eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
365 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
الا مادر؛ به قربونِ جمالت ●♪♫ رخ چون بدر و ابروی هلالت ●♪♫ شنیدم؛ کامِ عطشان جان سپردی… ●♪♫ گلِ ام البنین؛ شیرم حلالت ●♪♫ ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل… ●♪♫ شنیدم؛ دست هایت را بریدند ●♪♫ شنیدم؛ چشمِ نازت را دریدند ●♪♫ چو طفلان این سخن ها را شنیدن ●♪♫ همه از هم خجالت می کشیدند… ●♪♫ ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل… ●♪♫ انیسِ گریه هایم، را گرفتند ●♪♫ توانِ دست و پایم، را گرفتند ●♪♫ کمانی تر شدم، از زینب ●♪♫ افسوس! سرِ پیری؛ عصایم را گرفتند… ●♪♫ ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل… ●♪♫  مسلمانان! حسین، مادر نداره… ●♪♫ غریب است و کسی بر سر نداره ●♪♫ ز جورِ ساربانِ بی مروت؛ دگر انگشت و انگشتر نداره ●♪♫ ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل… ●♪♫ گلِ احساس، را از من مگیرید ●♪♫ شمیمِ یاس، را از من نگیرید ●♪♫ همه دار و ندارم را بگیرید؛ فقط عباس را از من نگیرید ●♪♫ ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل… ●♪♫ تموم زندگیم؛ مالِ حسینه… ●♪♫ دلم همواره دنبالِ حسینه ●♪♫ کجایید؛ ای شهیدان خدایی؟ ●♪♫ بلا جویانِ دشتِ کربلایی ●♪♫ کجایید؛ ای سبک بالانِ عاشق؟ ●♪♫ پرنده تر، ز مرغانِ هوایی ●♪♫ ───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── مجید بنی فاطمه الا مادر به قربون جمالت
بکش به روی سرم دست مهربانت را که باز حس کنم آن لطف بیکرانت را عجیب نیست از این "چشمِ هرچه را دیده" ندیده است اگر جلوه‌ی عیانت را غریبه راه ندارد به خلوتت اما به روضه یافته‌ام بارها مکانت را "رواق منظر چشم من آشیانه‌ی توست" کرم نما و نگاهی کن آشیانت را به این امید که باشم اسیر دستانت کبوترانه رها بودم آسمانت را هزار جاده مرا می‌رسانَدَم تا عشق اگر که گم نکنم راه جمکرانت را به زیر سایه‌ی الطاف تو بزرگ شدم مگیر از منِ کوچک، تو سایه‌بانت را ** بگو حسین و درآور دوباره اشک مرا که سیر گریه کنم چشم روضه‌خوانت را ✍ @navaye_asheghaan
بیا بر قله‌ی هستی لوای عدل برپا کن بیا دین را دوباره مثل جدّ خویش احیا کن چرا از چشم خود تنهای تنها اشک می‌ریزی؟ بیا در ماتم جدّ غریبت گریه با ما کن بیا از چشم سقّا تیر دشمن را برون آور بیا زخم گلوی خشک اصغر را مداوا کن بیا اشک خجالت پاک کن از دیده‌ی سقّا بیا از خون دل بر تشنه کامان دیده دریا کن بیا با عمّه هایت جستجو کن در بیابان‌ها گلی در کربلا گم گشته زیر خار پیدا کن بیا و گریه کن بر یاس‌های نیلی زهرا بیا روی کبود عمّه‌هایت را تماشا کن بیا خونْ پاک کن با اشک از پیشانیِ جدّت بیا قرآنِ ثارالله را بر نیزه معنا کن بیا و عمّه را بیرون ببر از بین نامحرم بیا زنجیر از بازوی زین العابدین وا کن برای آنکه در محشر قبول مادرت افتد بیا و دفتر اشعار ” میثم ” را تو امضا کن ✍استاد @navaye_asheghaan
