#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
آتنا گفتم و دیدم حسنات است حسن
اِهدنا گفتم و دیدم که صراط است حسن
ربنا گفتم و گفتند مسیرش زهراست
و علی است صَلاة و صلوات است حسن
حُسنِ او در همه ذراتِ جهان پنهان است
بی نهایتتر از آفاقِ حیات است حسن
چه بخواهند و نخواهند، حسن شرحِ خداست
وجهِ تفصیلی اَسماء و صفات است حسن
جاری است عشقِ حسن در رگ و در ریشهی ما
کوثرِ جاریِ صد رشته قنات است حسن
هرچه دشنام به او داد، تبسم میدید
دید دریاست، همه صبر و ثُبات است حسن
نصفی از زندگیاش را دو سه باری بخشید
در کرامات هم آئینهی ذات است حسن
چشمِ گریان به حسن مَحرمِ زهراست به حشر
فاطمه گفت: فقط راه نجات است حسن
ای صراطُ اللَـهِ ما! نامهی ما سنگین است
گریه بر بی کسیات برگ برات است حسن
حسنیهای حرم آبرو داری کردند
آنچنان غرق حسیناند که مات است حسن
✍ #حسن_لطفی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
هر قدر که میخواست گدا، شاه، کرم داشت
آن قدر که پیشِ کرمش، خواسته کم داشت
در خانهٔ او بود که در اوج غریبی
دلهای غریبانِ جهان، راه به هم داشت
دلخوش به نفسهای مسیحایی او بود
شبهای مدینه که فقط غربت و دم داشت
داغی شده بر سینهی غمهای وسیعش
یک کوچهی باریک که بیش از همه غم داشت
راحت شد از اندوهِ جفاکاریِ یاران
ای کاش که یاری به وفاداری سَم داشت
ای آینهها آینهها! ذکر بگیرید
ای کاش حرم داشت، حرم داشت، حرم داشت...
✍ #زهرا_بشری_موحد
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان
که ضرب تیغ میدان میدهد سیّاس را برهان
سراسر عزت و فتح است و باطل کردن نیرنگ
اگر هم بسته باشد مجتبا با دشمنش پیمان
ولایت چیست؟ رختی که فقط بر او برازنده است
خلافت چیست بعد از او؟ به مشتی چارپا پالان
حسن اصل کرامت بود، عالم بر درش سائل
حسن عقل مجسم بود، عالم بی حسن نادان
حسن تنها نه در منزل اسیر حیلهی زن بود
که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان
حسن البته تنها نیست وقتی در کنار او
حسین و زینبش هستند با عباس یک گردان
به بازو حرز حیدر، بر سرش عمامهی احمد
بهروی لب همیشه ذکر مادر داشت تا پایان
بپرس از کوچهها بعد از علی ابن ابی طالب
کدامین شانه در تاریکیِ شب میبرد انبان؟
کسی که گرد فرشش را تبرک میبَرَد جبریل
نشسته با موالی روی خاک و خورده آب و نان
معزّ المومنین است او، بپرس از مردم نجران
کریم اهل بیت است او، بپرس از سورهی انسان
خوشا بر من که در عالَم امامی این چنین دارم
که پشم اُشترش دارد شرافت بر ابوسفیان
شب و روزم به ذکر یا حسین و یا حسن روشن
سر و جانم فدای این دو سید، این دو تا سلطان
✍ #سعید_تاج_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_مناجات
مینویسم "یا حسن"، حُسنِ ختامش با خودت
بر لبم ذکر تو را دارم، دوامش با خودت
لحظههای عُمر خود را میسپارم دست تو
از سلام زندگی تا والسلامش با خودت
از ادب دور است نزدت دست خالی آمدن
زخم آوردم برایت، التیامش با خودت
باز هم بال خیالم تا بقیعات پَر کشید
من کبوتر میشوم یک روز، بامش با خودت
سر به دامان تو خواهم داشت یا زانوی غم؟
اینکه باشد لحظهی مرگم کدامش، با خودت!
از کریمان کم طلب کردن که کفرِ نعمت است
حاجتم را هم که میدانی، تمامش با خودت...
✍ #محدثه_آشتیانی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
همیشه سفرهاش وا بود، با ما مهربانی کرد
هزاران بار آزردیمش؛ اما مهربانی کرد
دلش اندازۀ ریگ بیابان بیوفایی دید
ولی اندازۀ آغوشِ دریا مهربانی کرد
نگاهش شرح نابی بود از «الجار ثمّ الدار»
اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد
چه خواهد کرد با مهمانِ کویِ خویش آن مردی
که با دشنامگویِ خویش حتی مهربانی کرد
چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را؟
چرا با مهربانیهای او نامهربانی کرد؟
الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید
دل او میگرفت از آن همه زخمزبان هرگاه
نظر میکرد بر انگشترش: اَلعِزَةُ لِله
کسی که در پناه شانۀ او کوهسار و دشت
کسی که ریزهخوار سفرۀ او آفتاب و ماه
مگر تاریخ غربتزا ! چه رخ دادهست در ساباط
که سجاده کشیده زیر پای خستۀ او، آه
قیامش مستتر گشتهست در غمنامۀ صلحش
و صلحش میشناساند به مردم راه را از چاه
خجالت میکشد حتی زره زیرِ عبای او
از آن یارانِ ناهمراه، آن یارانِ ناهمراه
الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید...
