همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل ها
┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ خود کامی ] خود رایی؛ یعنی کسی که به میل خود و آنچه که دلش طلب کند، عمل می کند
[ محفل ] مجلس، انجمن
[ محفل ساختن ] مجلس به پا کردن
┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
تمام بدنامی ها و رسوایی های من بخاطر این است که من یک آدم خود رایی هستم، تابع و دنبال دلم هستم و همین است که من را رسوا کرده؛ یعنی خود کامگی آدم را رسوا می کند.
این خود کامی تا زمانی پوشیده و بصورت راز می ماند و اما از یک نقطه ی دیگر مجلس ها به پا می کنند و از این خود کامگی های من سخن ها خواهند گفت و از آن محافل و مجالس، آرام و آرام به دیگران می رسد و همه متوجه می شوند و آن وقت من پیش همه رسوا خواهم شد و دیگر این راز کی نهان می ماند؟
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
@normah
نـــــــــه تــــــــــو آنــــــــی کـــــــــه هــــــمــانی
نــــــــــه مـــــــن آنــــــــــم کـــــــــه تـــــــو دانـــــــی
@normah
🔶 مـــــردان نـــمـــاز
نماز و عبادت یکی برخاسته از معرفت است و دیگری از مردم و جهل که یکی را دوزخ ببرندش و دیگری سوی پروردگارش. و هر دو مقصد اند، و لیک تو کدام خواهی؟
کلید در دوزخ است آن نماز
که در چشم مردم گزاری دراز
می گویند: امام سجاد علیه السلام و عبدالله بن عباس و عبدالله بن وهاب(رئیس گروه خوارج) صاحب سجده های طولانی بودند که اثر سجده بر زانو های آنها نمایان بود، و از این رو به آنان «ذوالثفنات الثلاثه» می گفتند!
دیار علی و الحسین و جعفر
و حمزه و السجاد ذی الثفنات
اما ارمغان این نماز و سجده های طولانی چیست؟
سجاد و فرزند وهب به یک سوی نماز
اثر سجده هست به کدامی جهاز؟
می گویند: روزی داود پیمبر گفت: چنان عبادت کنم که احدی ندیده باشد که او وقتی از عبادتش فارغ آمد، وزغی دید که این وزغ چه زیبا گفت: من در هر شب هزار تسبیح که با هر تسبیحی سه هزار حمد توام است انجام می دهم، و من گاهی در عمق آن هستم و در آن حین صدای پرنده ای در هوا می شنوم و فکر می کنم که او گرسنه است و من از قعر آب بالا می آیم و در روی آب گردش می کنم که آن پرنده مرا ببیند و بخورد، با اینکه هیچ گناهی ندارم. بنابراین عجب به خود راه مده.
آموز از وزغ پیمبر آموز
که نیاز آورد هر دم و روز
@normah
🔶 نــــــور و تــــاریــکــی
برخی از مردم در حالت "غمیس" به سَر می برند؛ یعنی در شب بسیار تاریکی که نمی توانند دیو را با حور تشخیص دهند و گویا خود ظلمت اند.
«غمیس» یعنی شب تاریک و ظلمت و شی ای که برای مردم ظاهر نمی شود و بعدا هم نمی فهمند که وجود دارد!
ولیکن چو ظلمت نداند ز نور
چه دیدار دیوش چه رخسار حور
@normah
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تَلْقَ من تهوی دَعِ الدنیا و اهملها
┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ حضور ] حضور یافتن خداوند در زندگی، حضور یافتن انسان در بارگاه حق
[ غیبت ] در کلام عارفان به معنای فراموشی است
[ متی ] وقتی که
[ ما ] "ما" در اینجا حرف زائد است و برای تأکید می آید و لذا معنای مستقلی ندارد
[ تلق ] دیدار می کنی، ملاقات می کنی
[ من ] کسی که
[ تهوی ] از ریشه ی "هوی یهوی" به معنای دوست داشتن و "تهوی" یعنی دوست می داری
[ دع ] از ریشه ی "ودع یدع" یعنی رها کردن، واگذارکردن
[ اهمل ] از ریشه ی "إهمال" یعنی بی مصرف گذاشتن، فراموش کردن
┈┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
حافظ می خواهی خدا در زندگی ات حضور پیدا کند؟ حافظ می خواهی تو هم در بارگاه الهی حضور پیدا کنی و به تو راه بدهند؟ پس از او غایب نشو حافظ؛ یعنی او را فراموش نکن و بخاطر موقعیت و قدرتی که در دنیا پیدا کردی از خدا غافل نشو که مگر تو خدا را دوست نداری؟
«متی ما تَلْقَ من تهوی»
وقتی که ملاقات و دیدار می کنی با کسی که دوست می داری، اگر چه تمام دنیا هم برای تو باشد
«دَعِ الدنیا»
رها کن و بگذر از این دنیا
«و اهملها»
و فراموشش کن؛ شتر دیدی ندیدی!
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 دانــــــــه عــــــشــــــق
حب" را از "حب" و "حبه" دانسته اند و آن دانه ای است که در قلب آدمی می روید و رشد می کند. و چون شکوفا گردد و به حد بلوغ رسد آن را "عشق" خوانده اند. و اگر این عشق بخواهد از قلب بیرون آید و به بیرون پَرت شود، لباس" لفظ" تن خویش می کند؛ زیرا" لفظ" یعنی پَرت شدن و از این رو چون کلمات مقاصد آدمی را بیرون پَرت می کنند به "لفظ" خوانده می شوند.
و"پرت شدن" یعنی تنزل یافتن و ضعیف شدن؛ چرا که جایگاه اصلی محبت و عشق، قلب آدمی ایست و آن تنزل پیدا می کند به لفظ و بعد تنزل پیدا می کند به کتابت و همینطور کم و کم تر می شود!
و گاهی این "تنزل" را "تجلی" نیز خوانده اند و گفته اند: ناگزیر عشق باید تجلی کند و خود را به معشوق نمایان سازد که این تجلی گاه به لفظ است.
شیخ احمد غزالی می گوید: «بدانکه هر چیزی را کاری است از اعضای آدمی، دیده را دیدن و گوش را شنیدن، کار دل عشق است. تا عشق نبود، بی کار بود»(السوانح فی العشق)
____ نـــــــورمـــــــاه | @normah _____