عيان می‌كرد رازِ دل، امان می‌داد اگر وقتش ميان قتلگه، كوتاه بود و مختصر وقتش بجاي درد دل، كاري مهمتر داشت بر عهده بيان عشق و شرح غم، بماند بعد در وقتش قرار اين بود تا فتح برادر را كند كامل غنيمت بود در آن معركه، از هر نظر وقتش در آن دربار و آن بازار، با اينكه معطل شد در آن ساعات طولاني، نشد هرگز هدر وقتش اسارت رفت فرزند خليل الله؟؟؟ نه... هرگز بتي در شام باقی بود، زينب رفت سروقتش تبر در بر، درآورد او دمار از روزِ شامي‌ها قيامت را رقم می‌زد چو می‌شد بيشتر وقتش هرآنكس جان خود را وقف زينب كرد، طوبى له و الا بي ثمر عمرش؛ وگرنه بي اثر وقتش ✍ @navaye_asheghaan
پنهان کنم چگونه هویدایی تو را یا بین سینه شرح دل آرایی تو را   ظرف مرا شکستی و حالا نشسته‌ام تا رو کنم حکایت لیلایی تو را   نفسی لک الوقاء... به عالم نمی‌دهم بنده شدن به درگه مولایی تو را   خیلی دعا برای دلم کرده‌ای ولی خیلی شکسته‌ام دل زهرایی تو را   در غفلت زمانه فراموش کرده‌ام درد غریبی و غم تنهایی تو را   باید چه کرد این همه رسوایی مرا؟ باید چه کرد این همه آقایی تو را؟   دل مرده‌ام ولی به حسینیه آمدم تا جست و جو کنم دم عیسایی تو را  ** با گریه گفت زینب کبری، برادرم  سنگی شکسته روی تماشایی تو را   دیروز آیه خواندی و با خیزران یزید برهم زده بلاغت و شیوایی تو را ✍ @navaye_asheghaan
کنار طشت طلاست، فاطمه مهمان من چوب مزن ای یزید! بر لب و دندان من با چه دلی می‌زنی برلب من خیزران کز همه دل می‌برد، نغمه‌ی قرآن من گر چه تحمل کنم، ضربه‌ی چوب تو را تابِ مرا می‌برد، گریه‌ی طفلان من تا که نگاه افکنم، بر رخ اطفال خود دور زند دم به دم، دیده‌ی گریان من تا نرود از اسف، صبر و قرارش ز کف زینب من می‌شود، دست به دامان من ناله‌ی من بر ملاست، مقتل من کربلاست شام بلا آمده، شام غریبان من با چه گنه می‌کنی، لعل لبم را کبود؟ بر سر و صورت بس است، زخم فراوان من سرم به شام بلا، زینت طشت طلا زیر سم اسب‌ها، پیکر عریان من طشت ز سوز درون، سوخت و فریاد زد چوب تو هم گریه کرد، بر لب عطشان من سوز دل اهلِ دل، در نَفَس «میثم» است در شرر شعر اوست، ناله و افغان من ✍استاد @navaye_asheghaan
چوب ستم و سرِ بُریده والله قسم نـدیده «دیـده» این لعل لبی که می‌زنی چوب پیغمبــر اکـرمش مکیده هر کس سر نی زده‌ست سنگش قرآن ز دهان وی شنیده آهسته بزن که پای این طشت رنگ از رخ فاطمه پریده آهسته بزن که دور این سر سروِ قد مصطفی خمیده آهسته بزن که ایستادند یک مُشت، اسیرِ داغدیده آهسته بزن که سینه‌اش را از ضرب سنان «سنان» دریده هم دشمنش از جفا زده سنگ هم قـاتلش از قفـا بُریده والله قسم گـریسته خـون تیغی که بر این گلو رسیده هم لب ز عطش دو چوبه‌ی خشک هم خونِ دل از دیده چکیده کی دیده کنار مجلس می قرآنِ به خاک و خون کشیده از زخم، سرش گرفته بوسه بادی که به صورتش وزیده «میثم»! شررِ غمِ حسین است روحی که به پیکرت دمیده ✍استاد @navaye_asheghaan
