#متن_روضه
#روزیازدهم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
از تو صحرا با صدای زنگ اُشترا به پا خواست
همگی بیایید سوار شید کاروون راهی صحراست
میون لشکر اعدا دیگه زینب تک و تنها
سوار ناقه ها کرده همه بچه های زهرا
ببینید از روی ناقه همه ی چشم ها به زینب
🔸حالا همه سوارند از اون بالا دارند نگاه میکنند،این عمه یه روزی سوار ناقه شده،نمیدونی چه جوری سوار شد،چه شوکتی،بنی هاشم ،جوان ها بازو به بازوی هم دادن،نیمه ی شب یه دیوار درست کردند،یه وقت سایه ی عمه مون رو کسی نبینه.. 😭
عباس اومد زانو گرفت،علی اکبر اومد محمل گرفت،خود حسین علیه السلام زیر بغلای بی بی رو گرفت..
حالا اهلبیت دارند از بالای ناقه ها نگاه میکنند،عمه تنها مونده پایین،چه جوری میخواد سوار شه؟
ببینید از روی ناقه همه ی چشم ها به زینب
چه جوری میخواد سوار شه رحم کن خدا به زینب
روی گونه اشک نم نم رو به گودال میگه با غم
پاشو از جا غیرت الله خواهرات بین نامحرم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ
دارم میرم داداش
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
▪️دل اهلبیت شور میزنه،بالاخره زینب چه میکنه؟
لشکر ایستادند،یه وقت دیدند عوض اینکه زینب به سمت ناقه ها بیاد، دوید سمت گودال،داداش چه خاکی به سرم بریزم،خودش رو اندخت رو بدن برادر،وای،لباهارو گذاشت بر اون رگ های بریده، حسین....😭
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#روزیازدهم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔸عصر روز یازدهم ،کاروان میخواست حرکت کنه امیر قافله زینبه..
گفتن :کاروان تو آماده کن ...ناقه های عریان آوردن...زینب تنها...به هر بدبختی بود ، تنها دونه دونه این بچه ها رو سوار کرد...بعضیاشون از شتر می افتادن...😭
▪️بعضیاشون بدن های برهنه رو از بالای بلندی می دیدن ،خودشونو پرت می کردن پایین...😭
▪️کار زینب زیاد می شد، دوباره همه رو سوار کرد..
سوار برناقه های عریان کرد..
▪️زین العابدین رو سوار کرد، حالاخودش می خواد سوار شه، یاد روز دوم می افته..😭
هیچکسی نیست زینبو کمک کنه رکاب بگیره براش ، یاریش کنه..
▪️یامجیب المضطر...بحق المضطر...اجب المضطر و نحن المضطرون ...امن یجیب المضطراذا دعاه ...
🔸حالا بالاخره کاروان راه افتاد ...کاروان راه افتاد..
▪️یه وقت زینب نگاه کرد ، دید زین العابدین الان قالب تهی میکنه ...
خیره خیره به این بدن پاک نگاه میکنه ...😭
▪️صدا زد...یاحجة الباقین و یا ثِمال الماضین! مالی اَراک تَجودُ بِنَفسِک...؟!
ای یادگار گذشته ها ای امید آینده ها
چرا داری باجون خودت بازی می کنی ؟
!توحجت خدایی ...یه وقت نگاه کرد به عمه فرمود:
عمه مگراین بدن حجت خدا نیست ؟!.. 😭
آه کجاهستی ای دلیر
رکاب من رابگیر
شده ناموست اسیر
سلسله بند جانم شد
عباس ... عباس ...
سلسله بند جانم شد
حرمله ساربانم شد ..😭
طعنه دلیل این قد کمانم شد ..😭
ای پناه زینب حسین ..
من الغریب تو اوجِ تمام روضه های تو ...
خدا چه روضه ای خوانده برای تو ...
آاای حسین...😭
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مقتل
#اسارت
#عصرعاشورا
#شام_غریبان
#امام_سجاد
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🩸«شهادت»، کرامت ما خاندان بود … اما از ما خانواده، تا به حال، زنی به «اسارت» نرفته بود …
در نقلی آمده است:
🥀 هرگاه که جناب ابوحمزه ثمالی به محضر امام سجاد علیهالسلام میرسید، آن حضرت را با حال گریان مشاهده میکرد! روزی عرضه داشت: ای آقایمن! این گریه و اندوه شما کی تمام میشود؟ ... مگر «قتل» برای شما خاندان، عادت نبود؟! مگر «شهادت»، کرامتی از جانب خدای متعال برای شما نبود؟! در این هنگام امام سجاد علیهالسّلام به او فرمودند:
📋 وَ هَلْ سَبْيُ النِّساءِ لَنا عٰادَةٌ؟!
