eitaa logo
مدرسه نبشتن
1.1هزار دنبال‌کننده
190 عکس
94 ویدیو
0 فایل
مجالی برای همنشینی با واژه ها (آموزش نویسندگی) ارتباط با ادمین صفحه نبشتن: @nebeshtan_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
«بسیار خاموش بودی و سخن نگفتی و چون بگفتی، سنگ مَنجَنیق بود که در آبگینه‌خانه انداختی.» @nebeshtan
خواندن شعر چه کمکی به ما می‌کند؟ خواندن شعر علاوه بر توسعه دایره واژگان، به شما در ترکیب سازی و ساخت جملات، تعریف اصطلاحات، و همچنین در تحقیق و خلاقیت در نحوه نوشتن جملات کمک می کند. علاوه بر این، خواندن شعر به شما بازی‌های زبانی و مهارت و توانایی استخدام صنایع لفظی و معنوی را نیز می آموزد. با خواندن شعر و ارتباط برقرار کردن با آن، شما با تعبیرات مختلف ادبی و شیوه‌های استفاده از کلمات در موقعیت های مختلف آشنا می شوید و با خواندن اشعار معاصر، آگاهی خود را از تحولات زبان فارسی به روز می کنید. @nebeshtan
ﻋﺰﯾﺰِ ﺩﻟﻢ، ﺍﮔﺮ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮِ ﺧﯿﺎﺑﺎن ﺭﺍ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯽﮐﻨﯽ، ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﮐﻦ. ﻣﻦ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪه ﻧﯿﺴﺘﻢ. ﺗﻮ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺷﺒﺎﻫﺖِ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪه‌ی ﭘﯿﺮﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺑﺎ ﺍﺟﻨﺎﺱِ ﻓﺮﻭﺵ ﻧﺮﻓﺘﻪﺍﺵ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺭﻭﺩ. 📘 فرانتس کافکا، نامه به فلیسه. @nebeshtan
نوشتن، چنان شیرین و گواراست که هنری میلر می‌گوید: پاداشِ نوشتن خود آن است. @nebeshtan
به گمان من، هر آدمی را کلّه‌شقّی‌هایش می‌سازد؛ یعنی به اعتبار مقدار کله‌شقّی‌اش آدم است. حساب خودخواهی از غرور به کلی جداست و کله‌شقّی جزئی از غرور است؛ جز مشاهده‌شدنی غرور. آدم کلّه‌شقِ مغرور، آدمی است که به خاطر هدفی، ایمانی، اعتقادی، باوری... حاضر است به راحتی تمام زندگی و «خود»ش را فدا کند. 📘 ابن مشغله، نادر ابراهیمی @nebeshtan
نظر به اهمیت موضوع در مقوله نویسندگی، زین پس با ضرب المثل‌های فارسی و خاستگاه و معنی و کارکردشان ذیل مطالبی با هشتگ بیشتر آشنا می‌شویم. 《اجل، شتری است که در خانه‌ی همه می‌خوابد》 این ضرب المثل حرفش این است که همه بالاخره می میرند و کسی در این امر استثنا نیست. اما طبق گفته مرحوم دهخدا در امثال و حکم، شتر در این جمله فقط تمثیلی از مرگ نيست. يك اعتقاد رایج عامیانه بر این است که اگر شتری بی جهت جلوی در خانه‌ای بخوابد، بزرگ آن خانه می‌میرد. احتمال می‌رود اصل این خرافه و باور عامه از اعراب به ایران رسیده باشد. در شاهنامه فردوسی نیز خفتن بی دلیل شتر به فال بد گرفته شده است هنگامی که اسفندیار برای یافتن رستم راه زابل را در پیش می‌گیرد کنار دژ گنبدان بدون هیچ علتی شتر، آنك در پیش رفتی بخفت تو گفتی که گشته ست با خاك جفت جهانجوی را آن بد آمد به فال بفرمود که ش سر ببرند و یال بدان تا بدو باز گردد بدی نماند مگر فره ایزدی غمی گشت زان اشتر اسفندیار گرفت آن زمان اختر شوم خوار (داستان رستم و اسفندیار ) و می‌دانیم که اسفندیار با این که روئین تن است در این سفر به دست رستم کشته می‌شود. @nebeshtan
دخیل یا موسی بن جعفر! @nebeshtan
شما برای نوشتن، همیشه احتیاج دارید خود را «دلتنگ» احساس کنید؟ آن‌طور که هم‌اکنون می‌گفتید؟ نوشتن کمبودی را جبران می‌کند. من زندگی را به نوشتن ترجیح می‌دهم. همان‌طور که فرناندون پسوآ می‌گوید: «اگر زندگی کافی بود، ادبیاتی وجود نمی‌داشت.» شما چطور می‌نویسید؟ من از هیچ شروع می‌کنم. خودم را به دست جریان می‌سپارم، همان‌طور که کوره‌راهی را در پیش می‌گیرند. من خیلی پیاده‌روی می‌کنم و شیفته‌ی کوره‌راه‌های کوهستانی‌ای هستم که بدون این که متوجه شویم پیچ می‌خورند. اگر بنا باشد بین یک راه مستقیم و یک کوره‌راه مارپیچ یکی را انتخاب کنم، همیشه کوره‌راه را بر می‌گزینم. برای من، نوشتن همین است: انتخاب راه‌هایی که حس کنیم می‌توانیم خود را در آن‌ها گم کنیم و با این حال گم نشویم و خود را در راهی بیندازیم بدون این که بدانیم به کجا می‌رود. 📘 سه روایت از زندگی، یاسمینا رضا قسمتی از مصاحبه با فرانسوا بوسیل @nebeshtan
به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن! که شبی نخفته باشی به درازنای سالی @nebeshtan