مدینه کوفه شد، کوفه دوباره از صدا افتاد
و اما بعد... یاد خطبههای مرتضی افتاد
و اما بعد... «این مردم خدایا خستهاند از من»
و پژواک صدایی مهربان در گوشها افتاد
مدینه کوفه شد، کوفیتر از آنی که بنویسم
خدایا این چه آتش بود در دامان ما افتاد
و امّا بعد... تابوت از هجوم تیرها گل داد
و باران شد، تو گویی اشک از چشم خدا افتاد
الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید...
✍ #رضا_یزدانی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن
معرفت رنگ گرفتهست از عرفانِ حسن
خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن
پس بگوئید به ما ساکنِ ایرانِ حسن
زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید
قدرِ یک لحظه زمینگیر نخواهم گردید
هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید
تا خود حشر منم دست به دامانِ حسن
عطر او پخش که شد، باد وصالش را دید
حُسن زیباییِ مخلوق، مثالش را دید
آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید
از همان روزِ نخستین شده خواهانِ حسن
روضه خواندیم که این دیدهی تر ثبت شود
گریه کردیم که این هفتِ صفر ثبت شود
نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود
بنویسید مرا بی سر و سامانِ حسن
رنگِ پیراهن سرسبزِ دیارم حسنیست
پرچم یَشمیِ خوش نقش و نگارم حسنیست
نه فقط من..، همهی ایل و تبارم حسنیست
بوده جدَّم یکی از پیرغلامانِ حسن
ذکر پر برکت او تذکرهی ما شده است
با عنایاتِ حسن، رزق مهیا شده است
این شعارِ همهی ما، حسنیها شده است:
"تا ابد هرچه کریم است به قربانِ حسن"
خاکِ خشکیم که لبتشنهی جامی بودیم
کوهِ رنجیم که سرگرمِ سلامی بودیم
کاش..، ای کاش که ما مردِ جُذامی بودیم
مینشستیم سرِ سفرهی احسانِ حسن
من از آن روز که در بند شدم، خوشحالم
فقط از دوری معشوق خودم مینالم
پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن میمالم
بلکه سهمم بشود تکهای از نانِ حسن
عاقبت گَردِ خوشی بر سرِ غم میریزد
از دلِ صَحنِ حسن، نوحه و دم میریزد
هنرِ فرشچیان پای حرم میریزد
حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوانِ حسن
روضهتر از غم آقای کریمان، غم نیست
وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست
مادریتر ز حسن در همهی عالم نیست
تو نگو حضرت صدّیقه..، بگو جانِ حسن!
آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است
از مصیباتِ حسن، خونِ خدا خونجگر است
سختتر از غمِ گودال، غمِ آن گذر است
گریهکُنهای حسیناند پریشانِ حسن
کوچهای تنگ برای غم او بانی بود
قاتلش آنچه که میدانم و میدانی بود
بدتر از زهرِ هلاهِل..، زدنِ ثانی بود
داغ ناموس گرفتهست گریبانِ حسن
سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد
من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد
پیش چشمان پسر، چادر مادر پا خورد
تا ابد خشک نشد دیدهی گریانِ حسن
✍ #بردیا_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
قلب همه را دشمنت آزرد آنروز
جا داشت اگر مدینه میمُرد آنروز
ای کاش به قلبِ من فرو میآمد
تیری که به تابوتِ تو میخورد آنروز
✍ #مسعود_یوسف_پور
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
خواندند شور زخم تو را عندلیبها
پیچید عطر ناب تو در جانِ سیبها
در صفحهی نخست، تو را مدح کرد و سوخت
هر کس غزل سرود برای غریبها
با لطف بی کرانهات ای حضرت کریم
هموار میشوند فراز و نشیبها
اشک تو شسته است وجود مدینه را
در چشمههای جاری أَمَّنْ یُجیبُها
سخت است داغ اینکه ببینی نشستهاند-
بر منبر رسول خدا، نانجیبها
**
رازی نهفته در جگر و جام و تشت زهر
در حیرتند از اثراتش طبیبها
شهر مدینه، آینهی کربلاست، آه...
درد تو بود غربت شیب الخضیبها
✍ #روح_الله_گائینی
@navaye_asheghaan
🏴#اربعین
🏴#سبک_زمینه
✍شاعر و مداح :مصطفی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بیرق اربعین تو خم نمیشه
هیچ نعمتی سایهی پرچم نمیشه
وقتی میام کرببلات حس میکنم
هیچ جا مث خونهی آدم نمیشه
.
باید برم
شوق زیارت افتاده توی سرم
تصویر موکبا میاد تو نظرم
فاطمه چشم به راهمه توی حرم
باید برم
مادرمم برا زیارت ببرم
سایهی مرقدت بیفته رو سرم
جارو کنم جادهتو با پلک ترم
.
دلم میخواد تا کربلات راه برم و گریه کنم
میون راه اسم تو رو هی بگم و گریه کنم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
برای شاه بیکفن سینه زدم
زهرا دعام کرده که من سینه زدم
پیاده رفتنم تا کربلا یَنی
حتی با این قدم زدن سینه زدم
.
تو این مسیر
اگه برات جونم بدم فدا سرت
الهی کل زندگیِ نوکرت
بشه فدای خستگی دخترت
تو این مسیر
عالم سر سفرهی زهرا مهمونه
همه دلارو کربلا میکشونه
خود رقیه همه رو میرسونه
.
میدونم از اول راه کنار من قدم زدی
تو قبل از این که من بیام به دیدن من اومدی
@navaye_asheghaan