eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.3هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
368 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا جعفر ابن محمد الصاق نوحه امام صادق(ع) ارض  و آسمان، غرق در غم است چشم شیعیان، همچون زمزم است بـه روی گلها بنوشته شد به زهر کین دل آغشته شد ندا رسید از عرش خدا (امام صادق کشته شد 2) واویلا  از این عزا غرق غم شده فضا شیعه می زند به سر (صاحب عزا شد مرتضی 2) آقای غریب من(4) ای جـان نبی،دل پروانه ات دشمن زد چرا،آتش خانه ات مدینه بود و چشم ترم دوباره آتش دور و برم سرشک من جاری شد ولی (به یاد طفلان حرم 2) از غمها لبالبم گریان در دل شبم در این لحظه ها همه (به یاد عمه زینبم 2) آقای غریب من(4) امشب می روم،سوی مادرم غمهای دلم،با خود می برم امان از این قومی که بدند ز پشت بام من آمدند خدا گواهه در نیمه شب (به خانه ام آتش زدند 2) گریان کودکان همه با اشک و به زمزمه برگوش همه رسد (یافاطمه یافاطمه 2) آقای غریب من(۴) یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب) @navaye_asheghaan
السلام علیک یا جعفر ابن محمد الصاق نوحه امام جعفر صادق(ع) شد کشته از زهر کین قـرآن ناطق جان علی، رکن دین،حضرت صادق واویلا واویلا واویلا واویلا(2) خون گریه کن شهر  پیغمبر مدینه شـد کشته مولای ما از زهر کینه واویلا واویلا واویلا واویلا(2) ارض وسماوات همه ماتم سرا شد استـاد دانشگهِ  قـرآن فدا شد واویلا واویلا واویلا واویلا(2) ای یـادگـار علـی شمس ولایت یا حجت ابن الحسن سرت سلامت واویلا واویلا واویلا واویلا(2) شد کشته از زهر کین حجت سرمد جـان جهـان صـادق آل محمد واویلا واویلا واویلا واویلا(2) یوسف حق پرست اشتهاردی (غریب) @navaye_asheghaan
السلام علیک یا امام صادق در نطق تو تفسیر شد «والتین والزیتون» شیعه به قال‌الصادقت تا حشر شد مدیون وقت کرم از سائلانت می‌شود حاتم در علم طفل مکتبت سقراط و افلاطون هم قبله گاه عارفان محراب ابرویت هم یک جهان لیلاست از لبخند تو مجنون در کودکی هم وقت بازی با رفیقانت هر بار بودی شد صداقت بین‌شان قانون علامه ها هر روز دور منبرت جمعند پروانه‌ها جمعند وقتی شمع شد کانون از ناله هایت درمی‌آمد اشک جمعیت وقتی برایت روضه‌ای میخواند «أبوهارون» روضه رسید آنجا که آوردند در گودال جد غریبت دست و پا می‌زد به خاک و خون فریاد «هل من ناصر»ش در اوج غربت بود وقتی نبود آن شاه را یاری به پیرامون خنجر هزارونهصدوپنجاه تا بوسه بر پیکرش زد، شد جراحت های گوناگون ای کاش زینب زیر حلقش را نمیبوسید یا حداقل کاش میشد پیکرش مدفون @navaye_asheghaan
. تو گل باغ ولایی، نور حی کبریایی ششمین شمس ولایت شیعیان رامقتدایی تویی ششم امام تویی ماه تمام به شیعه تابه حشر بود لطفت مدام مدد صادق مدد۴ تو صفای قلب مایی درد ما را تو دوایی تو به اذن حی یکتا هر گره را می‌گشایی من از احسان تو شدم مهمان تو نشستم از کرم کنار خوان تو مدد صادق مدد۴ عالم علم پیمبر، صادق آل محمد حی داور را تو مظهر صادق آل محمد تویی یار و حبیب به درد ما طبیب تو هستی صادقا به شهر خود غریب مدد صادق مدد۴ ای امام بی قرینه،تو به شهر خود مدینه گشته ای بادست دشمن توشهیدظلم و کینه ز ظلم و کینه‌ها شده پر خون دلت زده زهر ستم شرر بر حاصلت مدد صادق مدد۴ زده دشمن آتش کین ازستم کاشانه ی تو دشمنان بی حیایت آمده درخانه ی تو عدوی بی حیا زده آتش به جان ز غم فرزند تو شده قامت کمان مدد صادق مدد۴ صادق آل محمد جز غم و محنت ندیدی دست بسته یابن زهرا درپی اسب میدویدی از این ظلم و ستم شدی