eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
313 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔹السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا خُزّانَ عِلْمِ اللّهِ اَلسَّلامُ ... 🔹 بند اول👇 یه پیرمرد روی زمین افتاده پای برهنه بردنش تو جاده هجوم آوردن یه شبی تو خونه ش کشیدن از زیر پاهاش سجاده شب اسارت و غریبی آقامه یه بچه ای داد می زنه نزن بابامه بستن پیش چشم همسرش دستاشو نذاشتن حتی بذاره عبا عمامه فداک امی و ابی یا امام صادق بند دوم👇 غریب و تنها تو مدینه مونده با یه بغل بغض تو سینه مونده حالا میفهمم چقَدَر نامردا تو دلشون از علی کینه مونده چقد غریبونه به پشت در افتادن علی می بینه مادر و پسر افتادن دستای پهلوون خیبرو که بستن چهل نفر به جون یک نفر افتادن فداک امی و ابی مادرم یا زهرا بند سوم👇 تو سینه بذر کینه کاشتن اما حیا رو زیر پا گذاشتن اما حرمتتو شکستن آقای من کاری به دخترت نداشتن اما تو کربلا کف میزدند و پا کوبیدن به گریه ها و ضجه ی رباب خندیدن به خیمه حمله بردن و برا سوغاتی گوشواره از گوشای دخترا دزدیدن فداک امی و ابی یا ایاعبدالله مظاهر کثیری نژاد علیه السلام @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ریزد سرشکِ زهرا ، از دیده چون ستاره داغ امام صادق ، زد بر دلش شراره با چشم دل نظر کن ، یک لحظه در مدینه بر تربتش که دارد ، بر غربتش اشاره دل تنگِ مادرش بود ، آن یادگار زهرا مهمان مادرش شد ، با قلب پاره پاره هر شب به یک بهانه ، می بُردنش زخانه از ظلم و جور منصور ، خون شد دلش هماره کی دیده پیرمردِ هفتاد ساله ای را در کوچه ها پیاده ، دنبال یک سواره ابن ربیع نامرد ، رحمی به او نمیکرد می دید که نفس هاش ، افتاده در شماره شد فاطمیه تکرار ، آتش گرفت گلزار اما زنی نبوده ، در پشت در دوباره میزد قدم در آتش ، میگفت وای مادر جز سوختن چه راهی ، جز ساختن چه چاره یکبار منزلش سوخت ، صد مرتبه دلش سوخت بر حال کودکانش ، بنمود تا نظاره صد شکر دخترانش ، بابا کنارشان بود غارت نشد از آنها ، خلخال و گوشواره 🔸شاعر: ___ @navaye_asheghaan
. تصور کن امامی دور تو مأمور هم باشد به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد به غیر از هَتک حُرمت، در میان ناسزاهایش به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد تصور کن که در برخورد با ماهی که در سجده‌ست به جز توهین،به دستش حُکم از منصور هم باشد تصور کن که حالا این تصورهای شرم آور برای آدمی از جنس خاک و ‌نور هم باشد تصور کن امامِ صادق از بین شکاف «در» ببیند لشکری اوضاعشان ناجور هم باشد تصور کن امامِ صادق است و بر سکوت و صبر به رغم لشکر شاگردها،مجبور هم باشد به جز تصویر میخی داغ در چشم امام ما در آن تصویر حالا چکمه ای در دور هم باشد چه خواهد شد اگر آتش بگیرد درب و بعد از آن کسی که هی لگد را می‌زند مغرور هم باشد به روی ساقه‌ی زردش دو چندان می‌شود دردش اگر آن که لگد را می‌زند منفور هم باشد برای خود نه، می‌گرید برای مادرش زهرا بساط گریه پشت «در» اگر که جور هم باشد 🔸شاعر: ___ @navaye_asheghaan
