eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
11.3هزار دنبال‌کننده
345 عکس
11 ویدیو
1.3هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
۳ (امام سجاد ع) وارث پیمبر،زین العابدین است نور چشم حیدر،فخر ساجدین است مظلوم زین العابدین مسموم زین العابدین حجت خداوند،جانشین احمد سرو باغ حیدر،نوگل محمد نور چشم زهرا،آن امام امجد مجتبی خصال آن،سبط سومین است آن که در عبادت،خالقش ستوده مدح حضرتش را،بارها سروده باب علم و دانش،بر جهان گشوده آن که افتخار،جمله ساجدین است داغ کربلایش،بود همیشه در دل بودش از غم باب،اشک دیده حاصل یاد آن ستم ها،بود در مقابل سبط مصطفی را،کی روا چنین است بعد باب امجد،بوده تا چهل سال در عزای بابش،آن ستوده اقبال بلکه تا چهل سال،بودش این چنین حال آن که عالمی از،بهر او حزین است بوده روز عاشور،حالتش دگرگون از جفای دشمن،مضطر و جگرخون بود در تب و تاب،بین دشت و هامون آن که روحبخش،مهر و ماء و طین است بعد قتل باب و جمله یاورانش هم شهادت عم،هم برادرانش زآتش ستم سوخت،قلب خواهرانش زین غموم بی حد،شیعه دلغمین است با تن ضعیف و حالت پریشان با حریم سبط،خاتم رسولان شد سوار روی،ناقه های عریان ظلم و جور اعدا،باز در کمین است چون گذار آن ها،سوی مقتل افتاد دید بر روی خاک،آن امام امجاد جسم قطعه قطعه،از حسام فولاد اوفتاده بی سر،بر روی زمین است سبط پیمبر عابدین-فرزند حیدر عابدین گویم از جفای،کوفیان چه ها شد ظلم بی حد از آن،قوم بی حیا شد رأس شاه دین بر،روی نیزه ها شد بر مرام دشمن،جور و کین عجین است آن همه مصایب،آن امام بیمار دید از جفای،دشمن ستمکار زهر کی روا بود،از هشام غدار بر وجود آن که،زآل طیبین است یا رب از عنایت،مرقد پیمبر کن نصیب ما را،آن حریم اطهر تا که با جوادی،در بقیع انور آن زمین که قبر،زین العابدین است زمینه:بهرت آورم آب،غم مخور عموجان @nohe_sonnati
۴ (امام سجاد ع) من علی ابن الحسینم وارث حیدر منم یادگار فاطمه صدیقه ی اطهر منم سبط پیغمبر منم وارث حیدر منم آن که با شاه شهیدان همسفر بوده منم آن که از یثرب به همراه پدر بوده منم همرهش با محنت و خوف و خطر بوده منم همسفر در هر مکان با آل پیغمبر منم در بیابان ها به همراه عزیزان حسین بوده ام همراه شان لبیک گویان حسین شاهد احوال محزون و پریشان حسین دل پریشان بهر آن مظلوم بی یاور منم آه از آن روزی که وارد شد به دشت کربلا همره آل پیمبر گشت با غم مبتلا شد مهیا بهر ما اندوه و رنج و ابتلا شاهد آن رنج های بی حد و بی مر منم کاروان ما در آن وادی غم منزل نمود روز دیگر خصم دون آمد در آن وادی فرود بهر قتل شاه دین لشکر پی لشکر فزود بل گواه وحدت آن شاه بی لشکر منم من چه گویم از جفای آن گروه ناصواب روز دیگر آه بر روی حسین بستند آب زان جفا بردند از آن تشنگان آرام و تاب آن که دیده کودکان را تشنه در منظر منم روز عاشورا چو عمویم اباالفضل جوان رفت تا آب آورد از بهر جمع تشنگان جان فدا بنمود از بهر کمی آب روان بی قرار از بهر آن سقای آب آور منم من زین العابدینم-من فخر الساجدینم سجاد غمپرور منم-نوباوه ی حیدر منم آن که در بین جوانان از همه زیباتر است آن که باشد شبه پیغمبر علی اکبر است روز عاشورا نشان تیر و