۲
(امام علی ع)
امشب ز چه اوضاع جهان تیره و تار است
دل ها همه در دام غم و غصه دچار است
جهان تیره و تار است
خزان روز بهار است
امشب ز چه درهم شده اوضاع کواکب
جان ها همه گردیده گرفتار مصایب
گردیده عیان غلغله در ملک عجایب
فریاد و فغان یکسره تا عرش کبار است
امشب به جهان شور عظیمی شده پیدا
آثار غم از چهر ملک گشته هویدا
آیا چه مصیبت شده کز غم دل شیدا
اندر طلب محنت و اندوه فگار است
در حیرتم امشب که چرا چرخ معظم
افکنده به رخ زابر سیه پرده ی ماتم
خون می چکد از دیده بسی بر رخ عالم
گردیده خزان گلشن و گل همدم خار است
امشب نکند واقعه ی حشر عظیم است
کز هر طرفی زمزمه و وحشت و بیم است
یا نوح گرفتار به توفان الیم است
یا آن که مسیحای نبی بر سر دار است
امشب که شب نوزده ماه صیام است
گویا که شب قتل علی شاه انام است
روز دو جهان پیش نظر تیره چو شام است
در ساحل غم کشتی جان غرق فگار است
امشب شده تاریک و سیه بیت نبوت
گردیده کمان قامت ارباب مروت
از قتل علی گوهر دریای فتوت
ارواح فتوت همه در قعر مزار است
امشب ز جفا وقت سحر مالک ارقاب
افتاد ز پا سرو قدش دامن محراب
شد غرقه به خون چهره ی آن ماه جهانتاب
آن چهره که ساطع ز وی انوار وقار است
از تیغ جفا فرق علی گشت چو منشق
زین حادثه شد دفتر توحید مروق
کی بود روا کشته شود از ره ناحق
شاهی که فروزان ز رخش لیل و نهار است
تا غرقه به خون گشت علی از دم شمشیر
شد ختم رسالت به جهان در هم و دلگیر
یکباره از این حادثه شد حالت تصویر
زهرا که به وی همسر و هم مونس و یار است
روح القدس از قتل علی گشت پریشان
هر دم بکشید از دل و جان ناله ی سوزان
در ناله حسن گشت حسین یا ابه گویان
زینب به سر و سینه زنان با دل زار است
امشب دگر از قتل علی میر جهاندار
گشتند یتیمان همه بی یار و دل افگار
گردیده سیه مسجد و سجاده به انظار
محراب از این ضایعه بی صبر و قرار است
امشب دگر از کینه ی بن ملجم کافر
افتاده شرر بر تن اصحاب پیمبر
در ناله ز غم بوذر و سلمان مکدر
تا صبح در اندیشه ی هجر غم یار است
یا شاه نجف یا علی ای حجت یزدان
بزاز بود مرثیه خوانت به خراسان
باشد خجل از کثرت سنگینی عصیان
امید شفاعت ز تو در روز شمار است
زمینه:دست بالا
#بزاز
#امام_علی_ع
@nohe_sonnati
۵
(حضرت علی اصغر ع)
عدو ز دست رباب،گلی چو اصغر گرفت
که تا قیامت گلاب،ز چشم حیدر گرفت
تشنه علی اصغر است
نوگل پیغمبر است
ز گلستان نبی،گلی که خوشبوی بود
ز آسمان علی،مهی که خوش روی بود
ز مخزن شاه عشق،دری که نیکوی بود
ز گلشن اهل بیت،گلی معطر گرفت
ز بوستان حسین،گلی که پژمرده بود
زبان خشکش به کام،توان ز تن برده بود
به روی دست پدر،به خواب و افسرده بود
ز کینه باز اجل،به پنجه آخر گرفت
رضیع دلخسته ای،که از جهان سیر بود
نه قطره آبی پدر،نه مام را شیر بود
ورا مقدر چنین،و یا چه تدبیر بود
که آب بهرش قضا،ز خون حنجر گرفت
خصم ترحم چرا،به حال اصغر نکرد
نظر به مظلومی،اصغر مضطر نکرد
ز قطره آبی روان،لبان او تر نکرد
که آن دل آزرده را،ز دست مادر گرفت
چو دید سلطان عشق،به جز علی اصغرش
