eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.3هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
4.4هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸ادامه 👇 👌روایات ذم به طور کامل علاوه بر اینکه از نظر سند ضعیف هستند، درست در قطب مخالف آنها، روایات مدح قرار دارند. بنابراین بر فرض صحت هم نمی توان به این روایات استناد کرد و بدین دلیل بزرگان اهل فن این روایات را حمل بر تقیه کرده اند، مثل روایاتی که در ذم امثال زراره و محمد بن مسلم و یزید و... صادر شده است. 📚معجم رجال، آیت الله خوئی، سید ابوالقاسم، ج۱۸، ص۱۱ 👌 ائمه علیه السّلام برخی از بزرگان اصحاب خود را از روی تقیه ذم کرده اند تا از شر سلاطین جور در امان باشند و مختار را به این خاطر نکوهش کرده و از او تبری جسته اند تا خود از شر اشرار در امان باشند. 🔸کشی در رجال خود از مردی به نام حبیب خثعمی از امام صادق علیه السّلام روایت می‌کند که فرمود: «کان المختار، یکذّب علی علی بن الحسین علیه السّلام» مختار بر امام سجاد علیه السّلام دروغ می‌بست. » 📚رجال کشی ص 125 🔸آیت الله خویی (ره) می‌نویسد ؛ «این روایت از نظر سند به شدت ضعیف است؛ زیرا حبیب - راوی این حدیث - مجهول الحال است. » 📚معجم الرجال ج 18 ص 96 👌اما اگر بخواهیم روایت را مورد بررسی و ارزیابی دقیق تری قرار دهیم ابتدا قول بلاذری را ذکر نموده سپس به نقد آن می‌پردازیم. ❕وی می‌گوید: مختار - در هنگام قیام خود در کوفه - نامه ای خدمت امام سجادعلیه السّلام فرستاد و مایل بود که با حضرتش بیعت کند و مردم را به بیعت با امام دعوت کند و اموالی را نیز برای امام علیه السّلام هدیه فرستاد اما امام قبول نکرد و جواب نامه اش را نداد و به مسجد آمد و به مختار بدگویی کرد و فرمود: او دروغگوست؛ مختار چون چنین دید نامه ای به محمد حنفیه نوشت و خواست با او به عنوان امام بیعت کند. امام سجادعلیه السّلام از قضیه باخبر شد، به نزد محمد حنفیه آمد و به او اشاره کرد که هدایای مختار را قبول نکند و جواب نامه اش را ندهد و به او دستور داد تا به مسجد برود و از مختار تبری بجوید و او را به بدی یاد کند اما ابن عباس محمد حنفیه را از این کار منع کرد و به او گفت: صلاح نیست که بر ضد مختار چیزی بگویی؛ زیرا وضع حکومت عبدالله بن زبیر معلوم نیست و محمد سخن ابن عباس را قبول کرد و از تبری جستن علنی و عیبگویی مختار منصرف شد. » 📚 انساب الاشراف ج 5 ص 272 🔸در پاسخ باید گفت ؛ 🔹اولاً: این روایت از نظر سند، ضعیف و مرسله است. 🔹ثانیاً: بر فرض صحت آن، با توجه به موقعیت امام سجادعلیه السّلام در مدینه و تسلط ابن زبیر بر حجاز و نیز وجود حکومت اموی در شام، حمل بر تقیه می‌شود و امام با این شیوه می‌خواست دشمنان را منحرف سازد تا به ارتباط او و مختار پی نبرند. 🔸ثالثاً: این روایت معارض با روایاتی است که در بحارالانوار آمده است و علمای شیعه آن را قبول کرده اند که امام سجادعلیه السّلام هدایای مختار را می‌پذیرفت و خود بلاذری می‌گوید: «محمد حنفیه هدایای مختار را می پذیرفت». 📚همان مدرک 🔸رابعاً: اشاره امام سجادعلیه السّلام به محمد حنفیه برای تبری جستن از مختار حمل بر تقیه می‌شود. 🔸خامساً: با توجه به خضوع و اطاعت محمد حنفیه از فرزند برادرش امام سجاد علیه السّلام، آیا معقول است که وی به توصیه امام سجاد عمل نکند ولی به تذکر ابن عباس ترتیب اثر دهد؟ ❕علامه امینی می نویسد ؛ «هرکه با دیدة بصیرت و تحقیق بر تاریخ و حدیث و علم رجال بنگرد، در می‌یابد که مختار، از پیشگامان دینداری و هدایت و اخلاص بوده است و همانا نهضت مقدس او تنها برای برپایی عدالت به وسیلة ریشه کن کردن ملحدان و ظلم اموی‌ها بود. به درستی که ساحت مختار از مذهب کیسانی به دور بود و نسبتها و تهمت‌های ناجوانمردانه ای که به او نسبت داده اند، حقیقت ندارد و بی جهت نیست که ائمه هدی علیه السّلام و سروران ما، مانند امام سجاد و امام باقر و امام صادق (صلوات الله علیهم) بر او رحمت فرستاده اند، مخصوصاً امام باقرعلیه السّلام به گونه ای بسیار زیبا، او را مورد ستایش قرار داده است و همیشه خدمات او در نزد اهلبیت علیه السّلام مورد تقدیر و تشکر بوده است.» 📚الغدیر، علامه امینی، عبد الحسین، ج۲، ص۳۴۳. ❕مقدس اردبیلی نیز می نویسد ؛ « «در حُسن عقیدة مختار سخنی نیست و علامه حلّی& او را مقبول شمرده و امام باقرعلیه السّلام جمعی را که مختار را به بدی یاد میکردند، از این کار منع فرمود و امام صادق علیه السّلام بر او رحمت فرستاد و امام زین العابدین علیه السّلام وی را به دعای خیر یاد کرده است. مختار و امثال او به یقین درجات رفیعه و مراتب عالیه خواهندداشت.» 📚حدیقة الشیعه، مقدس اردبیلی، ص۵۰۶-۵۰۵. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔پیامبر فرمود «لا تشدّ الرحال إلّا إلى ثلاثة مساجد؛ مسجدى هذا و مسجد الحرام و مسجد الأقصى؛ بار سفر را جز براى سه مسجد نمى‏ بندند، مسجد من و مسجد الحرام و مسجد الاقصى» شیعه چرا بر خلاف این برای زیارت امام حسین یا امام رضا بار سفر می بندد ❗️❗️ 💠💠 👌وهابيان به حسب ظاهر اصل زيارت پيامبر را تجويز مى‏ كنند ولى هرگز براى زيارت قبور را جائز نمى‏ دانند. محمّد بن عبد الوهاب در رساله دوم از رسائل «الهدية السنيّة» اين چنين مى ‏نويسد ؛ «زيارت پيامبر مستحب است، ولى مسافرت جز براى زيارت مسجد و نماز در آنجا، جائز نيست. » 🔸دليل مهم آنان براى تحريم مسافرت به عنوان زيارت، زير است كه در صحاح نقل شده، و راوى حديث هم ابو هريره است كه مى ‏گويد پيامبر فرمود ؛ «بار سفر بسته نمى‏ شود مگر براى سه مسجد، مسجد خودم و مسجد الحرام و مسجد الأقصى » 📚این مضمون را «مسلم» در صحيح خود ج 4- كتاب حج- باب «لا تشد الرحال» ص 126 نقل كرده است و سنن ابى داود ج 1- كتاب الحج- ص 469 و سنن نسائى بشرح سيوطى ج 2 ص 37، نيز آورده ‏اند. 👌در اين كه حديث در صحاح وارد شده است سخنى نيست و هرگز مناقشه نمى ‏كنيم كه راوى آن ابو هريره است، ولى مهم فهم مفاد حديث است. ❕فرض كنيم متن حديث چنين است، «لا تشدّ الرّحال الاّ ثلاثة مساجد ...» بطور مسلم، لفظ «الاّ» استثناء است و «مستثنى منه» لازم دارد و بايد در تقدير گرفت و پيش از مراجعه به ، مى ‏توان مستثنى منه را دو جور در تقدير گرفت ؛ 1- لا تشدّ إلى مسجد من المساجد إلاّ ثلاثة مساجد ... 2- لا تشدّ إلى مكان من الامكنة الاّ إلى ثلاثة مساجد ... 🔸براى درك مفاد حديث بستگى دارد كه يكى از اين دو تقدير را برگزينيم. هرگاه مفاد حديث، اول باشد، در اين صورت مفاد آن اين مى‏ شود كه به هيچ مسجدى از مساجد بار سفر بسته نمى‏ شود مگر به اين سه مسجد، نه اينكه «شد رحال» براى هيچ ، و لو مسجد نباشد جايز نيست. ❕هرگاه كسى براى زيارت پيامبران و امامان و انسان‏هاى صالح، بار سفر ببندد هرگز مشمول حديث نخواهد بود، زيرا موضوع بحث، عزم سفر براى مساجد است، و از ميان تمام مساجد، اين سه مسجد استثناء شده است و اما عزم سفر، براى زيارت مشاهد كه از موضوع بحث بيرون است، داخل در نهى نمى‏ باشد. 👌هرگاه مفاد حديث فرض دوم باشد، در اين صورت تمام سفرهاى معنوى جز سفر به اين سه نقطه خواهد بود خواه، سفر براى زيارت مسجد باشد، يا براى زيارت نقاط ديگر. 🔸ولى با توجه به قرائن قطعى روشن خواهد شد كه مفاد حديث بر فرض صحت سند، اولى است. 💠اولا: مستثنى، مساجد سه‏ گانه است، از آنجا كه استثناء، استثناء متصل است قطعا «مستثنى منه» لفظ مساجد خواهد بود نه مكان . 💠ثانيا: هرگاه هدف ساختن تمام مسافرتهاى معنوى است، حصر، صحيح نخواهد بود. زيرا در اعمال حج، انسان براى «عرفات» و «مشعر» و «منى»، «شدّ رحل» كرده و بار سفر مى‏ بندد، هرگاه مسافرت مذهبى جز براى غير اين سه مورد جائز نيست، پس چرا به اين نقاط سه ‏گانه جائز شده است. 💠ثالثا: مسافرت براى جهاد در راه خدا، و آموزش علم و دانش و صله رحم و زيارت والدين از جمله ‏هائى است كه در آيات و روايات بدانها تصريح گرديده است، آنجا كه مى‏ فرمايد ؛ «(سوره توبه آيه 120) چرا از هر قبيله‏ اى گروهى كوچ نمى‏ كنند كه دين را بياموزند و قبيله خود را پس از بازگشت، بترسانند شايد آنان بترسند. » 🔸 👇
