eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
12.6هزار دنبال‌کننده
353 عکس
29 ویدیو
1 فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب شميم آمدن گل رسيده است يعنی گلی به گلشن هستی دميده است جانبخش‌تر ز رايحه‌ی گلشن بهشت برما نسيم مرحمت حق وزيده است ازآسمان هفتم خود نور كردگار خطی زنور تا به مدينه كشيده است مهری به روشنایی آئينه‌ی عفاف ازنور لايزال خودش آفريده است درآسمان نوشت كه معصومه نام اوست نامی كه روشنایی قدر و مقام اوست موسي كه از رسيدن او باخبر شده درطور خويش شاهد نور شجر شده لبخند گرم او به همه می‌دهد نشان آثار شادمانی او بيشتر شده از نجم ثاقبی كه دميده به دامنش آغوش نجمه جلوگه آن قمر شده شكرانه‌ی شكفتن آن بانوی عفاف موسی نشسته گرم نماز سحر شده خيل فرشتگان به فلک مات مانده‌اند ازآسمان به مقدم او گُل فشانده‌اند ای دل مدينه از همه جا ديدنی‌تر است از كعبه، از محيط صفا ديدنی‌تر است روكن براين حريم كه از مسجدالحرام اين قبلگاهِ اهل ولا ديدنی‌تر است او سيب سرخ گلشن موسی بن جعفر است يعنی كه از بهشت وفا ديدنی‌تر است از هركه شادمان شده در اين بهارِ عشق گلخنده‌ی امام رضا ديدنی‌تر است روبر حريم قدسی اين دلنواز كن عيدی دهد امام، تو دستی دراز كن اين فاطمی‌نسب كه بود فاطمی مرام آئينه‌ای ز عصمت او را گرفته وام من عاجزم ز درك مقام كسی كه هست هم بر امام دخترو هم خواهر امام او آن كريمه‌ای‌ست كه ازفيض حق بُوَد خير كثير بر همه عالم علی الدوام هرروز درحريم بهشتی او ز عرش خيل ملك رسند حضورش به احترام زيبد به او كه آينه‌ی ذات كوثرست او كوثر مقدس موسي بن جعفرست ای افتخار مكتب قرآن خوش آمدی ای خواهر امام خراسان خوش آمدی هرچند درمدينه شكفتی چوگل، ولی بانوی آفتابی ايران خوش آمدی گنجينه‌ی عفاف و شرفنامه‌ی حيات آئينه‌ی نجابت و ايمان خوش آمدی بال فرشتگانِ خدا فرش راه توست روشن‌ترين سپيده‌ی دل‌ها نگاه توست شهر علوم قم زتو و خود عليمه‌ای در علم و فضل و دانش و تقوا فهيمه‌ای گويند عالمانِ جهان برتو عالمه اجداد تو حكيم جهان، تو حكيمه‌ای قدرت فزون تراست از آن چه سروده‌اند ساره چو هاجرست براين در نديمه‌ای حاجت رواست سائل درگاه جود تو ازبس رئوف هستی و بس كه كريمه‌ای هركس غريب بردرت آمد غريب نيست ازچشمه‌ی عنايت تو بی نصيب نيست بابرقی از نگاه تو رخشنده می‌شوم با آفتاب مهرتو تابنده می‌شوم احساس سرفرازی‌ام از باتو بودن است ای سرفراز، بی تو سرافکنده می‌شوم ازشعر نارسا و ازاين كوتهیِ طبع باردگر حضور تو شرمنده می‌شوم لطفت هميشه شامل حالِ «وفایی» است ازاين مرام توست كه دل زنده مي‌شوم اين شعر رابه پاي محبّت حساب كن آئينه‌ی وجود مرا نابِ ناب كن @nohe_sonnati
در کنار خوب‌ها گمراه می‌آيد حرم با تمام زائرانش راه می‌آید حرم هیچ‌فرقی نیست بین زائرانش، چون‌که هم، بنده می‌آید حرم، هم شاه می‌آید حرم لحظه‌ای خالی نمی‌ماند اگر دقت کنیم روزها خورشيد و شب‌ها ماه می‌آيد حرم رتبه‌ها برعکس دنیا می‌دهد اینجا جواب کوه از شوقِ تو مثلِ کاه می‌آید حرم هرکه می‌خواهد ببیند قطعه‌ای از عرش را راه خود را می‌کند کوتاه؛ می‌آيد حرم بُعد منزل نيست وقتی که سفر روحانی است هردلی هرجا بگويد "آه" می‌آيد حرم خوش‌به‌حال هرکسی که ساکن شهر قم است گاه می‌آيد حرم، بی‌گاه می‌آيد حرم.... @nohe_sonnati
خانه‌های آن کسانی می‌خورد در، بیشتر که به سائل می‌دهند از هرچه بهتر بیشتر عرض حاجت می‌کنم آن‌جا که صاحب‌خانه‌اش پاسخ یک می‌دهد با ده برابر بیشتر گاه‌گاهی که به درگاه کریمی می‌روم راه می‌پویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر زیر دِین چارده معصومم اما گردنم زیر دِین حضرت موسَی‌بن‌جعفر بیشتر گردنم در زیر دیِن آن امامی هست که داده در ایرانِ ما طوبای او بَر، بیشتر آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است با سلامش می‌کند قم را معطر بیشتر قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر قصد این بار قصیده از برادر گفتن است ورنه می‌گفتم از این معصومه‌ خواهر بیشتر من برایش مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم بودنم را می‌کنم این‌گونه باور بیشتر مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر پیش تو شاه و گدا یکسان‌ترند از هر کجا این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر ای که راه انداختی امروز و فردای مرا! چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیشتر از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر بر تمام اهل بیت خویش حسّاسی ولی جان زهرا چون شنیدم که به مادر بیشتر... بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند... @nohe_sonnati
دور و بر خود می‌كشی مأنوس‌ها را إذن پریدن می‌دهی طاووس‌ها را وا می‌كنی سمت كویرِ این حوالی با لطف پاكت پای اقیانوس‌ها را «امید» دارویی‌ست در دارالشفایت كه با سخاوت می‌دهی مأیوس‌ها را با آن دم قدسی خود شب‌های جمعه رونق بده «یا نور و یا قدّوس»‌ها را هر شب به یاد غربت شهر مدینه روشن كنیم اینجا همه فانوس‌ها را ای آبروی آب‌های این حوالی سمت شما باز است این دستان خالی وقتی كه من از ماه می‌گیرم سراغت می‌آورد دل را میان كوچه باغت هفت آسمان، صدها ستاره می‌شمارد هر شب به پای درس‌های چلچراغت تو آیه‌های سورهٔ نوری، چگونه پیدا كنم من راه خود را بی‌چراغت؟ این لاله‌هایی كه به دامانت نشسته تفسیر خوبی می‌شود از درد و داغت انگار... نه من حتم دارم در بهشتم آن لحظه‌ای كه می‌نشینم در رواقت ما لایق صحن و سرای تو نبودیم همسایهٔ خوبی برای تو نبودیم تو مهر زهرا را میان سینه داری مهری كه با آن اُلفتی دیرینه داری از بس كه آه زائرانت را خریدی ایوان زیبایی پر از آئینه داری هر صبح جمعه میزبان ندبه‌هایی این است آن عهدی كه با آدینه داری تو از مدینه، كربلا، شام و خراسان غم‌های بی‌اندازه‌ای در سینه داری از نسل كوثر، معنی خیر كثیری «با عشق،‌ خویشاوندی دیرینه داری» فرسنگ‌ها راه است از ما تا صفایت قربان آن صحن و سرای باصفایت از ابتدا هم بود مشهد، مقصد تو پل می‌زنم تا مقصدت از مشهد تو عطر گل یاس از ضریحت می‌تراود این مرقد زهراست یا كه مرقد تو عشق تو دریا را به ساحل می‌كشاند ماه آبرو می‌گیرد از جزر و مد تو خورشید دارد آرزو‌هایی طلایی وقتی كه می‌آید كنار گنبد تو من شاعرت هستم ولی مثل همیشه شعری ندارم تا كه باشد در حد تو من می‌نویسم بر روی سنگ مزارم بانو! همیشه بوده از تو اعتبارم @nohe_sonnati
از هرکسی به غیر شما رو گرفته‌ایم برگیم و با نسیم حرم خو گرفته‌ایم هوهوی باد در حرمت موج می‌زند او را به خدمت تو اذان‌گو گرفته‌ایم گرد و غبار از دل خود پاک می‌کنیم در صحن اگر که دست به جارو گرفته‌ایم بر شانه‌ی رواقت اگر گریه می‌کنیم از ابرهای صحن تو الگو گرفته‌ایم ای ساحل امید! کنار ضریح تو هربار یاد کشتی پهلو گرفته‌ایم مهر تو را که ضامن ما روز محشر است از آستان ضامن آهو گرفته‌ایم @nohe_sonnati
ای روزهای تار! ای شب‌های دور از ماه ای بیقراری‌های دائم با دلم همراه ای بغض‌هایی که می‌آیید از سفر ناگاه باری اگر شوق سفر دارید بسم الله ای بغض‌های بیقرار روز و شب‌هایم من نیز مانند شما دلتنگ زهرایم   هرچند گریانم تبسم می‌کنم امشب بی‌تاب، رو بر جانب قم می‌کنم امشب در کوچه‌هایش خویش را گم می‌کنم امشب انگار با زهرا تکلم می‌کنم امشب در قاب عکسی خالی از قبری که ناپیداست با قم، نمایی دیگر از آن آشنا پیداست ای آشنای بیقراری‌های این مردم با تو رسیده تا مدینه پای این مردم رنگ حقیقت یافته رؤیای این مردم یا فاطمه! یا حضرت زهرای این مردم ای حامی امروز من، فردا مرا دریاب یا فاطمه! در حشر، چون دنیا مرا دریاب اما جدا کن شاعر از غم حال دفتر را بشنو صدای خنده‌ی موسی بن جعفر را دریاب شور اشک‌های شوق مادر را حالا بیا و ثبت کن ذوق برادر را معصومه خانم چشم تا وا می‌کند امشب دیده به رخسار رضا وا می‌کند امشب آن شب مدینه شاهد زهرای دیگر شد از عطر یاس فاطمه دنیا معطر شد شأن نزولش آیه‌های سبز کوثر شد آن‌روز در تقویمِ شیعه روز دختر شد بانوی عالم! حفظ کن دنیا و دینم را دریاب خانم! دختران سرزمینم را در خاک مرده بذرهای علم می‌کاری فیض حضورت در تمام حوزه‌ها جاری در سایه‌ات دفنند عالِم‌های بسیاری گلپایگانی، حائری، علامه، خوانساری شاگردهای مکتبت استاد افلاکند صدها چو بهجت در جوار تربتت خاکند آه ای کریمه! ای ملیکه! عمه‌ی سادات! با کوله‌باری آمدم لبریز از حاجات برگشتن از پیش تو با دست تهی هیهات پس باز قسمت کن که مثلِ اغلبِ اوقات تا که به زودی زائر صحن رضا باشم آقا بخواهد اربعین را کربلا باشم @nohe_sonnati
آمد و بار دگر جان جهان احیا شد گوهری از صدف بحر ولا پیدا شد گوهری پاکتر از آب برون شد ز صدف گوهری از صدف نسل شهنشاه نجف گوهری کو به همه اهل جهان قائمه است فاطمه باشد و چون مادر خود فاطمه است عالم از یُمن قدومش چو گلستان گشته باب حاجات همه ساقی مستان گشته می بریزد ز شعف باده دهد از کوثر گردد از شوق فلک دور سر این دختر دختر باب الحوائج به جهان آمده است خواهر شمس شموس، فخر زنان آمده است نجمه از دامن خود اختر و کوکب آورد خواهری بهر شهنشاه چو زینب آورد بنویسید بر این سر در منظومه ی نور که خوش آمد به جهان فاطمه، معصومه ی نور بنویسید بر این سر در منظومه چنین که به انگشتری قم شده معصومه نگین چارده نور همه صاحب منظومه شدند همگی عاشق بر زینب و معصومه شدند نور در نور چه کم دارد از این منظومه همره فاطمه و زینبش این معصومه نجمه نور دگر از جلوه ی داور آورد جلوه ی دیگری از سوره ی کوثر آورد آسمان بر قدمش کوکب و اختر ریزد ساقی امشب ز شعف باده به ساغر ریزد نام او فاطمه است و به نسب هاشمی است سر به تا پای وجودش همه اش فاطمی است گر رضا بر سر خود تاج امامت دارد خواهرش نیز به سر تاج کرامت دارد این که کان کرم و بخشش و جود است و عطاست دختر موسی جعفر بود و اخت رضاست این که همراه خودش بوی جنان آورده شیخ عباس قمی در حرمش پرورده این که معصومیت از روی مهش می ریزد مریم از روی ادب بر قدمش برخیزد او دلی پاکتر از وسعت دریا دارد نفسی پاک چو انفاس مسیحا دارد او که از فیض دمش فیضیه برپا شده است از دم قدسی او زنده مسیحا شده است ای فدای کرمت عمه ی سادات سلام جان فدای حرمت قبله ی حاجات سلام کیست آن کس که به تو همسر لایق گردد؟ خار آیا که شود یار شقایق گردد؟ هر گلی را که ببویم ز طربناکی باغ یا رضا گویم و معصومه وَ یا شاه چراغ عصمت اللهی و ناموس خدایی بانو تو عقیق شرف الشمس رضایی بانو زائر فاطمه آید به حضورت سوی قم جان فدای حرم و بارگه بانوی قم طعنه ها قم به مدینه زده باور دارد چقدر فاطمه دلبسته و زائر دارد حرم مادر سادات از این پس این جاست چقدر گنبد و گلدسته و صحنش زیباست چه ضریحی که زند طعنه به جنات علا چه ضریحی که بود مرقد ناموس خدا چه ضریحی که ملائک همگی سجده گرند محضر مادر سادات ز جان سجده برند در بقیع گر حرم حضرت او گم شده است لیک پیدا حرم فاطمه در قم شده است سر درِ جنت الاعلا ش چه زیبا بنوشت می شود باز به قم یک دری از باب بهشت از کرم تا که به قم منزل و مأوا کردی گره از کار همه خلق جهان وا کردی با نفس های مسیحای تو قم جان دارد گندمش معجز شیرینی سوهان دارد ای حریم تو به از روضه ی رضوان بانو کاش می شد که به پای تو دهم جان بانو ما به درگاه شما این همه حاجت داریم از کرامات شما فاضل و بهجت داریم روز محشر ز لحد رقص کنان برخیزیم تا که دامان شما بهر شفاعت گیریم @nohe_sonnati
هیـچ مصــداقی ندارد مرقدت الّا بهشت زیر این گنبد برایــم می شود دنیا بهشت می نویسم فاطمه می خوانمــت عشق رضا می نویسم شهرقم می خوانمش آن رابهشت یک در ازجنت به سمـت شهر ما وا می شود پـس نـدارم راهِ طولانی از اینجـا تا بهشـت جایگاه این حــرم بالاتراز ایـن حرف هاست در دل زوار صحنت می شـود پیــدا بهشـت دختر موســی بن جعفر با توثابت شد به ما می شود باشد به زیر پای دخــترها بهشـت! مـرقد زهراسـت در آغـوش گـــرم مرقـدت پس شده این شهر با عطر دو تا زهرا بهشت بارگاهِ پـاک تـو باشــد حــریـمِ اهـل بیـت هر مکانی این چنین والا نشـــد حتّی بهشت گرچه جنت می شود واجــب به زوارت ولی مانده ام بین دو راهی اینکه اینجا یابهشت؟ در کنـارت بهترین تقـدیرها ســهـم من است سـایه ســار امــن تـو فـرقی نـدارد با بهشت @nohe_sonnati
ای آیـــنه ی فاطـمــــه در نـور اصـــالت رخشـــنده ترین گوهــــر دریای نجـابت کوثـر ز تو جـــاری شـده در میهن ایران عــالــم به فــدای تو و ایـــن عزّ و جلالت هم ناطق قــــرآنی و هم سوره ی نوری تفســـیـر مبیـــن هـــــمـــه آیات کرامت قم را حــرم خویـــش نمـــودند ائمه از بـــس بـه گل روی تـو دارند ارادت روشن شده از نـور رخــــت عالم امکان هم خواهر خورشیدی و هم نجم هدایت دارد پــدر از داشـتنت فخــر و مباهات فـرمــــوده مکـــرر، پــدرت باد فدایت از فیض تو بگشـوده خـداوند بـه جنّت یک باب ز قـم از طرف صحن و سرایت شد کامـروا هـر که دخیل حــرمـت شد ای مظهر لطـف و کَــرم و مهر و سـخاوت گر سبز شد از مقدم تو دشـت "شقایق" با عشــق تو نائل شـده بـر گنج سعادت @nohe_sonnati
آمدی تا که جهان با تو منور باشد پدرت مثل نبی صاحب کوثر باشد با تو هر دختری از اوج فراتر باشد خاک قم از قدمت قیمت گوهر باشد تویی آن دختر دُردانه ی آل طاها حرم فاطمه در صحن تو باشد پیدا آمدی تا که پدر با تو سرافراز شود باب حاجات، به روی همه کس باز شود عشق بار دگر از نام تو آغاز شود سایه ات بر سر ما باعث اعجاز شود آمدی تا به جهان درس کرامت بدهی به دعاهای همه رنگ اجابت بدهی آمدی خواهر خورشید ولایت باشی زینب دیگری از نسل کرامت باشی نور چشم پدر و مهر هدایت باشی در کویر آمده و چشمه ی رحمت باشی چشمه سار کرم و لطف مدامی بانو فاطمه سیرت و معصومه مقامی بانو حرم قدسی تو مأمن هر شاه و گداست صحن آیینه ی تو جلوه گر نور خداست شیعیان را حرم و گنبد تو قبله نماست تا قیامت به خدا مِهر شما در دل ماست باب جنت به حریم تو گشوده است خدا غزل ناب تو را نغز سروده است خدا شب میلاد تو تا عرش چراغان شده است آسمان در قدمت آینه بندان شده است ماه در هاله ای از شرم تو پنهان شده است کامل از آمدنت ماه خراسان شده است دشت ها غرق "شقایق" شده از شوق وصال دختری جز تو نبوده است به این وجه کمال @nohe_sonnati
ترکیب بند در ۱۲ فراز فراز اول نسیمی گل فشان آمد خوش آمد به هر سو بانشان آمد خوش آمد قرار جان نجمه مثل خورشید به بام کهکشان آمد خوش آمد زمینِ تیره را آیات رحمت فرود از آسمان، آمد خوش آمد یگانه کوکبی که از فروغش شود روشن جهان آمد خوش آمد رضارا در خراسان و مدینه قرار جسم و جان آمد خوش آمد بگو از هر طرف نور هدایت به سوی این و آن آمد خوش آمد به دیدار قم پاییز دیده بهار جاودان آمد خوش آمد برآمد از افق با زینت و فر فروغ دیدهٔ موسی بن جعفر ◾️ فراز دوم به شوق عطر گیسوی مدینه دلم پر می کشد سوی مدینه مشام باغ جان گردید خرّم به بوی عطر مینوی مدینه به صبح اول ذی قعده چون گل معطر شد دل از بوی مدینه به باغ زندگی شد شاد و خوشبو دل و جان از گل روی مدینه فدای جان آگاهی که چون سرو ستاده بر لب جوی مدینه منم فرمان بر آن مقتدایی که باشد یار و دلجوی مدینه الهی تا سحرگاه قیامت نیفتد خم به ابروی مدینه الهی هرگز این نای خدایی ننالد از غم روز جدایی ◾️ فراز سوم دوباره دل به سینه بال و پر زد به هر خانه رسید از شوق در زد برآور دست شادی باز، کز مهر مه ذی قعده چون خورشید سر زد به باغ زندگی در روز دختر مدینه بار دیگر گل به سر زد شب میلاد، این فرزانه دختر گلِ لبخند بر روی پدر زد غم از دل رفت و باز آوای شادی سراز بام فلک شب تا سحر زد گلی سرزد به گلزار امامت که عطرش طعنه بر گلبرگ تر زد گلی که عطر میلادش به هر باغ به جسم و جان درد و غم شرر زد گلی از گلشن پاکیزه جانی که اورا حضرت معصومه خوانی! ◾️ فراز چهارم ولی این شهر جانش نیست در بر گل باغ جِنانش نیست در بر اگر شوق سفر در دل ندارد امیر کاروانش نیست در بر اگر راهش گذشت از کوچهٔ چاه فروغ دیدگانش نیست در بر به باغ لب ندارد خنده زیرا نگاهِ باغبانش نیست در بر مگو رفته رضا سوی خراسان بگو جان جهانش نیست در بر مجو دیگر گلاب از جوی این باغ که آن سرو روانش نیست در بر فغانی بر نیاید از دلی چون مدینه هم زبانش نیست در بر برادر را ببیند تامگر باز بگو خواهر بر آرد بال پرواز ◾️ فراز پنجم نهد تاج شرف تا بر سرِ قم برون شد از مدینه افسرِ قم به یمن مقدم معصومه چون گل شده خوشرنگ و بو دور و بر قم گرامی خواهری که چون برادر شده انوار او روشنگر قم مهی شد در افق پیدا که مهرش نهاده تاج عزّت بر سر قم مهی که از فروغ جاودانش منوّر شد چراغ باور قم مهی که بارها شد با نگاهش بلا دور از دل گل پرور قم پس از گل های خوشبوی خراسان ندیدم خوش تر از برگ و بر قم خراسان از رضا چون گل مصفاست قم از احسان معصومه شکوفاست ◾️ فراز ششم چو آمد سوی قم آن مهر آیین شدش مهر آفرین آیینهٔ دین به دست روشن خورشید افتاد به پایش ماهتاب برج تمکین به استقبال او رفتند از قم بزرگان و رجال پاک آیین به بزم شادی اش خواندند مردم که اورا کس نخواهد دید غمگین فرستادند چون گل، پیر و برنا درود بی کران بر آل یاسین به بیت النور ساکن شد که شاید نیفتد مثل گل در دست گلچین ولی مرغ دلش تا خواند آواز به سوی آسمان ها کرد پرواز ◾️ فراز هفتم شنیدم از مدینه تا خراسان سخن ها داشت در دل با خراسان مهین بانوی آگاهی که بودش دلی باغم هماوا تا خراسان مگر دارد خبر آن جان آگاه که دارد بند غم بر پا خراسان مگر پی برده آن بانو، که دیده رضارا بی کس و تنها خراسان بیا که حضرت معصومه گوید غم و اندوه خودرا با خراسان شده با او چو نی هم ناله از درد به هر پنهان و هر پیدا خراسان به یاد آن دو نور چشم زهرا دریغا دارد و دردا خراسان خراسان همدم باغ بهشت است به دستش خطّ سبزِ سر نوشت است ◾️ فراز هشتم مهی که چلچراغ چشم زهراست منوّر از فروغش بزم طاهاست مهی که از نگاه تابناکش پر از نور هدایت جان دنیاست مهی که همچو مهر عالم افروز در این وادی همیشه در تجلّیٰ ست حریم حضرت معصومه در قم پناهِ جسم و جان پیر و برناست مشام قم معطر گشته از او که مثل باغ جنّت روح افزاست بخواه از او چو من حاجات خودرا که از او هرچه خواهد دل مهیّاست بگیرد تا از او حاجات خود را به پای هر گلی دست تمنّاست همان که دارد از زهرا نشان ها نشان ها دارد از او کهکشان ها ((((ادامه در صفحه بعد)))) 👇👇👇 @nohe_sonnati
◾️ فراز نهم تورا عطر گلستان است خواهر شمیم باغ و بستان است خواهر به هرجا می روی جان برادر! تورا شمع شبستان است خواهر از آن روزی که رفتی از مدینه به صبح و شام، نالان است خواهر همیشه همدم اندوه، تا صبح به شام تار هجران است خواهر برادر را به دشت آرزوها نسیم باغ رضوان است خواهر به دل دارد غم و رنج برادر اگر سر در گریبان است خواهر عزیز جان معصومه کجایی؟ که از هجرت پریشان است خواهر کجایی ای که با من هم زبانی مرا نور دل و آرام جانی؟! ◾️ فراز دهم تویی آرام جان من برادر! گلِ باغ جِنان من برادر! چو شمع انجمن داغ فِراقت زده آتش به جان من برادر! مدینه بی تو همچون شام تار است به چشم گل فشان من برادر! به دون دیدن رویت نیاید تبسم بر لبان من برادر! به جز نام رضا شب تا سحرگاه نیاید بر زبان من برادر! شده مثل زمین ابری پس از تو دل هفت آسمان من برادر! تو از شهر پیمبر رفتی و رفت فروغ از دیدگان من برادر! ندارد طاقت دوری دگر دل شده کار دلم بعد از تو مشکل @nohe_sonnati