  یاورِ بی ضرر و یارِ وفادار نداشت داشت شاگردانِ خِبره؛ ولی یار نداشت بود از نسل علی(ع)...حیف ولی دور و برش قنبر و مالک و سلمانِ وفادار نداشت هر چه از نقشهٔ دشمن-شکنی ها میگفت برملا میشد و یک راز-نگهدار نداشت حضرتِ شیخ الائمه(ع) چقدَر بود غریب هیچکس با خودش و دغدغه اش کار نداشت غیرِ هارونِ عزیزِ مکّی...آنکه سریع- رفت در آتش عشقش! غمی انگار نداشت شعله ها سرد شد و ذره ای آسیب ندید قلبِ او بود سلیم و دل بیمار نداشت نیمه شب بود که شد قصدِ جسارت آغاز کوچه غوغا شد و جز فتنهٔ اشرار نداشت خانهٔ امنِ امام ِ صادق(ع) شد ناامن دشمنش آمد و جز نیتِ آزار نداشت آنقدَر با تشر و با عجله می بردند وقتِ برداشتن و بستنِ دستار نداشت می دوید و نفَسَش سوخت و میخورد زمین کاش مرکَب به سرآسیمگی اجبار نداشت عرقِ پیشانی رویِ محاسن می‌ریخت حالش آشفته شد و رنگ به رخسار نداشت کوچه، دستِ بسته، پای برهنه، دشنام... غربتش فرقی با حیدر کرار(ع) نداشت عضو عضوِ بدنش یکسره از کار افتاد کاش زهر آن همه بر کشتنَش اصرار نداشت * پیرهن بر تنش و ماند عقیقش در دست پیکرش زخم نشد! نیزهٔ بسیار نداشت تشنه جان داد ولی بود سرش بر بدنش تنش عریان نشد و خندهٔ انظار نداشت! 🔸شاعر: ___@navaye_asheghaan
  آنکه حکمت به لب او جریان داشت که بود آنکه علم از نفس او فوران داشت که بود آنکه اندیشه از او شیره‌ی جان داشت که بود آنکه ایمان به وجودش ضربان  داشت که بود خانه‌ای در حرم هر  دل عاشق دارد شیعه امروز از او  وعده‌ی صادق دارد همه جا سایه فیض‌اش به  سرِ سرورها است حُکمِ او حکمت او ژرفترین باوررها است  چقدر خطبه‌ی او خط به خطِ دفترها است قالَ صادق همه‌جا تاج سر منبرها است از اشارات نگاهش لب ما جان دارد از احادیث لبش مذهب ما جان دارد آنقدر گفت علی  روز و شب از حال علی که جهان پُر شده از قالَ علی قال علی فیض او بود که دل رفت به دنبال علی که فقط آل علی آل علی آل علی آنقدر گفت علی بر لب ما جام علیست کوری دشمن مولا همه‌جا نام علیست باده نوشان زِ دَمش راز مگو ساخته‌اند خاک راهش همه بردند و سبو ساخته‌اند کعبه را روز ازل از گل او ساخته‌اند عالمان از لب این چشمه وضو ساخته‌اند همه‌ی اهل نظر بر درِ او رو زده‌اند انبیا محضر او آمده زانو زده اند نفس اوست اگر گریه‌ی ما طولانی است نفس اوست اگر دیده‌ی ما بارانی است مقتل اوست اگر حال جگر  طوفانی است مجلس صبح و شبش مجلس و رضه خوانی است بی سبب نیست که سوزد جگرش گاه به گاه حق بده کُنیه‌ی او هست ابا عبدالله بارها حرمتش از کینه‌ی منصور شکست دید بی حرمتیِ آنهمه مامور... شکست آمدند و در این مقتلِ ماثور شکست وایِ من از در این خانه که با زور شکست وای از شیخ حرم هیچ کسی شرم نکرد از سفیدی محاسن نفسی شرم نکرد او که پیر است از این خانه به اجبار مبر آبروی همه‌ی ماست در انظار مبر رسیمان شرم کن از کوچه به اصرار مبر همه جا می‌روی اما سوی بازار مبر   مو سفید حرمم دست به دیوارش است خاطرات بدی از کوچه و بازارش است از روی شانه کشیدند عبایش اُفتاد ناگهان آمد و هُل داد عصایش اُفتاد ریسمان را که کشیدند به پایش،  اُفتاد فاطمه پشت سرش بود بجایش اُفتاد او زمین خورد ولیکن زِ روی مرکب نه از روی ناقه نه  در خواب نه  غرق تب نه دخترک بود و شبی تار که مهتاب نداشت دخترک بود و تب و آه ولی تاب نداشت پای پُر آبله جز گریه‌ی خوناب نداشت دخترک بود ولی زجر که اعصاب نداشت تا خودِ قافله او را به روی خار کشید مثل آن در که به پهلو خط مسمار کشید 🔸شاعر: ___ @navaye_asheghaan
