کربلا برای من یک روایت است. یک روایت تماموکمال و بینقص که تمام عناصر آن با هنرمندی تمام چنین قصهای را ساختهاند که از پسِ سالها، نهتنها کلمههای آن فرسوده و خاکخوردهتر نمیشود که به برکت خون قهرمانانش، تازگی و تأثیرگذاریاش هزاربرابر میشود.
کربلا برای من یک روایت اصیل است که در دل خود هزار خردهروایت دارد. خردهروایتها یا همان قصههای کوچک جایگرفته در این حادثهٔ عظیم، میتواند قصه یا روایتِ هر کدام از ما باشد؛ کافیست خودمان را توی یکی از همین خردهروایتها پیدا کنیم.
من وقتهای زیادی توی قصهٔ مسلم، راهی کوفه شدهام. وقتهای زیادی جزو لشکر یزید بودهام و تردید به جان و دلم افتاده است. وقتهای زیادی گوشهٔ چادری به تماشای رباب نشستهام که گهوارهٔ خالی را تکانتکان میدهد و...
من هر سال، آدمِ یکی از همین قصههایِ کوچک سازندهٔ روایت بزرگی بهاسم کربلا شدهام و هر بار بخشی از خودم را بهتر و دقیقتر دیدهام.
با همهٔ اینها دوتا قصهٔ کوچک از این قصهٔ بزرگ است که همیشهٔخدا خودم را توی آنها دیدهام و هر بار با همین قصهها، دلم را به کاروان حسینبنعلی نزدیکتر کردهام؛ قصهٔ «وهب» و قصهٔ «حر».
من هر بار با قصهٔ وهب به رستگاری امیدوارتر شدهام و هرجا که کلیسا یا تمثالی از مسیح دیدهام، یادم به وهب افتاده و فکر کردهام که وهب وقتی حسین(ع) را داشت، بهجای گفتن «ایلی... ایلی کماسبقتنی» از سر تنهایی و همچون مسیح مصلوبشده، به چشمهای حسینبنعلی چشم دوخته و آرام در همیشهٔتاریخ خوابیده است؛ خوابی که او را همچنان از پسِ روزهای تاریخ برای زنی مثل من زنده نگه داشته تا حتی توی همان کلیسای خیابان استقلال استانبول هم با دیدن تمثال مسیح، چیزی من را وادار به یادآوری کربلا و قصهٔ وهب، مادر و همسرش کند.
و اما حر بن ریاحی... قصهٔ حر، قصهٔ امید است در اوج ناامیدی. قصهٔ بازگشت به وطن است در اوج تجربهٔ غربت. قصهٔ سروسامان یافتن است در اوج بیسروسامانی. قصهٔ حر، قصهٔ آبادیست بعد از ویرانی.
من هر بار که قصهٔ حر را خواندهام، دیدهام که بندِ پارهشدهٔ دلم به چیزی بزرگ، مقدس و مهربان متصل شده و عزت رفتهام همچون آبی که ریخته شده، دوباره، بهتر و ارزشمندتر به من برگشته است.
و در آخر، کربلا روایتهای زیادی دارد. این قصه، همان قصهای است که هر کس به زعم و قدرِ فهم خودش آن را جورِ متفاوتی روایت میکند. مداح و شاعر و روضهخوان و پژوهشگر و اسلامشناس یا حتی آباجانِ من که «سنه قوربان حسین» از زبانش نمیافتد، هر کدام بهاندازهٔ حد فهم خود عاشورا را روایت کردهاند و همهٔ این روایتها، اصلِ روایت و خردهروایت، همیشه من را مطمئن کرده که قصهٔ عاشورا، تنها قصهٔ این دنیاست که به شنوندهٔ آن، چه گریهکردن بلد باشد، چه گریهکردن از خاطرش رفته باشد، عزت و ارزشمندی میدهد. این قصهٔ تنها قصهای است که شنوندههای آنهم همچون قهرمانان قصه، ارج و قرب پیدا میکنند.
