« نیما حیدری دخت »
«نیما حیدری دخت» @nh_nima_512
نمی دانم کجا بود باید ماشین را عوض میکردیم دلیل تعویض ماشین را هم نمیدانم حاج آقا(پدر شهید محمدحسین محمدخانی) زودتر از ما پیاده شد جوانی دوید جلو، حاج آقا را گرفت در بغل و ناغافل به فارسی:«گفت تسلیت میگم!» نفهمیدم چی شد اصلا این نیرو از کجا آمد که توانستم به دو خودم را برسانم پیش حاج آقا یک حلقه از آقایان دوره اش کرده بودند پاهایش سست شد و نشست. نمی دانم چطور از بین نامحرمان رد شدم جلوی جمعیت یقه اش را گرفتم. نگاهش را از من دزدید به جای دیگری نگاه میکرد با دستم چانه اش را گرفتم و صورتش را آوردم طرف خودم برایم سخت بود جلوی مردها حرف بزنم چه برسد به اینکه بخواهم داد بزنم گفتم: «به من نگاه کنید» اشک هایش ریخت. پشت دستم خیس شد. با گریه داد زدم مگه نگفتین مجروح شده؟ نمیتوانست خودش را جمع کند به پایین نگاه میکرد مردهای دور و بر نمیتوانستند کمکی کنند، فقط گریه می کردند دوباره داد زدم: «مگه نگفتین خونریزی داره؟ اینا دارن چی میگن؟
اشکش را پاک کرد باز به چشمهایم نگاه نکرد و گفت: «منم الان فهمیدم!» نشستم کف خیابان سرم را گذاشتم روی سنگهای جدول و گریه کردم روضه خواندم، همان روضه ای که خودش در مسجد رأس الحسین هم برایم خواند
من می روم ولی جانم کنار توست
تا سال های سال شمع مزار توست
عمه جانم، عمه جانم عمه جان قدکمانم
عمه جانم عمه جانم عمه جان
نگرانم عمه جانم عمه جانم عمه جان مهربانم
📚 کتاب قصه دلبری، خاطرات شهید محمدحسین محمدخانی به روایت از همسر شهید
#کتاب
#شهید
#کتاب_شهدا
#محمدحسین_محمدخانی
«نیما حیدری دخت»
@nh_nima_512
هدایت شده از کتابکده
یک میلیون تومان
جایزه نفر اول 😍😍😍
مسابقه کتابخوانی
#خاطرات_سفیر
جهت تهیه کتاب و فیش شرکت در مسابقه کلمه (خاطرات سفیر) را به شماره یا آیدی زیر ارسال فرمایید.
۰۹۲۱۷۹۰۷۷۶۳
@javadi_teacher
قیمت کتاب: ۹۸ هزارتومان
زمان برگزاری مسابقه متعاقباً اعلام خواهد شد.
#کتابکده
#مسابقه_کتابخوانی
https://eitaa.com/ketabkade22
« نیما حیدری دخت »
در صدر اسلام حکومت پیغمبر و تا مدّتی بعد از رحلت پیغمبر، حکومت جامعهی اسلامی یک حکومت مردمی بود. در
امّا وقتی مردم خودشان نقش داشتند و این رژیم را، این شخص حاکم را، این سیاستمدار را به این مقام رساندند، همانطور که امام بارها فرمودند، [آنوقت] مردم ولینعمت دولتمردانند؛ چون خود آنها این دولتمردان را به این مسئولیتها و این مأموریتها گماشتهاند. وقتی اینجور شد، مردم در کنار این دولتمردان هم قرار میگیرند.