دوبیت از یک غزل یکی نبود بگوید محله‌های شلوغ چه جای آمدن بچه‌های فاطمه است... *** کجاست فاطمه؟! در شام ازدحام شده عقیله وارد دروازه‌ی عوام شده... @navaye_asheghaan
ای کاش شهیدان خدا زنده نبودند عباس نمی‌دید که زینب تک و تنهاست @navaye_asheghaan
خدا بخیر کند باز ازدحام شده زمان روضه‌ی جان‌سوز شهر شام شده @navaye_asheghaan
والایی قدرِ تو، نهان نتوان کرد خورشیدِ تو را نمی‌توان پنهان کرد توفندگیِ خطبه‌ی طوفانی تو کاخ ستم یزید را ویران کرد ✍استاد @navaye_asheghaan
یک روز، جگر برابرم آوردی یک روز، سرِ برادرم آوردی ای کاش تو هم فرو بپاشی از هم ای تشت! ببین چه بر سرم آوردی @navaye_asheghaan
سرت را دخترت تا دید در طشت نگاه زخمی‌ات لرزید در طشت به جای دختر دلتنگ بابا لبت را خیزران بوسید در طشت @navaye_asheghaan
طشت، حیرت زده‌ی نغمه‌ی قرآن من است خیزران اشک‌فشان، بر لب و دندان من است دیده‌ی فاطمه بر چوب تو و طشت طلا نگه دختر من، بر لب عطشان من است چوب اگر می‌زنی اینقدر مزن زخم زبان! پای این طشتِ طلا، فاطمه مهمان من است زینبم گر نکند پاره گریبان چه کند نگهش بر من و بر گریه‌ی طفلان من است هر که قرآن به زبان داشت لبش را بوسند چوب و جام می تو، پاسخ قرآن من است هفده زخم که بر صورت من می‌بینی شاهد زنده‌ای از زخم فراوان من است خیزران بر لب من می‌زنی و می‌خندی خنده‌ات بر من و بر دیده‌ی گریان من است مجلس عیش تو گردید حسینیّه‌ی من بزم شادیت پر از ناله و افغان من است اینکه «میثم» نفسش شعله به دل‌ها زده است هر کلامش شرری از دل سوزان من است ✍استاد @navaye_asheghaan
؛ ؛ چه مغرور است، گویا کشته شیری در شکارستان چه می‌بالد به خود، انگار کاری کرده کارستان گمان دارد که اینک لایق تقدیر و تعظیم است به ظاهر در خیالش فاتح هفتاد اقلیم است برای جشن خود، یک شهر را گِرد هم آورده اسیرانی عزادار از بنی هاشم به صف کرده شگفتا جایگاهی را که تاریک است و تابنده‌ست کنار دست خود خورشید را در طشتی افکنده‌ست به لب می‌خوانَد اشعاری، نمی‌دانم چه می‌گوید کمی مست است انگاری، نمی‌دانم چه می‌گوید چه آشوبی‌ست در خاک و چه غوغایی‌ست در افلاک ولی اینجا همه لال‌اند امان از لقمه‌ی ناپاک صدایی ناگهان لرزاند کاخ ادعایش را ورق را بازگرداند و به هم زد نقشه‌هایش را صدا بغضی فروخورده‌ست و آهی کهنه در سینه مدینه بس نبود...، این بار، شهر شام و صد کینه جلالش جلوه‌ی پاکی و زخمش زخم هتاکی‌ست صدایی آسمانی دارد اما چادرش خاکی‌ست ز آه سردش آتش شعله‌ور شد در همه عالم برایش گریه می‌کردند حتی نیزه‌داران هم اسیری پای در زنجیر بود و بند بر گردن چنان پیغمبری در کسوت روشنگری کردن نماند از کاخ شاهانه، نشانی غیر ویرانه تصور کن خلیل الله را در بین بُت‌خانه به یک آن بین جمعیت شکست آوازه‌ی نمرود که زینب در جواب یاوه‌گویی‌های او، فرمود: نباید شامیان از شادی تو شادمان باشند که همراه تو باید در جهنم جاودان باشند روا باشد که ناموس علی در بند زنجیر است کنیزانت ولی پشت سِتاری در امان باشند؟ سزاوار است لب‌هایی که می‌بوسید پیغمبر به پیش چشم دختر بوسه‌گاه خیزران باشند؟ مزن بر طبل پیروزی که گر مردان ما رفتند حریفانت از این پس، این زنان و کودکان باشند عرب امروز اگر از داغ ما خاطر پریشان نیست رسد روزی که در این غم عجم‌ها روضه‌خوان باشند خبر داری که این خون تا ابد همواره می‌جوشد؟ زمینش ریختی، اما زمین آن را نمی‌نوشد بدان این آتش عشق است و خاموشی نمی‌گیرد تو خواهی مُرد و هرگز نام و یاد ما نمی‌میرد یزید از اعتبار افتاد و پایین آمد از منصب ثمر داد انقلاب کربلا، در شام با زینب ✍ @navaye_asheghaan
کی دیده کنار هم، جام می و قرآن را جام می و قرآن و، چوب و لب عطشان را ای فـاطمه‌ی اطـهر! ای دختـر پیغمبـر! در طشت طلا بنگر، وجه الـلَهِ سبحان را فریاد که سوزاندند، آخر دل زینب را افسوس که بشکستند، آن گوهر دندان را زینب که ز صبر او، صبر آمده در حیرت یک باره در آن مجلس، زد چاک، گریبان را چوب و لب و دندان بود، زینب که پریشان بود می‌کرد پریشان‌تر، گیسوی پریشان را یارب جگرم شد خون، دیدم که یزیدِ دون با چوب زند بوسه، لعل لب مهمان را قلب نبی آزردند، در مجلسِ مِیْ ‌بردند هم آیه‌ی تطهیر و، هم سوره‌ی فرقان را فریاد از آن چوب و، افسوس بر آن دندان کز سوره جدا کردند، یک آیه‌ی قرآن را فریاد که از این غم، خون شد جگر عالم آتش زدی ای «میثم»، این عالم امکان را ✍استاد @navaye_asheghaan
؛ ؛ ؛ دختر شیر خدا در شام محشر کرده است گوییا حیدر دوباره فتح خیبر کرده است اوکه منبر رفته جدش بر جهازِ ناقه‌ها ناقه‌ای را بی‌جهاز اینبار منبر کرده است چون خدابین است چشمش، غیر زیبایی ندید گرچه چشمش با سری نیزه‌نشین سر کرده است بر فراز نیزه‌ها رأس حسین بن علی محض همراهی زینب، ترک پیکر کرده است آستین یا چادر پاره، به هر صورت که هست عصمت الله است و قطعاً فکر معجر کرده است مرتضای نطق‌هایش کفر را بیچاره کرد مکرِ کافر را بِإِذنِ الله، ابتر کرده است ** بین خطبه مکث کرده ناگهان، گویا یزید چوب را نزدیک لب‌های برادر کرده است ✍ @navaye_asheghaan
مدح هرکس که مقرر شده بر لب باشد حق بده بر لب ما صحبت زینب باشد نیست شایسته‌ی هر کس که بَرَد نامش را نام او در خور لب‌های مؤدب باشد هرکسی مذهب و آئینی و دینی دارد زینبی هرکه شود، صاحب مذهب باشد تیغ حیدر به زبان دارد اگر دم بزند شام گیرم که پر از خیبر و مرحب باشد قُرب، همسویی عشق است و جنون در مقصود هرکه با اوست از افراد مقرب باشد او نشان داد که عزت ز مذلت دور است به اسیری برود، باز مُحجب باشد... @navaye_asheghaan
یک روز، جگر برابرم آوردی یک روز، سرِ برادرم آوردی ای کاش تو هم فرو بپاشی از هم ای تشت! ببین چه بر سرم آوردی @navaye_asheghaan
995.6K
