رضا شد...
حضرت خوشحال شدند...
از جاشون بلند شدند ...
هی صدا میزدند...
پسرم خوش آمدی بابا...
جوانم جواد... خوش آمدی بابا...
فهمیدم میوهی دل امام رضا...
آقام جوادالائمه است...
سر بابا رو در آغوش گرفت...
دارن با هم نجوا میکنن ...
عجب لحظات سختیه...
امام رضا داره وصیت میکنه...
اما طولی نکشید...
یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند...
صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد...
اما خود امام رضا فرمودند...
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ
همه روضه ها به کربلا ختم میشه...
اگر اینجا پسر سر بابا رو در آغوش گرفت...
کربلا قضیه برعکس بود...
ابی عبدالله سر پسر رو در آغوش گرفت...
آماده ای بگم یا نه...
🔸سپه کوفه و شام استاده
🔸به تماشای شه و شهزاده
🔸شه به روی پسرش افتاده
🔸همه گفتن حسین جان داده
اومد کنار جوانش نشست...
سر علی اکبرش رو به دامن گرفت...
دلش طاقت نیاورد...
سر جوانش رو به سینه چسباند...
دید دلش طاقت نمیاره...
لحظات آخره...
خدایا... ابی عبدالله چکار کنه...
علی اکبرش داره جلو چشماش جان میده...😭
یدفعه دیدند حسین صورت به صورت علی چسباند...
هی صدا میزنه...
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان... بابا...
اُف بر این دنیا بعد از تو علی...
تسلای دل ابی عبدالله...
ناله بزن یاحسین...
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
@navaye_asheghaan
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#گریز_سوم👇
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ماه_صفر
#گریز_سوم👇
آقای خوبم...
جان عالم به فدای مظلومیت شما...
در عالم غربت به شهادت رسیدید...
اما وقتی شیعیان خبردار شدن...
کفن قیمتی آوردند...
برای تشییع جنازه همه آمده بودند...
بدن شما رو با عزت و احترام تشییع کردند...
با چه عظمتی بدن مبارک دفن شد...
اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
دلها بسوزه...
برا اون آقایی که بدنش سه روز روی زمین کربلا...
بدون غسل و کفن...
ای خدا...
کاش به همین اکتفا میکردند...
صدا زدند اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
ده نفر اونقدر با اسب روی بدن عزیز زهرا اسب دواندند...
جلو چشمان بچه های حسین...
جلو چشمان خانم زینب کبری...
تمام استخوان ها شکست...
🔸به کربلا کفن مگر بغیر بوریا نبود
🔸مگر حسین فاطمه عزیز مصطفی نبود
🔸مگر کسی که کشته شد تنش برهنه میکنند
🔸مگر که پاره پیروهن به پیکرش روا نبود
🔸سرش به نوک نیزه ها تنش به خاک کربلا
🔸کفن برای او بجز شکسته نیزه ها نبود
الا لعنت الله علی القوم الظالمين
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
@navaye_asheghaan
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
🔰#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
🔰#ماه_صفر
_ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی
ای امام رضا آقا جانم،،،
_خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی
قربون غریبیت برم امام رضا،،،
_اغــنیا مکــه روند و فقـــرا سـوی تو آیند
_جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
شب شهادت امام رضاست(ع)،،،آی اونایی که آرزوی حرم با صفاش رو دارید اما چند ساله نرفتید،،،
(بعد منزل نبود در سفر روحانی)
امشب کبوتر دلتون رو با من همراه کنید،،،بریم کنار پنجره فولاد امام رضا،،،
_جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون،،،ساعتی بعد برمیگردم اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم دیگه با من حرف نزن،،،بدان کارم تمامه،،،
یا صاحب الزمان،،،
اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن،،،عبا روی سر کشیدن،،،حالشون منقلبه،،،هی روی زمین میشینه،،،هی بلند میشه،،،
وارد حجره شد،،،
