eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
11.1هزار دنبال‌کننده
347 عکس
10 ویدیو
1.3هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
درختِ عدل بی بر شد در این جا فغان از سینه ها بر شد در این جا نبودی ای برادر تا ببینی! چه گل هایی که پرپر شد در این جا به زیرِ تیغِ ظلمِ تیره کاران تنِ هر لاله بی سر شد در این جا نه تنها چهره ی زیبای اکبر که گلگون روی اصغر شد در این جا چو گوهر غرقه خون بی دست و بی سر اباالفضل دلاور شد در این جا سرِ نورانیِ ده ها ستاره چراغِ راهِ باور شد در این جا ببار ای آسمان خون از دو دیده که زینب بی برادر شد در این جا @nohe_sonnati
دوبیتی بی تو ببین کبوتر بی بال می شوم ازگریه ی زیاد چه بد حال می شوم تا پلک می نهم به روی هم حسین من گویا دوباره وارد "گودال" میشوم @nohe_sonnati
من نیمه جان زِ داغ تو در این سفر شدم یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم من آب رفته ام! تو مرا می شناسی ام؟ من زینبم! اگر چه کمی مختصر شدم آن زینبم که بی تو نکردم شبی سحر چون شمع، آب، بی تو به شام و سحر شدم سنگین ترین مصیبتم این بود بعدِ تو با قاتلانِ سنگ دلت همسفر شدم از کوچه های شام چه گویم برای تو؟ آماجِ سنگ و طعنه ی هر رهگذر شدم هر جا که تازیانه به اطفال می زدند با یادِ مادرم تَنِ شان را سِپر شدم @nohe_sonnati
در پی هر التجا در اربعین می رود دل تا کجا در اربعین؟ اشکِ دل تا پا به چشمم می نهد می کند غوغا به پا در اربعین پا به پای اشتیاقم رهسپار دست در دستِ دعا در اربعین می شوم هم صحبت از نزدیک و دور با دلِ درد آشنا در اربعین هم نفس با اشک و آهی بی دریغ می روم تا کربلا در اربعین می برم دل را پی عرضِ نیاز تا حریم کبریا در اربعین می روم با نردبان آرزو پله پله تا خدا در اربعین @nohe_sonnati
ﺑﺮﺧﻴﺰ و ﺑﺒﻴﻦ ﻋﺎﻗﺒﺖ و ﺁﺧﺮِﻣﺎﻥ ﺭا لب های ﺗﺮﻙ ﺧﻮﺭﺩﻩ و ﭼﺸﻢ ﺗﺮﻣﺎﻥ ﺭا ﺑﺮﺧﻴﺰ ﻛﻪ اﺯ  ﺑﺎﻍ ﺧﺰاﻥ ﺧﻮﺭﺩﻩ ببینی ﮔﻞ ﻫﺎی ﻛﺒﻮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ی ﭘﺮﭘﺮﻣﺎﻥ ﺭا ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺧﻴﻤﻪ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺭﻓﺖ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻧﻆﺮﻡ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﻣﺎﺩﺭﻣﺎﻥ ﺭا ﺑﻌﺪ اﺯ ﺗﻮ و ﻋﺒﺎﺱ ﺣﺮﻡ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﻏﺎﺭﺕ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺳﺘﻢ ﺑﺮﺩ ﺯﺭ و ﺯﻳﻮﺭﻣﺎﻥ ﺭا ﻛﻢ ﺑﻮﺩ ﺑﻴﻔﺘﻢ به خدا اﺯ ﺭﻭی ﻧﺎﻗﻪ ﺑﺮ ﻧﻴﺰه ﻛﻪ ﺩﻳﺪﻡ ﺳﺮ ﺁﺏ ﺁﻭﺭﻣﺎﻥ ﺭا اﺯ ﺷﻬﺮ ﭘﺪﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ اﻡ ﺁﺧﺮ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺩﺭ ﻛﻮﻓﻪ ﺷﻜﺴﺘﻨﺪ ﺑﺮاﺩﺭ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺭا در اﻣﻨﻴﺖ ﻛﺎﻣﻞ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﻮﺩیم ﺑﺎ ﻧﻴﺰﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﻣﺎﻥ ﺭا ﻳﻚ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺧﻴﺮﻩ و ﻣﻦ ﺧﻴﺮﻩ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺖ ﺩﻳﺪی ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ اﺯ ﺭﻭی نی ﻣﺤﺸﺮﻣﺎﻥ ﺭا ﺟﺎﻥ ﺩاﺩﻥ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﻼء ﻋﺎﻡ طبیعی اﺳﺖ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻧﺒﺮﺩﺳﺖ کسی ﻣﻌﺠﺮﻣﺎﻥ ﺭا اﺯ ﺷﺎﻡ ﻫﻤﻴﻦ ﻗﺪﺭ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻛﻪ ﺷﻜﺴﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﺿﺮﺏ ﻟﮕﺪ ﺷﺎﺧﻪ ی ﻧﻴﻠﻮﻓﺮﻣﺎﻥ ﺭا ﺩﺭ ﻓﻜﺮ ﺭﺑﺎﺑﻴﻢ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﭼﻪ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ ﮔﻬﻮاﺭﻩ ی ﭼﻮبی علی اﺻﻐﺮﻣﺎﻥ ﺭا  @nohe_sonnati
چلّه در سوگ یاران نشسته دجله در زیر باران نشسته پشتِ رگبارِ بارانِ اندوه دیده ی بی قراران نشسته چشمه در چشمه، در موجی از خون چشمِ آیینه داران نشسته ساحل رود، در حسرت آب تشنه در روزگاران نشسته از غمِ اربعینی که طی شد داغ بر قلبِ یاران نشسته حسرتِ داغ گل های پرپر بر دلِ گل عذاران نشسته بر سرِ تربتِ باغبان، گل مثلِ ابرِ بهاران نشسته @nohe_sonnati