تیغ و خنجر است آن که دیده پیکرش صد چاک از خنجر منم مادرش لیلا چه سان دیده است جسم اطهرش چون به دارالحرب آمد در کنار اکبرش دید صد چاک از جفای قوم دونان پیکرش مضطرب محزون برای آن غمین مادر منم آه و واویلا که دیده کودک شش ماهه را بر گلویش تیر زهرآلود آید از جفا مادرش در انتظارش باشد او را از وفا دیده گریان سینه سوزان بر علی اصغر منم سبط پیمبر عابدین-فرزند حیدر عابدین مظلوم زین العابدین-مغموم زین العابدین یادم آید عمه ام زینب میان قتلگاه از جگر افغان کشید و زد به سر گفت آه آه این تن سبط رسول عالمین است ای اله خواهر این جسم پاره پاره در معبر منم روز عاشورا بسی گشتم مکدر حیف حیف تا نشد یاری کنم سبط پیمبر حیف حیف لاجرم بر خاک آن جسم مطهر حیف حیف شد رها بی مونس و بی یاور و مضطر منم ذکر ما در هر عزاداری است یاران یا حسین گفت و گوی ما بود با یکدگر مولی حسین اجر و پاداش جوادی در دو دنیا با حسین لطف او شامل شود گر شاد در محشر منم زمینه:راسته @nohe_sonnati
۵ (امام سجاد ع) پسر سبط نبی سید سجاد تویی نجل سلطان نجف سرور عباد تویی سید سجاد تویی سرور عباد تویی آن که همراه پدر رفته سوی کرب و بلا آن که همراه عزیزان شده آماج بلا رنج و اندوه و محن دیده در آن دشت بلا می کشید آن که ز دل ناله و فریاد تویی آن که وارد شده در دشت بلا با پدرش یک طرف حزن پدر بوده ورا در نظرش غم اطفال و زنان بر دل و بر جان شررش زده و دیده بسی کینه و بیداد تویی روز عاشور چو بودی به دل زار و حزین تن تبدار و ضعیف ای شه بی مثل و قرین می نشد تا که کنی یاری شاهنشه دین خفته در بستر غم بوده و ناشاد تویی با دل زار و حزین داغ برادر دیدی قطعه قطعه بدن شبه پیمبر دیدی غرقه خون روی زمین پیکر اکبر دیدی روی خاک آن بدن سرو نکوزاد تویی نوجوان قاسم ناشاد گل باغ حسن دیده ای پیکر صد پاره ی او را به محن اوفتاده ز جفا غرقه به خون جسم و بدن به روی خاک تن قاسم داماد تویی دیده ای جسم دو صد چاک اباالفضل جوان آن که بد ساقی اطفال شه تشنه لبان بی سر و دست فتاده به لب آب روان غرقه خون از ستم دشمن شیاد تویی هستی تو زین العابدین-ای قبله ی اهل یقین آه و آه از ستم دشمن غدار حسین دیده ای غرقه به خون کودک افگار حسین به روی دست پدر طفل لبن خوار حسین تیر بر حلق صغیر از ید صیاد تویی چون که از بهر وداع تو بیامد پدرت بر در خیمه سرا آن پدر خونجگرت از ره مهر گرفتی پدرت را به برت گفتی ای جان پدر بی کس و امداد تویی گفت ای نور بصر نیست تو را تاب و توان تا کنی یاری من در صف این قوم خسان باش تا آن که کنی یاری اطفال و زنان بعد من آن که حرم را کند ارشاد تویی بودی تو غمخوار حسین-یار وفادار حسین مسموم زین العابدین-مظلوم زین العابدین چون حسین رفت به میدان به سوی قوم فتن کشته شد با لب عطشان به دو صد رنج و محن قتلگه رفتی و دیدی تو همان جسم و بدن سر جدا کرده از او قاتل جلاد تویی هستی تو فخر الساجدین-ای پیشوای مسلمین در وداع پدرت گشت روانت ز بصر جای اشک ای پسر فاطمه خوناب جگر آن که با زینب محزون شده عازم به سفر به اسیری سوی شام ای شه امجاد تویی سال ها بعد پدر رنج فراوان دیدی تا که مسموم تو از زهر جفا گردیدی ای جوادی تو مخور غصه مگو نومیدی شامل لطف حسین در صف میعاد تویی زمینه:راسته @nohe_sonnati