بند 1⃣ چشایِ تارم بابایی، غرق اشک و آهه موهام سفیده، عوضش، گونه‌هام سیاهه سه سالمم نیست نیگا کن، قد من خمیده تو لطمه خوردی، عوضش، رنگ من پریده این چند روزه نبودی اتفاقای بد افتاد دستمو دادم به تقدیر روی صورتم رد افتاد پاشو/ مویِ سرمو ببین پاشو/ بال و پرمو ببین پاشو فدات شم باشه/ هرچی تو بگی همون باشه/ ولی نرو و بمون پاشو فدات شم بند 2⃣ نیازی نیست یـکی یکی، درداتو بدونم همینکه با سر اومدی، رازتو می‌خونم کسی اصن ایـنجا یکم، فکر بچه‌ها نیست آب از سرِ من که گذشت، عمه روبرا نیست این چند روزه نبودی عمه‌جون تو زحمت افتاد دفتر سفیدی بود که رویِ برگه‌هاش خط افتاد عمه/ سینه سپرِ همه‌س عمه/ یادگار فاطمه‌س عالَم فداش شه عمه/ سپاه یه نفره عمه/ واسه همه مادره عالَم فداش شه بند 3⃣ چشام سیاهی میره تا، مـی‌خوام از جا پاشم شاید یه دردِ لاعلاجی گرفته باشم موهای سوخته‌م بابایی، دیـگه تا کمر نیست می‌خوام دوباره بپرم، اما بال و پر نیست این چند روزه نبودی حال و روزمو بدونی وقتی اومدی که باید فاتحه برام بخونی پاشو/ دیگه تمومه سفر دیگه/ همه غمامو بخر دردت به جونم خسته‌م/ بی تو جایی نمیرم کاشکی/ کنار تو بمیرم دردت به جونم @navaye_asheghaan
4_5947443490550973707.mp3
1.81M
تا میبینم یه زائری راهی کربلا میشه با زیارت نرفته ها دل همنوا میشه اگر رفتی زیر قبه ی حسین یادم کن اگررفتی توی بین الحرمین یادم کن میون سینه زنی وشوروشین یادم کن یادم کن تو دلمه غم اربابم یادم کن کنار حرم اربابم التماس دعا زائر کربلا ..... بیخیال دنیام فقط غصه ی من شده همین نمیشه انگار امسالم کربلا باشم اربعین رسیدی به موکب امام رضا یادم کن شب جمعه رسیدی به قتلگاه یادم کن تل زینبیه وپایین پا یادم کن باز روی لبمه قسم اربابم یادم کن کنار حرم اربابم التماس دعا زائر کربلا @navaye_asheghaan
02.mp3
10.28M
مداحی ٫٫حَلَبیکُم٫٫ گروه نجوا تنظیم کننده :جواد مکرمی کربلایی اکبر راشد کربلایی محسن نیک ضمیر کربلایی سجادپاشایی
4. ماه نیمه شب.mp3
7.94M
( علیه السلام ) پنهونه ماه نیمه شب من توو تاریکی این شب ابری نوکر می خونه موقع مرگش ارباب اَبْکی لِظُلمَتِ قبری لَحدو میزارن پیرهنی رو که باهاش سینه زد و میزارن لَحدو میزارن رو کفن پرچمِ زینب مدد و میزارن کفنو می بندن با یه خورده پنبه راهِ دهن و می بندن کفنو می بندن به سرش سربندِ یا حسن و می بندن ( حسین ، حسین ...) تکرار « تکراربند اول » دنیا کوچیکه واسه منی که با آقایی مثل تو رفیقم آرزومه وقتی که می میرم پیشم باشی برا ، یه دقیقم اِسْمَعْ اِفْهَمْ میگن براش از شبایِ روضه ی مُحرم میگن اِسْمَعْ اِفْهَمْ میگن از تنی که روی خاکا شده درهم میگن روضه خون ، میخونه همه میرن و فقط امام رضا می مونه روضه خون ، میخونه توی قبرم واسه لبهای حسین گریونه ( حسین ، حسین ...) تکرار قلبم میگه این عین یقینه این عُقده نمی مونه توو سینه پرچم یا حسن رو می بینیم از بینُ الحرمین مدینه فکرشم شیرینه حرم امام حسین توو قاب یک آئینه چشمای من داره حرم شلوغِ آقام حسن و می بینه حرمو می سازیم ضریحو گُنبدو بابُ الکرمو می سازیم حرمو می سازیم زیر ایوون ابالفضل علَمو می سازیم ( حسن ، حسن ...) تکرار