🤔 ❔در فیلم مختار محمد حنفیه را نشان می دهد که شیعه از او حساب می برد ❕چرا محمد حنفیه در قیام امام حسین نکرد ❗️آیا او هم از جمله توابین بود ❕❕ 💠💠 👌 محمد حنفیه ، يكى از فرزندان رشيد امير مؤمنان على علیه السلام است و «حنفيّه» لقب مادر اوست و اسمش «خوله» دختر يكى از مردان با شخصيّت طايفه «بنى حنيفه» است كه در يكى از جنگهاى اسلامى اسير شد و مى‏ خواستند او را بفروشند، على (ع) او را آزاد كرد و به همسرى خود در آورد. او شجاعت را از على (ع) به ارث برده بود و مى‏ گويند گاهى زره‏هاى محكم را با دست پاره مى ‏كرد و به همين دليل امام (ع) در جنگ «جمل» پرچم را به دست او سپرد و در جنگ «صفّين» جناح چپ على (ع) به دست او و «محمّد بن ابى بكر» و «هاشم مرقال» بود. 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 7 ص 77 🔸او نسبت به امام حسن و امام حسين عليهما السلام بسيار متواضع بود و فرزندان على علیه السلام را از حضرت را بسيار احترام مى‏ گذارد. روزى به او گفتند على تو را به ميدانهاى خطرناك مى ‏فرستد ولى از فرستادن حسن و حسين خوددارى مى‏ كند، در حالى كه آنها هم برادر تواند! او در جواب مى ‏گويد ؛ «حسن و حسين همچون چشمان او هستند و من همچون بازوان او و انسان به‏ وسيله بازوهايش از چشمش دفاع مى ‏كند». 📚شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 1 ص 244 🔸بعضى «محمّد بن حنيفيّه» را متّهم مى‏ كنند كه او بعد از امام حسين دعوى امامت داشت و يا حتّى دعوى مهدويّت ، ولى مرحوم «شيخ مفيد» در اين زمينه سخن روشنى دارد، مى ‏گويد: «محمّد حنفيّه» هرگز ادّعاى امامت نكرد و كسى را به سوى خود فرا نخواند بلكه ديگران چنين نسبتهايى به او داده‏ اند و مدّعى امامت و يا مهدويّت او بوده ‏اند و «كيسانيّه» جزء چنين مدّعيانى محسوب مى‏ شوند». 📚الفصول المختاره ص 300 🔸يكى از نشانه ‏هاى مقام او اين است كه امام حسين علیه السلام هنگامى كه مى‏ خواست از مدينه به سوى مكّه حركت كند او را وصى و نماينده خود در مدينه قرار داد تا اخبار آن جا را به او برساند و وصيتنامه معروف خود را كه در مقاتل آمده، به او سپرد ، و علت عدم حضور او در کربلا همین بود که امام حسین علیه السلام وظیفه اطلاعاتی را بر عهده او گذاشته بود چنان که می نویسند ؛ « محمّد بن حنفيّه، سخن خويش با برادر را قطع نمود و شروع به گريه كرد. حسين عليه السلام نيز مدّتى با او گريست و آن گاه فرمود: «برادرم! خداوند، تو را پاداش خير دهد! حقيقتا برايم خيرخواهى كردى و به صواب و حقيقت، راه‏نمايى نمودى. اميدوارم كه رأى تو، استوار و درست باشد. من تصميم بر خروج به سمت مكّه دارم و خودم، برادرانم، برادرزاده ‏ها و دوستارانم را براى اين ، مهيّا ساخته‏ ام. نظر آنان، نظر من و تصميم آنان، تصميم من است؛ امّا تو اى برادرم منعى نيست كه در مدينه بمانى و از سوى من مراقب حوادث باشى و چيزى از اخبار آنان را از من پنهان نكنى». 📚الفتوح ج 5 ص 20 _ بحار الانوار ج 44 ص 329 👌علامه حلی نیز نقل می کند که محمد حنفیه به سبب بیماری نمی توانست حسین علیه السلام را همراهی کند ، لذا امام حسین ماموریت دیده بانی در مدینه را به او کرد . 📚سفینه البحار ج 2 ص 388 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔نظر اهلبیت در مورد مختار ثقفی چه بوده است ❗️آیا حقیقت دارد که قیام مختار مورد اهل بیت نبوده ❗️اگر چنین است چرا صدا و سیما برای او فیلم می سازد و از او به بزرگی یاد می کند ❗️❗️ 💠💠 👌مختار بن ابى عبيده ثقفى، معروف به كيسان، در اصل از مردم طائف بود و مادرش دومة بنت وهب نام داشت. در سال به دنيا آمده. پدر او در زمان عمر به مدينه رفت، مختار نيز همراه پدرش به مدينه منتقل گشت. مردى بود خردمند، حاضر جواب، شجاع، بخشنده، تيزهوش، كارشناس فنون رزم و غلبه بر دشمن. در دوران على علیه السلام به بنى هاشم پيوسته بود و با حضرت على در عراق به سر مى‏برد، پس از شهادت آن حضرت، ساكن بصره شد. در ميان قوم خود، شريف بود. رواياتى در مدح او وارد شده است. مختار از مروّجين و ناشرين فضايل آل محمّد بود و پيوندش با اهل بيت، او را از ادبى سرشار و اخلاقى فاضل برخوردار بود. در نهان و آشكار هوادارى از دودمان پيامبر مى ‏كرد. 📚سفینه البحار ج 2 ص 752 _ مقتل الحسین ، مقرم ، ص 167 👌ميثم تمّار در زندان ابن زياد، به گفته بود كه تو آزاد شده و به خونخواهى حسين علیه السلام خروج خواهى كرد و ابن زياد را خواهى كشت. 📚همان ص 434 🔸وى در دورانى كه مسلم بن عقيل در كوفه بود، او را به خانه خويش برد و با او به نفع امام حسين علیه السلام بيعت كرد. ابن زياد، پس از كشتن مسلم، او را تازيانه زد و زندانى كرد و در ايّامى كه كربلا اتّفاق افتاد، او و ميثم تمّار در زندان بودند. مختار، پس از مرگ يزيد در سال 64، به خونخواهى سيد الشهدا علیه السلام قيام كرد و قاتلان امام حسين را كشت، سپس خود در جنگى با سپاهيان عبد الله بن زبير در مكّه كشته شد. از امام باقر علیه السلام روايت‏ است كه فرمود ؛ «مختار را ناسزا نگویید زیرا او قاتلان ما را کشت و انتقام خون ما را گرفت » 📚بحار الانوار ج 45 ص 343 🔸قبر مختار، در رواق راهرو مرقد حضرت مسلم در قرار دارد. 📚سوگنامه آل محمد ص 544 🔸مشهور علمای شیعه از به بزرگی یاد میکنند چنان که علامه امینی می نویسد ؛ «هر کس برتاریخ وحدیث وعلم رجال با دید نافذ نظر اندازد در میابد که مختار در پیشاپیش مردان دین و هدایت و اخلاص است و نهضت بزرگ او جز برای برپا داشتن عدل و درآوردن ریشه ی ستم نبوده است وبه همین جهت امامان بر او رحمت کرده و او را ستوده اند» 📚ترجمه الغدیر، ج 4، ص 238 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🔸ادامه 👇 👌بنابر اين آنچه مورد نهى است، «شد رحال» به مسجدى غير از مساجد سه ‏گانه است نه شد رحال براى ، و يا امور معنوى ديگر. ❕در اين جا از تذكر نكته‏ اى ناگزيريم و آن اين است كه اگر پيامبر گرامى مى‏ فرمايد به غير اين سه مسجد بار سفر بسته نمى ‏شود، مقصود اين نيست كه «شد رحال» براى غير آنها است، بلكه مقصود اين است كه آنهاى ديگر، ارزش اين را ندارند كه انسان براى آنها بار سفر ببندد، و رنج را بر خود هموار سازد و به زيارت آنها برود، زيرا غير اين سه مسجد از نظر فضيلت چندان تفاوت چشم گيرى ندارند، زيرا مساجد جامع جهان يا مساجد محله، و يا مساجد قبيله دنيا، همه از نظر ثواب، ثواب مساوى دارند، ديگر لزومى ندارد، با بودن مسجد جامع در نقطه نزديك، انسان بار سفر براى مسجد ‏ در نقطه دور ببندد. نه اينكه اگر يك چنين كارى انجام داد، كار او حرام و سفر او معصيت است. 🔸گواه اين مطلب اين است كه نويسندگان صحاح و سنن نقل كرده ‏اند كه: پيامبر گرامى و صحابه روزهاى شنبه به مسجد مى‏ آمدند، و در آنجا نماز مى‏ گزاردند. اين متن صحيح بخارى: «إنّ النّبىّ كان يأتي مسجد قباء كلّ سبت ماشيا و راكبا و إنّ ابن عمر كان يفعل كذلك» 📚صحيح بخارى 2: 76- صحيح مسلم بشرح النووى ج 9 ص 171- 169 سنن نسائى بشرح سيوطى ج 2 ص 37 👌پيامبر گرامى، در هر شنبه پياده و سواره براى زيارت مسجد قبا مى‏ آمدند و فرزند عمر نيز اين چنين مى ‏كرد. ❕اصولا طى مسافت براى گزاردن نماز براى خدا، در يكى از مساجد الهى بدون كوچكترين شائبه ، چگونه مى ‏تواند حرام و منهى عنه باشد. در صورتى كه نماز گزاردن در مسجد مستحب باشد . 📚آیین وهابیت ، سبحانی ، ص 130 ❕مضمون فوق در مورد مساجد در برخی های شیعه نیز آمده است که پاسخ آن همان است که در بالا گذشت . 👌علی علیه السلام فرمود ؛ « مسافرت تنها به سوى سه مسجد مى‏ توان كرد مسجد الحرام و مسجد پيامبر در مدينه و مسجد ». 📚بحار الانوار ج 96 ص 240 👌که مفهوم آن این است که سفر و شد رحال برای رفتن به سایر مساجد مستحب نیست اگر چه نماز خواندن در تمام مساجد و برخی از مساجد بالخصوص دارای ثواب زیادی است اما سفر کردن برای نماز خواندن در آن ها جز مساجد مذکور دارای ثواب نیست . 📚وسائل الشیعه ج 5 ص 46 ( بَابُ عَدَمِ اسْتِحْبَابِ السَّفَرِ لِلصَّلَاةِ فِي شَيْ‏ءٍ مِنَ الْمَسَاجِدِ إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ وَ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ مَسْجِدَ الْكُوفَة ) ❕فلسفه آن هم می تواند این باشد که اين گونه مساجد در واقع يكى از مراكز مهمّ اسلام است؛ و ساليان طولانى در صدر اسلام و بعد از آن محل درس و بحث بوده، و علماى بزرگى در آنها به تعليم علوم، آموزش و پرورش شاگردان اشتغال داشته ‏اند، هم اكنون نيز در مسجد الحرام و مسجد النّبى در طول سال جلسات درس تشكيل مى‏ شود، و بسيارى از مساجد مهمّ اسلامى در كشورهاى ديگر مانند ايران و سوريه و عراق نيز كانون تعليم و تربيت است، و گاه بزرگترين كلاس هاى درس در آن تشكيل مى‏شود؛ و شايد تشويق مسلمانان به «شدّ رحال» و حركت از نقاط دور و نزديك به قصد عبادت در اين مساجد به خاطر اين بوده، كه علاوه بر استفاده از معنويّت مسجد، و توجّه به سوابق آن از سرمايه‏ هاى علمى اين مساجد نيز بهره ‏گيرى كنند. 