eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
12.6هزار دنبال‌کننده
353 عکس
29 ویدیو
1 فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
ز دامان مام درخشان زینب عیان شد مه روی رخشان زینب مه و مهر زهرا و حیدر قرین شد وز آن شد عیان نجم تابان زینب بنازم بدین نجم آن مهر و این مه که شد مهر و مه مات و حیران زینب مهین بانوی بانوان آن که مریم چو فضّه بود از کنیزان زینب به پنجم ز ماه جمادیِّ اوّل بُوَد عید میلاد ذی‌شأن زینب پیمبر به مسجد درون با علی بُد که شد فضّه تبریک گویان زینب روان شد نبی با علی سوی خانه که بیند رخِ پرتو افشان زینب گرفتش به بر تا زند بوسه از جان به لعل و عقیقِ بدخشان زینب ولی هیچ از گریه ساکت نگشتی دو چشم گهرریز گریان زینب نهادی به دامان بابش که شاید شود کم سرشک چو باران زینب نگردید آرام و بنهاد او را به ذیل حسن بحر احسان زینب ولی در بر مجتبی هم نگشتی کم از ناله و آه و افغان زینب که ناگه بیامد حسین آن‌ که بودی ز روز ازل مونس جان زینب چو چشمش به چشم حسین اوفتادی شد آرام آن قلب سوزان زینب بخندید بر روی سلطان عطشان که ای یار هم‌عهد و پیمان زینب تو را هم‌سفر در ره کربلایم از امروز تا روز پایان زینب سر من به دامانت امروز و فردا سر تو بُوَد زیب دامان زینب من آن روز رگ‌های حلقت ببوسم گر امروز بوسی تو چشمان زینب مَنَت میهمان در مدینه ولی تو به ویرانه ی شام، مهمان زینب خدایا به خون گلوی شه دین الهی به موی پریشان زینب گذر از گناهان «خوشدل» که باشد چو این انجمن از غلامان زینب @nohe_sonnati
هر کجا مرغ اسیری است، ز خود شاد کنید تا نمرده است، ز کنج قفس آزاد کنید مُرد اگر کنج قفس، طایر بشکسته پری یاد از مردن زندانی بغداد کنید چون به زندان به ملاقات محبوس روید از عزیز دل زهرا و علی یاد کنید کُند و زنجیر گشائید، ز پایش دم مرگ زین ستمکاری هارون،همه فریاد کنید چار حمال، اگر نعش غریبی ببرند خاطر موسی جعفر، همه امداد کنید تا دم مرگ، مناجات و دعا کارش بود گوش بر زمزمه ی آن شه عباد کنید پسرش نیست که تا گریه کند بر پدرش پس شما گریه بر آن کشته ی بیداد کنید نگذارید که معصومه خبردار شود رحم بر حال دل دختر ناشاد کنید @nohe_sonnati
سر شب تا به سحر گوشه ی زندان چه کنم دل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضا گاه چون شمع مرا سینه ی سوزان چه کنم آرزویم به جهان دیدن روی پسر است سوختم، سوختم از آتش هجران چه کنم؟ کنج زندان بلا گشته ز هجران رضا تیره شد روز من از شام غریبان چه کنم نه رفیقی به جز از دانه ی زنجیر مرا نه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم به خدا دوری معصومه و هجران رضا می کشد عاقبتم گوشه ی زندان چه کنم از وطن کرده مرا دور، جفای هارون من دل خسته ی سرگشته و حیران چه کنم گلی از خار ندید این همه آزار که من دیدم از  طعنه ی این مردم نادان چه کنم سر نگو کاش شود خانه ی هارون پلید که چنین کرد مرا بی سر و سامان چه کنم؟ @nohe_sonnati
دوبیتی سلام ما به وهب باد و شیر مادر او! که داد درس شهامت به او و همسر او نخست بود مسیحىّ و فیض اسلامش شد آبروى وى و مکتب پیمبر او   ▪️ یا واهب العطایا! آمد وهب به سویت تا آبرو بگیرم از فیض آبرویت یا دافع البلایا! افتاده در بلایم یا مُطلق الاُساری! گشتم اسیر مویت ▪️ شد به میدان فداکاری، «وهب» آن مسلمان‌خوی نصرانی‌نصب کاو به عکس اهل ظاهر از درون داشت ره با آن خدایی‌رهنمون ▪️ گر تو مشتاق حقی، بگْذر ز غیر که خداجویی چه در کعبه، چه دیر آن شنیدم کز نصارا بُد «وهب» وز صلیب و دیر نامد محتجب ▪️ هان! سعادت بنْگر و توفیق رب ای شگفت! از قصّه‌ی «امّ‌الوهب» بودی اندر جیش و لشکرگاه شاه نوجوانی، مظهر لطف اله   ▪️ چون وهب شد غمگسار رهبر آزادگان امر مادر را شنید و رفت و کرد ایثار جان همسرش آمد به بالینش که دیداری کند هر دو گردیدند شهید راه داور همزمان ▪️ وهب ای یار وفادار حسین که شدی یاور و غمخوار حسین همسرت همره تو گشت شهید دهدت اجر تو دادار حسین @nohe_sonnati