▪️اما آیا به اسیری بُردن زنها، برای ما خانواده، عادت بود؟!
📋 يا أبا حمزة! وَاللّهِ مٰا نَظَرتُ إلىٰ عَمّاتِي وَ أخَواتي إلّا ذَكَرتُ فَرارَهُنَّ فِي البَيداءِ مِنْ خَيمَةٍ إلىٰ خَيمَة
▪️ای اباحمزه! به خدا قسم تا نگاهم به عمهها و خواهرانم میافتد به یاد میآورم آن ساعاتی را که چگونه بر روی ریگ و رمل بیابانها میدویدند و از دست دشمنان از خیمهای به خیمه دیگر فرار میکردند؛
📋 وَ المُنادي يُنادِي أحرِقوا بُيوتَ الظالمِين!
▪️در همان حال هم یک نفر از لشکر دشمن دائماً فریاد میزد: خانه ستمکاران را به آتش بکشید!
📚مجمع مصائب اهلالبیت علیهمالسلام، ج۱ ص۱۰۳
یادش به خیر روز و شبم با حسین بود
وقت نماز اَشهدِ من یا حسین بود
بعد از حسین پیر شدم ناتوان شدم
آتش گرفت خیمه و بی خانمان شدم
ای شاهد اسیری من، ای غیور من
قبل از غروب روز دهم ای حضور من
از قوم ما زنی به اسارت نرفته بود
حتی کسی به بزم جسارت نرفته بود
بعد از تو کوچه کوچه نمایان شدیم ما
حتی سوار ناقهی عریان شدیم ما
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مرثیه
#امام_سجاد
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
روضه برپا بود هر جا آب بود
روضه هایش ذکر بابا آب بود
مقتل جانسوز آقا آب بود:
تشنه لب بود آه اما آب بود
روضه خوانش گاه ظرفی آب شد
گاه گاهی روضه خوان قصاب شد
ماجرای آب آبش کرده بود
غصه ی ارباب آبش کرده بود
مادری بی تاب آبش کرده بود
دختری بی خواب آبش کرده بود
یا خودش بارید دائم یا رباب
روضه می خواندند هر دم با رباب
پیکری را بر زمین پامال دید
شمر را در گودی گودال دید
عمه را بالای تل بی حال دید
لشکری را در پی خلخال دید
هجمه ی شمشیرها یادش نرفت
سنگ ها و تیرها یادش نرفت
هم به تن رخت اسارت دیده بود
خیمه را در وقت غارت دیده بود
از سنان خیلی جسارت دیده بود
از حرامی ها شرارت دیده بود
آتش بی داد دنیا را گرفت
شمر آمد راه زن ها را گرفت
عمه را با دست بسته می زدند
با همان نیزه شکسته می زدند
بچه ها را دسته دسته می زدند
می شدند آنقدر خسته... می زدند
تازیانه جای طفلان خورده بود
زین جهت خیلی به زینب برده بود
با تنش زنجیرها درگیر بود
در غل و زنجیر امّا شیر بود
از نگاه حرمله دلگیر بود
اوجوان بود آه امّا پیر بود
ماجرای شام پشتش را شکست
غصه های شام پشتش را شکست
کوچه های شام پیرش کرده بود
شهر و بار عام پیرش کرده بود
سنگ روی بام پیرش کرده بود
طعنه و دشنام پیرش کرده بود
بی هوا عمامه اش آتش گرفت
مثل زهرا جامه اش آتش گرفت
درد و رنج و غصه ی بسیار دید
از زبان شامیان آزار دید
خواهرانش را سر بازار دید
عمه را در معرض انظار دید
بزم مِی بود و سر و طشتی طلا
خیزران بود و عزیز مصطفی
نیزه بازی با سرش هم جای خود
بوریا و پیکرش هم جای خود
دست بی انگشترش هم جای خود
ماجرای خواهرش هم جای خود
خاک را همسایه ی افلاک کرد
خواهرش را در خرابه خاک کرد
شاعر: وحید محمدی
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مرثیه
#زمزمه
#حضرت_زینب
#گودال
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
مـه محفـل زینب، ببیـن مشکــل زینب
محیـط غـم و انـدوه، شـده منزل زینب
ز هجر تو به جز غم، نشد حاصل زینب
کنـــار بــدنت شـــد، زبــــــان دل زینب
حسین جان کفنت کو؟ لباس بدنت کو؟
به سوی تو دویدم، به مقتل چو رسیدم
ز بـالای بلنـدی چــه گـویم که چـه دیدم
خــودم نالــۀ زهــرا در آن لحظــه شنیدم
کـه مـیگفـت در آنجـــا: الا نخــل امیدم
حسین جان کفنت کو؟ لباس بدنت کو؟
سراپا همه دردم، نظـر کن رخ زردم
ز هجـر گــل رویـت قرین غم و دردم
میـان همـه گلها به دنبال تو گردم
تنت را چو بدیدم، چنین زمزمه کردم
حسین جان کفنت کو؟ لباس بدنت کو؟
ز حالی که تو داری سرشکم شده جاری
ز جــا خیــز کـه گشته کنـون، گاهِ سواری
پــرستــوی مهـــاجـر چــرا بـــــال نــداری؟
نوشتـه بـه خـط خـون بـه گــلهای بهاری
حسین جان کفنت کو؟ لباس بدنت کو؟
به هـرجـا کـه برفتم، سـراغ تو گرفتم
پس از داغ تو دیگر، من آسوده نخفتم
عجب نیست ز داغت گر از پای بیفتم
عدوی تو مرا زد در آن لحظه که گفتم:
حسین جان کفنت کو؟ لباس بدنت کو؟
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
برخی بزرگان میگویند برای
اینکه حاجات خود را بگیرید
مثل کودکی باشید که از مادر
خود چیزی میخواهد و مادر
نمیدهد . خودش را به آب و
آتش میزند و اصرار و گریه
میکند و به دست و پای مادر
میافتد تا به هر نحوی خواسته
خود را از مادر بگیرد.حاجت را
باید اینگونه از ائمهع"خواست .