و لذا شما امروز در کشور جمهوری اسلامی که پرتوی از حاکمیت اسلام در آن هست، میبینید مردم در همهی صحنهها حضور دارند. امروز شما در زیر آفتاب در هوای گرم، روز جمعه، در این محشر عظیم، برای اقامهی نماز جماعت و جمعه جمع شدهاید و برادران شما و عزیزان شما [هم] در جبهههای جنگ با همین فشردگی و استحکام آن وظیفهی بزرگ را انجام میدهند؛ برادران دیگر شما، گروههای دیگری در بیابانها، در روستاها مشغول جهاد سازندگی، مشغول خدمت به مردمند؛ و همچنین در همهی صحنهها: در کارخانهها، در نیروهای مسلّح، در دانشگاهها، در هر جایی که تأثیری در سرنوشت این نظام دارد، مردم مخلصانه و پاکباز دارند کار میکنند و بارهای سنگین را از دوش دستگاه حاکم برمیدارند. این بهخاطر همین است که مردم احساس میکنند در ایجاد حکومت و در تعیین حاکمان و زمامداران و در ترسیم خطّ مشی ای که این زمامداران باید بپیمایند، دارای نقش بودهاند. [بنابراین] همه خود را سهیم میدانند؛ زنهای در خانه، پیرمردها، نوجوانها، از همهی قشرها، خودشان را در کنار این حکومت میدانند. این حکومت، حکومت بندگان خدا، حکومت مؤمنان، حکومت صالحان است، و این بزرگترین نقطهی قوّت این حکومت است
خطبههای نماز جمعه تهران
۱۳۶۲/۰۵/۱۴
✅ نقش مردم در حکومت
#جمهوریت
#مردم
#حکومت
«نیما حیدری دخت»
@nh_nima_512
« نیما حیدری دخت »
امّا وقتی مردم خودشان نقش داشتند و این رژیم را، این شخص حاکم را، این سیاستمدار را به این مقام رساندن
✔️ اگر به مردم اهمیت دادید،
✔️ پاسخگوی ایشان بودید
✔️ به آنها اعتماد کردید
✔️ به نظرات و مشورت هایشان اهمیت دادید
👈 آن وقت مردم به حکومتی که خودشان انتخاب کرده اند، اعتماد کرده و مخلصانه در جهت پیشرفت انتخاب خودشان، حکومت خودشان، عمل خواهند کرد و خواهید دید که تمام مشکلات و موانع برطرف خواهد گشت
اما...
✖️اگر مردم را کنار زدید
✖️از آنها مشورت نگرفتید
✖️پاسخگوی سوالاتشان نبودید
✖️رسانه ها را در جلسات خود راه ندادید
👈 آن وقت مردم خود را جدای از حکومت دیده و دیگر اعتمادی به این حکومت نخواهند کرد و دیگر در راه گسترش و پیشرفت این حکومت قدمی برنخواهند داشت و قطعا مشکلات بیشتر و بیشتر خواهد شد.
#جمهوریت
#مردم
#حکومت
#اعتماد
«نیما حیدری دخت»
@nh_nima_512
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
و آنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
#شعر
#مولانا
«نیما حیدری دخت»
@nh_nima_512
📌حتی در یک روایتی من دیدم که موسی بن جعفر (علیهالسّلام) در حال فرار و در حال اختفا در دهات شام میگشته: «وقع موسی بن جعفر فی بعض قری الشّام هاربا متنکرا فوقع فی غار» (۵) که توی حدیث هست، روایت هست، که موسی بن جعفر مدتی اصلاً در مدینه نبوده است؛ در روستاهای شام تحت تعقیب دستگاههای حاکم وقت و مورد تجسس جاسوسها، از این ده به آن ده، از آن ده به آن ده، با لباس مبدل و ناشناس که حضرت به یک غاری میرسند و در آن غار وارد میشوند و یک فرد نصرانی در آنجاست، حضرت با او بحث میکنند و در همان وقت هم از وظیفه و تکلیف الهی خودشان که تبیین حقیقت هست، غافل نیستند؛ با آن نصرانی صحبت میکنند و نصرانی را مسلمان میکند. زندگی پرماجرای موسی بن جعفر یک چنین زندگی است که شما ببینید این زندگی چقدر زندگی پرشور و پرهیجانی است