  ای وارث سلاله ی سائل نوازها ذکرلب تو رونق راز و نیاز ها ای روضه خوان آتش و میخ گداخته از روضهء تو ریخت به رضوان گدازها بااینکه قبلگاه نماز ملائکی درسجده میزدند تورا بی نمازها شیخ الائمه ای وتو را برزمین کشید ابن الربیع طایفه ی حقه بازها اشک تو بود و خنده ی شیطان پرستها حلقه زدند دور تو مشعل به دستها جایی که بود ساکت و خلوت،شلوغ شد یک کوچه باتمامی غربت، شلوغ شد بیت الولای امن جگر گوشهء رسول باموجی از شراره و وحشت،شلوغ شد لبریز از حضور خدا  بود خلوتت ابلیس حمله ورشد و دورت، شلوغ شد در،سوخت در میان نفسهای شعله ها کوچه،حیاط،خانه،به نوبت،شلوغ شد اصلا نگه نداشت کسی احترام را در کوچه پابرهنه کشیدند امام را آتش، بجان رسانده کسی را شبیه تو درشعله ها نشانده کسی را شبیه تو درروضه های اشک تویک دست بسته بود دستی که پرورانده کسی را شبیه تو این شهر بد دهان که عبای تورا کشید برخاکها دوانده کسی را شبیه تو یادش نرفته بین همین کوچه های تنگ این ریسمان کشانده کسی راشبیه تو این زخمها که درشریان تو میدود یک گوشه از مصیبت مادرنمیشود خورشید را سیاهی شب بی حجاب برد پیش نگاه خیس جهان باطناب برد میدید خسته ای،به زمین میخوری ولی برزین نشسته بود تورا باشتاب برد ابلیس زاده، رحمت بی حد ومرز را بادستهای بسته به دار العذاب برد بایاد شام شیشه ی بغضت شکسته شد وقتی تورا به مجلس شوم شراب برد تا قبضه کرد جان تو را زهر لعنتی دل کندی از مصایب این شهر لعنتی 🔸شاعر: ___ @navaye_asheghaan
  بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن حالا که می زنی، جلوی آشنا نزن سجاده و عبای مرا می کِشی، بکش اما لگد به تربت کرب و بلا نزن آتش زدی به زندگی ام بس کن و برو دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟ حداقل مقابل همسایه ها نزن با تازیانه ات به سر و صورتم بزن حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن بالای مرکبی و خجالت نمی کشی پیچیده پای من... چه کنم؟! بی حیا نزن موی سپید دارم و شیخ الائمه ام هر طور می زنی بزنم، با عصا نزن وقت گریز من شده "نوحوا علی الحسین" زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن ای شمر بس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ات قدم روی عرش خدا نزن با دست و پا زدن گره ای وا نمی شود تشنه لبم... عزیز دلم... دست و پا نزن 🔸شاعر: ___ @navaye_asheghaan
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ❤️ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای جلـــوهٔ بهشـــت خدا ، کربلای تو پر زد دوباره مــرغ دلم در هـوای تو شـکر خدا که دل به تو بستیم از ازل زنده ست هر دلی که شده مبتلای تو ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«بسم ربّ المهدی عج» ❤️ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─ محتاج یک نگاه تو ام ، صاحب الزمان دلتنــگ روی ماه تو ام ، صاحب الزمان شکـــر خدا به غیــر شما دل نبسته ام عمریست در پناه تو ام ، صاحب الزمان هر جمعــه دلشکسـته تر از کلّ روزها چشم انتظار راه تو ام ، صاحب