۲ (امام سجاد ع) در ماتم سید سجاد لرزان شده عالم ایجاد مسموم زین العابدین مغموم زین العابدین سرحلقه ی خیل زهادان تاج سر جمله عبادان نور دل خیل اوتادان آن عابد بالله آن خسرو ملک جاه محبوب حق خسرو فرجاد نور دل شاه مظلومان افلاک دین را مه تابان فضلش چنان بحر بی پایان از طلعت جمالش وز خلق و وز خصالش الحق بود سرور اوتاد یحیی ز زهدش شده حیران عالم ز احوال او گریان راحت ندید آه در دوران دایم به رنج و غم بود دلخسته از الم بود افسرده دل آن شه امجاد یعقوب ثانی ز حزن و غم یعقوب را در الم همدم گریان چو یوسف در این عالم چون نوح نوحه گر بود گریان بهر پدر بود صبح و شب آن سید امجاد بد تا چهل سال آن سرور گریان و آشفته و مضطر در ماتم سبط پیغمبر بس نوحه و بکا داشت مانند نی نوا داشت می زد ز دل هر زمان فریاد آب روان را چو می دیدی هر لحظه از سینه نالیدی هر گاه گفتا ز نومیدی شد باب بی معینم مقتول ظالمینم لب تشنه آه او ز پا افتاد دیدی یتیم و اسیر هر گاه می زد ز دل ناله ی جانکاه می گفت او با فغان و آه ای چرخ سفله پرور آه ای سپهر اخضر دادی تو سامان ما بر باد آخر هشامش جگرخون کرد مسمومش آن شوم ملعون کرد احوال او را دگرگون کرد چشمش ز اشک تر شد از زهر خونجگر شد از دار دنیا شدی عباد فرزند او در عزای او شد نوحه گر از برای او نالید در ماجرای او جسم پدر کفن کرد غسلش به صد محن کرد اندر بقیع آن شه آزاد باشد رجائی نواخوانش روز و شب است دیده گریانش تا در جزا او ز احسانش دست ورا بگیرد عذر ورا پذیرد آن روز سازد ورا امداد ‏ زمینه:هندی @nohe_sonnati
۵ (امام سجاد ع) ای شیعه بکش ز سینه فریاد در ماتم مقتدای امجاد پیشوای دین،امام سجاد میر چارمین،امام سجاد ای شیعه بکش ز سینه افغان وز سینه برآر ناله از جان وز دیده بریز خون به دامان هر لحظه بگو به شور و افغان کشته شد ز کین،امام سجاد زین العابدین،امام سجاد فخر الساجدین،امام سجاد فریاد ز چرخ سفله پرور وز کید سپهر و جور اختر مسموم شد از هشام کافر چارم وصی رسول داور سبط مصطفی،امام سجاد شبل مرتضی،امام سجاد مظهر خدا،امام سجاد شاهی که ولی کبریا بود محنت کش دشت کربلا بود غمدیده و زار و مبتلا بود این ظلم بر او کجا روا بود دید بس جفا،امام سجاد رنج و ابتلا،امام سجاد آه از این عزا،امام سجاد شاهی که کشید رنج بسیار در کرب و بلا ز جور اشرار با آن که ضعیف بود و تبدار شد بر غل جامعه گرفتار از کرب و بلا،امام سجاد تا شام بلا،امام سجاد مقرون به بلا،امام سجاد از بعد پدر بدی چهل سال در دار جهان فسرده احوال در ناله به روز و شب به هر حال نالید که تا ز ناله شد نال هر شام و سحر،امام سجاد با دیده ی تر،امام سجاد قلب پر شرر،امام سجاد گر آب روان بدید نالید گر تازه جوان بدید نالید داماد عیان بدید نالید طفلی به زمان بدید نالید نالید ز جان،امام سجاد با شور و فغان،امام سجاد با اشک روان،امام سجاد گفتش یکی از کمینه خدام کای مظهر کردگار علام تخفیف به گریه ده در ایام آن قدر منال صبح تا شام فرمود چنین،امام سجاد با قلب حزین،امام سجاد آن زار و غمین،امام سجاد من محنت کربلا شنیدم من از غم اقربا خمیدم صد گونه تعب به