خطبههای نماز جمعه تهران
۱۳۶۴/۰۱/۲۳
💢 امام معصوم ما در هنگام فرار نیز به دنبال جهاد تبیین و جذب و هدایت مردم است
▪️آن وقت ما که خود را شیعه و پیرو اینها می دانیم با بهانه های مختلف از این مهم غافل هستیم
#امام
#امام_کاظم
#جهاد_تبیین
«نیما حیدری دخت»
@nh_nima_512
درد این نیست ک دشمن سر دارت بزند
درد این است ک معشوق کنارت بزند
#شعر
«نیما حیدری دخت»
@nh_nima_512
📌 زندگی پرماجرای موسی بن جعفر یک چنین زندگی است که شما ببینید این زندگی چقدر زندگی پرشور و پرهیجانی است. ما امروز نگاه میکنیم موسی بن جعفر، خیال میکنیم یک آقای مظلوم بی سروصدای سربه زیری در مدینه بود و رفتند مأمورین این را کشیدند آوردند در بغداد، یا در کوفه، در فلان جا، در بصره زندانی کردند، بعد هم مسموم کردند، از دنیا رفت، همین و بس؛ قضیه این نبود. قضیه یک مبارزهی طولانی، یک #مبارزهی_تشکیلاتی، یک مبارزهای با داشتن افراد زیاد در #تمام_آفاق_اسلامی بود. موسی بن جعفر کسانی داشت که به او علاقهمند بودند
خطبههای نماز جمعه تهران
۱۳۶۴/۰۱/۲۳
💢 کسی که زندگی را به چهار رکعت نماز واجب و چهارتا دعا و ثنا محدود کرده و کاری به کار حکومت و مردم ندارد، معلوم است نه #اسلام را فهمیده و نه سیره معصومین را...
♨️ هدف این بزرگواران برپایی یک #تمدن_عظیم_جهانی است و ما درگیر این هستیم که امروز را دعای عهد بخوانیم یا زیارت عاشورا!😕
🔖 پ.ن: منظورم این نیست که نماز و دعا فایده ای ندارد و آن را ترک کنیم! منظورم این است که بزرگتر فکر کنیم و زندگی را به چهار نماز و دعا محدود نکنیم!
✅ #امامان ما شب تا صبح در حال #عبادت و اعمال #فردی و صبح تا شب درگیر عبادت و اعمال #اجتماعی بوده اند.
💯 کسی که خود را #شیعه و پیرو این عزیزان می داند باید سعی کند همانند ایشان عمل و در جهت تحقق اهدافشان تلاش کند.
#امام
#ولی
#سیره
#سیره_امام
#امام_کاظم
«نیما حیدری دخت»
@nh_nima_512
📹 خبرنگار: جناب آقاى خامنهاى شما در طول مبارزات خودتان قطعاً خاطرات بسیارى را دارید، از آن روزهایى که در مشهد تشریف داشتید در مسجد کرامت بودید که مسجد کرامت خود نقطهاى براى حرکت بود در مشهد و همچنین در طول تاریخ مبارزات و تظاهرات مردمى و همچنین در روز ۲۲ بهمن. اولین سؤال و مطلبى که مىخواستم خدمتتان بگویم این است که اگر از آن روزها، روزهاى پر التهاب مشهد و یا تظاهرات خاطرهاى به نظرتان مىرسد بفرمایید.
🎙حضرت آیت الله خامنه ای: خیلى سؤال دشوارى است براى من و این بدان علت است که من از سال ۱۳۴۳ رفتم مشهد یعنى از قم برگشتم مشهد و در مشهد سکونت اختیار کردم تا سال ۱۳۵۷ که از مشهد خارج شدم. غیر از مدتهایى که حالا در بازداشت و یا تبعید و اینها مثلاً بودم بقیهى اوقات را در مشهد گذراندم و تمام این دوران لبالب از خاطرههاى دوران انقلاب است براى من، یعنى شاید کمتر زمانى از آن مدت ۱۳، ۱۴ سالهى اقامت من در مشهد را مىشود در ذهنم جستجو کنم و پیدا کنم که در او یک نشانى و ردپایى از مسائل انقلاب نباشد.
مصاحبه با شبکه دوم تلویزیون درباره خاطرات دوران مبارزات انقلاب اسلامی
۱۳۶۳/۱۱/۱۱
💢ولایت مداری که در طول عمر خود برای #اسلام و #انقلاب کار نکند و همچون #ولی خویش زندگیش را به معنای واقعی کلمه فنای اسلام و انقلاب نکند، به نظر بنده نه #ولایت_مدار است و نه #مسلمان!