مولا حزین بمیرم صادقا فتادی بر زمین مدد صادق مدد۴ از غم داغ تو مولا شد مدینه غرق ماتم زین مصیبت یابن زهرا قامت موسی شده خم ز سوز داغ تو مدینه در عزاست درون خانه‌ات زغم ماتم سراست مدد صادق مدد۴ مرقد تو در مدینه شد نشان غربت تو مانده خاکی یابن زهرا از ستم ها تربت تو بسان فاطمه بود قدرت رفیع غریب از ظلم و کین بود قبرت بقیع مدد صادق مدد۴ @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅✵﷽✵┅┄ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ روضه ای باز به نام پسـرِ فاطمه است باز هـم شـالِ عزا روی سرِ فاطمه است هر کجا بزمِ غـم حضـرت صـادق باشـد صحبت ازسوختنِ بال وپرِ فاطمه است باز هـم پشتِ در و آتش کین شد تکرار فاطمه بار دگر نقش زمیــن شـد انگـار بار هم در وسـط کـوچه  علی را بردند غـم دیگر  به سرِ شیعــه نمــودند آوار آتش افتاد به در حرمـت دیوار شکست پای سجاده نمازشب ازاین کارشکست وحشتی در دل اهل حـرم افتاد به شب دلِ آیینه ترین  صادق از اغیار شکست آه از آنـان کـه مراعات نمـازش نکننـــد اعتـنـا بر حــرم و راز ونیـازش نکننـــد آه ازآندم که ببندند دودستش به طناب پیکرش نقـش زمین باشد وبازش نکنند بی هـوا ، در پــیِ آزار کشــاندند چـرا؟ وسـط کوچـه و بـازار کـشاندند چــرا؟ نیمه شب پای پیاده پِیِ چندین مَرکَب باچنین حالت دشــوار ، کشاندند چرا؟ آسمان در وسط کوچه ، زمین می افتاد آسمان نَه! که خودِعرش برین می افتاد زنده میشد به دلش غربت زهــرا و علی تا که بر پهلو و یا روی  جَبین می افتاد باهمان حالت غم روضهٔ مادرمیخواند روضهٔ بی کسی وغربت حیدرمیخواند دلش از گریه اهل حرمش خون می شد زیر لب زمـزمه غارت معجر می خوانـد خیمــهٔ ســوخـته و خواهـر نالان حسین تکیـه بر نیـزه و آن حال پریشان حسین غـم اهـل حـرم  خویش فراموش نمود چون که افتاد به یادغم طفلان حسین ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
۱۲ امشب مدینه در عزا بهر امام صادق است موسی بن جعفر دیده گریانِ شمس حقایق است فرزند پاک او موسی، نشسته در غم و عزا واغربتا واغربتا(۲) زهر منصورِ بی حیا شرر زده بر جان او زهر ستم اثر کرده بر پیکر سوزان او ازاین داغ و مصیبت ها خون شد دل آل عبا واغربتا واغربتا(۲) امام هفتم از داغ بابا شده خونین جگر در کنار جسم پدر ریزد ز غم اشکِ بصر ششم امام شیعیان شد کشته ی زهر جفا واغربتا واغربتا(۲) قرآن ناطق امام صادق ما گشته خموش بادست موسی بن جعفر پیکراو شدکفن پوش در کنار پیکر او دارد با پدرش نجوا واغربتا واغربتا(۲) فرزند قد خمیده در غم بابا نشسته است موسی بن جعفر برپدر دخیل گریه بسته است بعد از پدر فرزند او در غربت و گشته تنها واغربتا واغربتا(۲) در نیمه های شب ز کین دشمن آمد در خانه اش همچون خانه ی فاطمه آتش زده کاشانه اش در بین آتشِ دشمن افتاده به یاد زهرا واغربتا واغربتا(۲) در میان آتش دشمن افتاده یاد مادر یاد ضرب لگدِ دشمن و ناله ی پشت در سوزد به یاد فاطمه با گریه های بی صدا واغربتا واغربتا(۲) @navaye_asheghaan
‍ ❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔹السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا خُزّانَ عِلْمِ اللّهِ اَلسَّلامُ ... 