جان خریدم نادیده تو آن چه من بدیدم ریخت اشک غم،امام سجاد با دو صد الم،امام سجاد چشم پر ز نم،امام سجاد با آن همه ابتلای دوران شد کشته ز ظلم آل مروان مسموم شد آن ولی سبحان در ارض بقیع به خاک پنهان شد سبط رسول،امام سجاد فرزند بتول،امام سجاد با قلب ملول،امام سجاد یا رب به حق امام تبدار فرمای شفا جمیع بیمار از بانی و مستمع و حضار بخشا گنه ای کریم غفار رفت از جهان،امام سجاد اشکی بفشان،امام سجاد آذر به فغان،امام سجاد ‏ زمینه:دست بالا جوابدار @nohe_sonnati
34 (امام سجاد ع) روز عزای سید الساجدین است فوت جناب افضل العابدین است مسموم زین العابدین آمد عزای ساجدین اول ظهور کبریا مظهر حق ثانی به شاه کربلا فیض مطلق ثالث به فخر اولیا شاه بر حق رابع امام ما سوا اجمعین است چندان عبادت کرده آن حجت رب کز حق به زین العابدین شد ملقب ممکن بود لیکن به واجب مقرب در کثرت است اما به وحدت قرین است گرچه وجود امجدش زار و بیمار ورچه به دام مشرکین شد گرفتار نامش طبیب علت هر دل زار لطفش معین هر اسیر و حزین است غم های او باشد فزون از شماره سوزد ز غم هایش دل سنگ خاره نوشد کهن داغش به دل ها دوباره خون از دل او بر دل مسلمین است در کربلای پر بلا غم فزون دید جسم عزیزان را همه غرق خون دید بند و غل و زنجیر اعدای دون دید زار و اسیر فرقه ی مشرکین است از کربلا تا کوفه از کوفه تا شام دید و شنید از دشمنان طعن و دشنام از بس جفا دید و مصیبت ز ایام سیر از حیات و آرزویش چنین است یا لیت امی لم تلدنی به دوران با من نماید دشمنی پور سفیان با آن که جدم هست فخر رسولان بابم علی شاهنشه مؤمنین است چل سال از بعد پدر در جهان بود زار و حزین و مضطر و خسته جان بود مانند یعقوب نبی در فغان بود آن بر پسر این بر پدر دلغمین است حزنش مقارن بوده با حزن یعقوب بلکه فزون تر شد ز یعقوب مکروب صبرش معادل گشته با صبر ایوب بلکه فزون از صبر آن صبر این است یعقوب پیغمبر ز بعد چهل سال فرزند خود را دیده با عز و اقبال لیک این امام بی کس خسته احوال با داغ بابش تا دم واپسین است یعقوب اگر افسر به فرق پسر دید او بر فراز نیزه رأس پدر دید یعقوب اگر خلعت پسر را به بر دید او دیده عریان جسم شه بر زمین است گاهی که افتادش نظر جانب آب یاد آمدش از حنجر تشنه ی باب فرمود واویلا که با قلب بی تاب لب تشنه بابم کشته ی تیغ کین است چون نوجوانی را بدید آن مکدر یاد آمدش از نوجوانی اکبر گفتا دریغا آن شبیه پیمبر فرقش ز یک ضربت دوتا تا جبین است بر دوش سقا دید اگر مشک پر آب یاد از عمویش کرد و شد بی دل و تاب گفتا اباالفضل جوان در نایاب در خون دو دستش از یسار و یمین است چون دید دامادی بود با دل شاد یاد آمدش از قاسم تازه داماد گفتا گل باغ حسن رفته بر باد پامال اسبان آن تن نازنین است چون کرد سوی شیرخواری نظاره یاد آمدش از اصغر شیرخواره گفتا که هر غم را علاج است و چاره غیر از غم طفلی که با جان قرین است یک دم نیاسود آن امام دو عالم از دست غم یک دم نشد شاد و خرم تا عشر ثالث شد ز شهر محرم مسموم و مظلوم هشام لعین است آخر دلش صد پاره از زهر کین شد قرب حسن نعش شریفش دفین شد سَرّاج مضطر نوحه گر تا چنین شد قصدش طواف حجت هشتمین است زمینه:رکمان @nohe_sonnati