نمانده کس تا کند،فدا ره داورش
برفت اندر حرم،ز زینب مضطرش
طلب نمود و ورا،از آن مکدر گرفت
نمود زیر ردا،رضیع خود را نهان
نشست بر ناقه ی،رسول کون و مکان
به سوی میدان روان،شد آن شه انس و جان
چو جای اندر بر،سپاه کافر گرفت
نمود آن طفل را،بلند سلطان دین
بگفت ای بی حیا،سپاه شوم لعین
ستم روا تا به کی،به کودک بی معین
عطش دگر طاقت از،صغیر مضطر گرفت
اگر گنه کرده ام،من ای گروه دغا
ولی علی اصغرم،نکرده جرم و خطا
دهید یک قطره آب،به کودک بی نوا
که مرغ جانش به تن،ز تشنگی پر گرفت
فغان که نگذاشتند،شود کلامش تمام
که تیر سه شعبه ای،ز سوی قوم لئام
رها شد و بردرید،گلوی آن تشنه کام
به روی دوش حسین،مقام اصغر گرفت
حسین چو نظاره کرد،بدید آن تیر را
دریده سر تا به سر،گلوی بی شیر را
کشید از غم ز دل،فغان دلگیر را
سپس ره خیمه را،به دیده ی تر گرفت
بنال بزاز زار،از این عزا صبح و شام
که شاه لب تشنگان،رسید تا در خیام
شد آن زمان محشری،ز آل خیر الانام
چو خواهر آن کودک از،دست برادر گرفت
زمینه:چرا به خاک تنور،تو را بود سر حسین
#بزاز
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب
@nohe_sonnati
۲
(امام حسین ع)
ای وای که سرور شهیدان
افتاد تنش به خاک میدان
شد به خون تپان،حسین مظلوم
شاه انس و جان،حسین مظلوم
آه و الامان،حسین مظلوم
شاه شهدا عزیز داور
نور بصر بتول اطهر
صد پاره تنش فتاده بی سر
در گرمی آفتاب سوزان
بی غسل و کفن،حسین مظلوم
سر جدا ز تن،حسین مظلوم
دور از وطن،حسین مظلوم
ای شیعه بریز اشک ماتم
بر بی کسی عزیز خاتم
کن خاک عزا به سر دمادم
از بهر حسین شهید عدوان
سبط مصطفی،حسین مظلوم
شبل مرتضی،حسین مظلوم
شاه کربلا،حسین مظلوم
این شعله زند به جانم آذر
کافتاده حسین به خاک بی سر
بی مونس و غمگسار و یاور
آیا که کند به خاک پنهان
جسم آن غریب،حسین مظلوم
آن به خون خضیب،حسین مظلوم
شاه غم نصیب،حسین مظلوم
آیا که در این جهان شنیده
سر از تن میهمان بریده
عریان تن وی به خون کشیده
پامال کنند ز سم اسبان
شاه تشنگان،حسین مظلوم
بود میهمان،حسین مظلوم
آه و صد فغان،حسین مظلوم
بالله که حسین کسی ندارد
در خاک سیه تنش سپارد
کس نیست که مرهمی گذارد
چون زخم تنش بود فراوان
بی کس و معین،حسین مظلوم
مانده بر زمین،حسین مظلوم
آن شهید کین،حسین مظلوم
ای شیر خدا علی کجایی
سروقت حسین چرا نیایی
تا بر تن او کفن نمایی
آور کفنی ز راه احسان
بهر پسرت،حسین مظلوم
نور بصرت،حسین مظلوم
نیکو گهرت،حسین مظلوم
یا فاطمه ای عزیز باری
گویا ز حسین خبر نداری
افتاد تنش به خاک خواری
سه روز و سه شب در آن بیابان
کن گذر ببین،حسین مظلوم
جسم شاه دین،حسین مظلوم
سرجدا ز کین،حسین مظلوم
زینب که به شام غم روان است
درمانده اسیر ناکسان است
جز او که به فکر کودکان است
مجنون صفت است و زار و حیران
رأسش سر نی،حسین مظلوم
پیش چشم وی،حسین مظلوم
عترتش ز پی،حسین مظلوم
ای باب نجات هر دو عالم
لطف تو به شیعیان مسلم
هر مشکل ما گشای از هم
بزاز بود غریق عصیان
فرزند علی،حسین مظلوم
در روز یلی،حسین مظلوم
میر منجلی،حسین مظلوم
زمینه:دست بالا جوابدار