صدا زد اباصلت،،، درها رو ببند،،،میخام تنها باشم،،،یه گوشه ای داخل حجره،،،این فرش ها رو کنار زد،،،روی زمین نشست،،،مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه وناله میزنه،،،
خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده،،،یه گوشه ای ایستاده،،،
اباصلت میگه اومدم نزدیکتر،،،عرضه داشتم،،،من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید،،،
فرمود اباصلت،،،اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده،،،از در های بسته هم عبور میده،،،میگه دیدم تا این آقازاده وارد حجره امام رضا شد،،،
حضرت خوشحال شدند،،،از جاشون بلند شدند،،،هی صدا میزدند،،،پسرم خوش آمدی بابا،،،
جوانم جواد،،، خوش آمدی بابا،،،
فهمیدم میوهی دل امام رضا(ع)،،،آقام جوادالائمه است،،،سر بابا رو در آغوش گرفت،،،دارن با هم نجوا میکنن،،،
عجب لحظات سختیه،،،امام رضا داره وصیت میکنه،،،اما طولی نکشید،،،یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند،،،
صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد،،،
اما خود امام رضا(ع) فرمودند:
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ
همه روضه ها به کربلا ختم میشه،،،اگر اینجا پسر سر بابا رو در آغوش گرفت،،،کربلا قضیه برعکس بود،،،ابی عبدالله سر پسر رو در آغوش گرفت،،،
آماده ای بگم یا نه،،،
_ســپـه کوفـه و شام استاده
_به تماشـای شــه و شــهزاده
_شه به روی پســرش افتاده
_همه گفتن حسین جان داده
اومد کنار جوانش نشست،،،سر علی اکبرش رو به دامن گرفت،،،
دلش طاقت نیاورد،،،سر جوانش رو به سینه چسباند،،،دید دلش طاقت نمیاره،،،لحظات آخر،،،خدایا،،، ابی عبدالله چکار کن،،،علی اکبرش داره جلو چشماش جان میده،،،
یدفعه دیدند حسین صورت به صورت علی چسبان،،،هی صدا میزنه«عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا»
علی جان،،،بابا،،،اُف بر این دنیا بعد از تو علی،،،
تسلای دل ابی عبدالله،،،ناله بزن یاحسین،،،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰#گریز_دوم
عرضه بداریم آقا جان،،،یا امام رضا،،،شما رو مظلومانه به شهادت رسوندند،،،اما لحظات آخر دیگه شما تنها نبودی،،،وقتی چشمان مبارک رو باز کردید،،،سر شما روی دامن آقا جوادالائمه بود،،،
اما دلها بسوزه برا اون آقایی که،،،داخل گودال قتلگاه،با لب تشنه،سر از تنش جدا کردند،،،
امام سجاد هر کاری کرد نتونست بیاد کنار بابا،،،بمیرم، داخل خیمه،از شدت بیماری با صورت به زمین افتاده بود،،،لحظات آخر نتونست بیاد کنار بابا،،،اما،،،یک جایی دیگه اومد،،،کجا؟،،،
اون لحظه ای که بنی اسد میخواستند بدنها رو دفن کنند اما متحیر مانده بودند،،،اومد صدا زد،،،بنی اسد!،،،من این بدنها رو خوب میشناسم،،،
بنی اسد بیایید_کفن با خود بیارید
مگر خـبر ندارید_حسین کفن ندارد
با دستان مبارک بدن بابا رو داخل قبر گذاشت،،،حالا میخواد با پدر وداع کنه،،،لبها رو گذاشت روی رگهای بریده حسین،،،
_اگــر کشتند چـرا خاکت نکردند
_کفـن بر جسم صد چاک نکردند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰#گریز_سوم
آقای خوبم،،،
جان عالم به فدای مظلومیت شما،در عالم غربت به شهادت رسیدید،،،اما وقتی شیعیان خبردار شدن،،،
کفن قیمتی آوردند،،،برای تشییع جنازه همه آمده بودند،،،بدن شما رو با عزت و احترام تشییع کردن،،،با چه عظمتی بدن مبارک دفن شد،،،
اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله،،،
دلها بسوزه،،،برا اون آقایی که بدنش سه روز روی زمین کربلا،،، بدون غسل و کفن،،،
ای خدا،،، کاش به همین اکتفا میکردند،،،صدا زدند اسبهاتون رو نعل تازه بزنید،،،
ده نفر اونقدر با اسب روی بدن عزیز زهرا اسب دواندند،،، جلو چشمان بچه های حسین،،،
جلو چشمان خانم زینب کبری،،،تمام استخوان ها شکست،،،
_به کـربـلا کــفــن مگــر بغـیـر بوریا نبود
_مگـر حسین فاطمــه عـزیز مصطفـی نبود
_مگرکسی که کشته شدتنش برهنه میکنند
_مگر که پاره پیروهن به پیکـرش روا نبود
.