زینب رسید کشته بی سر قیام کن باز از رگ بریده به خواهر سلام کن یک اربعین که حرمت من را نداشتند تو الاقل به پیری من احترام کن آغوش توقرار دلم بودازآن نخست دستی برآرو صبر مرا مستدام کن نیمی زجان گرفته ای از من در آن غروب برخیز و کار نیمه خود را تمام کن جان داده ام ولی نخ معجر نداده ام برخیز و یک نظر به رخ نیل فام کن سایه ندیده سایه او را بلند شو خورشید را برای ربابت حرام کن از حرمله نمی گذرم که به خنده گفت هان ای رباب بر سر طفلت سلام کن مرهم شدم برای همه مانده ام خودم برخیز و زخمهای مرا التیام کن هر گز نشد به اشک تو راضی شوم ولی اینبار گریه بر من و بازار شام کن @nohe_sonnati
دوبیتی تا که زینب آمد از شام بلا در نینوا بر سر قبر حسینش نور ذات کبریا گفت ای جان برادر آمدم تا گویمت: از غم و رنج اسارت، وز جفای اشقیا ▪️ زینب آمد کربلا تا که به پا سازد عزا از برای سبط پیغمبر حسینِ سرجدا گفت: با قبر برادر آن سه ساله دخترت ماند در شام و سفیر تو شد آن غم مبتلا @nohe_sonnati
كاروانی كه سر قبر شما آورده‌ام نيمه جانهايی است تا كرب و بلا آورده‌ام كی رود از ياد وقتی آمدم در قتلگاه نيزه بيرون از تن تو بارها آورده‌ام روی نی ما را تو می‌دیدی کجاها می‌برند ؟ دخترانت را ز بازار جفا آورده‌ام دسته گلهای بنفشی كه به همراه منند از حراج كوفه و شام بلا آورده‌ام بارها شد حرمله خنديد بر اشک رباب مادری پاره جگر در نينوا آورده‌ام دخترت لطمه به پهلو خورده زير خاک رفت بس حكايت ز آن شب پر ماجرا آورده‌ام @nohe_sonnati
اربعین آمد چسان از غم ننالم یا اخا در عزایت روز و شب آشفته حالم یا اخا بر فراز نیزه چون قرآن تلاوت کرده‌ای صوت تجويدت بپیچد در خیالم یا اخا سر زدم بر چوبهٔ محمل ز داغی جانگزا گر ازین ماتم ننالم ازچه نالم یا اخا با اسیران و یتیمان حرم در شام غم همنوا با آه و افغان و ملالم یا اخا تا نفس باقی بوَد با دشمنان روسیاه در جدالم در جدالم در جدالم یا اخا پرده از چهر یزید دون کشیدم تا کنم ظلم او را بر مَلا بر خلق عالم یا اخا تا کنم تصویر شرح ماجرایت را به حق می‌شود خامه به کف قال و مقالم یا اخا می‌کنم مظلومی‌ات را بر همه عالم عیان گر دهد از لطف حق عمرم مجالم یا اخا تا رقیه دید رأست را میان تشت خون گشت پرپر از غمت این نو نهالم یا اخا خواستم آگه نگردد دشمن از داغ دلم مخفی از چشم عدو آهسته نالم یا اخا خواستم تا نزد دشمن خم نگردد قامتم گرچه از بار مصیبت چون هلالم یا اخا چون تویی خون خدا و هست خونخواهت خدا متکی بر آن خدای ذوالجلالم یا اخا اربعین‌‌ست و چو کوهی استوارم پیش خصم تا بسوزد از شکیبِ بی مثالم یا اخا شعر (ساقی) میزند آتش به جان عالمی گر دهد شرح غم و درد و ملالم یا اخا @nohe_sonnati
چه بگویم چه به ما و چه بر این آل گذشت این چهل روز مرا قدر چهل سال گذشت چه بگویم که پس از تو چه بلاها دیدم چه بگویم که پس از تو چه به اطفال گذشت هرکه مارا ز غم و داغ تو ناراحت دید نیشخندی زد و راهی شد و خوشحال گذشت دخترت همسفر قافله ام نیست حسین چه بگویم که پس از او چه به غسال گذشت خواهری که رخ او را زن همسایه ندید بی نقاب از وسط آن همه جنجال گذشت آه از آن لحظه که زینب بدنت را نشناخت آه از آن لحظه که این قوم ز گودال گذشت بزم میخوارگی و کوچه و دروازه شام هرچه که بود به هر شکل به هر حال گذشت @nohe_sonnati
ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم باور نداشتم که به قبرت نظر کنم ای همسفر به خواب و خیالم نمی رسید با تو نه بلکه با سر تو من سفر کنم با یاد روز واقعه جا دارد از غمت لطمه زنان کنار تو جان محتضر کنم با کعبِ نی جدا شده ام از تو یا اخا حتی نشد که حلق تو با اشک تر کنم بهرم دعا نما که مبادا دوباره از دروازه های شام بلا من گذر کنم شد آستین من به خدا معجرم حسین عباس را نباید از آن با خبر کنم مانده صدای چوب و لبت بین گوش من صد آه تا که یاد تو و تشت زر کنم رنجیده سرفرازم و پیش تو سر به زیر آخر چگونه شرح غم آن سحر کنم طفل سه ساله ی تو میان خرابه گفت باید به مرگ، چاره ی داغ پدر کنم با دست خسته زیرِ لحد جای دادمش جا دارد از خجالت تو جان به در کنم @nohe_sonnati