📚پیام قرآن ج 10 ص 274 ❕جدای از تمام آنچه گذشت ، گفتنی است که ما برای شد رحال و رجحان سفر کردن برای زیارت امامان علیهم السلام دلیل خاص داریم چرا که امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « برای زیارت هیچ قبری شد رحال نمی شود و بار سفر بسته نمی شود ، جز برای زیارت قبور ما » 📚عیون الاخبار ج 2 ص 254 👌که مفهوم آن این است که اگر چه زیارت قبور تمام مومنین مستحب است ، اما نفس سفر کردن برای زیارت قبور آن ثواب ندارد ، مگر سفر کردن و شد رحال برای امامان و انبیاء علیهم السلام . 📚وسائل الشیعه ج 14 ص 561 ( بَابُ عَدَمِ اسْتِحْبَابِ السَّفَرِ إِلَى زِيَارَةِ شَيْ‏ءٍ مِنَ الْقُبُورِ غَيْرِ قُبُورِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَئِمَّةِ ) 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔یک تناقض آشکار در ⚡️اگر قرآن را کلام الهی بپنداریم نبایستی حتی یک مورد تناقض در آن دیده شود اما با مراجعه به قرآن و مطالعه آن با تعدادی تناقض‌ می‌شویم که نشان از بشری بودن آن دارد. : سوره زلزله : فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ﴿٧﴾ : پس هر کس اندازه‌ی ذره‌ای عمل خیر انجام داده باشد، [پاداش‌] آن را می‌بیند. ⚡️طبق این آیه، قرآن مدعی می‌شود که هر انسانی که کوچکترین عمل خیری انجام دهد پاداش آن به او داده می‌شود؛ اما این آیه با سایر آیات قرآن در تناقض است : : سوره محمد : الذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّـهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿١﴾ : الله اعمال نیک کسانی را که کافر شدند و مردم را از راه خدا باز داشتند باطل می‌نماید. ⚡️همانطور که مشاهده کردید، آیه ۱ سوره محمد با آیه ۷ سوره زلزله در تضاد و تناقض است : 👈طبق آیه ۱ محمد : خدا اعمال نیک کافران را تباه می کند. 👈طبق آیه ۷ زلزله : هر انسانی ذره ای کار نیک کند، پاداش آن را می‌بیند. ⚡️این تناقض آشکار، نشان از بشری بودن قرآن است؛ قرآن کلام خود محمد است ❗️❗️ 💠💠 👌آیات فوق اشاره به یک اصل مسلم قرآنی تحت عنوان « » دارد و به هیچ عنوان تضاد و تناقضی از این ایجاد نمی شود . ❕از آيات قرآن به خوبى استفاده مى ‏شود كه بعضى از اعمال سوء، آن‏قدر اهميّت دارد كه مى ‏تواند آثار اعمال را از بين ببرد . اگر شخصى تمام كارهاى نيك را انجام بدهد و تمام اعمال او شايسته باشد؛ ولى در دقايق و لحظات حسّاس پايانى بى ايمان از جهان رخت بربندد، تمام از بين مى‏ رود و در آخرت هيچ سودى براى او نخواهد داشت . ❕اين مسئله يكى از مصاديق «احباط» است كه در قرآن مجيد به صورت گسترده مطرح شده است. شانزده آيه از آيات قرآن مجيد درباره «حبط اعمال» سخن مى‏گويد كه به دو مورد از آن اشاره مى ‏شود ؛ 1⃣در آيه 88 سوره انعام آمده است ؛ « اگر آنها مشرك شوند، اعمال نيكى كه انجام داده‏اند، مى ‏گردد و نتيجه ‏اى از آن نمى‏ گيرند. » 🔸آيه شريفه فوق شرك به خداوند را يكى از عوامل نابودى و حبط اعمال نيك شمرده است. 2⃣ در آيه 65 سوره زمر آمده است ؛ « به تو و همه پيامبران پيشين وحى شده كه اگر مشرك شوى، تمام اعمالت تباه مى‏ شود و از زيانكاران خواهى بود.» 👌اين آيه اگرچه خطاب به پيامبر است، ولى روشن است كه او- كه خود كانون‏ توحيد و يكتا پرستى است- هرگز نخواهد شد. بنابراين، آيه هشدارى است براى ديگران. ❔آيا حبط و نابودى اعمال نيك فراوان، با يك گناه و لغزش عادلانه است؟ به ديگر عبارت، آيا اين كار موافق با قوانين جهان است؟ 👌در پاسخ بايد گفت: مسئله حبط هم در جهان طبيعت و عالم تكوين وجود دارد و هم در عالم تشريع و قوانين دينى، و هم در كارهاى عادى روزمره انسان‏ها. ❕ كه ساليان درازى زحمت كشيده و با تلاش و كوشش فراوان و شب زنده‏ دارى‏ هاى بسيار باغى بزرگ و پرميوه آماده كرده است، بر اثر غفلت و سهل‏ انگارى در گوشه‏اى از باغ آتشى روشن مى‏ كند؛ اين آتش به باغ سرايت نموده، ظرف مدّت كوتاهى تمام دست‏رنج باغبان بيچاره را طعمه حريق قرار مى‏ دهد. ❕انسان سالم و نيرومندى كه او مرهون دهها سال زندگى صحيح با رعايت اصول بهداشتى است، با روى آوردن به موادّ مخدّر، پس از چند صباحى تمام قدرت، نيرو، شادابى، صبر، حوصله، همه و همه را از دست مى‏ دهد؛ بنابراين آن آتش، باغ باغبان و اين موادّ مخدّر، سلامت اين انسان را حبط و نابود مى‏ كند. ❕مثال سومى نيز مى‏ توان زد و آن اين كه تعدادى از مهندسين و كارگران ساليان درازى با زحمت فراوان سدّى عظيم بنا مى‏ كنند. با باران سيلاب پشت سد جمع مى‏ شود؛ ولى بر اثر يك غفلت و باز نكردن پنجره‏ هاى مخصوص به هنگام زياد شدن آب پشت سد، فشار زياد سيلاب، زحمات چندين ساله آنها را از بين مى‏برد و سدّ عظيم را مى ‏شكند! 👌بنابراين، مسئله حبط اختصاص به مسايل دينى و اعتقادى ندارد، بلكه در جهات تكوين و كارهاى روزمره انسان نيز جريان دارد و هيچ منافاتى با عدالت الهى ندارد . ❕بايد دانست كه علّت و عامل اصلى حبط كارهاى انسان است؛ همان گونه كه عامل اصلى آتش گرفتن باغ، خود باغبان و عامل از بين رفتن سلامت معتاد خود او، و عامل شكستن سد نيز نگهبان سد است. 📚مثالهای زیبای قرآن ج 1 ص 325 🔸 👇
🔸 👇 👌قرآن مجيد درباره از بين رفتن ثواب صدقات به ‏وسيله منّت و آزار بعدى با صراحت مى ‏گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! خود را با منت گذاردن و آزار باطل نسازيد». ( بقره 264) ❕در سوره حجرات نيز مى ‏فرمايد ؛ « اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! صداى خود را از صداى پيامبر بالاتر نبريد و در او بلند سخن مگوييد (و او را بلند صدا نزنيد) آن‏گونه كه بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مى ‏كنند مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى كه نمى‏ دانيد». ( حجرات 2) 👌درباره عُجب و خود بزرگ‏ بينى بعد از عمل نيز در روايات آمده است ؛ «عجب حسنات انسان را از بين مى‏ برد ‏گونه كه آتش هيزم را». 📚روح البیان ج 8 ص 522 👌در مورد حسد نيز شبيه همين تعبير آمده است از جمله در حديثى از پيغمبر مى ‏خوانيم ؛ «إِيَّاكُمْ وَالْحَسَدَ فَإِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْحَسَنَاتِ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الحطب » 📚بحارالانوار، ج 70، ص 255، ح 26 👌از بعضى از روايات نيز استفاده مى‏ شود كه بودن و بى‏ باكى در برابر گناه نيز از عوامل حبط اعمال است . 📚مستدرک الوسائل ج 11 ص 280 ❕بنابراین این آیات و روایات تبیین کننده آیه ای است که به صورت مطلق می گوید هر کس هر کار کند آن را در قیامت می بیند که این دیدن در صورتی است که انسان عمل خود را تا روز قیامت نگه دارد تا بتواند اثر آن را ببیند و موجبات حبط آن را فراهم نکند ، چنان که همین سخن درمورد گناهان هم است که انسان در صورتی عقاب گناهان را در آخرت می بیند که آن ها را با توبه و کارهای خوب از بین نبرده باشد ( تکفیر ) ، با در نظر گرفتن این نکته روشن می شود که نسبت میان آیات فوق ، نسبت تناقضی نیست بلکه نسبت مجمل و مبین است لذا پیامبر گرامی فرمود ؛ ❕ «كسى كه سبحان اللَّه بگويد خداوند درختى در بهشت براى او مى ‏نشاند و كسى كه الحمد للَّه‏ بگويد خداوند درختى در بهشت براى او مى ‏نشاند، و كسى لا اله الا اللَّه بگويد خداوند درختى در بهشت براى او غرس مى‏ كند، و كسى كه اللَّه اكبر بگويد خداوند درختى در بهشت براى او مى‏ نشاند». 🔸مردى از قريش در آنجا بود و عرض كرد اى رسول خدا بنابراين درختان ما در بهشت زياد است! پيامبر در جواب فرمود «آرى! ولى بر حذر باشيد از اينكه آتشى بر آنها بفرستيد و آنها را بسوزانيد» 📚بحار الانوار ج 8 ص 186 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔لطف میکنید در مورد عذاب قبر توضیح دهید .در یه مدرسه کردن که عذاب قبر وجود ندارد پرسش کردن در کدوم آیه به عذاب قبر اصلا اشاره شده ❗️❗️ 💠💠 👌مساله فشار و عذاب قبر اگر چه در قرآن بالخصوص مورد اشاره قرار نگرفته است ، اما در سنت قطعی پیامبر گرامی و اهل بیت علیهم السلام مورد تاکید و تبیین قرار گرفته است و همه اسلامی به آن معتقدند . ❕شیخ صدوق می‌فرماید ؛ 🔸 «عقیده ما در مورد سؤال در قبر این است که آن حق است و هر کس که پاسخ صحیح گوید برای او در قبر، سرور و شادمانی است، و بهشت در سرای دیگر و آن کس که پاسخ صحیح نگوید، در قبر و سپس در عالم آخرت خواهد شد». 📚اعتقادات الامامیه ص 58 👌شیخ مفید می‌فرماید ؛ «در اخبار صحیح از پیامبر روایت شده است که فرشتگان به قبور فرود آمده و از آنان درباره دین آنها سؤال می‌کنند، در برخی از روایات آماده است که دو فرشته که به آنها«نکیر و منکر» می‌گویند بر میت نازل می‌شوند و از پروردگار و از پیامبر و امام و دینش سؤال می‌کنند پس اگر پاسخ درست گوید او را به ملائکه نعمت و تسلیم می‌کنند و گرنه او را به ملائکه عذاب واگذار می‌کنند». 