الزمان دلگیرم از سیاهی شب ، لحظه ای بتاب در حســرت پگاه تو ام ، صاحب الزمان ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅✵﷽✵┅┄ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ روضه ای باز به نام پسـرِ فاطمه است باز هـم شـالِ عزا روی سرِ فاطمه است هر کجا بزمِ غـم حضـرت صـادق باشـد صحبت ازسوختنِ بال وپرِ فاطمه است باز هـم پشتِ در و آتش کین شد تکرار فاطمه بار دگر نقش زمیــن شـد انگـار بار هم در وسـط کـوچه  علی را بردند غـم دیگر  به سرِ شیعــه نمــودند آوار آتش افتاد به در حرمـت دیوار شکست پای سجاده نمازشب ازاین کارشکست وحشتی در دل اهل حـرم افتاد به شب دلِ آیینه ترین  صادق از اغیار شکست آه از آنـان کـه مراعات نمـازش نکننـــد اعتـنـا بر حــرم و راز ونیـازش نکننـــد آه ازآندم که ببندند دودستش به طناب پیکرش نقـش زمین باشد وبازش نکنند بی هـوا ، در پــیِ آزار کشــاندند چـرا؟ وسـط کوچـه و بـازار کـشاندند چــرا؟ نیمه شب پای پیاده پِیِ چندین مَرکَب باچنین حالت دشــوار ، کشاندند چرا؟ آسمان در وسط کوچه ، زمین می افتاد آسمان نَه! که خودِعرش برین می افتاد زنده میشد به دلش غربت زهــرا و علی تا که بر پهلو و یا روی  جَبین می افتاد باهمان حالت غم روضهٔ مادرمیخواند روضهٔ بی کسی وغربت حیدرمیخواند دلش از گریه اهل حرمش خون می شد زیر لب زمـزمه غارت معجر می خوانـد خیمــهٔ ســوخـته و خواهـر نالان حسین تکیـه بر نیـزه و آن حال پریشان حسین غـم اهـل حـرم  خویش فراموش نمود چون که افتاد به یادغم طفلان حسین ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ باید که زبـانـــی از شقـــایـق باشیم تا محــرم اســـرار و حقــایق باشیم هستــیم اگـــر شیــعهٔ صادق ، بایــد عامــل به حدیث آل صــادق باشیم ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ آیینـــه ، ارادت به تو دارد ، مولا در صدق ، شباهت به تو دارد ، مولا هر شیــعه که در مکتب تو عــالم شد در سینـــه ، محبـت به تو دارد ، مولا ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ علمــی که برازندهٔ هـــر برتـری است مــدیونِ علـومِ مکتب جعــفری است روشنـگــــر راه می شـــود تا به ابــد آن علم که بر محور دین باوری است ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ از غـــربت آیینــــه دلـم می گیـــرد از این ستم و کیــنه دلـم می گیـــرد یـادآور مــادر اسـت این آتــش و در با آن غـــم دیرینـــه دلم می گیـــرد ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ :علی ای ساقی کوثر علی مولا علی مولا... ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مدد یا حضرت صادق ، مدد یا حضرت صادق(۲) اَلا یا اَیُّهَا الصّادق ، ز داغت دیده، تر داریم شبیه ابرِ دلگیریم و از این غصه می باریم(۲) آه از نـامــردیِ نامـــردان آه از این غربت و تنهایی آتش بر خــانه ات افتاده مانند حضــرت زهـــرایی/ آه از تکرار طناب و دست آه از آن کوچه کشاندن ها آه از آن نیمه شب و آتش فریاد از فتنـــهٔ دشمن ها/ مدد یا حضرت صادق ، مدد یا حضرت صادق(۲) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مدینه خون ببار امشب برای غربت صادق که نامردان شکستند آستانِ حرمت