آیـتﷲحسینیقزوینی "🎤
@noaheh_khajehpoor
#کلام_بزرگان
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
#مرثیه
#امام_سجاد
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
بسته راه چاره دید و گریه کرد
طفل بیگهواره دید و گریه کرد
دختر آواره دید و گریه کرد
روسری پاره دید و گریه کرد
او چهل سال است کارش گریه است
این چهل سال افتخارش گریه است
دست بسته از زنان شرمنده شد
از تمام کاروان شرمنده شد
بیشتر از دختران شرمنده شد
مجلس می, آنچنان شرمنده شد
در میان راه تنها مرد بود
بین یک جمعیتی نامرد بود
از غم ویرانهرفتن اشک ریخت
پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت
لحظهی معجر گرفتن اشک ریخت
مرد ها دنبال یک زن…اشک ریخت
هم زیارتنامهاش آتش گرفت
هم سر و عمامهاش آتش گرفت
باورش میشد که غم پیرش کند؟
خواهرش را زجر زنجیرش کند
زادهی مرجانه تکفیرش کند
حرمله اینقدر تحقیرش کند
نانجیب پست با یک مشک آب
پرسه میزد پیش چشمان رباب
کوچههای شام خیلی سخت بود
سنگهای بام خیلی سخت بود
طعنه و دشنام خیلی سخت بود
جام و بزم عام خیلی سخت بود
حرفهای تند و تیزی میشنید
واژهای مثل کنیزی میشنید
خندههای شمر یادش مانده است
ماجرای شمر یادش مانده است
چکمههای شمر یادش مانده است
جای پای شمر یادش مانده است
کندی خنجر عذابش میدهد
ضربهی آخر عذابش میدهد
آمد و بال و پرش را جمع کرد
دست بیانگشترش را جمع کرد
با حصیری پیکرش را جمع کرد
روی دستش حنجرش را جمع کرد
صورت خود را به روی خاک زد
یاد عریانی گریبان چاک زد
شاعر: محمدجواد پرچمی
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مرثیه
##کاروان_اسرا
#زبانحال
#حضرت_زینب
#کوفه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
خدا کُنَد زِ لبت یک سلام هم باشد
وَ سایهات به سرم مُستدام هم باشد
بریز گیسویِ خود را به شانههای نسیم
که خوشتر است که ماهم تمام هم باشد
کم است اینهمه دشنامهای طولانی
که کوچه کوچه نگاهِ حرام هم باشد
گذشتن از گذرِ تنگِ کوچهها سخت است
و سختتر که در آن ازدحام هم باشد
فقط نه اینکه پُر از آشناست هر طرفم
کنیزِ خانهیمان رویِ بام هم باشد
شبِ گذشته یتیمت به ضربِ زجر آمد
بلورِ خورده ترَک بی دوام هم باشد
چه حال میشوی آن لحظهای که تنهایی
اگر که با تو سنان هم کلام هم باشد
خدا کُنَد سرِ طفلت نیاُفتد از نیزه
خدا کُنَد که سرش تا به شام هم باشد
لباس کهنهی خود را برایم آوردند
میانِ کوفه کمی احترام هم باشد
دلم خوش است که با نیزهی تو میآیم
اگرچه فاصلهام یک دو گام هم باشد
شاعر: حسن لطفی
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#تاریخ
#امام_سجاد
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
💠 خدمتگزاری امام سجاد علیهالسلام در مراسم عزای حضرت سیدالشهداء علیه السلام
▪️عَنْ عُمْرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، لَبِسَ نِسَاءُ بَنِي هَاشِمٍ اَلسَّوَادَ وَ اَلْمُسُوحَ وَ كُنَّ لاَ يَشْتَكِينَ مِنْ حَرٍّ وَ لاَ بَرْدٍ وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ يَعْمَلُ لَهُنَّ اَلطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ
▪️وقتی حسین بن علی علیهما السلام به شهادت رسید، زنان بنیهاشم لباس سیاه و پشمینه پوشیدند و از گرما و سرما شکایتی نداشتند، و علی بن الحسین علیهما السلام مرتبا برای آنان غذای عزاداری آماده میکرد.