📚تصحیح الاعتقاد ص 45 👌محقق طوسی در این باره می‌گوید ؛ «عذاب در قبر، واقع خواهد شد، زیرا کاری است شدنی و ممکن و دلایل در حد تواتر بر آن اقامه شده است». 📚کشف المراد، مقصد ۶، مسأله ۱۴. 🔸احمد بن حنبل در رساله خود که رؤوس عقاید اهل حدیث را در آن نوشته است می‌گوید ؛ «عذاب قبر حق است و در آن از گناهان بندگان و از پروردگارشان و از بهشت و دوزخ می‌کنند و مسأله دو فرشته به نام«منکر و نکیر» نیز حق است». 📚طبقات الحنابله ص 226 ❕امام صادق علیه السلام فرمود: « فشار قبر برای مومن کفاره کردن نعمت ها از ناحیه او است» 📚بحار الانوار ج6 ص221 👌در روایت دیگر امام علی علیه السلام فرمود: « معیشت تنگ همان است که خداوند را از عذاب و فشار قبر بر حذر داشته است» 📚بحار الانوار ج6 ص218 ❗️پیامبر گرامی در مورد سعد بن معاذ فرمود: « او گرفتار فشار قبر شد زیرا در خانه با خانواده اش رفتار نداشت» 📚بحار الانوار ج6 ص220 🔷امام صادق علیه السلام فرمود: « یکی از خوبان از دنیا رفت . فرشتگان عذاب به سراغ او آمده و خبر از فشار قبر به او دادند زیرا او روزی بدون وضو نماز خوانده و از نصرت ضعیفی خود داری کرده بود» 📚بحار الانوار ج6 ص221 👌حضرت علی فرمود: « فشار قبر به سبب سخن چینی و نکردن از بول و دوری کردن از همسر است» 📚بحار الانوار ج6 ص222 👌چون بیشتر مومنان اعمال خوب و بد را با هم آمیخته اند و گناهانی در پرونده اعمالشان است لذا امام صادق علیه السلام فرمود: « چه کم کسانی هستند که فشار قبر ندارند» 📚بحار الانوار ج6 ص260 👌البته باید توجه داشت که منظور از فشار و عذاب قبر ، عذاب شدن در عالم برزخ است و منظور از قبر ، است نه قبر مادی نیست چنان که علامه مجلسی می نویسد ؛ « مراد به قبر در اکثر اخبار ، چیزی است که روح در آن در عالم قرار دارد » 📚بحار الانوار ج 6 ص 271 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔گفته میشود که حیوانات حتی حیوانات وحشی ولایت اهلبیت را درک میکنند و تحت فرمان آنها هستند پس مثلا چگونه است که در روز عاشورا اسبان بر پیکر امام حسین تاختند و به این فرمان تن دادند ❗️❗️ 💠💠 👌مساله اسب تاختن بر پیکر مبارک امام حسین علیه السلام یکی از بزرگترین ظلم های صورت گرفته در حق ایشان محسوب می شود . ❕برابر فرمانى كه ابن زياد صادر كرده بود، «ابن سعد» مأمور بود پس از شهادت امام حسين عليه السلام بدن مبارك حسین علیه السلام را زير سمّ اسبان قرار دهد؛ وى كه به خاطر تقرّب به ابن زياد و در خامش براى رسيدن به حكومت رى از هيچ جنايتى خوددارى نمى‏ كرد، در ميان اصحابش فرياد زد: « كيست كه داوطلبانه بر پيكر حسين اسب بتازد تا سينه و پشت وى را زير سم اسبان پايمال كند؟!». 📚مقتل الحسین، مقرم ، ص 302 🔸شمر كه قساوت فوق‏ العاده ‏اى داشت با شنيدن اين فرمان، پيشقدم شد و بر بدن پاك زاده زهرا عليها السلام تاخت. ده نفر ديگر نيز از وى تعبيت كردند كه عبارت بودند از ؛ 1. اسحاق بن حُويّة. 2. هانى بن ثُبيت حضرمى. 3. واحظ بن ناعم. 4. اسيد بن مالك. 5.حكيم بن طفيل طائى. 6. اخنس بن مَرثَد. 7. عمرو بن صُبيح. 8. رجاء بن مُنقِذ عبدى. 9. صالح بن وهب. 10. سالم بن خثيمه. 🔹اينان آن قدر با اسبان خويش بر پيكر مقدس فرزند پيامبر تاختند كه استخوان‏ها را درهم شكستند. آنان نه تنها از اين عمل ننگين خويش پروايى نداشتند كه به آن افتخار هم كرده تقاضاى جايزه نمودند، اسيد بن مالك- يكى از اين افراد- در برابر ابن زياد چنين گفت ؛ «ما سينه حسين را بعد از پشت وى با اسبان قوى هيكل و نيرومند درهم كوبيديم». 👌ولى برخلاف انتظارشان ابن زياد دستور داد به آنان جايزه ناچيزى دادند. بعدها مختار چون اين عده را دستگير كرد، دست و پاى آنان را بر زمين ميخكوب كرد و اسب بر بدنشان تاخت تا به هلاكت رسيدند. 📚بحارالانوار، ج 45، ص 59 و اعيان الشيعة، ج 1، ص 612. 👌از ابوذر نقل شده كه مى ‏گويد ؛ «ما خدمت پيامبر بوديم كه در پيش روى ما دو بز به يكديگر شاخ زدند، پيغمبر فرمود، مى‏ دانيد چرا اينها به يكديگر زدند؟ حاضران عرض كردند: نه، پيامبر فرمود ولى خدا مى ‏داند چرا؟ و به زودى در ميان آنها داورى خواهد كرد » 📚تفسیر مجمع البیان،ذیل آیه 38 انعام _ تفسیر نور الثقلین،ذیل آیه 38 انعام 🔸خداوند می فرماید ؛ « پرندگانی که بر فراز آسمان بال می گسترانند ، هریک از آنها نماز و تسبیح خود را می داند » (نور41) 👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « هیچ پرنده ای در صحرا و دریا صید نمی شود و هیچ حیوان وحشی به دام نمی افتد مگر به خاطر ترک تسبیح» 📚تفسیر البرهان ج4 ص82 👌بنابراین اگر حیوانات ولایت اهل بیت علیهم السلام را دارند ، با درک و شعور متناسب با خود دارند و هیچ مانعی ندارد که حیواناتی که بر پیکر مبارک امام حسین علیه السلام تاختند به خاطر این عمل مورد قرار گیرند . ❕البته ممکن است این نحو نیز پاسخ گفت که اسبان مذکور خودشان بر پیکر مبارک امام حسین علیه السلام نتاختند بلکه این صاحبانشان بودند که آنان را بر تاختن ملزم کردند ، آنان در برابر خواست و اراده صاحبان اختیاری از خود نداشتند و اگر امر واگذار شده به خودشان بود ، چنین نمی کردند . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔فلسفه میت چیست ❗️❗️آیا راست است که بعد از دفن میت و خاکسپاری هم تلقین کردن مستحب است ❕❕ 💠💠 👌استحباب تلقین میت به توحید و نبوت و امامت و ولایت ائمه علیهم السلام با ذکر نامشان در روایات معتبر وارد شده است و محل فقها می باشد . ❕کیفیت آن به این گونه است که پس از گذاشتن میت در قبر ، ولی میت یا نایب او داخل قبر شده و با دست راست چانه میت و با دست چپ بازوی چپ او را گرفته و به شدت تکان می دهد ، سپس دهان او را به گوش او نزدیک کرده و او را تلقین می دهد . 📚وسائل الشیعه ج3 ص173 باب 20 ❕فلسفه تلقین دادن میت روشن است ، از آنجایی که روح در بدو ورود به عالم با یک عالم ناشناخته و جدید رو به رو است ، در یک وحشت و ترس و ابهام عجیبی قرار دارد ، ممکن است روح او در این تحول بزرگ در تذکر و یاد آوری عقاید خود و در اثبات آن گرفتار لغزش و تزلزل شود به گونه ای که حتی نام خود را نیز فراموش کند ، برای برطرف شدن این فراموشی و اضطراب در مقام پاسخ دهی و آزمون برزخی مستحب است که برای میت تلقین خوانده شود تا عقاید و را به خاطر آورد ، زیرا بر اساس روایات ، روح برزخی با بدن مادی و دنیوی اش در ارتباط است و تلقین جسد میت موجب تنبه روح او می گردد. ❕پس از دفن میت و خاکسپاری نیز ، دو مرتبه میت مستحب است . 👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « چرا اهل میت پس از خاکسپاری ، میت خود را رها می کنند و اقدام به تلقین مجدد او برای رویارویی با منکر و نکیر نمی کنند ، زمانی که میت دفن شد و تنها ماند ، نزدیکترین مردم به او باید بر سر قبر او بنشیند و دهانش را به جایگاه سرش نزدیک کند و او را دهد که وقتی چنین می شود ، نکیر و منکر می گویند برویم که حجتش را به میت تلقین دادند » 📚التهذیب ج1 ص321 📚الکافی ج3 ص201 👌و فرمود ؛ « با تلقین دو مرتبه پس از دفن ، میت از پاسخگویی به سوالات نکیر و منکر بر می آید » 📚وسائل الشیعه ج3 ص202 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔نظر شما درباره فرقه شیخیه چیست؟ معارف و عقاید و آنان و جبهه سیره ائمه نسبت به آنان چگونه است ❗️❗️ 💠💠 👌شيخيّه، فرقه‌اى منشعب از شيعيان اثنى عشرى است كه به پيروان و جانشينان شيخ احمد احسايى (1166-1241 ه‍‌. ق) اطلاق مى‌شود. وى فرزند شيخ زين الدين در منطقۀ احساء از ايالت‌هاى شرقى عربستان چشم به جهان گشود . جد چهارمش «داغر» نخستين كسى بود كه باديه‌نشينى را رها كرد و در روستا اقامت گزيد و به مذهب تشيع گرويد و پس از او همۀ فرزندانش بر اين مذهب بودند. احسايى تا سن بيست‌سالگى در احساء اقامت داشت و هم‌زمان با آشوب‌هاى ناشى از حملات عبد العزيز، حاكم وهابى سعودى به احساء، به قصد تحصيل در سال 1186 هجرى به كربلا و نجف عزيمت كرد و از حوزۀ درس بزرگان تشيع همچون آقا محمد باقر وحيد بهبهانى و سيد على طباطبايى صاحب رياض، و ميرزا مهدى شهرستانى و سيد مهدى بحر العلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء بهره‌مند شد و اجازه‌ه اى متعدد از اين مشاهير دريافت كرد. وى علاوه بر فقه و اصول و حديث، در طب و نجوم و رياضى قديم و علم حروف و اعداد و طلسمات و فلسفه مطالعاتى داشته است.شيخ احمد در سال 1221 هجرى به قصد زيارت حضرت رضا (ع) راهى ايران شد و پس از از مشهد، يزد را مسكن خويش قرار داد و در آنجا شهرت بسيارى كسب كرد؛ به‌طورى كه آوازه شهرتش به دارالخلافۀ تهران رسيد. فتحعلى شاه مجذوب شيخ احمد احسايى گرديد و شخصا وى را به تهران دعوت نمود و درحق او نهايت احترام را به جا آورد.