✍️ فاطمه بهروز فخر
@nebeshtan
هدایت شده از مدرسه نبشتن
شما باید بلد باشید یک خطابه غرّا در وصف یک رویداد یا در رثای یک دوست یا شخصیت مورد علاقهتان ایراد کنید. یک نامه فدایت شوم نسبتا طولانی بنویسید و یا اگر در جایی مشغول کاری هستید، یک گزارش مفصل و با آب و تاب بنویسید. شما زمانی در اینها موفقید که توانایی بافتن داشته باشد؛ قابلیتی که مهارت نوشتن به شما میآموزد. مهارتی که هوش کلامی و دایره واژهگانیتان را گسترش میدهد و به توسعه زبانتیان کمک میکند.
اگر میخواهید از دنیای آدمهای معمولی فاصله بگیرید و اثرگزار باشید، مهارت نوشتن را بیاموزید.
#نویسندگی
#موفقیت
@nebeshtan
هر انسانِ واقعی، در زندگی، پایبند به اصولیست که با تهدید و تطمیع و تمسخر، از آن اصول منحرف نمیشود.
📘 ابوالمشاغل، نادر ابراهیمی.
@nebeshtan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنهاییم را با تو قسمت میکنم
سهم کمی نیست
گستردهتر از عالم تنهایی من، عالمی نیست
#محمد_علی_بهمنی
@nebeshtan
اطلاعیه زمان برگزاری دوره بوستان سعدی
به اطلاع شرکت کنندگان در دوره سعدی خوانی(بوستان)، میرساند که به یاری خدا اولین جلسه این دوره در روز چهارشنبه 3 مردادماه، ساعت 18:00 برگزار می شود.
لینک (آدرس) و نحوه شرکت در کلاس از طریق پیام خصوصی در همین پیامرسان به عزیزانی که ثبت نام کردهاند ارسال خواهد شد.
@nebeshtan
آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت، با دشمنان مدارا
#امروز_با_حافظ
@nebeshtan
حکایتی از سعدی.mp3
866.5K
گلستان سعدی، باب هفتم، حکایت شماره ۱۷.
با صدای زنده یاد خسرو شکیبایی
#سعدی
@nebeshtan
نویسندگی و نوشتن
تابهحال چند بار گوشهی مبل یا کنج دنج ساکتی لم دادهاید و لبخندزنان به رویاهای دور و درازتان فکر کردهاید؟ چند بار زمان از دستتان در رفته و وقتی به خود آمدهاید از نور روز خبری نبوده یا غروب دلگیر به سیاهی شب نشسته بوده است؟
بهخیال من، رویاها با ارزشترین و زندهترین بخش زندگی ما آدمهاست. رویاها دقیقا همان بخشیست که به روزمرگی ما آلوده نیست: از جنس ایدهآلها و آرزوهاست. هر انسانی تا زمانی که میتواند رویا ببافد زنده است. چرا که رد پای خودش را در آینده میکارد. رد پایی که اگر هدف شود، آرام آرام سبز میشود و از دل خاک سر بیرون میآورد.
نویسندههای هر سرزمینی متخصصان رویاپردازی یک ملتاند، نویسندهها در پای یک ملت را در آینده میکارند؛ رویای زنان و مردان متفاوت، رویای زندگیها، عشقها و مرگها متفاوت، رویای نوع دیگر زیستن.
اگر پا به سرزمین تازهای گذاشتید کافی است نگاهی به ردیف داستانهای تازه بیندازید تا بفهمید مردمانش هنوز چقدر زندهاند و چقدر امید به آینده در درونشان نفس میکشد.
(آتوسا افشیننوید، کتاب «یک، دو. سه نویسندگی»، نشر افراز)
#برای_نوشتن
#نویسندگی
#جرعهای_کتاب
#نکته
@nebeshtan
استعداد نویسندگی در همه یکسان نیست. برخی قریحه ذاتی دارند مانند سایر هنرها و برخی در نویسندگی بی استعدادند. اما این به معنای بیخیال نوشتن شدن نیست؛ بلکه با کسب مهارت فنون نوشتن و تکرار و تمرین نوشتن، میتوان قلمی روان و پخته داشت که درعالم امروز برای انجام هر کاری از امور تحصیلی و شخصی و اداری و ... چاره ای نیست جز اینکه بلدِنوشتن باشی. حتی اگر بخواهی یک پیامک دوستانه به کسی ارسال کنی باز نیازمند مهندسی کلمات و واژهها هستی. خواه بخواهی متنی زیبا بنویسی و یا مقصودت را آنگونه که باید برسانی.