📚وسائل الشیعه، جلد۳، صفحه ۲۳۸
🏴أعظم الله أجورنا و أجورکم
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#غزل
#دروازه_کوفه
#مرثیه
#حضرت_زینب
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
با سنگ های تیز بهم خورده روی تو
جا خوش نموده نیزه چرا در گلوی تو
تا باز شد لبان تو ،قاریِّ محترم
پرتاب شد زهر طرفی سنگ سوی تو
من تار ، تار، موی تو را شانه می زدم
حالا ز چوبِ نیزه کنم جمع موی تو
یک بخش ِصورت تو میان تنور سوخت
از آن به بعد گشته عوض رنگ و بوی تو
خیلی عوض شدی ز صدا می شِناسَمَت
هربار محملم برِسَد روبروی تو
هرروز خونِ تازه می آید ز حنجرت
از بس ترک ترک شده شکلِ سبویِ تو
قرآن بخوان ز حرمتِ زینب دفاع کن
بازی نموده شایعه با آبروی تو
رجاله ها به صورت تو سنگ می زدند
بر پرده های محمل ما چنگ می زدند
شاعر: قاسم نعمتی
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
🔘 قسمتی از وصیت نامه عالم و عارف بزرگ آیت الله سید علی قاضی (ایشان استاد بزرگان بینظیری مثل آیت الله بهجت و علامه طباطبایی بودند):
💎 در مستحبات تعزيه دارى و زيارت حضرت سيدالشهداء مسامحه ننماييد و روضه هفتگى ولو دو سه نفر باشد، اسباب گشايش امور است و اگر از اول عمر تا آخرش در خدمات آن بزرگوار از تعزيت و زيارت و غيرهما به جا بياوريد، هرگز حق آن بزرگوار ادا نمىشود و اگر هفتگى ممكن نشد، دهه اول محرم ترك نشود.
@noaheh_khajehpoor
#محرم
#امام_حسین
#کلام_بزرگان
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#اسارت
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🩸شتری که دلش به حال اسراءِ آل الله سوخت و به شترهای دیگر میگفت: دختران علی علیهالسلام را آرام سوار بر محملها کنید...
در نقلی آمده است:
🥀 علیا مخدره زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمودند:
سر امام سجاد علیهالسلام بر روی زانوی من بود که دیدم شتران برهنه و بیجهاز را برای ما آوردند؛
🥀 امام زین العابدین علیهالسلام به من فرمود:
عمهجان! این شترها را میبینید که میآورند؟ و آن شتر خاکستریرنگ را که از جلوی شتران میرود و اشک میریزد، مشاهده میکنید؟
🥀 من گفتم:
بله؛ ای نور دیدهام. امام فرمود: عمهجان! میدانید این شتر چرا گریه میکند و به شتران دیگه چه میگوید؟من گفتم:ای پسر برادرم! حجت خدا توئی! زبان حیوانات را تو میدانی!
🥀 إمام فرمود:
ایعمهجان! این شتر دلش به حال ما سوخته است؛ میرود و به شتران دیگر میگوید: دختران علی علیهالسلام را آرام سوار کنید و آهسته راه بروید؛ مبادا بچهها را به زمین بزنید و زنها را زجر بدهید.
📚ریاض القدس، ج۲ ص۲۱۰ (نسخه خطی)
✍ای سربریده بال و پرم را نگاه کن
داغی که مانده بر جگرم را نگاه کن
پاشو کمک بده که سوار شتر شوم
نامحرمان دور و برم را نگاه کن
با شمر و حرمله طرف کوفه میروم
برخیز همسفر! سفرم را نگاه کن
رفتم پی لباس تو اما مرا زدند
بر روی گونه هام ورم را نگاه کن
عباس را بگو که زمین خورد زینیت
حالا کبودی کمرم را نگاه کن
ای آفتاب کم به تن دلبرم بتاب!
ای آفتاب چشم ترم را نگاه کن!
چادر نماند تا بکشم روی پیکرت
شرمندگی اهل حرم را نگاه کن
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
به غارت رفت در کرب و بلا داراییِ زینب
شتر ها گریه میکردند بر تنهاییِ زینب
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