از شيخ خواست كه در تهران مقيم شود؛ اما او اين درخواست را رد كرد و به اصرار شاهزاده محمد على ميرزا حاكم كرمانشاه در سال 1229 هجرى در كرمانشاه اقامت گزيد. به سال 1237 هجرى پس از مرگ دولتشاه عازم مشهد شد و در ميانۀ راه چندى در قزوين توقف نمود. در همين زمان و پس از فوت برخى از اساتيد، ادعاى كشف و شهود نمود و پاره‌اى از ديدگاه‌هاى غلوآميزش را بيان كرد كه با مخالفت برخى از علماى قزوين روبه‌رو شد. نتيجۀ اين مخالفت‌ها به تكفير احسايى از جانب ملا محمد تقى برغانى انجاميد؛ تكفيرى كه سرانجام به حاشيه رانده شدن شيخ احمد در مجامع علمى و حملات شديد به وى و پيروان او در عتبات گرديد. بدين ترتيب شيخ احمد ناچار شد از كربلا به مكه عزيمت نمايد و نهايتا به سال 1241 هجرى در نزديكى مدينه درگذشت. 📚ميرزا محمد تنكابنى، قصص العلماء، ص 41؛ حامد الگار، دين و دولت در ايران، ابو القاسم سرى، ص 124؛ محمد باقر خوانسارى، روضات الجنات، ج 1، ص 136؛ حاج محمد كريم خان كرمانى، هداية الطالبين، ص 41-123. ❕پس از او شاگردش سيد كاظم رشتى رهبرى قوم را بر عهده گرفت . سيد كاظم فرزند قاسم حسينى رشتى گيلانى حائرى (1259 - 1212 ق ) است . اجدادش از اشراف و سادات حسينى مدينه بوده اند. جدش سيد احمد به علت شيوع طاعون از مدينه به ايران فرار كرد و در رشت شد. سيد كاظم در جوانى به يزد سفر كرد و به شيخ احمد احسائى پيوست و بعد به كربلا رفت و تا پايان عمر در آن شهر به تدريس و ترويج مكتب شيخيه مشغول بود و بالغ بر يكصد و پنجاه جلد كتاب و رساله نوشت كه اكثر آن كتابها رمزى است . 🔸يكى از شاگردان سيد كاظم رشتى محمد كريم خان كرمانى و ديگرى على محمد شيرازى ( باب ) است .برخى نوشته اند كه سيد كاظم بوسيله زهرى كه نجيب پاشا حاكم عثمانى به او خورانيد، مسموم شد و درگذشت (1259 ق ). پس از سيد كاظم شاگردش محمد كريم خان كرمانى (1288 - 1225 ق ) فرزند حاج ابراهيم خان ظهيرالدوله ، فرزند مهدى قلى خان ، فرزند محمدحسن خان ، فرزند فتحعلى خان قاجار، جانشين سيد كاظم شد. وى مؤ سس فرقه شيخيه كرمان است . او يكى از علماء بزرگ خود بود و بالغ بر 260 جلد كتاب و رساله نگاشت . پس از وى حاج محمد خان و حاج زين العابدين خان ، يكى پس از ديگرى جانشين محمد كريم خان شدند. زين العابدين (1276 - 1260 ق ) و ابوالقاسم خان (1314 - 1390 ه ) و عبدالرضاخان به ترتيب رهبرى اين فرقه را بدست داشتند. عبدالرضاخان آخرين رهبر فرقه شيخيه كرمان بود كه در سال 1358 شمسى ترور شد. 👌پس از حاج محمدكريم خان ، شيخيه به چند تقسيم شدند ؛ 1- فرقه باقريه ؛ پيروان محمدباقر خندق آبادى كه ابتدا نماينده محمد كريم خان در همدان بود و سپس دعوى استقلال كرد. 2- فرقه شيخيه آذربايجان ؛ پيروان ميرزا شفيع ثقة الاسلام تبريزى (م 1301 ق ) را شيخيه ثقة الاسلاميه گويند. 3- فرقه شيخيه حجة الاسلاميه ؛ پيروان ميرزا محمد مامقانى از شاگردان سيد كاظم رشتى . 4- فرقه شيخيه عميدالاسلامية ؛ اين فرقه با شيخيه تبريز اختلاف مشرب دارند ولى يكى هستند. 5- فرقه شيخيه احقاقيه ؛ پيروان ملا باقر اسكوئى هستند كه از فضلاى شيخيه در كربلا بود. او كتابى به نام (احقاق الحق و ابطال الباطل ) عليه (محمد كريم خان كرمانى ) نوشت و معروف به احقاقى شد. 📚تاریخ ادیان و مذاهب ، ، ج 3 فرقه شیخیه
🔸 👇 👌مبناى تفكر احسايى و روش اصلى او در بيان عقايد، اين است كه تنها راه كشف معارف، توسل به معصومان و مراجعه به آثار آنان است و آدمى به استقلال قادر به درك هيچ‌يك از علوم نيست.به‌طور كلى احسايى برخلاف شيعى، كه پايبند به موازين عقلى و فلسفى و توجه به روايات اهل‌بيت - عليهم السلام - همراه با تأمل و تلاش براى دست‌يابى به مفهوم روايات از منظر عقل بوده‌اند، از منظر نقل به عقل نگاه مى‌كند و تا آنجا كه مى‌تواند عقل را در استخدام نقل درآورده است. به عبارت ديگر در انديشۀ احسايى عقل به صورت مستقل قادر به درك حقايق نيست؛ بلكه تنها با استمداد از انوار اهل‌بيت و مدد رساندن به حقايق و علوم، حتى در مسائلى چون و زراعت، دست مى‌يابد .احسايى معصومان - عليهم السلام - را واسطۀ فيض خدا مى‌داند به اين معنا كه پس از آنكه خداوند معصومان را خلق كرد، آنان به اذن و مشيت الهى موجودات ديگر را آفريدند. 📚آشنایی با فرق تشیع ، فرمانیان ، ص 178 👌شيخيه مخالفان شيعى خود را بالا سريه گويند؛ يعنى آنان بالاى سر امام نماز مى خوانند و شيخيه اين عمل را جايز نمى داند. شيخيه اصول دين را در چهار اصل خلاصه مى كند: 1- توحيد.2- نبوت . 3- امامت . 4- ركن رابع . ❕(ركن رابع ) دين همان (شيعه كامل ) است كه مبلغ و ناطق اول باشد و احكام را بدون واسطه از (امام ) مى گيرد و به ديگران مى رساند . (عدل ) جزء صفات ذات و در (توحيد) است . پس اعتقاد به (توحيد)، عدل را نيز شامل مى شود. معاد نيز از همين قبيل است . برخى از فرق به ركن رابع اعتقاد ندارند. گويند اين (ركن رابع ) ساخته محمد كريم خان كرمانى است . شيخيه (معاد) را قبول ندارد. شيخيه آدمى را در دو جسم مى داند: جسم حقيقى و جسم مثالى . زندگى دنيوى در جسم مثالى است . ثواب و عقاب نيز متوجه همين جسم مثالى مى باشد. آنان معراج جسمانى پيامبر اسلام را قبول ندارند و معتقدند كه معراج رسول خدا روحانى بوده است . ❕مشرب شيخيه ، مشرب اخباريگرى است و لذا با هر گونه اجتهاد و استنباط مخالف اند. آنان به اخبار آحاد و ضعيف و ظواهر كتاب بسنده مى كنند. علماء اماميه از همان آغاز به تكفير سران شيخيه پرداختند. اين تكفير از دو سو متوجه شيخيه بود: يكى اختلاف در اصول عقيدتى و ديگرى مشرب اخباريگرى . علت سياسى - اقتصادى ديگرى وجود داشت و آن غير قابل تصور شيخيه در دستگاه سلطنت ايران و گرايش سلاطين قاجاريه به مسلك شيخيه بود و ضربه اقتصادى حاصله از اين نفوذ به علماء اماميه . 👌تعاليم شيخ احمد احسائى بر ركن رابع نيز متمركز بود. اين ركع رابع بايد يكى از برجستگان شيعه اماميه باشد كه واسطه بين امام غايب و مردم است . شيخ احمد در ميان پيروانش ركن رابع بود. اين مقام پس از او به سيد كاظم رشتى رسيد. شيخ احمد احسائى در تاويل آيات و روايات يد طولانى داشت . وارثان او نيز شيوه تاويل و مهارت استاد و مرشدان را ادامه دادند: هر چيزى دو جنبه دارد؛ ظاهر و باطن . مانند تاويل پل كه در ظاهر يعنى پل جسمانى ولى در باطن يعنى ولايت . 🔸در تاويل آيات و روايات معاد آمده است كه : حقيقت انسان همان روح است . معاد روحانى خواهد بود. روح نوعى جسم لطيف است (: هور قليائى ). اين جسد، جاويدان و فناناپذير است . اين جسد مركب از روح است . در قبر مرده باقى است . روح در قيامت با همين هور باز خواهد گشت و حساب پس خواهد داد و داخل بهشت يا دوزخ خواهد بود. ❕برخى معتقدند كه اين اصطلاح (: هور قليائى ) از مذهب صابئى گرفته شده است و علت آن را آميزش شيخ احمد احسائى با صبائيان عراق مى دانند. در رابطه با اصل عدل وى نيز معتقد بود كه عدالت جزء صفات بارى تعالى است و لذا اصل مستقلى نيست . زيرا اگر عدل را از صفات ذات جدا بدانيم و اصل قرار دهيم ، بايد ديگر صفات ذات را جدا كرده و اصل نمائيم . 🔸 👇
🔸 👇 👌احسائى در تلقى از امامان به غلو روى آورده كه : ائمه مظاهر پروردگارند. تكيه او بر ركن رابع مقابله شيخ احمد با فقهاء شريعت بود كه مدعى نيابت عامه امام را داشتند و از اين راه سيادت خود را حفظ مى كردند و عوارض اقتصادى آن بسيار تعيين كننده بود. ركن رابع به سيادت معنوى علماء اماميه و منافع اقتصادى آنان ضربه مى نواخت . هر چند كه معنا و مفهوم روشن و قابل قبولى از ركن رابع نداشت ، شيخ احمد توانست در برابر ادعاى فقهاء اماميه كه در دوره غيبت كبرى نيابت عامه امام را دارند، ركن رابع را علم كند و استمرار آن را در فرقه شيخيه بداند. شيخ احمد معتقد بود كه امام دوازدهم در جسد هور قليائى است ؛ لذا احتمالا در هنگام ظهور در اوليه اش نباشد و در قالب شخص ديگرى ظاهر شود. اين تلقى را منابع مخالف شيخيه به وى نسبت مى دهند. محققان اين تلقى را راه يافته از تعاليم نهضت فكرى - سياسى (مشعشعيان ) عصر صفوى مى دانند. عقايد منسوب به (مشعشعيان ) در منابع صفوى آمده و اثر مستقل و بى طرفى وجود ندارد. 📚تاریخ ادیان و مذاهب جهان ، مبلغی ، ج 3 فرقه شیخیه 🔰چنان که گفته شد شیخیه در مورد اهل بیت علیهم السلام غلو کردند و برای آن بزرگواران قائل به ربوبیت شدند ، تمام صفات خداوند را به ائمه نسبت دادند و مصداق آن را امامان بزرگوار می دانند و می گویند تمام ضمیرهایی که در قرآن ذکر شده به ائمه اطهار باز میگردد نه ، لذا علمای بزرگ اسلام حکم به تکفیر و غلو آنان دادند . 