#از_نوشتن
@nebeshtan
آری همه باخت بود سرتاسر عمر
دستی که به گیسوی تو بردم، بردم
#ابتهاج
@nebeshtan
سه راهکار برای غلبه بر اهمال کاری در نوشتن
به عنوان یک هنرآموز نویسندگی، شما حتما با فاجعه وحشتناکی به نام اهمال کاری غریبه نیستید. هم او که سد راه بسیاری از هنرآموزان نویسندگی است. یک نیروی موذی که در گوش شما اینگونه نجوا می کند: «اوه، ولش کن! بعداً می تونی این کار رو انجام بدی. فعلا چرا کمی توی شبکه های اجتماعی نمیچرخی؟»
نکته مهم اینجاست که اهمال کاری دشمن درجه یک پیشرفت است. دزدی که پتانسیل هایت را از تو به سرقت میبرد و تو را به پایین تر از حد متوسط می کشاند. شما اگر میخواهید واقعاً یک نویسنده باشید، باید با این هیولا، رودررو مبارزه کنید و با قدرت تمرین مداوم او را از پای درآورید.
حقیقت این است که نوشتن مهارتی است که مستلزم دقت و تمرین و توجه مداوم است. چیزی نیست که به طور جادویی شکل بگیرد. لذا به تمرین و فداکاری و نظم نیاز دارد.
حالا ببنیم چگونه می توانید بر آهنگ مخالف تعلل غلبه کنید و شروع به ایجاد عادت نوشتاری در خود کنید. عادتی که هم در تحصیل و هم شئون دیگر زندگیبه شما کمک کند؟ در اینجا چند استراتژی را با شما در میان می گذارم:
1. نوشتههای اولیهتان را دوست داشته باشید: یکی از بزرگترین موانع نوشتن، ترس از درست نشدن آن در بار اول است. اما واقعیت این است که اولین نوشتهها، تقریباً همیشه درهم و برهم هستند. نسخههایی خام و صیقل نشده از ایده های شما. نقطههای شروعی که می توانید آنها را اصلاح و بهبود ببخشید. نوشتن را شروع کنید از بد و ناقص بودن آن نگران نباشید. همه اینها در فرآیند ویرایش اصلاح می شوند؛
2. برای خودتان زمان نوشتن اختصاص بدهید: با نوشتن خود مانند هر کار مهم دیگری در زندگی خود رفتار کنید. زمان اختصاصی را در تقویم خود ثبت کنید و آن را به عنوان یک قرار ملاقات غیرقابل کنسل شدن در نظر بگیرید. خواه 30 دقیقه در روز یا دو ساعت در آخر هفته باشد، ثبات یک نکته کلیدی است. با گذشت زمان، این روال به یک عادت تبدیل می شود و عمل نوشتن کمتر شبیه یک کار سخت و بیشتر شبیه بخشی طبیعی از روز شما خواهد بود.
3. مزاحمین و قاتلی زمان را از خود دور کنید: در عصر دیجیتال، خیلی آسان است که با طومار بیپایان رسانههای اجتماعی، فریب خرید آنلاین یا وسوسه تماشای بیوقفه جدیدترین سریالهای فیلیمو، فیلم نت، نتفیلیکس و ... منحرف شوید. برای خود حد و مرز تعیین کنید و یک محیط نوشتن بدون حواس پرتی ایجاد کنید. تلفن خود را خاموش کنید، صفحات و موضوعات غیر ضروری را ببندید و فقط روی نوشته و تمرینتان تمرکز کنید.
به یاد داشته باشید، مسیر تبدیل شدن به یک نویسنده ماهر با تمرین مداوم و پشتکار هموار میشود. پس نفس با توکل و تکیه بر اعتماد به نفس خود، عوامل اهمال کاری را از خود دور کنید و نوشتن منظم را شروع کنید. هرچه بیشتر تمرین کنید، مهارتهایتان بیشتر میشود و به شناخت کامل توانایی های خود بهعنوان یک نویسنده نزدیکتر میشوید. طی این راه، ممکن است آسان نباشد، اما نتایج آن بسیار ارزشمند خواهد بود.
سخن آخر این که دست از تلاش و تمرین برندارید. روز به روز، و آرام آرام، عادت به نوشتن را در خود شکل بدهید.
#از_نوشتن
#مهارت_نویسندگی
#موفقیت
@nebeshtan
مدرسه نبشتن
🎧 اپیزود دوم از پادکست نبشتن 📝اهمال کاری در نوشتن توی این قسمت از پادکست نبشتن درباره اهمال کاری در
توصیه میکنیم این پادکست را هم درباره اهمال کاری در نوشتن، گوش کنید.
تو کلمهی ابد را دوست نداری. میگفتی: «یهودیها چقدر کمعقلند. این چه شعار پوچی است که روی تابلوها مینویسند و بالا میبرند و میگویند قدس پایتخت ابدی دولت اسرائیل است؟ هرکس از ابد حرف بزند از تاریخ بیرون رفته. ابد ضد تاریخ است. هیچ چیز ابدیای وجود ندارد. حتی خدایان را ما عربها خوردیم. در جاهلیتمان خدایی از خرما ساختیم و خوردیم. چون گرسنگی از ابد مهمتر است. حالا میآیند و میگویند که قدس پایتخت ابدی است. حرف مفت است. این یعنی شروع کردهاند که مثل ما بشوند، شکستپذیر بشوند.»
گفتی ما هیچوقت آنها را شکست نمیدهیم، کمکشان میکنیم خودشان خودشان را شکست بدهند. هیچکس از بیرون شکست نمیخورد. هر شکستی درونی است و آنها از وقتی شروع کردند به بالا بردن تابلوهای شعار ابد، در گردونهی شکست افتادند و ما باید کمکشان کنیم.
📘 دروازهی خورشید، الیاس خوری، ترجمهی نرگس قندیلزاده، نشر نی،
صفحهی ۱۵۶
#جرعه_ای_کتاب
@nebeshtan
✔️ یک تکنیک طلایی برای بهسامان کردن نوشته
گابریل گارسیا مارکز، نویسنده مشهور کلمبیایی و برنده جایزه نوبل که خیلی ها او را با رمان معروفش«صد سال تنهایی» میشناسند، در مصاحبهها و نوشتههای مختلفی درباره رویکرد خود به نوشتن صحبت کرده است. یکی از تمرینهایی که او به عنوان یک تمرین کلیدی برای بهبود نوشتن بر آن تاکید دارد، «بلند خواندن» است.
در ادامه ببینیم این تکنیک چطور می تواند به تقویت مهارتهای نوشتاری ما کمک کند:
مارکز معتقد است که خواندن نوشته با صدای به درک نکات ظریفی در نوشته از جمله ریتم و جریان موسیقایی جملات کمک می کند؛ نکاتی که ممکن است هنگام خواندن بی صدا مغفول بمانند. این تمرین میتواند به وضوح، انسجام و شکل موسیقایی نثر شما کمک کند.
مراحل کار:
1. نوشته اولیه: بدون نگرانی و توجه به این که نوشته شما خوب می شود یا نه، مقاله، داستان یا یادداشت خود را بنویسید؛
2. به نوشتهتان فرصت استراحت بدهید: پس از اتمام پیش نویس، کمی استراحت کنید. بگذارید کارتان چند ساعت یا حتی یک روز بماند تا کمی فاصله بیافتد؛
3. با صدای بلند بخوانید: حالا در یک فضای ساکت بنشینید و کل پیش نویس خود را با صدای بلند بخوانید. توجه کنید که کلمات چگونه در کنار هم ادا میشوند. به عبارتهای ناخوشایند، ساختار یا فعلها و کلمات تکراری یا هر چیزی که به طور طبیعی جریان ندارد توجه کنید؛
4. بخشهایی که فکر میکنید مشکل دارد، علامت گذاری کنید: در حین مطالعه، جاهایی که در آنها سکت دارید و یا تلو تلو خوردهاید یا جایی که ریتم متفاوتش احساس می شود علامت بزنید. همچنین به جملاتی که جذابیتی ندارند یا ناخوشایند و مبهم هستن و یا گیج کننده به نظر میرسند توجه کنید.
5. تجدید نظر کنید: به پیش نویس خود برگردید و بخش های علامت گذاری شده را اصلاح کنید. روی روانتر، واضحتر و جذابتر کردن زبان تمرکز کنید. ساختار جمله و انتخاب کلمات را در صورت نیاز برای بهبود خوانایی و روانی نوشته تنظیم کنید.
6. در صورت لزوم تکرار کنید: گاهی اوقات صیقل دادن نوشته بیش از یک بار خوانش و اصلاح نیاز دارد. روند خواندن با صدای بلند و بازبینی را تکرار کنید تا زمانی که از نتیجه راضی شوید.
این تکنیک به هماهنگی در شکل موسیقایی نوشته شما کمک میکند و نثر شما را برای خواندن لذتبخشتر و در انتقال معنای مورد نظرتان مؤثرتر میکند.
#از_نوشتن
#مهارت_نویسندگی
#موفقیت
@nebeshtan
قدس مظهر جراحتی است که بر قلب امت اسلام وارد شده است و این جراحت را جز به خون نمیتوان شست. راه قدس با کاهلی و تن آسایی و دل به جیفه بی مقدار دنیا بستن میانهای ندارد... راه قدس مرد جنگ میخواهد.
ندای «صلح، صلح» برای همین است که ما بشنویم، نه اسرائیل. آزادی هم «چماقی» است که بر سرما ساختهاند. اگر نه هرگاه که منافع ابوالهول در خطر بیافتد، حکم سانسور اخبار در سراسر امپراتوری ارتباطات به اجرا در میآید....
شبکههای گسترده «امپراتوری ارتباطات» در جهت حفظ وضع موجود و استمرار آن با هر جنگ و انقلابی مخالفت میورزند؛ اما در مواقع لزوم، اگر ابوالهول (امپراتور جهان وهم ترس) بخواهد که دولتی همچون اسرائیل را در کشور فلسطین تشکیل دهد، چشم اغماض بر جنگ میبندد تا اسرائیل مستقر شود و آنگاه دیگر، تا بجنبیم و علیه اسرائیل متحد شویم و فلسطین را از او پس بگیریم، دهها سال میگذرد.
#شهید_آوینی
@nebeshtan
شعرِ ناب چگونه است؟
به این بیت حافظ بنگرید:
چو آفتابِ می از مشرقِ پیاله برآید
ز باغِ عارضِ ساقی هزار لاله برآید
ما با هنرسازههایی از نوع تشبیه «آفتابِ می» و «مشرقِ پیاله» و «باغِ عارض» از قبل آشنایی داریم، یعنی در ادبیات فارسی و عربیِ قبل از روزگارِ حافظ اینگونه تشبیهات به تکرار دیده میشود. آنچه باعثِ انگیزش این تشبیهات، در این شعر، شده است آن عملِ ذهنیِ شاعر است که با این «نظامِ نو» فُرمی به وجود آورده است که در آن فُرم، آن «هنرسازهها» از نو فعّال شدهاند.
هرچه هست و نیست مسألهٔ انگیزشِ «هنر سازه»ها است. وزن و قافیه و ردیف و تشبیه و استعاره و جناس و تمام ابزارهای موجود در آثار ادبی، بر اثرِ «تکرار» ناتوان و غیر فعّال میشوند، کارِ نویسنده و شاعر این است که هنر سازهها را فعّال کند.
در درون همین نظریهٔ «ادبیّت» و فعّال کردن هنر سازهها است که تکاملِ آثارِ ادبی، در بستر بیکرانهٔ تاریخ ادبیات ملل مختلف، شکل میگیرد و تمام «موتیف»های ناتوان و همهٔ هنرسازههای بیرمق و از کارافتاده، فعّال میشوند و با چهرهای دیگر خود را آشکار میکنند.
از باب تمثیل میتوان گفت هر «واژه» سکهای است که دو روی دارد. ما همیشه در گفتگوی روزمرّه فقط با آن روی سکّه سروکار داریم که معنایی و یا پیامی را به ما منتقل میکند امّا روی دیگر سکّه که وجه جمالشناسیک اوست، غالباً، از ما نهفته است. تنها شاعر است که میتواند با خلاقیتِ خویش کاری کند که آن روی دیگر سکّه را نیز ببینیم و مسحور آن روی دیگر سکّه شویم و غالبا این عمل، در شعر، چنان اتفاق میافتد که ما از فرطِ اعجاب نسبت به وجهِ جمالشناسیکِ کلمه، « پیام» آن را یا روی دیگر آن را که وظیفهٔ پیامرسانی دارد فراموش میکنیم. حتی، گاهی، در اوج شاهکارهای شعری، به تعبیرِ الیوت، قبل از اینکه شعر «فهمیده» شود، با ما «رابطه برقرار» میکند.
