🔶 کــیــفـر عـشـق
هجران، كيفر عشق است
الهِجرانُ عُقوبَةُ العِشقِ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 فــقـــر ســـقـــراط
مردی سقراط را گفت: چه اندازه سخت است فقر تو ای حکیم!
گفت: اگر راحتی فقر را می دانستی، نالیدن برای خویش از نالیدن بر من بازت می داشت، فقر ملکی است که محاسبه ای بر آن نیست.
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)إِنَّ قَوْماً مِنْ مَوَالِيكَ يُلِمُّونَ بِالْمَعَاصِي وَ يَقُولُونَ نَرْجُو فَقَالَ كَذَبُوا لَيْسُوا لَنَا بِمَوَالٍ أُولَئِكَ قَوْمٌ تَرَجَّحَتْ بِهِمُ الْأَمَانِيُّ مَنْ رَجَا شَيْئاً عَمِلَ لَهُ وَ مَنْ خَافَ مِنْ شَيْءٍ هَرَبَ مِنْهُ
راوی گفت: به حضرت صادق عرض کردم: عده ای از دوستان شما با گناه و معصیت سر و کار دارند و می گویند که ما امیدواریم. فرمود: دروغ می گویند، اینها از دوستان ما نیستند. اینان مردمی هستند که آرزوها وخواهش های نفسانی آنها را به این طرف و آن طرف می برد. هر کس به چیزی امید داشته باشد، قطعا برای دستیابی به آن فعالیت و کوشش می کند و کسی که از چیزی بترسد، از او باید بگریزد.
✍️ «ترجّح»: حرکت داشتن چیزی که در هوا معلق است، یعنی این طرف و آن طرف شدن. «ارجوحه» به ریسمانی می گویند که اطفال و کودکان برای طناب بازی درست می کنند و سوار بر آن شده و با حرکت کوچکی از این سو به آن سو می روند و می آیند.
🔶 روزگار مسخره
شاعر عرب می گوید:
ای مرگ بیا با هم دیدار کنیم و مرا ببر چون این زندگی بسیار پَست است و ای جان من تلاش کن تا از این تن بیرون آیی که این روزگاری که تو زندگی می کنی خیلی مسخره است!
فیاموت زر إن الحیات ذمیمه و یا نفس جدی إن دهرک هازل
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 چــــشــم و دل سیــــــر
هر چقدر که نگاه کنید و بخورید، چشم و شکم سیر نمی شود و اینک که پُر نمی شود بهتر آنکه خالی بماند. مانند دوزخیان که آنها را از وقید می خورانند و هر چه می خورند می گویند: هل من مزید؟
دو چشم و شکم پر نگردد به هیچ
تهی بهتر این رودهٔ پیچ پیچ
چو دوزخ که سیرش کنند از وقید
دگر بانگ دارد که هل من مزید؟
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا را معصیت کنی و اظهار محبّت او نمایی؟! به جانت قسم که این در میان کارها بسی عجیب است!
اگر دوستیت صادقانه می بود اطاعتش می کردی! که بی شکّ فرد محبّ، مطیع و فرمانبردار محبوب است.
عْصِي الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ
هَذَا لَعَمْرُكَ فِي الْفِعَالِ بَدِيعُ
لَوْ كَانَ حُبُّكَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ
إنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ أَحَبَّ مُطِيعُ
🔶 مــــکـث کــــن
"عقال" وسیله ای است که پای شتر را با آن می بندد. "عقل" هم ریشه ی با "عقال" است؛ چرا که عقل معنایش حبس است.
کسی که عقل دارد ابتدا مکث می کند و سپس با تعقل سخن می کند که این خاصیت پیامبر ما در سخن گفتن بود: «مکیث الکلام» پیامبر بسیار اهل مکث بود، اول فکر می کرد و بعد سخن می گفت.
شاید واژه ای که مشابه "مکث" است، "اثبات" باشد، "اثبات" معنایش حبس است، چون کسی را که حبس میکنند در یک جا ثابت و ساکن نگه میدارند. عرب وقتی میگوید «اثْبِتْ» یعنی حبس کن، خودت را از شَر گناهان حبس کن و مرا در دین نگه دار: «و ثبت علی دینک» که هرگونه آزادگی پسندیده نیست!
واژه ی دیگر "وقوف" است، وقوف از "وقف" عمیق تر در رساننده ی معنای حبس است، فقها می گویند: «الوقف حبس المال». "موقف" از همین ریشه به معنای محل توقف است، منتهی با "مسکن" متفاوت است؛ مسکن مکان سر راهی است که محلی گذرا و تمام شدنی برای انسان است؛ لکن موقف توقفی ایست که گذر از آن به معنای اوج گرفتن است. در تعریف عرفا، خداوند سبحان وقتی اراده کند انسان را از منزل و درجه ای به منزل و درجه ای بالاتر برساند، او را در بین دو منزل وقف می دهد و در این دو منزل به او تعلیم می دهد تا آمادگی پذیرش منزل بالاتر را داشته باشد: «الموقف هی منتهی کل مقام و هو المطلع و الأعراف کما عرفت و الموقف أیضا مقام الوفقه التی هی الحبس بین کل مقامین لتصحیح ما یبقی علی السالک فی المقامات من تصحیح المقام الذی وقع له الترقی الیه عنه و التأدب أیضا بما تحتاج إليه عند دخوله الی المقام الذی وقع له الترقی الیه»
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 اعــتــمـاد بـه خدا
تکیه و اعتماد به خدا قیمت هر چیز گرانبهایی است و نردبان هر بالا رونده ای است
اَلثِّقَةُ بِاللَّهِ ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ، وَ سُلَّمٌ إِلَى كُلِّ عَالٍ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 برآوردن نیاز دیگران
هیچ بنده ای نیست که از یاری و کمک به برادر مسلمان خود و تلاش در راه نیازش، چه برآورده شود و چه نشود، خودداری کند و امتناع ورزد، جز آنکه گرفتار تلاش [بر آوردن] حاجت کسی شود که علیه او مرتکب گناه گردد و اجری هم نخواهد داشت. و هیچ بنده ای نیست که از صرف هزینه و خرجی در راه خدا بخل ورزد جز آنکه گرفتار صرف مخارج چند برابر آن در آنچه خدای را به خشم آرد، گردد.
مَا مِنْ عَبْدٍ يَمْتَنِعُ مِنْ مَعُونَةِ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ- وَ السَّعْيِ لَهُ فِي حَاجَتِهِ قُضِيَتْ أَوْ لَمْ تُقْضَ- إِلَّا ابْتُلِيَ بِالسَّعْيِ فِي حَاجَةٍ- فِيمَا يَأْثَمُ عَلَيْهِ وَ لَا يُؤْجَرُ- وَ مَا مِنْ عَبْدٍ يَبْخَلُ بِنَفَقَةٍ يُنْفِقُهَا فِيمَا يُرْضِي اللَّهَ- إِلَّا ابْتُلِيَ بِأَنْ يُنْفِقُ أَضْعَافَهَا فِيمَا أَسْخَطَ اللَّهَ.
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🔶 عصر گرگان ¦ آخرالزمان
دنیا مانند گرگ انسان را دنبال می کند و وقتی خسته شد و از نفس افتاد به شکار خود یورش می بَرد:
مَعَاشِرَ شِيعَتِي احْذَرُوا فَقَدْ عَضَّتْكُمُ الدُّنْيَا بِأَنْيَابِهَا- تَخْتَطِفُ مِنْكُمْ نَفْساً بَعْدَ نَفْسٍ كَذِئَابِهَا
و حال تصور کنید که مردمان آخرالزمان نیز مانند گرگان باشند:
وَ کَانَ أَهْلُ ذلِکَ الزَّمَانِ ذِئَاباً
در چنین روزگاری باید بسیار هوشیار بود و هوشیاری را می بایست از گرگ آموخت که وقتی می خوابد رو به رو گرگ دیگر قرار می گیرد تا اینکه خورده نشود:
يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَكُونُ النَّاسُ فِيهِ ذِئَاباً، فَمَنْ لَمْ يَكُنْ ذِئْباً أَكَلَتْهُ الذِّئَابُ
نــــــــورمـــــاه
🔸شناخت مسیر
📍امام جواد علیه السلام می فرماید:
«مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الْمَوارِدَ أعْيَتْهُ الْمَصادِرُ»
آن كه محلّ ورود را نشناسد، در بيرون آمدن به زحمت افتد.
(بحار، ج۶۸، ص۳۴۰)
📍"موارد" اسم مکان از "ورد" و از ریشه ی "ورود" و در زبان فارسی به معنای داخل شدن در مقابل خروج است. ولی در زبان عربی یک معنای ثانی نیز دارد و آن «در لبه ی چیزی قرار داشتن» است؛ همانگونه که گفته می شود: «اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود» خدایا من از تو شفاعت امام حسین را در روز ورود می خواهم و روز ورود همان روزی است که قرآن می فرماید: «وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا» همه وارد جهنم می شوند؛ یعنی همه بر لبه ی جهنم قرار می گیرند و هر کس جهنمی باشد، جهنم آنها را به سوی خود می کشد.
البته عرب از این واژه بیشتر معنای «لبه ی چاه و چشمه قرار گرفتن» را قصد می کند و به کسی که پیشاپیش غافله دنبال چاه آب برود تا بر لبه ی چاه قرار گیرد و آب بگیرد "وارد" می گوید: «فارسلوا واردهم فادلی».
و "مصادر" اسم مکان از "صدر" و از ریشه ی "صدور" به معنای «صادر کردن و بیرون کشیدن و استخراج نمودن» است و این واژه مقابل "ورود" است.
📍و انسان علاوه بر شناخت موارد و مصادر، نیاز دارد که خود حرکت و مسیری که دنبال می کند را بشناسد؛
امیرالمؤمنین علیه می فرماید:
«من حرکة إلا و أنت محتاج فیها إلی معرفة»
هیچ حرکتی نیست جز این که در آن به معرفت و شناخت نیازمندی...
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
می نماید عکس می در رنگ روی مه وشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب
┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈
[ می نماید ] از ریشه "نمودن" به معنای نشان دادن و جلوه نمودن
[ عکس می ] انعکاس می، پرتو می و "می" هم نماد و رمز آگاهی و معرفت است
[ مه وشت ] ماه مانند که مانند ماه زیبا و درخشان است
[ ارغوان ] یک درختی است که گل های سرخ ارغوانی دارد و قبل از اینکه برگ های این درخت ظاهر بشوند، گل هایش شکفته می شوند و در موسم بهار سر تا پا غرق گل می شود
[ نسرین ] به آن گل های معطری گفته می شود که بصورت وحشی روئیده می شود و عطر خوش و دل انگیزی هم دارد و در ادبیات فارسی لطافت و سفیدی صورت معشوق را به آن تشبیه می کنند
[ غریب ] شگفت انگیز
┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈
شما یک گل برگ ارغوانی و سرخ رنگ را روی یک گل برگ سفید نسرین بگذارید که آن سرخی ارغوان به زیبایی تمام جلوه می کند و دیده می شود و دلیل آن هم سپیدی نسرین است. و حالا حافظ محبوب و معشوق خود را به آن گل نسرین تشبیه می کند از بس روشن و نورانی است و می گوید: آدم وقتی تو را می بیند تازه معرفت را می فهمد، چهره تو به زیبایی تمام معرفت را انعکاس می دهد؛ یعنی معرفت با تو معنا می شود. همان که سنایی می گفت:
همه علمی و یقینی
یعنی آدم وقتی به تو نگاه می کند، علم و آگاهی را تازه تماشا می گفت، همانطور که برگ ارغوان را روی برگ نسرین می تواند آنگونه که است نظاره گر باشد؛ یعنی خدایا تو هر کاری می کنی از روی معرفت و علم است.
حافظ می گوید: بازتاب علم و معرفت و آگاهی در چهره ی تو بگونه شگفت انگیزه ای پیدا و پدیدار است؛ همانگونه که گل برگ سرخ ارغوانی بر صفحه سپید نسرین پیدا و آفتابی است
#نور_ماه
#غزلیات_حافظ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________