💯 تمام اولیاء الهی لحظه به لحظه ی عمر خویش را برای #خدمت به اسلام صرف کرده اند، آن وقت ما زندگیمان را می کنیم، به دنبال خوشی های خودمان هستیم، حالا آن وسط اگر یک وقت خالی پیدا کردیم بیکار بودیم به زندگیمان آسیب نرسید، می رویم چهارتا پرچم نصب می کنیم، چهار تا #مرگ_بر_آمریکا می گوییم، آن وقت ادعای ولایت مداریمان هم گوش فلک را کر کرده
❌ نه خیر عزیزان، هرگاه واقعا تمام زندگیمان درگیر خدمت به #اسلام، #انقلاب، #ولی_جامعه و #تشکیلاتمان شد، آن وقت می توانیم ادعا کنیم سعی می کنیم که پیرو ولی باشیم
❗️با خودمان که تعارف نداریم
🔖 پ. ن: من خودم متاسفانه اصلا این گونه نیستم، اما می بینم عده ای هستند که این چنین زندگی می کنند و صرفا زندگی ایشان را در بالا روایت کردم...
واقعا هم #کجای_کاریم😉
«نیما حیدری دخت»
@nh_nima_512
« نیما حیدری دخت »
چه زندگی عاشقانه ای داشتن امام علی (ع) و حضرت زهرا(س)... 😔 حقیقتا من تا الان عشقی بالاتر یا حتی هم
تـا عـلــی ماهَـش بـه ســوی قبـــر بُرد
مـاه، رخ از شــرم، پـشـت ابـــــر بُرد
آرزوهــا را عـلــی در خــــاک کـــرد
خـاک هــم گـویی گــریبـان چاک کرد
زد صــدا: ای خــاک، جـانـانــم بگیــر
تــن نـمـانــده هیـچ از او، جـانـــم بگیر
▪️شهادت حضرت زهرا را خدمت تمام بزرگواران تسلیت عرض می کنم
#حضرت_زهرا
#مادر
#شعر
«نیما حیدری دخت»
@nh_nima_512
اشاره کردید به مسجد کرامت بد نیست که حالا از این قسمت بگویم، من قبلاً در یک مسجد دیگرى به نام مسجد امام حسن نماز مىخواندم و امام جماعت مسجدى بودم به نام مسجد امام حسن مجتبى که در نزدیک منزلمان بود و در یک خیابان نسبتاً خلوتى، تا یک حدودى هم دور افتادهاى خیلى هم دور افتاده نبود اما خیلى هم محل رفت و آمد جمعیت نبود، آنجا نماز را شروع کردم و مسجدى که براى اول بار من را دعوت کردند براى امام جماعت که همین مسجد باشد، به این شکل بود که یک اتاقکى بود از این اتاقى که الان شما توش نشستید کوچکتر و مستمعینش هم دو صف ۵، ۶ نفره، دو سه صف ۵، ۶ نفره از پیرمردها و آدمهاى متوسط آن حول و حوش مسجد بودند، یک باربر بود به نام ملا که نمىدانم حالا زنده است یا فوت شده. زنده است؟ حاجى از رفقاى همان مسجد است مىداند، بله یک ملا بود، یک قهوهچى بود آن نزدیک، یک شاگرد مکانیک بود، غالباً هم در سنین مسن یا متوسط، یک حاجى خیرى بود که مسجد را او ساخته بود، همسایهى مسجد بود، یک عدهاى بودند در حدود مثلاً شاید ۲۰ نفر ۱۸ نفر بعد من که رفتم آنجا به مردم شب اول که نماز خواندیم پا شدم، دو سه شب که گذشته بود پا شدم رو کردم به مردم گفتم که با این چند شبى که ما با هم دور هم جمع شدیم یک حقى شما بر گردن من پیدا کردید یک حقى من بر گردن شما پیدا کردم. حق شما بر گردن من این است که من یک قدرى برایتان حرف بزنم و یک حدیثى چیزى برایتان بخوانم که شما گوش کنید. حق من هم بر گردن شما این است که شما آن حرفهاى من را گوش کنید و یاد بگیرید من حق خودم را عمل مىکنم شماها هم حاضرید حق خودتان را ادا کنید؟ خیلى خوششان آمد و گفتند آره. در طول مدت خیلى کمى این مسجد کوچولو پر شد به طورى که جا کم شد و همان حاجى همسایهى مسجد همت کرد و از عقب مسجد یک مقدار را اضافه کرد و مسجد شد بزرگتر و در مدت شاید دو سه ماه آوازهى این مسجد در مشهد به خصوص در میان جوانها پیچید به طورى که وقتى مسجد کرامت که مزینترین و بهترین و بزرگترین مسجد محله در مشهد محسوب مىشد ساخته شد و آراسته شد و کامل شد، بانى آن مسجد و کسبهى دور و بر آن مسجد فکر کردند که مناسب هست که بیایند و بنده را که توى این مسجد پیش نماز بودم ببرند آنجا و در این صورت آن مسجد اجتماعى خواهد شد، همین جور هم شد، من را بردند آن مسجد و اجتماع خیلى زیادى شد که حالا شما مثل اینکه آنجا بودید و دیدید اجتماعات آن مسجد را و مبدأ واقعاً یک حرکت فکرى در بین قشرهاى متوسط شد. قبل از او با دانشجوها و اینها ما ارتباطات زیادى داشتیم، من کلاس داشتم کلاسهاى متعددى داشتم براى جوانها و دانشجوها و طلبهها و اینها لکن قشرهاى متوسط شهر و مردم کوچه و بازار که از مسائل انقلاب به خصوص مسائل بنیانى انقلاب چندان اطلاعى نداشتند و از سال ۴۲ که مسائل همهگیر بود چند سالى گذشته بود و مسائل فراموش شده بود، از مسجد کرامت مجدداً این فضاى انقلاب را حس کردند و یک تحولى در مشهد به وجود آوردند و البته مسجد کرامت خاطرات زیادى دارد از جملهى آن خاطرات هم یکى این است که به من اطلاع دادند که از ساواک اعلام کردند که من حق دیگر ندارم بروم، بعد از مدتى که در آن مسجد چند ماهى هم بیشتر نشد که آن مسجد ما به طور مرتب مىرفتیم، البته بعد از آن من در طول سالیان دراز ارتباط داشتم با آن مسجد لکن رفت و آمد مرتب من که ظهر بروم، نماز شب بروم، هم ظهر صحبت مىکردم، هم شب صحبت مىکردم خیلى پر کار آنجا کار مىکردیم و شاید در هفته ۶ شب در آن مسجد صحبت مىکردم و ۷ روز یعنى ۷ روز صحبت مىکردم و ۶ شب، اینجورى بود، روز و شب در آن مسجد صحبت بود بعد مردم هم زیاد مىآمدند. بههرحال ساواک تعطیل کرد و برگشتیم ما به مسجد امام حسن منتها دیگر مسجد امام حسن این دفعه گنجایش آن جماعتى که با من بودند را نداشت لذا بود که اهل محل و همان حاجى سابق الذکر که خدا انشاءاللَّه حفظش کند خیرش بدهد مرد خیر و خوبى بود، او همت کرد و یک مسجدى بزرگتر از مسجد کرامت در همان محله مسجد امام حسن بوجود آورد که الان آن مسجد هست مسجد نسبتاً بزرگ خوبى است.
مصاحبه امام خامنه ای با شبکه دوم تلویزیون درباره خاطرات دوران مبارزات انقلاب اسلامی
1363/11/11
چون متن بیانات آقا زیاد بود، برا همین تصمیم گرفتم نکاتش رو جدا و حداکثر تا فردا در کانال بفرستم...
#مسجد
#امام_مسجد
#تاریخ
#انقلاب
#مسجد_تراز
#امام_تراز(منظور، امامان مساجد هستند)
«نیما حیدری دخت»
@nh_nima_512