📚شبهات مهدویت ، عصیری ج 1 ص 136 🔸در رابطه با نقد عقائد این فرقه ، عقائدی چون نیابت خاصه در عصر غیبت ، خالق بودن امامان ، غلو در شان آنها ، معاد جسمانی ، معراج پیامبر ، تاویل و تفسیر به رای قرآن ،اخباری گری و عدم توجه به عقل ، و ... 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔فلسفه طشت گذاری چیست ومنشأ ان از کجا می باشد ، طشتی رو پر اب میکنن روضه میخونن بعد آب رو از باب تبرک پخش میکنن ❗️❗️آیا خرافات محسوب نمی شود ❕ 💠💠 👌طشت گذاری مراسم سنّتى در عزادارى ايّام عاشورا كه عمدتا در شهرستان اردبيل برگزار مى‏ شود و آب را در مساجد و حسينيّه ‏ها مى‏ آورند و رمزى از «فرات» است. «... نشانه ‏ها و مظاهرى كه نماينده محيط خاصّ است، مثل وجود طشت آب و چند ساقه گياه، به نشانه رودخانه و نخلستان ...» 📚فصلنامه هنر، شماره 2، ص 163، مقاله «پژوهشى در تعزيه». 👌اين نشان مى‏ دهد كه در تعزيه ، استفاده از سمبلها رواج داشته و دارد. در توضيح بيشتر اين سنّت مرسوم در اردبيل، در مطبوعات نوشتند: «اين مراسم از سه روز مانده به محرّم در مسجد جامع، مسجد اعظم و سپس در مساجد ديگر اجرا مى‏ شود. طشتها را بالاى سرها مى‏ گيرند و مسجد را دور مى‏ زنند، سپس در داخل آنها آب مى‏ ريزند. مردم دست به و آب آن مى‏ زنند و نوعى بيعت با امام حسين است و حمايت از عباس . آب طشتها را مردم در شيشه‏ هايى براى شفا و تبرّك بر مى‏ دارند. 🔸اين سنّت از حادثه جوانمردانه آب دادن امام حسين به سپاه حرّ در روز 27 ذيحجّه گرفته شده كه آب مشكها را در ريختند و تمام لشكر حرّ و اسبان آنها را سيراب كردند. اين سنّت سمبوليك، تأسّى از اقدام سالار شهيدان است.» 📚گزارشى از اين مراسم در اردبيل، در كيهان (2/ 4/ 73)، ص 17 چاپ شده است. 👌به اين مراسم، «» هم مى ‏گويند. 📚فرهنگ عاشورا ، ص 272 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
سوال شما شیعیان می گویید که علی تقسیم کننده بهشت و دورخ است ایا این غلو در شان علی رضی الله عنه نیست ✅پاسخ غلو ان است که ما برای امامان شوونی را عقیده داشته باشیم که در کتاب وسنت ریشه نداشته باشد 📚سلفی گری؛ رضوانی ص384 ❗️این که حضرت امیر تقسیم کننده بهشت و دوزخ است و کسی بدون اذن او وارد بهشت نمی شود و دشمنان ومخالفان او وارد جهنم می شوند،گذشته از انکه در کتب معتبر شیعه طبق روایات متواتر نقل شده است 📚بحارالانوار،ج 39،ص193،باب84 ❗️در روایات متعددی از کتب شما برادران اهل سنت هم نقل شده است،ک به برخی از انها اشاره میکنیم ❗️خطیب بغدادی روایت میکند که ابوبکر در حالت مرگ خود از پیامبر چنین نقل روایت کرد که فرمود:بر فراز صراط عقبه ای است که کسی نمیتواند از ان رد شود مگر درصورتیکه جواز عبور از علی به دست اورده باشد 📚تاریخ بغداد،ج10،ص356 همین مضمون را طبری در الریاض النضرة،ج2،ص172 نقل میکند ❗️همچنین ابن حجر روایت میکند که پیامبر خطاب به حضرت علی فرمود:ای علی تو در روز قیامت بهشت ودوزخ را برای مردمان تقسیم میکنی 📚صواعق محرقه،ص75 ❗️همین معنا را خوارزمی در مناقب ص234وقندوزی حنفی در ینابیع المودة ص83نقل میکند ❗️درپایان توجه شما را به شعری جلب میکنیم ک امامتان شافعی در مدح مولا علی سروده است که چنین گفت: محبت علی سپر است چرا که او تقسیم کننده ی بهشت وجهنم است بحق وصی پیامبر است وامام انس وجن است 📚ینابیع المودة،ص86 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
سوال میخواستم بدونم به چه دلایل و مدارکی و اسنادی ما میتوانیم بگوییم که حضرت مهدی هم اکنون زنده اند و بین ما هستند،کماکه دوستان و برادران اهل سنت میفرماییند ایشان هنوز بدنیا نیامده ✅پاسخ: طبق روایات وکتب شیعه شکی در تولد وحیات حضرت صاحب الامر نیست ودراین باره روایات فراوانی آمده است که جهت آگاهی از برخی آز آن روایات رجوع کنید به کتب : کمال الدین،شیخ صدوق،ج2 ص424 تا 479- منتخب الاثر، ایت الله صافی،جلد 1 ص 367 تا 437- بحار الانوار،جلد 51 ص2 باب 1، جلد 52 ص1 باب 18 وصال 78 باب 19 و... ❗️بسیاری از علما وبزرگان اهل سنت نیز تصریح کرده اند که امام عسکری عقیم نبوده است وتصریح کرده اند برای او فرزندی به نام محمد متولد شده است ایت الله صافی از 68 تن از این علما نام می برد 📚منتخب الاثر،ج2 ص369 تا 393- ویکی از نویسندگان از 135 نفر نام می برد 📚در انتظار ققنوس، ص188 تا 198 برخی از بزرگان اهل سنت که براین مطلب تصریح کرده اند: ابن اثیر در الکامل،ج6 ص320- سبط بن جوزی در تذکره،ص325 -326- ذهبی در العبر فی خبر من غبر ج1 ص373- شعرانی در الیواقیت،ج2 ص562- هیتمی در الصواعق، ج2 ص 601 ❗️دراین بین برخی از آنها درکنار تصریح به ولادت او اعتراف کرده اند که او همان مهدی موعود است وهم اکنون در غیبت به سر می برد که به برخی اشاره می کنیم 1⃣محمد بن یوسف گنجی شافعی: "ابومحمد حسن عسکری از خود فرزندی به جای گذاشت که همان امام منتظر است" 📚کفایه الطالب،ص312 2⃣عبدالوهاب شعرانی حنفی: "در آخر الزمان امید به خروج مهدی است. او از اولاد امام حسن عسکری است.ولادت او در نیمه شعبان سال 255 هجری اتفاق افتاد. تا به حال زنده است تا با عیسی اجتماع کند.عمرش تا این زمان 706 سال است ( تا زمان زندگی مولف) 📚الیواقیت والجواهر،ج2 ص127 3⃣نور الدین عبدالرحمان جامی حنفی: او بعد از بیان تاریخ ولادت حضرت مهدی می گوید: "او کسی است که زمین را پر از عدل وداد می کند" 📚شواهد النبوه،ص404 4⃣قاضی بهلول افندی می گوید: "ولادت او در نیمه شعبان سال 255 هجری بود واسم مادرش نرجس است.برای او دو غیبت است یکی صغری ودیگری کبری. هرگاه خدا به او اذن ظهور دهد آن گاه زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد 📚المحاکمه فی تاریخ ال محمد،ص246 5⃣ابن صباغ مالکی بعد از تصریح به ولادت او می گوید: "لقب او حجت،مهدی، خلف صالح،منتظر، صاحب الزمان است که مشهورترین آنها مهدی است" 📚الفصول المهمه،ص282 ✅ودیگران از علمای اهل سنت که جهت جلوگیری از اطناب وطولانی شدن از ذکر نام آنها خودداری می کنیم. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
سوال شیطان که از آتش است چگونه در آتش میسوزد ودیگر آنکه آیا شیطان توبه میکند یاخیر؟؟ ✅پاسخ درمورد بخش اول سؤالتان باید گفت:هم جنس بودن مانع از عذاب دیدن نمیگردد ،همانند اینکه ما انسانها نیز از خاک افریده شده ایم،و در عین حال که اگر خشتی برپیکرمان فرود آید از آن آسیب خواهیم دید ❗️اما در رابطه با بخش دوم سؤالتان روایتی است که سیوطی از علمای اهل سنت،درتفسیرش میاورد:که روزی ابلیس باموسی ملاقات کرد وخطاب به موسی عرضه داشت:توکسی هستی که پروردگار به رسالت خود برگزیده وبا تو سخن گفته است،من گناه کرده ام ومی خواهم توبه کنم واسطه ی بین من وخداوند شو تا توبه ی من را بپذیرد،موسی چنین کرد،خداوند به موسی فرمود: به شیطان بگو اگر می خواهد توبه اش را بپذیرم به قبر آدم سجده کند،اما شیطان استکبار ورزید وخشمگین شد وگفت:وقتی که آدم زنده بود به او سجده نکردم ،حال در حالی ک مرده است بر او سجده کنم؟ 📚الدر المنثور،ج1،ص51 ❗️همین روایت را علامه ی گرانقدر، مجلسی در بحارالانوار ج60،ص280میاورد ❗️همچنین در روایت دیگری امده است ک این جریان در زمان حضرت نوح هم اتفاق افتاد ،اما شیطان از سجده بر قبر آدم امتناع ورزید 📚بحارالانوار،ج60،ص281 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
سوال تکلیف بچه های شیعیان که قبل از بلوغ می میرند چیست بهشت میرن؟چیکار میشن؟ ✅پاسخ در روایات ماآمده است که فرزندان شیعیان ومؤمنین که قبل از سن بلوغ از دنیا رفته اند،دربهشت برزخی تحت تربیت حضرت ابراهیم وساره وحضرت زهرا قرار گرفته ودر آخرت نیز وارد بهشت میشوند ❗️شیخ صدوق روایت میکندکه امام صادق فرمود: خداوند اطفال مؤمنین را (دربهشت برزخی)تحت تربیت ابراهیم وساره قرار میدهد وانان او را پرورش میدهند و وقتی قیامت شود انان را به پدرانشان در بهشت ملحق میکنند 📚من لا یحضره الفقیه ج۳ ص۴۹۰ ❗️در روایات دیگر امده است آنان تحت تربیت حضرت زهرا قرار می گیرند 📚همان مدرک ❗️علامه ی مجلسی می گوید ک بین این دو روایت می توان چنین جمع کرد که بنا به درجات پدراشان برخی از آنان تحت تربیت ابراهیم وساره وبرخی تحت تربیت حضرت زهرا قرار میگیرند 📚بحارالانوار،ج5،ص294 ❗️اما درقیامت شیخ صدوق در أمالی خودش روایت میکند ک فرزند عثمان ابن مظعون از دنیا رفته بود،پیامبر خطاب به او چنین فرمود: برای بهشت هشت در وبرای جهنم هفت در میباشد آیا شاد نمیشوی که در روز قیامت نزد هیچ دری حاضرنمیشوی مگراینکه فرزندت را درکنارت می یابی که کمر تو را گرفته است وبرای تو نزد پروردگار شفاعت میکند(وخداوند نیز شفاعت اورا قبول میکند) 📚امالی،صدوق،ص۶۶ 📚وسایل الشیعه ج۳ ص۲۴۶ ❗️در روایت دیگری امام باقر فرمود: هر کس از او فرزندانی بمیرد و او صبر پیشه کند ان‌‌‌ فرزندان او را از اتش جهنم باز می دارند 📚الکافی ج۳ ص۲۲۰ ❗️روشن است که انان خود بهشتی هستند که می توانند والدین خود را شفاعت کنند تا وارد بهشت شوند 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