#بزاز
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
۱
(امام حسین ع)
جان فدای پیکر صد چاک عریانت حسین جان
جان به قربان گلوی خشک و عطشانت حسین جان
جان به قربانت حسین جان
بر جوانانت حسین جان
ای عزیز جان زهرا مظهر خلاق بی چون
ای قتیل ظلم اعدا ای تن آغشته در خون
گو چرا افتاده بی سر پیکرت بر خاک هامون
مادرت گردد فدای جسم بی جانت حسین جان
جان مادر تو عزیز خالق ارض و سمایی
زینت دامان من نور دو چشم مصطفایی
پس چرا در خاک و خون غلتان سر از پیکر جدایی
این چه حال است مادرت گردد به قربانت حسین جان
آمدم از خلد اندر پرسش احوال زارت
کی گمان بد این چنین بینم تن صد پار پارت
یک طرف بی سر میان لجه ی خون در کنارت
همچو گل پرپر شده جسم جوانانت حسین جان
کو سر مهر افسرت تا آن که بینی مادرت را
مادر محزون دل آزرده ی غمپرورت را
با چه حالی می کند نظاره جسم اطهرت را
تو به خون غلتیده و من گشته حیرانت حسین جان
جان مادر اندر این وادی مگر مهمان نبودی
میهمان بر امت جدت در این سامان نبودی
یا مگر تو آشنا بر قوم بی ایمان نبودی
خوش گرامی داشتندت میزبانانت حسین جان
در جهان رسم است مهمان را کنند مهر و محبت
گر مسلمان یا که کافر یا که در هر کیش و ملت
خوش پذیرایی نمودند از تو این اشرار امت
تشنه لب کشتند تو را با جمله یارانت حسین جان
گر تو را کشتند اعدا از چه در خونت کشیدند
کام عطشان رأس پاکت را چرا از تن بریدند
از تو ای آرام جان این قوم بی پروا چه دیدند
پایمال از سم اسبان کرد خصمانت حسین جان
تا شدم وارد به مقتل دیدم این جا ساربان را
منتظر گشتم که سازد برملا قصد نهان را
کرد دستانت جدا و داد آخر امتحان را
روسیه بنمود خود را نزد جانانت حسین جان
تا که بشنیدم سرت در کوفه امشب میهمان است
میهمان در خانه ی خولی و خود هم میزبان است
لیک در کنج تنور و زیر خاکستر نهان است
سوختم از این غم بی حد و پایانت حسین جان
تا شنیدم خواهرت گشته اسیر قوم کافر
کودکانت سر به کوه و دشت بنهادند یکسر
آمدم بهر تسلای دل این جمع مضطر
تا شوند فارغ دمی از بیم عدوانت حسین جان
می روم در کوفه بهر دیدن رأس منیرت
تا ببوسم آن لب عطشان و روی دلپذیرت
وعده ی ما در قیامت نزد خلاق قدیرت
تا که سازم شکوه از بیداد خصمانت حسین جان
یا حسین هر چند سوزد دل ز اندوه و عزایت
لیک سوزان تر شده از سوز هجر کربلایت
کی شود این شام هجران را سحر سازد خدایت
بر محبان خاصه بزاز ثناخوانت حسین جان
زمینه:یا حسین جان ها فدایت
#بزاز
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
۲
(امام سجاد ع)
هر زمان کنم یاد،از عزای سجاد
اشک غم بریزم،از برای سجاد
مسموم زین العابدین
مظلوم زین العابدین
نور حق امام،ساجد مطهر
روح و جان زهرا،وارث پیمبر
فخر آل طاها،نجل پاک حیدر
حجت خداوند،پادشاه امجاد
تا به یاد آرم،حزن کربلایش
نالم از دل زار،گریم از برایش
کی توان به تفصیل،گفت ماجرایش
که بر او چه ها شد،یا بر او چه رو داد
بعد قتل بابش،بود روزگارش
تا به عرض چل سال،گشت حال زارش
پر غم و پر اندوه،با دل فگارش