|⇦•کوثر اشک من ..
#روضه #امام_رضا علیه السلام ویژهٔ ایام زیارت مخصوص اجرا شده به نفسِ حاج مهدی سماواتی
●━━━━━━───────
"صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ صَلَّی اللَّهُ عَلَی رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ صَبَرْتَ وَ أَنْتَ الصَّادِقُ الْمُصَدَّقُ قَتَلَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ بِالْأَیْدِی وَ الْأَلْسُنِ."
درود خدا بر تو ای ابالحسن..درود خدا بر روح تو ..درود خدا بر بدنت..مولا جانم صبر کردی..و تو را سکوت ..خدا بکشه کسانی رو که تو رو با دست و زبانشون کشتن...*
کوثر اشک من از ساغَر و پیمانهی توست
دلِ آتش زدهام شمعِ عزاخانهی توست
جگرِ سوخته، خاکسترِ پروانهی توست
شعلههای دلم از آهِ غریبانهی توست
ای تو را به قدم زائر کویت گلِ من
وِی خراسان تو تا صبح قیامت دل من
درد جان را تو طبیبی تو طبیبی تو طبیب
بزم دل را تو حبیبی تو حبیبی تو حبیب
بی تولای تو دل را نه قرار و نه شکیب
تو غریب الغُرَبایی و همه خلق، غریب
نه خراسان که سماوات و زمین، حائر توست
دور و نزدیک ندارد دل ما زائر توست
ای قبولِ غمِ تو گریهی ناقابل ما
آتش عشقِ تو در روز جزا حاصل ما
مایه از خاک خراسانِ تو دارد گِل ما
ما نبودیم که میسوخت به یادت دل ما
سالها آتش غم، شمعصفت آبت کرد
زخم در سینه، شراری شد و بیتابت کرد
تو به خِلقت پدری و تو به زهرا پسری
مثل جد و پدرت از همه مظلومتری
تو جگرپارهی پیغمبر و پارهجگری
بلکه بیتابتر از بِسمِل بیبال و پری
*میان حجره افتاده بوداز این پهلو به آن پهلو میغلتید..*
میزبان تو شده ای جان جهان قاتل تو
کس ندانست ندانست چه شد با دل تو
تو که سر تا به قدم، آینهی توحیدی
به چه تقصیر چو بِسمل به زمین غلتیدی
مرگ را دور سرت لحظه به لحظه دیدی
همچنان مارگزیده به خودت پیچیدی
که گمان داشت که با آن غمِ پیوستهی تو
قتلگاه تو شود حجرهی دربستهی تو
بابی انت و امی که چه آمد به سرت
داغ معصومهی مظلومه به جان زد شررت
تو زدی بال و پر و کرد تماشا پسرت
بس که بر شمس رُخَت ریخت ستاره، قمرت
شرر آه برآمد ز نهادت مولا
صورتت شسته شد از اشک جوادت مولا
*اباصلت میگه دیدم جوانی وارد حجره شد
من که درها رو بسته بودم چگونه وارد شدی فرمود: اون خدایی که به چشم به هم زدنی منو از مدینه به طوس آورد از درِ بسته وارد کرد..اومد نشست سر بابا رو به دامن گرفت. ردای امامت رو تحویل گرفت
پدر رو دامن پسر جان داد...یابنالحسن..!*
طایر روح، غریبانه پرید از بدنت
قاتلت اشکفشان بود به تشییع تنت
خبر از غربتِ تن داشت فقط پیروهنت
کرد با خون جگر دست جوادت کفنت
چوبِ تابوت تو بر شانهی جانِ همه بود
جای معصومهی تو اشکفشان، فاطمه بود
«یا امام رضا بمیرم برا غربتت..»
بانوان چشم ز مهریهی خود پوشیدند
دور تابوت تو پروانه صفت گردیدند
اشکها بود که بر غربت تو باریدند
لاله از خونِ جگر بر سر راهت چیدند
مردها مثل زنان شیونشان برپا بود
دور تابوت تو ذکر همه، یا زهرا بود
ای خدا سوختم از گریه، دل از کف دادم
کاش میسوخت فلک از شررِ فریادم
کاش میداد غمِ شامِ بلا بر بادم
یادِ خاکستر و سنگ لب بام افتادم
پای تابوتِ رضا چنگ و نی و دف نزدند
همه سیلی زده بر صورت خود کف نزدند
«حسین.. حسین..»
دور تابوت تو بر چهره اگر چنگ زدند
لیک پای سر جد تو همه چنگ زدند
دور تابوت تو ناله ز دله تنگ زدند
اما دور زینب همه از چار طرف سنگ زدند
تا شرار از جگر و ناله ز دل برخیزد
اشک میثم به تو و جد غریبت ریزد
*آنقدر گل آوردن رو بدن امام رضا ریختن
میخواستن بدنو بردارن گلها رو عقب زدن
حسینیا..اما کربلا زینب کبری اومد گودی قتلگاه نیزه شکستهها رو عقب زد، سنگا رو برداشت..*
حسین.. حسین..
*خیره خیره به نازنین بدن برادر نگاه میکرد
صدا میزد: آیا تو برادر منی؟!...حسین..*
«صلی الله علیک یا اباعبدلله»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_رضا
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ایام_زیارت_مخصوص
#حاج_مهدی_سماواتی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
@navaye_asheghaan
.
|⇦•برسانید نگار....
#مناجات_با_امام_رضا علیه ااسلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی
●━━━━━━───────
برسانید نگار و سر و سامان مرا
بگذارید سر راه حرم، جان مرا
کعبه یک سنگ نشان است، خدا کم نکند
لطف پی در پی سلطان خراسان مرا
گر جدا ماندم از آن ماه، ملامت نکنید
چه کنم؟ چرخ فلک سرزده فرمان مرا
چند وقت است نخورده به ضریحش دستم
بفرستید به مشهد، غمِ تهران مرا
آی مردم همه آبرویم دست رضاست
من گنه کردم و داده همه تاوان مرا
گریه ام خنده ندارد، دل من تنگ شده
باز کن گوشه ای از خلوت ایوان مرا
حال شبهای گدا را چه کسی می داند
صبح کن جان جوادت شب هجران مرا
از همین فاصله دور، سلام آقا جان
مهربان! دست بکش موی پریشان مرا
تن بیمار مرا باز در آغوش بگیر
اینقدر طول نده مهلت درمان مرا
قبرم از شوق وصال تو به هم می ریزد
قدمی رنجه کن آن لحظه پایان مرا
نمک سفره ما چیست؟ اباعبدالله
می دهند از سر این سفره فقط نان مرا
گفت گودال برای بدنم تنگ شده
با نوک پا نشکن سنگ سلیمان مرا
ازلب خشک وترک خورده من دست بکش
با ته نیزه نزن اینهمه دندان مرا
#شاعر: #رضا_دین_پرور
ایام #شهادت_امام_رضا
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#امام_رضا
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#حاج_عباس_واعظی
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•وابسته ام به نان و نوایت...
#روضه شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی #سلحشور
●━━━━━━───────
"لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ"
وابسته ام به نان و نوایت هنوز هم
میمیرم عاشقانه برایت هنوز هم
سلطان تویی و شاعر درباریت منم
هستم در آرزوی عبایت هنوز هم
دعبل که نیستم ولی افتاده ام ببین
از عجز و التماس به پایت هنوز هم
بر گوشِ آهوانک به صیاد مبتلا
میپیچد انعکاس صدایت هنوز هم
هفت آسمان مجاور بابُ الجواد تو
خورشید محو آینه هایت هنوز هم
نقاره خانه، پنجره فولاد، خادمان
شاهانه است صحن و سرایت هنوز هم
شکر خدا که میشود از عشق منقلب
در صحن انقلاب گدایت هنوز هم
محتاجم و کنارِ ضریحت نشسته ام
در انتظار خیر دعایت هنوز هم
با سردی و گلایه و با دلخوری که نه
با رأفت است لطف و عطایت هنوز هم
از راه دور عرض سلام و دو قطره اشک
پر میکشد دلم به هوایت هنوز هم
از تبِ زهر نفسگیر، تنت می لرزد
همچنان مار گزیده بدنت می لرزد
*وقتی حضرت رفت و با اون هیبت برگشت.به اباصلت گفت: اباصلت! اگه دیدی عبا رو سرم هست بدون کارِ من تمامه..میگه دیدم آقام داره میاد عبا به سر کشیده. حال آقام خرابه.. قربون حالت برم آقا.. میگه سفره ای پهن کرد غلامها همه سر سفره نشستن حضرت دید هیچکدوم لب به غذا نمیزنن ،فرمود: چرا اینها غذا نمیخورن؟ عرضه داشت آقا جان میدونن حال شما خرابه گفتن لب به غذا نمیزنیم.حضرت با اون حالش برای اینکه غلامان غذا بخورن لقمه درست کرد تو دهانش گذاشت
اما لقمه پایین نرفته دیدن حضرت با پشت افتاد زمین مثل مار گزیده داره به خودش میپیچه..*
چه کنم ناله ز دل وقت تردد نکشی
چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی
رنگ در چهره نداری و رخت زرد شده
مهربان! دست رئوفت چقدر سرد شده
شمس نورانی افلاک زمین افتادی
باز هم پا شدی از خاک زمین افتادی
آقا جان!
بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است
تا به حجره پر خود را مکش اینقدر بس است
به در حجره رسیدی به غمت چیره شدی
یاد مادر، به در حُجرهٔ خود خیره شدی
*گفت: اباصلت فرشهای حجره را جمع کن بذار رو خاکها جون بدم.*
خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده
فرشهای کف این حجره چرا جمع شده
یاد کربلا بودی اما...
خواهرت نیست کنارت به عیادت برسد
اندکی صبر کن آقا جوادت برسد
بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند
پنجهٔ شمر لعین شانه به مویت نزند
حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت
خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت
اگه اون لحظه میدید سرت رو دامن جوادت داری پا رو زمین میکشی...اما زینب نگاه کرد سر علی اکبر رو زانوی حسینه دید یه عده دارن کف میزنن..یه عده دارن هلهله میکنن.. میدونی چرا زینب بهم ریخت؟ از تحیُّر حسین...هرجای بدن که نگاه میکرد.. یه وقت صدا زد ..جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_رضا
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
#زیارت_مخصوص
#حاج_مهدی_سلحشور
#روضه_امام_رضا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