🔹 بند اول👇 یه پیرمرد روی زمین افتاده پای برهنه بردنش تو جاده هجوم آوردن یه شبی تو خونه ش کشیدن از زیر پاهاش سجاده شب اسارت و غریبی آقامه یه بچه ای داد می زنه نزن بابامه بستن پیش چشم همسرش دستاشو نذاشتن حتی بذاره عبا عمامه فداک امی و ابی یا امام صادق بند دوم👇 غریب و تنها تو مدینه مونده با یه بغل بغض تو سینه مونده حالا میفهمم چقَدَر نامردا تو دلشون از علی کینه مونده چقد غریبونه به پشت در افتادن علی می بینه مادر و پسر افتادن دستای پهلوون خیبرو که بستن چهل نفر به جون یک نفر افتادن فداک امی و ابی مادرم یا زهرا بند سوم👇 تو سینه بذر کینه کاشتن اما حیا رو زیر پا گذاشتن اما حرمتتو شکستن آقای من کاری به دخترت نداشتن اما تو کربلا کف میزدند و پا کوبیدن به گریه ها و ضجه ی رباب خندیدن به خیمه حمله بردن و برا سوغاتی گوشواره از گوشای دخترا دزدیدن فداک امی و ابی یا ایاعبدالله مظاهر کثیری نژاد علیه السلام @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ریزد سرشکِ زهرا ، از دیده چون ستاره داغ امام صادق ، زد بر دلش شراره با چشم دل نظر کن ، یک لحظه در مدینه بر تربتش که دارد ، بر غربتش اشاره دل تنگِ مادرش بود ، آن یادگار زهرا مهمان مادرش شد ، با قلب پاره پاره هر شب به یک بهانه ، می بُردنش زخانه از ظلم و جور منصور ، خون شد دلش هماره کی دیده پیرمردِ هفتاد ساله ای را در کوچه ها پیاده ، دنبال یک سواره ابن ربیع نامرد ، رحمی به او نمیکرد می دید که نفس هاش ، افتاده در شماره شد فاطمیه تکرار ، آتش گرفت گلزار اما زنی نبوده ، در پشت در دوباره میزد قدم در آتش ، میگفت وای مادر جز سوختن چه راهی ، جز ساختن چه چاره یکبار منزلش سوخت ، صد مرتبه دلش سوخت بر حال کودکانش ، بنمود تا نظاره صد شکر دخترانش ، بابا کنارشان بود غارت نشد از آنها ، خلخال و گوشواره 🔸شاعر: ___ @navaye_asheghaan
. تصور کن امامی دور تو مأمور هم باشد به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد به غیر از هَتک حُرمت، در میان ناسزاهایش به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد تصور کن که در برخورد با ماهی که در سجده‌ست به جز توهین،به دستش حُکم از منصور هم باشد تصور کن که حالا این تصورهای شرم آور برای آدمی از جنس خاک و ‌نور هم باشد تصور کن امامِ صادق از بین شکاف «در» ببیند لشکری اوضاعشان ناجور هم باشد تصور کن امامِ صادق است و بر سکوت و صبر به رغم لشکر شاگردها،مجبور هم باشد به جز تصویر میخی داغ در چشم امام ما در آن تصویر حالا چکمه ای در دور هم باشد چه خواهد شد اگر آتش بگیرد درب و بعد از آن کسی که هی لگد را می‌زند مغرور هم باشد به روی ساقه‌ی زردش دو چندان می‌شود دردش اگر آن که لگد را می‌زند منفور هم باشد برای خود نه، می‌گرید برای مادرش زهرا بساط گریه پشت «در» اگر که جور هم باشد 🔸شاعر: ___ @navaye_asheghaan
  یاورِ بی ضرر و یارِ وفادار نداشت داشت شاگردانِ خِبره؛ ولی یار نداشت بود از نسل علی(ع)...حیف ولی دور و برش قنبر و مالک و سلمانِ وفادار نداشت هر چه از نقشهٔ دشمن-شکنی ها میگفت برملا میشد و یک راز-نگهدار نداشت حضرتِ شیخ الائمه(ع) چقدَر بود غریب هیچکس با خودش و دغدغه اش کار نداشت غیرِ هارونِ عزیزِ مکّی...آنکه سریع- رفت در آتش عشقش! غمی انگار نداشت شعله ها سرد شد و ذره ای آسیب ندید قلبِ او بود سلیم و دل بیمار نداشت نیمه شب بود که شد قصدِ جسارت آغاز کوچه غوغا شد و جز فتنهٔ اشرار نداشت خانهٔ امنِ امام ِ صادق(ع) شد ناامن دشمنش آمد و جز نیتِ آزار نداشت آنقدَر با تشر و با عجله می بردند وقتِ برداشتن و بستنِ دستار نداشت می دوید و نفَسَش سوخت و میخورد زمین کاش مرکَب به سرآسیمگی اجبار نداشت عرقِ پیشانی رویِ محاسن می‌ریخت حالش آشفته شد و رنگ به رخسار نداشت کوچه، دستِ بسته، پای برهنه، دشنام... غربتش فرقی با حیدر کرار(ع) نداشت عضو عضوِ بدنش یکسره از کار افتاد کاش زهر آن همه بر کشتنَش اصرار نداشت * پیرهن بر تنش و ماند عقیقش در دست پیکرش زخم نشد! نیزهٔ بسیار نداشت تشنه جان داد ولی بود سرش بر بدنش تنش عریان نشد و خندهٔ انظار نداشت! 🔸شاعر: ___@navaye_asheghaan