سوال چرا پس از حضرت یوسف پیامبری از فرزندانش برداشته شد ✅پاسخ در این باره روایاتی نقل شده است ❗️شیخ کلینی در کافی شریف روایت می کند که امام صادق فرمود: انگاه که یعقوب بر یوسف وارد شد یوسف ملاحظه عزت پادشاهی را کرد وبرای یعقوب از مرکب خود پیاده نشد جبرییل بر یوسف نازل شد وگفت ای یوسف دست خود را بگشا واز ان نوری ساطع را خارج کرد و ان نور به جو اسمان منتقل گردید ❗️یوسف گفت این چه نوری بود که از دستم خارج شد ❗️جبرییل پاسخ داد نور نبوت بود که از ذریه تو خارج شد بخاطر عقوبت عدم پیاده شدن برای پدرت لذا از فرزندان تو نبی وپیامبری نخواهد بود 📚الکافی ج3 ص760 ❗️همین مضمون را صدوق در علل الشرایع ج1 ص55 وعلامه مجلسی در بحار الانوار ج12 ص251 نقل می کند ❗️اما باید توجه داشت که این جریان منافاتی با عصمت یوسف ندارد وتنها یک ترک اولی بود که ایشان مرتکب گردید ❗️چنان که علامه مجلسی چنین می گوید: نمی توان این جریان را بر تکبر یوسف یا تحقیر کردن او نسبت به یعقوب حمل کرد چرا که انبیا از این امور منزه هستند بلکه یوسف ملاحظه مصلحت کرد برای حفظ عزتش نزد مردم جهت تدبیر امور انان وترویج دین چرا که نزد مردم چنین بود که اگر فرمانروا برای غیر خودش از مرکب پیاده شود این را سبب خواری و کوچکی ان فرمانروا می دانستند اما شایسته ان بود که یوسف رعایت ادب با پدر را می کرد واین کار اولی بود از رعایت این مصلحت لذا یوسف مرتکب ترک اولی شد و مورد عتاب قرار گرفت ونور نبوت از او خارج شد چون انبیا بخاطر مقام والایی که دارا هستند بخاطر کوچکترین مساله مواخذه می شوند 📚 مراه العقول ج10 ص215 ❗️البته برخی علما این جریان را قبول ندارند زیرا اولا: با ایاتی که استقبال یوسف از یعقوب را گزارش میدهد تطبیق ندارد چرا که در ایات چنین امده است که او پدر ومادرش را به اغوش کشید وان ها را بر تخت سلطنت نشاند « یوسف 99،100. ثانیا : با ایه." هیچ گناهکاری بار گناه دیگران را بدوش نمی کشد تنافی دارد"(فاطر 18) ❗️چرا باید بخاطر عمل یوسف فرزندانش از نبوت محروم شوند انانکه تقصیری ندارند 📚مجمع البیان طبرسی ج5 ص456 📚منشور جاوید, علامه سبحانی ج11 ص472 ❗️طبق این نظریه باید گفت علت اینکه چرا نبوت در نسل یوسف ادامه نیافت برای ما روشن نیست وخداوند خود بهتر می داند که نبوت را در چه کسانی قرار دهد "انعام 124" 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔علت عدم حضور ابراهیم بن مالک اشتر در همراه امام حسین چی بوده اصلا جایی ذکرشده ❗️❗️ 💠💠 👌 ابراهیم بن مالک اشتر مردی شجاع و سلحشور و با شهامت و رییس بود .او دارای طبعی عالی و بلند و طرفدار حق بود .او هوادار و دوستدار اهل بیت بوده و مانند پدرش دارای عالی بود . درباره زندگانی او جز این که همراه پدرش در نبرد صفین حاضر بود چیزی دیگری در دست نیست . 📚اعیان الشیعه ج2 ص200 👌برخی از رجالیون او را از لحاظ وثاقت و عدالت مجهول می شمارند . 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 1 ص 186 ❕در رابطه با علت عدم حضور او در میدان کربلا چیزی در تاریخ ذکر نشده است و احتمال کوتاهی کردن و عدم بصیرت او از قوت نیست چرا که اگر خلاف این بود حتما نام ابراهیم با توجه به جایگاهی که دارا بوده است ، به عنوان یاری کنندگان حسین علیه السلام ثبت می شده است ، حتی هیچ نامی از او به عنوان یاری کنندگان مسلم بن عقیل در کوفه ضبط نشده است . 🔸ابراهیم اشتر پس از فتح بزرگی که در مرز شام و عراق بدست آورد و عبیدالله و لشکر شام نابود شدند به دستور مختار در استان شمال غربی عراق به عنوان استاندار تام الاختیار ماند .در جریان جنگ بن زبیر و مختار نیز همان جا بود و در صحنه جنگ حضور نداشت. ❗️برخی می گویند دلیلی معتبری نیست که مختار از او کمک طلبیده باشد و او کوتاهی کرده باشد .مختار فرماندهی جنگ با مصعب را به او نداد شاید به دلیل اهمیت منطقه موصل بود که مختار نمی خواست ابراهیم از آنجا خارج شود 📚ماهیت قیام مختار ص645 🔶مصعب پس از شکست مختار چون می دانست که ابراهیم مردی پر نفوذ است تصمیم گرفت که او را با خود همراه کند و وعده داد که اگر حکومت ابن زبیر را بپذیرد همه شمال عراق در او خواهد بود لذا برایش نامه ای نوشت و او را به سوی خود دعوت کرد. ❗️در همان زمان عبدالملک مروان خلیفه اموی نیز برای او نامه نوشت و او را به سوی خود دعوت کرد و وعده حکومت عراق را به او داد . 👌ابراهیم متحیر شد که چه بکند لذا ماجرای دو نامه را با یاران خود در میان نهاد . 🔶نهایتا ابراهیم چنین عرضه داشت که اگر ابن زیاد و سران شام را نکشته بودم می توانستم با عبدالملک کنار بیایم ولی این کار را کرده ام و خوش ندارم مردم شام را بر مردم خودم ترجیح دهم لذا به ملحق شد 📚الکامل فی التاریخ ج4 ص275 👌شیخ عباس قمی می نویسد: « چون مصعب از جانب برادرش عبدالله بن زبیر به دفع مختار مامور شد و به کوفه آمد و مختار را کشت کوفه را تحت تصرف گرفت و پیوسته در صدد جمع آوری نیرو بود تا در سال 72 سپاه خود را جمع کرده و به قصد جنگ با عبدالملک مروان راهی شام شد. ❗️عبدالملک نیز با لشکری به جنگ او آمد و در اراضی مسکن نزدیک سامرا حرب عظیمی بین آنها محقق شد . 🔴ابراهیم اشتر که در لشکر مصعب بود در آن جنگ کشته شد و سر او را ثابت بن زید جدا کرد و جسدش را به نزد عبدالملک حمل کردند .ثابت هیزم جمع کرد و بدن ابراهیم را سوزانید . 👌مصعب هم کشته شد و سرش جدا شد. ❗️مدفن ابراهیم هم اکنون در اراضی مسکن در طریق سامرا معروف است. 📚وقایع الایام ص369 👌ایشان همچنین می گوید نسب جماعتی از علما منتهی میشود به ابراهیم بن مالک اشتر کسانی چون اسکندر بن دربیس الخرقانی و ورام بن ابی فراس جد سید بن طاووس از طرف مادر و شیخ جعفر نجفی کشف الغطاء . 📚سفینه البحار ج 4 ص 389 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
سوال چگونه است خلقت خداوند که برخی در آفریقا بدنیا می ایندسیاه وزشت،یاچرا برخی انسان بدنیا می ایند وبرخی حیوان،چرا من حیوان نشدم،یا چرا من در افریقا بدنیا نیامدم سیاه وزشت!آن کسی ک در افریقا بدنیا امده چه تقصیری داشته؟؟یاسوسک چه گناهی کرده که سوسک بدنیا امده؟؟ایا این ظلم نیست؟! ✅پاسخ خداوند عادل است یعنی حق هیچ موجودی را پایمال نمیکند،وبه هرموجودی طبق نظام حکیمانه هستی لطف میکند،ظلم پایمال کردن حق است،وعدل وظلم درجایی معنا پیدا میکند که حقی در کار باشد ❗️حال میپرسیم ایا کسی از خدا طلبی داشته وایا موجودات از قبل حقی داشته اند تا پایمال شده باشد وظلمی صورت گرفته باشد،مگر ما قبلا بوده ایم یا از خود چیزی داشته ایم تا پایمال شده باشد ❗️اگر یک قالی بزرگ را پاره پاره کنند،میتوان گفت این قالی قبلا بزرگ بوده واکنون با پاره شدن بزرگی خود را از دست داده ولی اگر ما از اول یک قالیچه ی کوچک بافتیم،قالیچه حق ایراد ندارد که چرا کوچک است،زیرا او پیش از این هیچ بود واصلا از خود بزرگی نداشت،تا کسی آن را گرفته باشد و به او ظلمی کرده باشد،بنابراین اگر خدا به یک نفر که هیچ طلبی از او نداشته چیزی بدهد و به فرد دیگر از همان چیز دو عدد بدهد هرگز ظلم نخواهد بود ❗️علاوه بر اینکه خداوند به آن کسی که نعمت بیشتری داده،مسئولیت بیشتری نیز داده است،چنانکه خداوند فرمود:« بعضی را بر بعضی دیگر درجاتی برتری داد تا شما را به آنچه که در اختیار تان قرار داده بیازماید» 165انعام ❗️پس آنچه از اختلافات مانند سفیدی ،سیاهی ،ذکاوت،تیزهوشی،مرد بودن،زن بودن،انسان بودن،حیوان بودن وغیر اینها موجود است منافات با عدل ندارد چرا که روشن شد موجودات قبل از خلقت حقی بر خداوند ندارند،پس انچه خداوند به انها عطا کرده فضل است نه حق،پس اختلاف در آن ظلم نمیشود 📚بدایة المعارف ،ج1،ص136 ❗️انچه گفتیم در روایتی از امام باقر نیز نقل شده است:که از ایشان سوال کردند؛که ما از اطفال کسی را میبینیم که مرده متولد میشوند یا بعضی سقط میشوند یا بعضی کور،یا کنگ،یا کر،متولد میشوند،برخی تا بلوغ زنده می ماند وبرخی تا پیری زنده می مانند،حکمت این چیست؟‌امام پاسخ داد: خداوند سزاوارتر است از انچه تدبیر میکند در مورد مخلوقان،چرا که او خالق ومالک انها است پس هرکه را از عمر دادن منع کرده،اورا از چیزی منع کرده،ک برایش نبوده وحقی در آن نداشته وهرکه را عمر داده به او تفضل ولطف کرده وبه او چیزی را داده ک حقی بر ان نداشته 📚توحید صدوق،ص397 ❗️روشن شد که این اختلافات منافاتی باعدل خداوند حدارد،اما ممکن است سوال شود از حکمت این اختلافات،که جواب ان نیز واضح است،وآن اینکه این اختلافات لازمه نظام مادی است،اگر همه افراد انسان،مرد یا زن بودند،نسل انسان منقرض میشد،چرا که امکان تناسل وجود نداشت،یا اگر همه انسانها در شکل ورنگ یکسان بودند شناخته نمیشدند ویا اگر همگان در فکروذوق واستعداد مساوی بودند،مشاغل مختلف تعطیل میشد،ویا اگر همگان انسان بودند وحیوانی نبود،بسیاری از فواید که بر وجود حیوانات مترتب است مختل میشدجهت آگاهی بیشتر رجوع کنید به کتاب عدل الهی نوشته ی شهید مطهری صفحه ی 120به بعد 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
سوال شما در سوالی در رابطه با اینکه چرا از فرزندان یوسف نبی کسی به پیامبری نرسید،در پایان عرضه داشتید که انتخاب نبی به دست خداست واو بهتر میداند که چه کسی پیامبر باشد،سوال من این است که چرا من پیامبر نشدم،؟فرد باید چه ویژگی داشته باشد تا به پیامبری برسد ✅پاسخ خداوند در آیه 124انعام میفرماید«خداوند آگاه تر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد» ❗️ایت الله مکارم چنین می اورد: شرط نبوت قبل از هرچیز آمادگی روحی،پاکی ضمیر،سجایای اصیل انسانی،فکر بلند،واندیشه ی قوی وبالاخره تقوی وپرهیزگاری فوق العاده در مرحله ی عصمت است ووجود این صفات،مخصوصا امادگی برای مقامح عصمت،چیزی است که جز خدا نمیداند،به همین دلیل انتخاب نبی به دست خداست وخدا میداند این مقام را در چه جایی قرار دهد 📚تفسیرنمونه،ج5،ص430 ❗️به بیان دیگر: خداوند با علم ازلی ومطلق خود میدانست که عده ی خاصی از بندگانش با اختیار خود بیش از دیگران ودر بالاترین حده ممکن از استعداد خود بهره برداری میکنند ومسیر تکامل را می پیمایند ❗️علم خداوند به این شایستگی ومنزلت این افراد که با اختیار خودشان فراهم شده،سبب شد که خداوند از میان افراد بشر آنان را برگزیند وتفضلأ پاداش انان را در قالب پیامبری عطا نماید وانان را از علم واراده ای برخوردار کند که به واسطه ی ان به مصونیت کامل برسند ❗️اعطای نبوت به افراد،معلول شایستگی انان است واین اعطا بدون حساب نیس واین معنا در بخشهای اغازین دعای ندبه امده است : «خداوندا تو رو سپاس......تو با آنها(اولیاءت)شرط نمودی که نسبت به زینت ها ومنزلت های دنیوی بی اعتنا باشند وانها نیز این شرط را پذیرفتند وچون میدانستی به این شرط عمل خواهند کرد،انان را پذیرفتی ومقرب خود ساختی وفرشتگان را بر انها نازل کردی و با وحی خود انان را گرامی داشتی واز علم بی کران خود بهره ها دادی» 📚دعای ندبه،مفاتیح الجنان،ص704 ❗️چنانکه امام صادق فرمود: «خداوند انسانهایی را از فرزندان آدم انتخاب کرد وتولد انان را پاک وبدنهای انان را پاکیزه گردانید ،نه بخاطر طلبی که از خداوند داشته باشند،بلکه از انجا که خداوند در هنگام خلقت میدانست که از او فرمانبرداری میکنند واو را عبادت میکنند وهیچ گونه شرکی به او روا نمیدارند پس اینان به واسطه ی فرمانبرداری از خداوند به این کرامت ومنزلت والا در نزد خدا نایل شدند» 📚بحارالانوار،ج10،ص170 ❗️با تأمل در انچه که امد روشن میشودکه چرا امثال ما پیامبر نشدیم وبه چه دلیل پیامبران به مقام نبوت رسیدند 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
سوال در بعضی از شبهات مطرح میکنند ک حضرت یوسف به خدمتگذارانش سپرد تا جام طلا را در بار برادرش بنیامین گذاشتند و خود اظهار بی اطلاعی کرد تا به بهانه دزدی او را در پیش خود نگهدارد در حالی که پیامبران دروغ نمیگویند و جالبتر اینکه در ادمه آیه میگوید که من این مکر را از خداوندم آموخته ام لطف کنید دلیل این ترفند حضرت یو سف بفرستید ✅پاسخ یکی از مواردی که در رابطه ی با عصمت یوسف بران استدلال میشود تا عدم عصمت ایشان اثبات شود،ایه ی هفتاد سوره ی یوسف است که میفرماید: «هنگامیکه (مأموریوسف)بارهای انها را بست،جام ابخوری(گران قیمت)پادشاه را در بار برادرش گذاشت،سپس کسی صدا زد ای اهل قافله شما سارقید» ❓ایا جایز است انسان کاری کند که شخص بی گناهی ،بخصوص برادرش را متهم سازد،چرا پیامبر معصوم راضی شد،چنین نسبتی به افراد بی گناه بدهد ❗️پاسخ این است که جواب این سؤالات از لابه لای ایات سوره یوسف وقرائن دیگر به روشنی میتوان دریافت،زیرا ❗️اولا این کار با توافق خود بنیامین انجام گرفته است،زیرا ایات سوره کاملا گواهی میدهد که یوسف قبلا خود را به او معرفی مرد واو میدانست که این نقشه برای نگه داشتن او چیده شده است وبه این امر راضی بود ❗️ثانیاً گوینده ی این سخن«شما سارق هستید»یکی از کارگزاران یوسف بوده است،پسران یعقوب وقتی پیمانه را داخل بار یکی از برادران یوسف یافتند یقین کردند که سرقت از ناحیه ی انان صورت گرفته به هر حال این سخن واین تشخیص مربوط به کارگزاران یوسف بوده وارتباطی با خود او ندارد،تنها کاری که یوسف انجام داد همان گذاشتن پیمانه دربار برادرش بود ونتیجه ی ان،همان اتهامی بود که مایه ی نجات واسایش وارامش ان برادر میشد واو به این مسأله راضی بود ❗️ثالثأ مجموع این برنامه چه در مورد برادران وچه در مورد پدر،تکمیل برنامه ازمایش خداوند نسبت به انها بود،به تعبیر دیگر یوسف طبق فرمان الهی که از طریق وحی دریافته بود،سبب شد که مقاومت یعقوب دربرابر از دست دادن فرزند دومش که کاملا مورد علاقه اش بود ازموده شود واز این طریق حلقه ی تکامل وپاداش عظیم وثواب او تکمیل شود همچنین برادران در این ماجرا نیز بار دیگر ازموده شوند که ایا حاضرند پیمانی که با پدر بسته بودند در مورد تنها نگذاردن بنیامین عملی سازند ❗️خلاصه مجموعه ی این داستان مملو از صحنه های امتحان وازمایش،چه درمورد یوسف وچه در مورد پدرش وچه درمورد برادرانش است ودرآیه ی زیر به این مطلب اشاره شده است، «اینگونه راه چاره به یوسف یاد دادیم او هرگز نمیتوانست برادرش را مطابق ایین پادشاه مصر بگیرد،مگر انکه خدا بخواهد وما در جات هرکس را بخواهیم بالا میبریم» یوسف،76 ❗️جهت اگاهی بیشتر رجوع کنید به کتاب پیام قران،ج7،ص118 به بعد وبحارالانوار،ج11،ص72به بعد 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
سوال در مورد مشروب ایه ای از قران بدید که من بتونم باان کسی را قانع کنم چون ازم ایه قران میخواد که حرام بودنش را از قران بشنوه وحرف منو قبول کنه ممنون میشم، ✅پاسخ خداوند در ایه ی 90سوره ی مائده میفرماید:«ای کسانی که ایمان اورده اید،شراب وبت ها وازلام پلیدند واز عمل شیطانند،از انها دوری کنید تا رستگارشوید» ❗️ودرایه ی91سوره ی مائده میفرماید:«شیطان میخواهد در میان شما به وسیله ی شراب وقمار عداوت ایجاد کند وشما را از ذکر خدا واز نماز باز دارد» ❗️ودر آیه ی219بقره میفرماید:«درباره ی شراب وقمار از تو سؤال میکنند،بگو در انها گناه وزیان بزرگی است» ❗️به این هم توجه کنید که درباره ی حرمت خوردن شراب ،گذشته از انکه ایات قران براین مطلب گواهی میدهد،روایات فراوانی نیز وارد شده است،چنانکه امام رضا فرمود:«خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد،مگر به تحریم کردن شراب» 📚الکافی،ج1،ص115 ❗️در روایات دیگری امده است:«که خورنده ی شراب مانند پرستنده ی بت است» 📚مستدرک الوسایل،ج17،ص43 ❗️در روایت دیگری پیامبر فرمود:«شراب حرام است» 📚دعائم الاسلام،ج2،ص131 ❗️جهت اگاهی بیشتر از روایات وارده در مورد حرمت شراب ،رجوع کنید به کتاب شریف وسایل الشیعه،ج25،ص296،باب 9 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
سوال این که اموات در مواقعی مانند جمعه ازاد هستند ایا صحت دارد چه افرادی این گونه می باشند وکیفیت ان چگونه است؟ ✅پاسخ شیخ حرعاملی در کتاب شریف فصول المهمه بابی را گشوده است تحت این عنوان«ارواح مؤمنین وکفار خانواده ی خود را بعد از مرگ زیارت میکنند» ❗️ودراین باب روایات متعددی درهمان معنای باب نقل میکند 📚فصول المهمه،ج1،ص326،باب70 ❗️امام صادق فرمود:«مؤمن خانواده ی خود را زیارت میکند،خداوند انچه ان را دوست دارد به او نشان داده وانچه را مکروه میداند از او مخفی می کندوکافر خانواده ی خود را زیارت میکند درحالیکه انچه دوست دارد از او پنهان میدارد وانچه مکروه میدارد را به اونشان میدهد وفرمود از مؤمنین بعضی هرجمعه خانواده ی خودرا زیارت میکند وبعضی به مقدار عملش» 📚الکافی،ج3،ص230 ❗️در روایات دیگر امام کاظم فرمود:«مؤمن به مقدار اعمالش خانواده ی خود را زیارت میکند،برخی از انان هر روز،وبرخی هر دو روز،وبرخی هر سه روز،کمترین انان هرجمعه،زمان ان وقت ظهر ومانند ان است 📚الکافی،ج3،ص231 📚بحارالانوار،ج6،ص257 ❗️جهت اگاهی بیشتر رجوع شود به کتاب شریف بحارالانوار،ج6،ص202،باب8 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