صادق(۲) وقتی مشغول نمازش بود آزُردندش ســـرِ سـجـــاده دید از آن آتــش نامــردی وحشت بیــن حرم افتاده/ با دست بسته کشیدندش در بین کوچـــه و بازارش با بی حرمتــی آوردندش بی عمامه و بی دستارش/ مدد یا حضرت صادق ، مدد یا حضرت صادق(۲) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مثنوی شهادت امام صادق علیه السلام شهادت می‌دهد شهرِ مدینه که سوزانده دلم را زهرِ کینه دو دستم بسته و قلبم شکسته به رویِ سینه کوهی غم نشسته مرا پایِ برهنه می‌کشیدند به سویِ کاخِ فتنه می‌کشیدند جسارت بر امامی پیر کردند مرا از زندگانی سیر کردند من و دیدارِ بزمِ عیش ؟! یا رب چه آمد بر سرم ؟! ای وای زینب اگر بر دستِ من بند و طناب است عذابم دیدنِ بزمِ شراب است اگر با دستهایِ بسته رفتم وَ بر خاک و خُلِ کوچه نشستم بدن صدچاک و دشمن رویِ تن نیست تنم بر خاک بی‌غسل و کفن نیست به حنجر خنجرِ ظلم و ستم .... نَه نگاهی خیره بر اهلِ حرم .... نَه به پیشِ طفلِ من از رویِ نیزه نریزد از سرِ من خونِ تازه میانِ شعله‌ها طفلی هراسان نمی‌گیرد سراغِ شاهِ مردان برایِ بردنِ یک گوشواره نکرده دشمنِ دین گوش پاره بدان روضه فقط آب است و تشنه غریبِ مادر و غوغایِ دشنه به یادِ کربلا باید ببارم دقیقه‌هایِ غیبت می‌شمارم تقاصِ غصّه‌ها و درد آقا به حقِّ مادرت برگرد آقا @navaye_asheghaan
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح و مرثیه‌یِ شهادت امام صادق علیه السلام ( قابل استفاده برای تمام أئمّه‌یِ مدفون در بقیع ) این حرم حتّی بدونِ صحن و گنبد دیدنی‌ست خاکِ پاکِ بی‌چراغِ یارِ ما بوسیدنی‌ست دستِ دنیا دورِ آن دیوارِ غربت چیده است غافل از آنکه حقیقت روشن و جوئیدنی‌ست آنکه آه و ناله را ممنوع کرده در بقیع کور و کر بوده مگر ذکرِ خدا نشنیدنی‌ست‌‌ فتنه را نزدیکِ دین خوابانده تا عزّت دهد فکر کرده عاشقی و عشق هم دزدیدنی‌ست کوریِ چشمی که زائر را نمی‌بیند خدا گفته هر که نامِ تو دارد به لب بخشیدنی‌ست بویِ یاس و سیب را در روضه‌ات حس می‌کنم با چه میزانی رضایِ مادرت سنجیدنی‌ست وای از آنی‌که به زهرا حرفِ نامربوط گفت خونِ غیرت در رگَت مثلِ علی جوشیدنی‌ست سوخت از زهرِ ستم جانِ تو امّا ناله‌یِ .... کربلا یا کربلا یا کربلایت دیدنی‌ست @navaye_asheghaan
زمزمه شهادت امام صادق علیه السلام میان دود وآتش دیده ام کاشانه را به مانند دلم سوزانده دشمن خانه ام را چوآتش شعله ور بود دوچشم من به دربود به یادم آمدآنروز که مادر درخطربود شدم نیمه جان، روم زین جهان، رسیده برلبم جان ۲ میان کوچه یاد از غربت پروانه کردم به اشک دیده یاد از عمه ی دردانه کردم دلم شدپاره پاره بگویم بااشاره که ازگوش رقیه کشیدن گوشواره شدم نیمه جان، روم زین جهان، رسیده برلبم جان ۲ چه شبهایی که نام مادرم رابی ادب برد مرادرمجلسی بردن که برزخمم نمک خورد دوچشمم پر زآبه دلم شام خرابه کی میگه اجر قرآن ته جام شرابه شدم نیمه جان،روم زین جهان، رسیده برلبم جان ۲ @navaye_asheghaan
305K
کربلایی هادی صالحی @navaye_asheghaan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز شهادت امام صادق ع مسجد مرحوم آخوند اراک هیئت جعفری اراک کربلایی هادی صالحی @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا