eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.9هزار دنبال‌کننده
348 عکس
10 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
برده ای از خانه ام با رفتنت لبخند را خنده ها و گریه های آخرین فرزند را ازسفرهای خطیر کوچه ها برگشته ای از کجا آورده ای این طرفه بازوبند را داغ هجران تو بر من آن چنان سخت است که بر جگر باید بریزم بعد از این اسپند را تا تو بودی یک نفر حرف دلم را می شنید بی تو باید بشنوم هر آن چه می گویند را بند بند پیکرت لرزید و پهلویت شکست در عوض از دست حیدر باز کردی بند را @nohe_sonnati
فاطمیّه ماه دخت خاتم است فاطمیّه ماه اشک و ماتم است فاطمیّه فرق دارد با همه فاطمیّه چون عزای عالم است فاطمیّه حق تعالی در عزاست فاطمیّه چون عزای مصطفاست فاطمیّه بوی مظلومی دهد فاطمیّه چون که ماه مرتضاست فاطمیّه سوز دل بر حیدر است فاطمیّه چشم مولا بر در است فاطمیّه پرچم آرایی کنید فاطمیّه کربلایی دیگر است فاطمیّه چون شبیه کربلاست فاطمیّه پس عزادارش خداست فاطمیّه پای منبرها روید فاطمیّه روضه خوانش مجتباست فاطمیّه راهِ اصل داور است فاطمیّه ماهِ زینب پرور است فاطمیّه نه فقط آهِ علیست فاطمیّه آهِ دیوار و در است فاطمیّه چون عزای مادر است فاطمیّه مهدی ما مضطر است فاطمیّه نه فقط، دائم، ولی فاطمیّه گریه هایش بیشتر است فاطمیّه وقت حاجات و دعاست فاطمیّه برکت ارض و سماست فاطمیّه را مشو غافل (تراب) فاطمیّه جامه ی احرام ماست @nohe_sonnati
التماست می کنم چشمان خود را باز کن ای همه پشت و پناهم بَهر خود اعجاز کن از نَفَس افتاده ام جان علی حرفی بزن من به پایان آمدم خیز و مرا آغاز کن از حسن هربار پرسیدم جوابش اشک بود تو بگو از کوچه و این راز را اِبراز کن می کِشَد با گریه صورت بر کَف پایت حسین لااقل برخیز و این تشنه لَبت را ناز کن چند روزی می شود پیش تو من نا مَحرَمَم پس بیا حالا که داری می روی رو باز کن سینه ات مجروحِ مِسمار و  پــَــر تو سوخته با  چنین بال و پری آرامتر پــرواز  کن @nohe_sonnati
نه تنها روز، کس بر دیدن زهرا نمی‌آید که بر دیدار چشمم خواب هم شب ها نمی‌آید مریز اینقدر پیش چشم زهرا اشک مظلومی ببین ای دست حق دستم دگر بالا نمی‌آید نگوید کس چرا بانو گرفته دست بر زانو به روی پا ستادن دیگر از زهرا نمی‌آید چو می‌بینند حال مادر خود، کودکان گویند: که می‌سوزیم و غیر از سوختن از ما نمی‌آید چراغ عمر کوتاهم، کندسوسو ولی افسوس که هستم چشم بر راه اجل امّا نمی‌آید           @nohe_sonnati
به زیر خاک نهان گشته ای پناه علی به رفتنِ تو رمق رفته از نگاه علی بیا دوباره به خانه ببین غریب شدم به موج غصه تویی یک تنه سپاه علی ببین که مانده سلامِ علی بدون جواب صدای توست همه دلخوشی و تکیه گاه علی چگونه با تو بگویم مغیره خنده کنان میان کوچه شود سبز بین راه علی زِ شب سیاه تر است آسمان من، زیرا میان کوچه زمین خورده است ماه علی گناه فاطمه شائق! حمایت از من بود عدالت است فقط در جهان گناه علی @nohe_sonnati
دوبیتی از غم تو بی قرارم فاطمه سر درون چاه دارم فاطمه گر نبی پرسد زِ زخم سینه ات در حضورش شرمسارم فاطمه @nohe_sonnati
دوبیتی در بیت خلیل، گلشنش را نزنید امّید و پناه و مأمنش را نزنید از من که گذشت ای مدینه امّا... دیگر جلوی مرد، زنش را نزنید @nohe_sonnati
ای گُلِ زیر گِلم، یا زهرا به تو خوش بود دلم یا زهرا رفتی و ترک عزیزان کردی جمع ما را تو پریشان کردی مَحرم راز علی، باز بیا راز دل تا کنم ابراز بیا یاد باد آن که به شب‌های دراز من و تو هر دو به خلوتگه راز تا سحرگاه خدا می‌گفتی تو به همسایه دعا می‌گفتی من هم از سینه نوا می‌کردم بر شفای تو دعا می‌کردم ماه محرابِ نماز شب من! بی‌خبر از من و از زینب من! یاد تو شمع من و محفل من غم تو عقده ی لاینحل من مانده‌ام بی کس و تنها چه کنم؟ دور از فاطمه، آیا چه کنم؟ ای شده عمر تو ناکام به سر از فراق پدر و مرگ پسر هم سلامم برسان بر پدرت هم ببوس از عوض من پسرت @nohe_sonnati
گذشته از غم اینکه دل پیمبر سوخت چقدر بال فرشته کنار آن در سوخت گذشت هردفعه حیدر از آن در خونی نشست پای در و گریه کردومضطرسوخت به خط میخی در،روی پهلوی مادر نوشته بود که"زهرا به عشق حیدرسوخت" نه ناله کرد و نه نفرین،که مادرم آرام میان شعله تمام دلش سراسر سوخت گـریـست پـشـت در و یـاد کـربـلا افـتـاد به یادروضه آن لحظه ای که معجرسوخت @nohe_sonnati
راه‌بندان پیش آمد،کوچه هم مسدود شد هی قدم‌برداشتند و هی غبار آلود شد آن کسانی که ولایت را پذیرفتند، هم فکرشان غرق خیال آتش نمرود شد یک نفر میگفت : هیزم خشک باشد بهتراست یک نفر بااین کلام ازعمق دل خوشنود شد خانه‌ای که عطر آن مافوقِ مُشک وعود بود سوخت،بوی‌ ناب‌رفت‌و،جاگزینش دود شد میخ داغ و سینه ای گنجینه از اسرار حق فاصله بین در و پهلو کمی محدود شد مادرسادات پشت در ولی ...، بایک لگد... ثلث سادات جهان بااین اثر نابود شد !! شرح کوچه روضه های فاطمیه طالب است تابگویم گوشوار فاطمه مفقود شد !! @nohe_sonnati
جنت که خود به نام شبستان فاطمه است سجاده ای به گوشه ایوان فاطمه است بال فرشتگان خدا غرق حسرت ِ خاک گلیم حجره طفلان فاطمه است نام علی شده به عدد با نمک یکی نام علی خودش زنمکدان فاطمه است فرمود مصطفی که فدایش شود پدر روحی که هست در تنم از آن فاطمه است وقتی که روح فاطمه در جسم احمد است جان علی و آل علی جان فاطمه است تنها نه جلوه گاه رخش مهر و ماه شد چشمان حیدر آینه گردان فاطمه است جایی که جود و بخشش پرودگار هست بخشش به روز حشر به فرمان فاطمه است عارف کسی شده است که زهراست قطب اوست فانی در ولی شدن عرفان فاطمه است از جان خود به پای ولایت گذشته و اسلام وامدار ز ایمان فاطمه است فرمانده قیام برای امام اوست ظالم شکست خورده میدان فاطمه است بیداری و بصیرت و عزم و جهاد و فتح یک جلوه از ابهت طوفان فاطمه است کشتار نه! هدایت و هشیاری بشر در قلب ذره ای است که تابان فاطمه است در سایه ولایت فرزند مرتضی ایران سپاه حیدر و ایران فاطمه است عالم تمام ملک علی شیر لا فتی است ایران میان این همه اُستان فاطمه است در آستان قدس رضا نور مادری است یعنی رضا نگین سلیمان فاطمه است ما سر بلند و سینه ستبر و سرآمدیم این اقتدار ما ز شهیدان فاطمه است با این حساب قبر شهیدان بی پلاک پایین پای مرقد پنهان فاطمه است مشهور شد حسن به کرامت در اهل بیت خوان حسن نتیجه احسان فاطمه است عالم تمام بی سر و سامان کربلاست اما حسین بی سر و سامان فاطمه است آن که به او همه شهدا غبطه می خورند با هر دو دست ، دست به دامان فاطمه است بخشیده می شوند همه با دو دست که چون مصحف شریف به دستان فاطمه است تیغ کلام و خطبه زینب به شهر شام تفسیر آیه آیه قرآن فاطمه است حجت تمام کرد به آیات و محکمات این اشک ها ز غربت برهان فاطمه است عشق علی چنان زده آتش به جان او در مشتعل ز سینه سوزان فاطمه است در بارگاه قدس که جای ملال نیست چشمان قدسیان همه گریان فاطمه است مانده است ذوالفقار علی در نیام صبر قلب خدای صبر پریشان فاطمه است شرمنده شد علی ز پیمبر که گفته بود شیر خدا همیشه نگهبان فاطمه است @nohe_sonnati
دیگر به آسمان علی قرص ماه نیست گرمایِ زندگانیِ من غیر آه نیست از بس که اشک، رهزن چشم علی شده دیگر برای خواب در این دیده راه نیست از آن شبی که گشت نهان ماه محفلم شب هم به سان روز سیاهم، سیاه نیست او یک تن و برای علی یک سپاه بود ماندم میان دشمن و من را سپاه نیست از طرز راه رفتن او گشت باورم دیگر به چشم فاطمه نور نگاه نیست تا لحظه‌ای که داشت نفس، گفت یا علی جز یا علی امید علی را گناه نیست @nohe_sonnati