از جفای قوم،شوم کینه بنیاد
هر زمان که بنشست،یاد کربلا کرد
یاد فتنه های،قوم بی حیا کرد
اشک غم روانه،از دو دیده ها کرد
می کشید از دل،ناله ها و فریاد
قتل بابش او را،کرده بود دلگیر
داغ عمش او را،از همه جهان سیر
بود همچو یعقوب،سال ها زمین گیر
در فراق یاران،نوخطان ناشاد
هر زمان که نوشید،آب خوشگواری
یاد تشنگان کرد،او ز بی قراری
سیل اشک می کرد،از دو دیده جاری
تا که یاد حلق،خشک اصغر افتاد
هر زمان که یاد از،شام پر بلا کرد
یاد از آن خرابه،رنج طفل ها کرد
یاد چون ز بزم،زاده ی زنا کرد
از درون سینه،آه و ناله سر داد
خاک غم به فرقم،کان امام معصوم
عاقبت ز زهر،کینه گشت مسموم
از جفای هشام،آن لعین میشوم
لعنت خداوند،تا ابد بر او باد
ای خدا به حق،اشرف النبیین
کن زیارتش را،قسمت محبین
ده فرج به مهدی،خاتم الوصیین
از گناه بزاز،درگذر به میعاد
زمینه:بهرت آورم آب،غم مخور عموجان
#بزاز
#امام_سجاد_ع
@nohe_sonnati
۱
(مجلس یزید)
چوب از لب شه،بردار یزید
مشکن دل ما،زنهار یزید
این سر سر حسین است
این فخر عالمین است
ای خصم خدا،ای منکر دین
تا کی تو به ما،داری سر کین
بس کن دگر ای،میشوم لعین
کم کن دگر این،آزار یزید
این سر که زنی،چوبش ز جفا
در بزم شراب،بی جرم و خطا
هر لحظه بود،بر ارض و سما
ساطع ز رخش،انوار یزید
این سر که چنین،در تشت زر است
مصباح ازل،از دادگر است
این نور دل،خیر البشر است
سرشار بود،زاسرار یزید
این سر که چنین،چوبش تو زنی
این نور خداست،هم جان علی
بوییده چو گل،از مهر نبی
بوسیده لبش،بسیار یزید
این سر که ز تن،عطشان ز قفا
شمر از ره کین،بنمود جدا
دیگر تو مزن،چوبش ز جفا
اندر نظر،اغیار یزید
گاهی به سنان،گاهی به تنور
او بوده عیان،چون لمعه ی نور
دیگر بود از،انصاف به دور
با چوب زنی،هر بار یزید
تو بر سر تخت،با کبر و غرور
اسباب طرب،داری به حضور
افراط کنی،در فسق و فجور
در پیش من،افگار یزید
گه لب به لب،پیمانه زنی
گه خنده به ما،مستانه زنی
گه طعنه بر،بیگانه زنی
بر سلسله ی،اطهار یزید
باشد حرمت،در پرده ی ناز
راحت ز غم و آسوده و ساز
اما حرم،سلطان حجاز
ناراحت از این،کردار یزید
بیهوده مکن،سخریه به ما
بربند لب ای،بی شرم و حیا
این بی ادبی،تا کی به ملا
هر لحظه کنی،تکرار یزید
در محضر تو،هر ناکس پست
بنشسته ز پا،بیگانه و مست
لیکن پسر،سلطان الست
استاده به پا،بیمار یزید
کشتی تو همه،یاران مرا
از پیر و جوان،مردان مرا
دادی تو به باد،سامان مرا
خواهی چه دگر،زین کار یزید
کن رحم دگر،بر آل رسول
بر غمزدگان،بر جمع ملول
کن شرم و حیا،از روی بتول
اندیشه کن از،دادار یزید
بزاز چو زد،این شرح عزا
در دفتر و گفت،از خلق خدا
لعنت به تو باد،تا روز جزا
در هر نفس و هر بار یزید
زمینه:عباس جوان،نور بصرم
#بزاز
#مجلس_یزید
@nohe_sonnati
۳
(حضرت رسول اکرم ص)
در ماتم اشرف النبیین
صبرا لک اعظم الوصیین
در حزن عزای سرور دین
حق اجر دهد به آل یاسین
ای شاه نجف ولی دادار
از داغ نبی رسول مختار
حق اجر دهد به آل اطهار
صبرا لک ای شه دل افگار
شاه اولیا،سرت سلامت
فخر اوصیا،سرت سلامت
نور انبیا،سرت سلامت
یا فاطمه رفت از کنارت
غمخوار تو باب تاجدارت
پر خون شده قلب داغدارت
صبرا لک بر دل فگارت
امه الهدی،سرت سلامت
خیره النسا،سرت سلامت
زهره الکسا،سرت سلامت
در ماتم جد مهربانت
خون گشته روان ز دیدگانت
آتش زده حزن وی به جانت
قربان تو جان شیعیانت
شاه دین حسن،سرت سلامت
نور ذوالمنن،سرت سلامت
مفخر زمن،سرت سلامت
ای شبل علی عزیز زهرا
ای نوگل گلستان طاها
زین درد الیم و رنج عظمی
صبرا لک بر دل تو مولی
شاه دین حسین،سرت سلامت
ماه عالمین،سرت سلامت
شمس مشرقین،سرت سلامت
ای زینب زار داغدیده
محنت زده و الم رسیده
کس مثل تو در جهان ندیده
یک بار گران ز غم کشیده
امه المصاب،سرت سلامت
دخت بوتراب،سرت سلامت
ای قمر نقاب،سرت سلامت
تو یک زن و این همه مصایب
شرح الم تو از عجایب
گردیده فزون تر از کواکب
بالله که بود بسی غرایب
ای به غم قرین،سرت سلامت
زار و دلغمین،سرت سلامت
خسته و حزین،سرت سلامت
یک روز ز ماتم پیمبر
یک روز ز داغ مام اطهر
یک روز ز قتل باب حیدر
گردید دلت فگار و مضطر
زین همه مصاب،سرت سلامت
ناید به حساب،سرت سلامت
زار و دل کباب،سرت سلامت
یک روز نظر کنی حسن را
لخت جگر وی و لگن را
آن زردی صورت و بدن را
وان بی کسی شه زمن را
ای اسیر غم،سرت سلامت
عمه الامم،سرت سلامت
آه از این الم،سرت سلامت
یک روز نظر کنی به میدان
صد چاک تن حسین عریان
بی غسل و کفن در آن بیابان
در گرمی آفتاب سوزان
بهر آن غریب،سرت سلامت
درد و غم نصیب،سرت سلامت
عصمت مجیب،سرت سلامت
با این همه رنج و محنت و غم
گردید نصیب تو به عالم
دردا که اسیری تو اعظم
گردید به عالمی مسلم
ای شکسته بال،سرت سلامت
زار و خسته حال،سرت سلامت
برده بس ملال،سرت سلامت
آن محنت کوفه یا که شامت
آن طعن عدو و خاص و عامت
وان بزم یزید بد مرامت
با رأس برادر کرامت
زد چوب جفا،سرت سلامت
آن شوم دغا،سرت سلامت
غافل از خدا،سرت سلامت
ای عصمت کردگار سبحان
شرح غم تو به قلب سوزان
بزاز سرود در خراسان
خواهد ز تو حاجتش به دوران
گوید به نوا،سرت سلامت
با اهل عزا،سرت سلامت
روحنا فدا،سرت سلامت
زمینه:دست بالا جوابدار
#بزاز
#حضرت_رسول_اکرم_ص
@nohe_sonnati
۲
(امام حسن عسکری ع)
در ماتم عسکری شه دین
صبرا لک خاتم الوصیین
ای حجت خالق معظم
وی ناجی دین و خلق عالم
در حزن و عزای شاه اکرم
صبرا لک بر دل تو زین غم
صاحب الزمان،سرت سلامت
فخر انس و جان،سرت سلامت
سرور جهان،سرت سلامت
ای وارث مسند و وصایت
وی حافظ پرچم ولایت
باب تو حسن مه هدایت
مسموم شد از ره جنایت
رفت از جهان،سرت سلامت
جانب جنان،سرت سلامت
زار و خسته جان،سرت سلامت
شاها پدر بزرگوارت
شد کشته و رفت از کنارت
خون گشته دل غمین زارت
صبرا لک بر دل فگارت
پیشوای دین،سرت سلامت
میر متقین،سرت سلامت
ای به غم قرین،سرت سلامت
شاها غم باب تاجدارت
بسیار نمود بی قرارت
اجری به سزا ز کردگارت
بر تو به تبار سوگوارت
مصطفی خصال،سرت سلامت
مرتضی کمال،سرت سلامت
ماه بی مثال،سرت سلامت
فریاد ز رنج پر الیمت
بنموده تو را عدو یتیمت
تنهایی این غم عظیمت
آتش زده بر دل رحیمت
از داغ پدر،سرت سلامت
دل پر از شرر،سرت سلامت