شعرِ ناب چنین است. قبل از آنکه به معنیِ آن برسیم مسحورِ زیبایی و وجهِ جمالشناسیک که آن میشویم.
گاهی هست که ما ساعتها مسحورِ یک بیت سعدی یا حافظ یا مولوی و فردوسی میشویم و آن را با خود زمزمه میکنیم و هرگز به معنی آن کاری نداریم. همان حالت رستاخیز کلمهها است که ما را مجذوب خود میکند و چنان است که آن روی دیگر سکّه را هرگز به یاد نمیآوریم، روی پیامرسانی و جانب معنایی جمله را.
📘 محمدرضا شفیعی کدکنی، رستاخیز کلمات، صص ۶۲-۵۹
#حافظ
@nebeshtan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهان جایی ندارد،
گر توانی در دلی جا کن ...
#بیدل
@nebeshtan
■ صلی الله علیک یا ابا عبدالله▪︎
عمارت کن مرا آخر که ویرانم به جان تو
#مولوی
@nebeshtan
دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی است
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی است
قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست
گله ای نیست من و فاصلهها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست
آسمانی تو! در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافیست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا خوب ترینم! کافیست...
#محمد_علی_بهمنی
روحت شاد استاد! ما غزل را با عاشقانههای شما یاد گرفتیم.
@nebeshtan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و هر صبح، آغازی است برای طلوع و درخشش
@nebeshtan
پفک خورهای بیسواد
یکی از مولفههای پیشرفت در عصر مدرن توجه به توسعه فردی است. یک زمانی بیسواد کسی بود که خواندن و نوشتن بلد نباشد؛ اما امروز ممکن است یک نفر با تحصیلات عالیه بیسواد باشد. سواد رسانه و شناخت فناوریهای دیجیتال، سواد ارتباطی و تعاملی، توانایی حل مسأله، خلاقیت و ایده پردازی، توانایی مدیریت زمان، خودآگاهی و رشد شخصی و صدها عنوان دیگر مهارتهایی است که مردمان عصر حاضر برای زیست آگاهانه و موفق باید آنها را فرابگیرند.
بی دلیل نیست که عصر حاضر را عصر سرعت و ارتباطات گذاشتهاند. در عصر ارتباطات همه چیز سرعتی بیشتر از آنچه انتظار میرود به خود گرفته است و جهان و جوامع به سرعت پیش میروند و اگر ما کمی تعلل کنیم از قافله جا خواهیم ماند. به همین امسال نگاه کنید که چه زود دو فصل از آن گذشت انگار همین دیروز بود که سال جدید را به هم تبریک میگفتیم. سرعت این روزها دیوانه کننده است. و ما برای بقا و زندگی بهتر در این عصر باید خودمان را با تغییراتش سازگار کنیم. و این اتفاق نمی افتد مگر این که ما با کسب شناخت کافی و مهارتهای لازم با دنبال کردن رویکردهای جدید و خلاقانه به بقای خود و موفقیت شغلی و خانوادگی خود و خانواده مان کمک کنیم.
این به شرطی است که ما اهمیت موضوع را درک کنیم. درک اهمیت این موضوع تا زمانی که ما خوردن خوراکیهای مضر و فست فود را به کسب مهارت جدید ترجیح میدهیم، برایمان روشن نخواهد شد. و تا زمانی که قیمت یک دوره مهارتی صد هزار تومانی برایمان خیلی گران به نظر برسد، اما حاضر باشیم با دو برابر آن پول، چیپس و پفک بخوریم و اصلا به چشممان نیاید، نه پیشرفتی در ما اتفاق میافتد و نه سوادی شکل میگیرد.
کوتاه سخن این که تا ما نگاهمان را تغییر ندهیم، تغییر مثبتی در جهان بیرون و درون ما رخ نخواهد داد.
@nebeshtan