  آنکه حکمت به لب او جریان داشت که بود آنکه علم از نفس او فوران داشت که بود آنکه اندیشه از او شیره‌ی جان داشت که بود آنکه ایمان به وجودش ضربان  داشت که بود خانه‌ای در حرم هر  دل عاشق دارد شیعه امروز از او  وعده‌ی صادق دارد همه جا سایه فیض‌اش به  سرِ سرورها است حُکمِ او حکمت او ژرفترین باوررها است  چقدر خطبه‌ی او خط به خطِ دفترها است قالَ صادق همه‌جا تاج سر منبرها است از اشارات نگاهش لب ما جان دارد از احادیث لبش مذهب ما جان دارد آنقدر گفت علی  روز و شب از حال علی که جهان پُر شده از قالَ علی قال علی فیض او بود که دل رفت به دنبال علی که فقط آل علی آل علی آل علی آنقدر گفت علی بر لب ما جام علیست کوری دشمن مولا همه‌جا نام علیست باده نوشان زِ دَمش راز مگو ساخته‌اند خاک راهش همه بردند و سبو ساخته‌اند کعبه را روز ازل از گل او ساخته‌اند عالمان از لب این چشمه وضو ساخته‌اند همه‌ی اهل نظر بر درِ او رو زده‌اند انبیا محضر او آمده زانو زده اند نفس اوست اگر گریه‌ی ما طولانی است نفس اوست اگر دیده‌ی ما بارانی است مقتل اوست اگر حال جگر  طوفانی است مجلس صبح و شبش مجلس و رضه خوانی است بی سبب نیست که سوزد جگرش گاه به گاه حق بده کُنیه‌ی او هست ابا عبدالله بارها حرمتش از کینه‌ی منصور شکست دید بی حرمتیِ آنهمه مامور... شکست آمدند و در این مقتلِ ماثور شکست وایِ من از در این خانه که با زور شکست وای از شیخ حرم هیچ کسی شرم نکرد از سفیدی محاسن نفسی شرم نکرد او که پیر است از این خانه به اجبار مبر آبروی همه‌ی ماست در انظار مبر رسیمان شرم کن از کوچه به اصرار مبر همه جا می‌روی اما سوی بازار مبر   مو سفید حرمم دست به دیوارش است خاطرات بدی از کوچه و بازارش است از روی شانه کشیدند عبایش اُفتاد ناگهان آمد و هُل داد عصایش اُفتاد ریسمان را که کشیدند به پایش،  اُفتاد فاطمه پشت سرش بود بجایش اُفتاد او زمین خورد ولیکن زِ روی مرکب نه از روی ناقه نه  در خواب نه  غرق تب نه دخترک بود و شبی تار که مهتاب نداشت دخترک بود و تب و آه ولی تاب نداشت پای پُر آبله جز گریه‌ی خوناب نداشت دخترک بود ولی زجر که اعصاب نداشت تا خودِ قافله او را به روی خار کشید مثل آن در که به پهلو خط مسمار کشید 🔸شاعر: ___ @navaye_asheghaan
  ای وارث سلاله ی سائل نوازها ذکرلب تو رونق راز و نیاز ها ای روضه خوان آتش و میخ گداخته از روضهء تو ریخت به رضوان گدازها بااینکه قبلگاه نماز ملائکی درسجده میزدند تورا بی نمازها شیخ الائمه ای وتو را برزمین کشید ابن الربیع طایفه ی حقه بازها اشک تو بود و خنده ی شیطان پرستها حلقه زدند دور تو مشعل به دستها جایی که بود ساکت و خلوت،شلوغ شد یک کوچه باتمامی غربت، شلوغ شد بیت الولای امن جگر گوشهء رسول باموجی از شراره و وحشت،شلوغ شد لبریز از حضور خدا  بود خلوتت ابلیس حمله ورشد و دورت، شلوغ شد در،سوخت در میان نفسهای شعله ها کوچه،حیاط،خانه،به نوبت،شلوغ شد اصلا نگه نداشت کسی احترام را در کوچه پابرهنه کشیدند امام را آتش، بجان رسانده کسی را شبیه تو درشعله ها نشانده کسی را شبیه تو درروضه های اشک تویک دست بسته بود دستی که پرورانده کسی را شبیه تو این شهر بد دهان که عبای تورا کشید برخاکها دوانده کسی را شبیه تو یادش نرفته بین همین کوچه های تنگ این ریسمان کشانده کسی راشبیه تو این زخمها که درشریان تو میدود یک گوشه از مصیبت مادرنمیشود خورشید را سیاهی شب بی حجاب برد پیش نگاه خیس جهان باطناب برد میدید خسته ای،به زمین میخوری ولی برزین نشسته بود تورا باشتاب برد ابلیس زاده، رحمت بی حد ومرز را بادستهای بسته به دار العذاب برد بایاد شام شیشه ی بغضت شکسته شد وقتی تورا به مجلس شوم شراب برد تا قبضه کرد جان تو را زهر لعنتی دل کندی از مصایب این شهر لعنتی 🔸شاعر: ___ @navaye_asheghaan
  بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن حالا که می زنی، جلوی آشنا نزن سجاده و عبای مرا می کِشی، بکش اما لگد به تربت کرب و بلا نزن آتش زدی به زندگی ام بس کن و برو دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟ حداقل مقابل همسایه ها نزن با تازیانه ات به سر و صورتم بزن حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن بالای مرکبی و خجالت نمی کشی پیچیده پای من... چه کنم؟! بی حیا نزن موی سپید دارم و شیخ الائمه ام هر طور می زنی بزنم، با عصا نزن وقت گریز من شده "نوحوا علی الحسین" زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن ای شمر بس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ات قدم روی عرش خدا نزن با دست و پا زدن گره ای وا نمی شود تشنه لبم... عزیز دلم... دست و پا نزن 🔸شاعر: ___ @navaye_asheghaan
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ❤️ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای جلـــوهٔ بهشـــت خدا ، کربلای تو پر زد دوباره مــرغ دلم در هـوای تو شـکر خدا که دل به تو بستیم از ازل زنده ست هر دلی که شده مبتلای تو ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«بسم ربّ المهدی عج» ❤️ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─ محتاج یک نگاه تو ام ، صاحب الزمان دلتنــگ روی ماه تو ام ، صاحب الزمان شکـــر خدا به غیــر شما دل نبسته ام عمریست در پناه تو ام ، صاحب الزمان هر جمعــه دلشکسـته تر از کلّ روزها چشم انتظار راه تو ام ، صاحب الزمان دلگیرم از سیاهی شب ، لحظه ای بتاب در حســرت پگاه تو ام ، صاحب الزمان ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅✵﷽✵┅┄ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ روضه ای باز به نام پسـرِ فاطمه است باز هـم شـالِ عزا روی سرِ فاطمه است هر کجا بزمِ غـم حضـرت صـادق باشـد صحبت ازسوختنِ بال وپرِ فاطمه است باز هـم پشتِ در و آتش کین شد تکرار فاطمه بار دگر نقش زمیــن شـد انگـار بار هم در وسـط کـوچه  علی را بردند غـم دیگر  به سرِ شیعــه نمــودند آوار آتش افتاد به در حرمـت دیوار شکست پای سجاده نمازشب ازاین کارشکست وحشتی در دل اهل حـرم افتاد به شب دلِ آیینه ترین  صادق از اغیار شکست آه از آنـان کـه مراعات نمـازش نکننـــد اعتـنـا بر حــرم و راز ونیـازش نکننـــد آه ازآندم که ببندند دودستش به طناب پیکرش نقـش زمین باشد وبازش نکنند بی هـوا ، در پــیِ آزار کشــاندند چـرا؟ وسـط کوچـه و بـازار کـشاندند چــرا؟ نیمه شب پای پیاده پِیِ چندین مَرکَب باچنین حالت دشــوار ، کشاندند چرا؟ آسمان در وسط کوچه ، زمین می افتاد آسمان نَه! که خودِعرش برین می افتاد زنده میشد به دلش غربت زهــرا و علی تا که بر پهلو و یا روی  جَبین می افتاد باهمان حالت غم روضهٔ مادرمیخواند روضهٔ بی کسی وغربت حیدرمیخواند دلش از گریه اهل حرمش خون می شد زیر لب زمـزمه غارت معجر می خوانـد خیمــهٔ ســوخـته و خواهـر نالان حسین تکیـه بر نیـزه و آن حال پریشان حسین غـم اهـل حـرم  خویش فراموش نمود چون که افتاد به یادغم طفلان حسین ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)