دیده پر گهر،سرت سلامت
ای سیف خدا هژبر نامی
در ماتم والد گرامی
یاران تو عارفان و عامی
با منتظران تو تمامی
گویند به نوا،سرت سلامت
در بزم عزا،سرت سلامت
ای نور خدا،سرت سلامت
یک سو غم باب بی قرینت
یک سو غم جد بی معینت
توأم شده بر دل حزینت
کی می رود از دل غمینت
بهر آن غریب،سرت سلامت
آن به خون خضیب،سرت سلامت
شاه غم نصیب،سرت سلامت
باب تو حسین امام امجاد
شد تشنه جدا سرش ز بیداد
با اکبر نوجوان ناشاد
با قاسم تازه گشته داماد
تن به خون تپان،سرت سلامت
جمله نوخطان،سرت سلامت
عباس جوان،سرت سلامت
اصغر ز عطش که بود بی تاب
پژمرده چو غنچه از غم آب
بردش بر مردمان ناباب
گیرد پدرش برای او آب
خورد زخم تیر،سرت سلامت
جای آب و شیر،سرت سلامت
کودک صغیر،سرت سلامت
ای میر فلک سپاه الغوث
دینت شده بی پناه الغوث
افتاده ز عز و جاه الغوث
بی غمرس و دادخواه الغوث
ای اصل وجود،سرت سلامت
در بود و نبود،سرت سلامت
بَزّاز سرود،سرت سلامت
زمینه:دست بالا جوابدار
#بزاز
#امام_حسن_عسکری_ع
@nohe_sonnati
۴
(حضرت زهرا س)
رفتی ز برم،ای فاطمه جان
خون شد جگرم،ای فاطمه جان
رفت از کنارم فاطمه
بد غمگسارم فاطمه
سلطان نجف،در لیل و نهار
بر خاک بتول،می کرد گذار
می گفت چنین،با حال فگار
رفتی ز برم،ای فاطمه جان
ای عالمه ی،خلاق جلی
ای فاکهه ی،بستان نبی
ای کوکبه ی،اقبال علی
والا گهرم،ای فاطمه جان
بردار سری،ای مونس جان
از خاک لحد،کن چهر عیان
تا در بر تو،اسرار نهان
یک یک شمرم،ای فاطمه جان
ای نیره ی،اقلیم حیا
ای رایحه ی،گلزار وفا
ای عالمه ی،انوار هدی
دلخون نگرم،ای فاطمه جان
ای جان علی،آرام علی
از داغ تو شد،ایام علی
تاریک تر از،هر شام علی
نور بصرم،ای فاطمه جان
فریاد اجل،با هرچه شتاب
بگرفت تو را،در عهد شباب
در بستر گور،بنمود به خواب
پیش نظرم،ای فاطمه جان
ای فاطمه شد،تا قطع وصال
با جیش غمم،در جنگ و جدال
افکنده مرا،غم در همه حال
اندر خطرم،ای فاطمه جان
از بعد تو ای،جانانه ی من
پاشیده ز هم،کاشانه ی من
کاشانه شده،غمخانه ی من
در چشم ترم،ای فاطمه جان
از بعد تو ای،شایسته خصال
بیت نبوی،رفته ز جلال
گردیده کمان،مانند هلال
پشت و کمرم،ای فاطمه جان
برخیز رویم،ای محرم راز
سجاده ی من،هنگام نماز
یک بار دگر،بنمای تو باز
از راه کرم،ای فاطمه جان
از بعد تو با،صد شیون و شین
خواهند تو را،از من حسنین
گاهی به حسن،گاهی به حسین
سوزد جگرم،ای فاطمه جان
هر گاه روم،از خانه به در
در فکر توام،با دیده ی تر
در خانه روم،تا وقت سحر
کوکب شمرم،ای فاطمه جان
بردار سری،آیینه ی ذات
تجدید نما،ایام حیات
ده خاطرم از،غم ها تو نجات
بار دگرم،ای فاطمه جان
برخیز و رویم،ای نور دو عین
خاموش نما،زاری حسین
از مهر بگیر،در بین یدین
آن دو پسرم،ای فاطمه جان
برخیز و رویم،کلثوم فگار
دلخسته ببین،با زینب زار
آن ها ز غمت،بی صبر و قرار
من نوحه گرم،ای فاطمه جان
بزاز ز دل،کن ناله مدام
بر حال علی،سلطان انام
می گفت همی،با سوز کلام
رفتی ز برم،ای فاطمه جان
زمینه:عباس جوان،نور بصرم
#بزاز
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati