الوافي 🇵🇸
📌دکتر رستمی کیا: سلام و احترام تشکر می کنم از پاسخ حضرتعالی خب آشنایی بیشتری با نظریات شما لازم است
📌 محي الدین:
سلام علیکم
ملاحظاتی پیرامون نکات شما :
۱_ وضع و مشتقات مباحث مربوط به مبادی علم اصول است ، همچنین بحث صحیح و اعم مترتب بر بحث وضع هست که عینا برای ساخت ماهیت فقهی بکار می رود [ اجمالا برای ساخت ماهیت فقهی نیاز به احراز دو اصل عدمی داریم ؛ اصل عدم جزئیت و اصل عدم شرطیت بحث صحیح و اعم برای این خاطر است ] .
حجیت ظهور هم چنانچه انتظار داشتم پیش کشیدید و آنهم بر اساس تصور محقق کمپانی از تقسیمات علم اصول ، مرحوم کمپانی علم اصول را به دو قسم صغرای حجیت ظهور و صغرای حجیت عقل تقسیم می کند و در باب حجج علم اصول به برسی این دو حجت می پردازد ، ولی ما در مکتب الوافی ابتداءاً این تقسیم را قبول نداریم ثانیا در مورد حجیت ظهور چندین قول است گروهی من باب بناء عقلا حجت می دانند و گروهی من باب اصل عدم قرینه که بحث آن مفصل است .
۲_ کل علم اصول در زمینه ساخت و پرداخت ماهیت فقهی است ، تمام اصول عدمی ( علم اصول فقه ) و اصول وجودی ( قواعد فقهیه ) در صدد ساخت ماهیت فقهی اند ، بالاخص دو اصل عدمی عقلی یعنی اصل عدم جزئیت و اصل عدم شرطیت .
کسی در فقه و اصول کاری غیر این دو انجام نمی دهد .
اما اینکه می فرمایید : «ارتباطی به بحث معنا شناسی ندارد» ، این انگاررا در ذهن بنده پدید می آورید که ما بین مقام گفتار و زبان فرق نگذاشتید ؛ یعنی گمان کردید چیزی که در خارج هست همان زبان است در صورتی که انچکه در خارج هست گفتار مردم هست که تابع فرهنگ های آنان متفاوت است ، زبان علمی نظام مند است نه گفتار .
۳_ منظور فقها از قیاس در فقه همان تمثیل منطقی است و آن را بنابر تحقیقات خود به اقسام گوناگونی تقسیم کردند :
_ تنقیح مناط
_ منصوص العلة
_ سبر و تقسیم
_ تخریج مناط
[این تحقیقات در مورد تمثیل منطقی مربوط به سیصد سال پیش است ، جدیدا خود بنده بروشوری را از دانشگاه سعودی دیدم که در آن به بیش از سیزده نوع شاخه تمثیلی اشاره کرده بود !!! ]
حضرت امام هم بین حقیقت و اعتبار تفکیک کرده نه بین ابزار استنباطی .
۴_ در زمینه ویتگنشتاین و اینکه بنده گفتم به منطق جدید سرک کشیدم اگر به نکته بنده در تفکیک تئوری های عدمی و وجودی فقه و بحث قیاس ( ابزار استنباط ) دقت می کردید ، گفته بنده برای شما این صورت ذهنی را ایجاد نمی کرد که بنده چون گفتم منطق جدید پس یعنی ویتگنشتاین رو نمیشناسم .
ویتگنشتاین در رساله اول خود بر این اعتقاد بود که منطق وجه اشتراک بین واقعیت خارجی و زبان است .
ویتگنشتاین دوم در اواخر عمر خود به این مطلب رسید که انگاره اول غلط است زیرا فرهنگ های گوناگون بر زبان تاثیر می گذارند .
پس ویتگنشتاین چند چیز را باید تصور می کرد :
۱_ بحث زبان و گفتار متفاوت است انچکه در خارج هست گفتار است که مردم بکار می برند نه زبان .
۲_ منطق کلی بزرگتر و عدمی تر است ، که باز جزئیات زبان را ندارد ، پس اینگونه باید گفته که مردم گفتار (مربوط به علم گفتمان) دارند در سطح بالاتر قواعد زبانی دارند و در سطح بالاتر از زبان قواعد منطقی و استنباطی دارند .
در علم اصول ما در مورد زبان بحث می شود آنهم تئوری های عدمی فهم معنای ضمنی (مدلول التزامی) نه در مورد گفتار ! که با خارج یکی است .
و در فقه و اصول ما بدنبال ساخت ماهیات فقهی هستیم اما تطبیق این ماهیت هیچ ارتباطی به فقها ندارد همانند بحث گفتار و زبان ، گفتار هیچ ارتباطی به دانشمند زبانی ندارد [گفتار علوم خاص خود را دارند من باب مثال علم تفسیر گفتمان که مسائل آن هیچ ارتباطی به مسائل زبانی ندارد و مسائل زبانی بنسبت آن انتزاعی است] .
@osol_fegh
.
الوافي 🇵🇸
📍 کاربردهای علم تحلیل گفتمان (از شاخه های علوم زبانی). 🎙دکتر شیدا احمدی ، دکتری تخصصی زبان همگانی
📍علوم گفتاری (علم تحلیل گفتمان) و ساخت ماهیة فقهی در مکتب الوافي .
برای ساخت ماهیت فقهی که یک ایده زبانی است مکتب الوافی از مباحث گفتاری همانند روانشناسی گفتار ، صرف ، نحو و لغت عربی بهره می برد
چیزی که در اندیشه دو مکتب اصول فقه شیعی غیر الوافي (معالمي،فصولي) یافت نمی شود ، آنان فقط به مبانی عام زبانی می پردازند و از امارات و موطن کلام (لازم مدلول،قرائن معنای ضمنی) که همان گفتار است در ساخت ماهیة فقهی بی بهره اند .
مسلط شدن به نحو و صرف و لغت عربی [میتوان گفت تسلط برهیجانات آن زمان از دریچه ادبیات (بعداً در این عنوان خواهم نوشت)] برای شناخت عرف عصر تشریع ، بخش بزرگی از پروژه ساخت ماهیة فقهی را شامل می شود .
همچنانکه تسلط بر عرف این زمان از دریچه گفتار مردم کوچه و بازار این عصر برای تطبیق ماهیة فقهی بر اعمالشان ، نیاز علوم گفتاری را دوچندان میکند ، هرچند تطبیق ماهیة فقهی بر مصادیق امروزی کار فقیهان نباشد و بعهده قضات [عام و خاص] و وکلا[عام و خاص] باشد .
@osol_fegh
.
📍ساختار های علم اصول از دیدگاه آیت الله سیستانی.
📌ساختار اعتبارمحور اصول .
براساس ساختار اعتبارمحور، ابتدا باید گفت مبادی تصدیقی هر علمی یا بدیهی است که نیازی به پژوهش ندارد و یا نظری است که باید در دانش دیگری بهعنوان مقدمه علم موردبحث قرار گیرد. علم فقه ازآنجاکه به حکم شرعی میپردازد و حکم نیز نوعی اعتبار به شمار میرود، به دانش دیگری نیاز دارد تا از مبادی تصدیقی حکم شرعی سخن گوید. به سخن دیگر، این دانش از اعتبار و اعتبار شرعی و اقسام و شرایط آن بحث میکند. به چنین دانشی، اصولفقه میگوییم.
ساختار بحثهای اصول که براساس «اعتبار» شکل میگیرد بدین ترتیب است:
تعریف اعتبار
تقسیم اعتبار به اعتبار ادبی و قانونی
ارتباط بین این دو اعتبار
اسلوب جعل اعتبار قانونی
مراحل اعتبار قانونی
اقسام اعتبار قانونی
ارتباط بین این اقسام
اقسام قانون تکلیفی و قانون وضعی
عوارض احکام قانونی
وسایل ابراز حکم قانونی
وسایل کشف حکم قانونی
اطمینان به وسایل
تعارض اثباتی و ثبوتی بین احکام قانونی
تنافی بین قوانین در مقام عمل و تطبیق
تعیین قانون هنگام نبود وسیله اعلامی
این ساختار که بر محور اعتبار به چینش مباحث اصول پرداخته است، تنها برای استنباط حکم شرعی که فقیهان از آن استفاده نمایند مفید نیست، بلکه حتی در زمینههای قانونی مانند قضا، وکالت و دیگر مباحث حقوقی نیز میتوان ساختار مذکور را به کار برد.
📚 الرافد فی اصول الفقه.
✍ تقریر درس اصول آیت الله سیستانی توسط سید منیر خباز .
@osol_fegh
.
📍تأملی درموضوع اصول فقه از دیدگاه آیت الله بروجردی.
حضرت آیت الله بروجردی ابراز داشتند که موضوع علم اصول «حجت در فقه» است.
حضرت آیت الله بیان داشتند چون مبادی تصدیقیه حکم شرعی در اصول برسی می شود پس موضوع علم اصول «حجت» است .
اما باید گفت که مبادی تصدیقیه علم اصول نیز در علوم ادبی بحث می شود پس موضوع علوم ادبی «حجت در اصول» است ؟!
با تقسیماتی که ما از علم اصول و علم فقه و فن استدلال کردیم ، مشخص شد که علم اصول خود قسمی از تئوری های بدست آوری حکم شرعی است ، لکن قسم دیگری هم هست بنام تئوری های وجودی که همان قواعد فقهیه است که در خود علم فقه برای بدست آوری حکم شرعی اعمال می شود ، و هر دوی اینها از فن استدلال و قیاسات فقهی سرچشمه می گیرد .
پس نمی توان علم اصول را حجت در فقه نامید بلکه حجت در استنباط حکم شرعی است .
اگر بخواهیم دقیق تر ملاحظه کنیم حتی علم اصول و قواعد فقهیه هم حجت در استنباط حکم شرعی نیستند بلکه فقط فن استدلال و قیاسات فقهی تنها صلاحیت نامیده شدن حجت و دلیل را دارند .
@osol_fegh
.
الوافي 🇵🇸
📍 گفتگویی کوتاه با دکتر رستمی کیا حول «منطق ، زبان و گفتار» یا می توان اینگونه گفت «دریچه ای بسوی نظ
📍هوش هیجانی و تحلیل گفتمان .
📌مقدمه .
من زبان دیگری را برای توضیح راحت تر بحثم پیدا نکردم جز بحث از هوش هیجانی.
قدیما تمام محاسبات ذکاوت افراد با IQ بود، طی تحقیقاتی جامعه علمی متوجه شد که سنجش ذکاوت افراد با IQ کار غلطی است و جنبه های دیگر ذکاوت مخفی مانده همانند EQ ، البته مخفی نماند که بصورت سطحی EQ و مدیریت هیجانات را بصورت نمادین به قلب ارجاع می دهند در صورتی که ملاتونین که ماده مغزی است که بر عمل کرد بدن تاثیر می گذارد و موضوع بحث هوش هیجانی و خالق EQ است توسط غده هیپوفیز در مغز تولید می شود .
این تفکر که IQ تمام بحث ذکاوت نیست و ما میبینیم افرادی را که IQ خوبی دارند و مسائل غامض علمی را حل می کنند [البته در حل کردن آنها هم انقلت هست همانند تفاوت زبان شناسی و علم تحلیل گفتمان] ولی در روابط اجتماعی دچار مشکل اند و بقول علمی سطح ملاتونین ترشح شده از غده هیپوفیز در حالت استاندارد و نیاز بدن نیست .
اینجا است که باید بگویم اهل هر علمی باید در مورد آن علم نظر بدهند ، اهل فقه کسانی اند که قادر به درک عرف و لغت اند یعنی هوش هیجانی در آنها در حالت تعادل است و بر روش اهل عرف فکر می کنند اگر نگویم اهل تمام علوم باید اینگونه باشند ! .
اینجا است که می توان مرزبندی ذهن اجتماع و ذهن انتزاع را درک کرد و دانست که روش تفکر مکتب الوافی در فقه روش ذهن اجتماع هست نه ذهن انتزاع که معالمیان و فصولیان بر آن روش اند .
@osol_fegh
إلی رحمة ربه
الدکتور الشیخ طه
انتقل إلی رحمة ربه.
محقق و مصحح المحصول به رحمت ایزدی پیوست.
رحم الله من قرأ الفاتحة مع الاخلاص و الصلوات.
@osol_fegh
📍 قاعده فقهی مقابله .
سالها پیش در حین مطالعه احادیث به تئوری وجودی جالبی در باب سیاسات (احکام) برخوردم و آن عبارت امام علی علیه السلام بود ، ایشان می فرمایند: «ردّوُا الحجرَ مِن حیثُ جاء، فإنّ الشرَّ لا یدفَعُه إلا الشّرُّ» ، به این تئوری وجودی در عبارت فقها قاعده مقابله می گویند ، این تئوری وجودی و علت موجود در آن چنان تأثیری در باب احکام/سیاسات ، داشته که عمد سبب ایجاد ماهیت فقهی همچون قصاص است ، حال این قصاص چه فردی باشد چه اجتماعی و سیاسی ، چه مربوط به عرض باشد چه نفس چه مال .
@osol_fegh
.
📍محي الدین ابن عربي راوی احادیث عرفانی.
هرکسی که با آثار ابن عربی برخورد داشته باشد جایگاه حدیث را در آثار او مشاهده می کند .
او در عبارتی به روش خود در مواجه با احادیث اشاره می کند ، ابن عربی می نویسد : إن قست تعديت الحدود و إن وقفت مع الظاهر فاتک علم كثير فقف مع الظاهر في التكليف و قس فيما عداه تحصل على علم كبير و فائدة عظمى ، او اشاره می کند که در احادیث فقهی حق قیاس ممنوعه یا تنقیح مناط ظنی را ندارید ، ولی در احادیث اعتقادی دست شما باز است و ملاک اصلی در آن قسم احادیث عقل است و آحادیث اعتقادی شاهد عقل اند .
به سخن او اضافه میکنم که متکلمین برای اثبات گزارهای اعتقادی حتی از سیر و تقسیم هم بهره می برند .
این دیدگاه ابن عربیه محل نقد برخی از اخباریان شده و چون اشکالی در علم الحدیث او نیافتن دست به نقد برخورد او با احادیث اعتقادی زدند .
در پستی در چندی پیش از عده الرجال علامه اعرجی نام تعدادی از راویان احادیث عرفانی نقل شد .
در پایین این پست به نقل مشایخ او در حدیث پرداخته می شود .
@osol_fegh
.
الوافي 🇵🇸
📍محي الدین ابن عربي راوی احادیث عرفانی. هرکسی که با آثار ابن عربی برخورد داشته باشد جایگاه حدیث را
مشایخ حدیث ابن عربی:
۱_ پدر او علی بن محمد بن احمد، فقیه و محدث .
۲_ قاضی ابو عبدالله محمد بن سعید بن زرقون انصاری .
۳_ ابو محمد عبد الحق بن محمد بن عبدالرحمان بن عبدالله ازدی .
۴_ یونس بن یحیی بن ابی الحسن عباسی هاشمی .
۵_ عبدالصمد بن محمد بن أبي الفضل حرستانی .
۶_ ابو شجاع زاهر بن رستم اصفهانی .
۷_ برهان الدین حضرمی .
۸_ ابوالخیر احمد بن اسماعيل بن يوسف طالقانی قزوینی .
۹_ ابن عساکر ، مؤلف كتاب تاریخ دمشق .
۱۰_ ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزی .
📚 در اجازه ای که به ملک مظفر داده مشایخ خود را اینگونه نام برده .
@osol_fegh
.
📍 ماجرای نامه آیت الله بروجردی به سفیر حجاز .
🎙 نقل از آیت الله شبیری زنجانی .
📚جرعه ای از دریا .
@osol_fegh
.
الوافي 🇵🇸
📍 ماجرای نامه آیت الله بروجردی به سفیر حجاز . 🎙 نقل از آیت الله شبیری زنجانی . 📚جرعه ای از دریا .
📌«شنیدیم سعود بن عبدالعزیز هدیهای برای آیت الله بروجردی فرستاده و از منبع موثّقی مطّلع شدیم که آیة الله بروجردی نامهای به سفیر حجاز در تهران نوشته است. ما به آن نامه دست یافتیم و چون محتوای نامه شامل روح برادری و اخوّت و کرامت علمی است، آن را منتشر میکنیم».
🔹آقای بروجردی این نامه را به حمزه غوث سفیر عربستان در ایران نوشته و در آن ذکر کرده بود:
جعبهای حاوی پانزده نسخه قرآن و قطعاتی از پرده کعبه و... به دست من رسید و من در قبول آن متحیّر شدم، چون رسم من این نیست که از ملوک و اُمراء هدیهای قبول کنم، امّا اشتمال این هدیه بر قرآن و قطعاتی از پرده کعبه مرا ملزم کرد، بپذیرم؛ لذا قرآنها و قطعات پرده کعبه را برداشتم و جعبه را با بقیّه مافیها به شما (یعنی سفیر) اهدا کردم تا در اوقات نماز و دعا به یادم باشید. و چون امر حج در این ایّام به دست جلالة الملک است، من در مقابل، حدیث طولانی در صفت حجّ رسول الله صلی الله علیه و آله را که مسلم در صحیحش و ابوداود در سننش نقل کردهاند، به ایشان اهدا میکنم که از آن بیشترِ احکام حج، اگر نگوییم تمام احکام حج، به دست میآید.
🔹در ادامه آقای بروجردی مطالبی موعظهگونه در باب وحدت کلمه مسلمانان ذکر کرده است.
به نظرم از آقای حاج آقا رضا صدر شنیدم: این اقدام مرحوم آقای بروجردی در مجامع اهل سنّت خیلی به عظمت تلقّی شده بود، چون علمای اهل سنّت غالباً جیرهخوار دولتها و حکومتها هستند و عدم اعتنای عالم بزرگ به زخارف دنیوی و عدم قبول هدایا از ملوک، برای آنها خیلی مهم جلوه میکرد، علاوه بر این استثنا کردن قرآن و پرده کعبه با عبارت «ألزمني قبولها» در این جهت بیشتر مؤثّر بود.
🔳یک وقت من به آقای بروجردی عرض کردم: جواب نامهای که حضرت عالی مرقوم فرمودید، در مجامع اهل سنّت خیلی با اهمیت تلقی شد. آقای بروجردی فرمود: عجیب این بود که ملک با اینکه متصدّی امر حجّ است، وقتی نامه به دستش رسید، گفته بود به منبع مذکور مراجعه کنند و وقتی این حدیث طولانی را که از حضرت امام باقر علیه السلام نقل شده، دید، گفته بود: ما این حدیث را ندیده بودیم.
*این مطلب در رسالة الإسلام (مجله دارالتقریب در مصر که قبل از آقای بروجردی به نام رسالة التقریب منتشر میشد) چاپ شده است.
📚جرعه ای از دریا، ج۳، ص۴۹۹
@osol_fegh
.
الوافي 🇵🇸
📍 ماجرای نامه آیت الله بروجردی به سفیر حجاز . 🎙 نقل از آیت الله شبیری زنجانی . 📚جرعه ای از دریا .
📍 ماجرای یکسان سازی حج / نامه آیت الله بروجردی به ملک سعود پادشاه عربستان .
حضرت آیت الله بروجردی در طی طرحی برای حج حدیثی را از امام باقر نقلا از جابر انصاری المسمی بحدیث حجة الوداع ، برای پادشاه می فرستد .
پادشاه اذعان میکند که ما این حدیث را ندیدیم .
ماجرای نامه را از زبان آیت الله واعظ زاده خراسانی بخوانید :
📌طرح يكسان كردن حج يكي از مصاديق بارز اهتمام آيت الله بروجردي به تقريب مذاهب فقهي...
@osol_fegh
.
الوافي 🇵🇸
📍 ماجرای یکسان سازی حج / نامه آیت الله بروجردی به ملک سعود پادشاه عربستان . حضرت آیت الله بروجردی
🔹طرحي است كه ايشان در سال هاي آخر عمر به ملك سعود پادشاه وقت عربستان سعودي كه به ايران آمده بود پيش نهاد فرمود: ما مي دانيم كه در برخي از مناسك حج بين مذهب شيعه و مذاهب اهل سنت اختلاف وجود دارد، يكي از مهمترين نقاط اختلاف، همانا حج تمتع است براي كساني كه از خارج حرم و از نقاط دور به حج مشرف و طبعا بايد از يكي از مواقف محرم شوند و پس از اعمال عمره از احرام خارج شده، آن گاه روز هشتم ذي الحجه مجددا به احرام حج محرم شده و راهي عرفات گردند.
🔻 رسول اكرم صلوات الله عليه و آله در (حجۀ الوداع) فرمود: كساني كه با خود قرباني نياورده اند مكلفند در مكه پس از عمره از احرام بيرون بيايند، اما خود آن حضرت و ديگر كساني كه با خود قرباني آورده و به اصطلاح «هدي» سوق داده بودند به احرام باقي ماندند آن گاه فرمود: اگر در آينده به حج بيايم من هم تمتع خواهم كرد، اين را حج تمتع ناميدهاند زيرا حجاج در بين عمره و حج از محرمات احرام متمتع مي گردند. هنگام صدور اين دستور، پذيرش آن بر بسياري از صحابه گران آمد؛ زيرا بر خلاف معمول حج پيش از آن بود، تا اين كه خليفه دوم در زمان خلافت خود به مردم فرمان داد كه عمره را به حج متصل كنند و با اين فرمان، حج تمتع نزد فقهايي كه از خليفه تبعيت كردند از بين رفت و اكنون اهل سنت غالبا چنين عمل مي كنند، هر چند از ناحيه برخي از صحابه در آن هنگام و هم اكنون از سوي مفتيان سلفي با آن مخالفت شده است، و بر حديث «حجۀ الوداع» كه به تفصيل توسط حضرت باقر از جابر بن عبد الله صحابي معروف، در كتب حديثي اهل سنت و با سندهاي آنان نقل شده عمل مي كنند.
🔹 پيش نهاد آيت الله بروجردي به ملك سعود چنين بود. او هدايايي براي ايشان فرستاده بود از جمله چند جلد كلام الله مجيد و قطعه اي از پرده كعبه (كه بعدها در اطاق پذيرايي ايشان به ديوار زده بودند).
🔸ايشان پس از دريافت آن هدايا به ملك سعود نوشتند: هداياي شما را دريافت داشتم؛ اما رسم من نيست كه از ملوك هديه قبول كنم، لهذا هدايا را (كه گويا پارچه هاي گران قيمت بود) برگردانيدم و جهت قداست، قرآن ها و قطعه پرده كعبه را نگهداشتم؛ به علاوه حديث نبوي (حجۀ الوداع) را براي شما فرستادم. اين جريان در همان هنگام در مجله «رسالۀ المذاهب الاسلاميۀ» منتشر گرديد، گويا ملك سعود مايل بود به ملاقات آيت الله بروجردي برود كه به عللي صورت نگرفت.
🔻حديث مفصل «حجۀ الوداع» را حضرت امام باقر عليه السلام در جواني در سن حدود ۱۷ سالگي كه به ديدن جابر بن عبد الله در محله «بني سلمه»، در مدينه محل سكناي جابر رفته بود در حالي كه نابينا بود از جابر شنيده است. فرمود: «جابر در آن جلسه از نام يك يك حاضران سوال كرد تا به من رسيد گفتم: من محمد بن علي بن الحسين هستم، جابر بسيار محبت كرد و دست به سينه من كشيد و گفت: يابن اخي (اي برادر زاده من) حضرت جريان نماز جماعت جابر را هم براي حاضران نقل، و از وي راجع به «حجۀ الوداع» سؤال كرد. جابر در آن سفر همراه رسول اكرم بوده، و بنا به نقلي زمام ناقه رسول اكرم را در در دست داشته است. جابر، در پاسخ امام محمد باقر (ع) گفت: به اهلش رجوع كردي «علي الخبير سقطت».آن گاه مراسم (حجۀ الوداع) را از آغاز تا پايان نقل كرد، كه متن روايات در كتب حديث اندكي با هم اختلاف دارند و در برخي از آن ها تمام حديث، و در برخي بخشي از حديث است.
🔹اين جانب در آغاز انقلاب، مقاله اي به عنوان «حج در سنت» نوشتم كه پس از نقل آراي مذاهب اسلامي در حج، به نقل حديث حجۀ الوداع پرداختم و جميع اسناد و طرق و متون آن را گرد آوردم اين مقاله در «كتاب حج»، كه از سوي وزارت ارشاد انتشار يافت، آمده است و ترجمه آن به عربي «الحج في السنۀ» از سوي مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي طي جزوه اي منتشر گرديده است.
🔸اين روايت به طرق مختلف از راويان اهل سنت به حضرت صادق (ع) مي رسد و آن حضرت از پدرش حضرت باقر از جابر بن عبد الله نقل كرده و در روايات مروي از طرق شيعه نيامده است، در عوض حديث مفصل ديگري درباره «حجۀ الوداع» در كتاب «كافي» كليني از حضرت صادق عليه السلام نقل شده است، و من آن دو را با هم در مقاله «حج در سنت» مقايسه و موارد اختلاف را بيان كرده ام.
🔶حال عرض ميكنم: در اين روايت داستان حج تمتع به تفصيل آمده و رسول اكرم بر فراز كوه «مروه» اين امر را صادر، و به پشت سر خود اشاره كرد، فرمود اين جبرييل است كه اين امر را به من وحي كرده است.
🔹ظاهرا منظور آيت الله بروجردي از ارسال اين حديث براي ملك سعود آن بود كه در طريق روايات حجۀ الوداع به نقل اهل سنت دو نفر از امامان اهل بيت عليهم السلام ثبت گرديده و طبعا براي شيعيان هم حجت است و نظر به اين كه در كتاب صحاح آمده مي تواند نقطه وحدت در اين مسأله بين فريقين باشد، و سبب گردد كه مسلمان ها در عمل مهم حج هماهنگ شوند و يكسان عمل كنند.
@osol_fegh
.
📍اندیشه تقریبی حوزه فقهی تون .
چنانچه درمصاحبه آیت الله واعظ زاده خراسانی مطالعه کردید ، ایشان اشاره کرده که این اندیشه تقریبی را حضرت آیت الله بروجردی از دوران تحصیل در حوزه اصفهان داشته بالاخص از استاد خود آیت الله دُرچه ای همچنین ایشان در نجف هم شاگرد همین اندیشه فقهی بود و در خدمت شیخ الشریعة تلمذ نمودند [شیخ الشریعة شاگرد ملا عبدالجواد تونی فرزند ملاعبدالله بود] .
و همچنین بیان شد که شهید مطهری نقل کردند که قبل از حوزه اصفهان حوزه رایج و بزرگی که مذهب فقهی جعفری را آموزش میداد حوزه علمیه تون بود ، که در آن دو مذهب فقهی بزرگ جعفری و سادات حنفی حوزه درسی داشته و به تدریس و تدرس مشغول بودند .
لذا با توجه به این مطالب می توان نتیجه گرفت که اگر کل جریان تقریب را نگوییم اما شاخه عظیمی از آن به حوزه علمیه تون برگشت می کند که اساتید آن به اصفهان هجرت کردند .
🌅 درب ورودی مدرسه علمیه هشت ضلعی علیا ، تون (بازار) .
@osol_fegh
.
الوافي 🇵🇸
📍 سیاست اسلامی . چنانچه در متن مفتاح الکرامة مشاهده کردید ، سیاست قسمی از فقه اسلامی است که انتظام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍لحظه صدور حکم ارتداد جبهه ملی توسط امام .
هر کدام از وکلای عام مردم ، چنانچه درگیری های آنان بصورتی باشد که جلوی اجرای سیاست های کلی نظام که توسط رهبر معظم انقلاب بیان می شود ، را بگیرد .
بر تک تک مسلمین واجب است جلوی آنان را بگیرند .
اگر دعوای اصلاحطلب و اصولگرا کوچکترین خللی به مشارکت مردم بزند در واقع خلل به حفظ مقاصد شارع مقدس زده و حکمش را امام خمینی بیان کردند .
@osol_fegh
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍اصلاحطلبان برائت خود را از این جماعت اعلام کنند .
چه شخصی زنا و لواط و قتل عمد بکند و در تریبون صدا و سیما اعلام کند و اقرار کند ، چه افرادی مثل این سیاست کلی (مشارکت حداکثری) نظام را در تریبون نفی کنند . هر دو در حکم واحد اند .
منتظر عمل دستگاه قضا هستیم .
@osol_fegh
.
📍 مذاهب فقهی اسلامی و مکاتب آنها .
در یک تقسیم بندی کلی و علمی مذاهب فقهی به این صورت تقسیم می شود :
۱_ مذهب فقهاء :
_مکتب جعفري .
مکتب آن منحصر در مکتب الوافي است .
_مکتب سادات حنفي .
۲_ مذهب متکلمین :
مکتب معالمي، مکتب فصولي، مکتب شافعي، مکتب مالکي، مکتب حنبلي .
✓تا قبل از روی کار آمد حکومت صفوی و حکومت عثمانی در برهه ای مذهب فقهی فقهاء یعنی مکتب جعفری و مکتب حنفی با هم بده بستان های علمی داشتند و فضایی عاری از تکفیر و مجادلات غیر علمی حاکم بود .
"مذهب فقهی فقهاء اصول فقه خود را از فروعات فقهی استخراج می کنند" .
"برخلاف مذهب فقهی متکلمین که فروعات فقهی و احادیث را بر اساس آراء کلامی جلو می برند" .
@osol_fegh
.
الوافي 🇵🇸
📍 مذاهب فقهی اسلامی و مکاتب آنها . در یک تقسیم بندی کلی و علمی مذاهب فقهی به این صورت تقسیم می شود
📍۳_ مذهب فقهي فلاسفه.
چنانچه دیدگاه متکلمین را از فلاسفه در بحث حکمت عملی جدا کنیم، که حق مطلب هم آن است که جدا شود، زیرا دید فلاسفه با متکلمین در آن مطالب عقلی که فقهای متکلم و فقهای فیلسوف احادیث فقهی را بر دور آنها معنی می کنند، با هم متفاوت است .
ابن رشد در اصولی ترین این مطالب عقلی بر این باور است که فلاسفه نیازی به پیامبر بیرونی ندارند و پیامبر درونی آنها آنان را کافی است ! طبعا اصول فقهی که او بر پایهی این چنین اندیشه های فلسفی برای خوانش احادیث فقهی بیان می کند کاملا با اصول فقهی متکلمین و فقهاء متفاوت است .
پس الضروري في اصول الفقه او را نمی توان یکی از کتب مکتب شافعی در مذهب متکلمین دانست .
✓بطور دقیق تر می توان مکتب فصولي را از شاخه های این مذهب دانست منتها ابن رشد را بعنوان شاخه مغربی این تفکر فقهی و محمد حسین حائری اصفهانی را بعنوان شاخه مشرقی این تفکر فقهی لحاظ کرد [زیرا نوع تقریر ابن رشد با ابن سینا از فلسفه اسلامی متفاوت بود] .
@osol_fegh
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قوی ترین سخنرانی در دیوان بین المللی دادگستری تا به امروز توسط گویان .
@osol_fegh
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماینده چین در دیوان بینالمللی دادگستری خاطرنشان میکند که مقاومت مسلحانه در برابر اشغالگری در قوانین بینالمللی گنجانده شده است و تروریسم نیست.
@osol_fegh
.
الوافي 🇵🇸
📍 مذاهب فقهی اسلامی و مکاتب آنها . در یک تقسیم بندی کلی و علمی مذاهب فقهی به این صورت تقسیم می شود
📍مکتب جریریة یا تعلمیة .
أبي جعفر محمد بن جریر طبري ، موسس گرایشی خاص در مذهب فقهاء است.
ایشان همانند دو مکتب دیگر مذهب فقها اصطیاد قواعد فقهی و ماهیات فقهی را از احادیث فقهی انجام می دهد نه همانند مذهب متکلمین که بر اساس آراء کلامیشان به تفسیر نصوص و احادیث فقهی می پردازند ، طبری خواندن کلام را نهی می کرد و با مذهب حنبلی رابطه خوبی نداشت ، چنانچه اورا برفض نیز متهم کردند ، از دیگر سو با زیدیه نیز که فقهشان یک فقه کلامی بود موافق نبود و از طبرستان به بغداد رفت .
او احمد حنبل را بعنوان یکی از فقها قبول نداشت و نام او را در بین فقهاء نمی آورد .
در کتاب اختلاف الفقهاء می توانیم افتراق مکتب او را از دو مکتب دیگر مذهب فقهاء مشاهدهکنیم .
@osol_fegh
.