eitaa logo
پرتو اشراق
784 دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
14.3هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 مهربانی و کرم (ع) به مؤمن روزه‌ دار درمانده! 👳🏻‍♂️ غفاری می گوید: مردی از خاندان غلام پیامبر(ص)، که نامش بود، از من طلبی داشت، و آن را مطالبه می کرد، و اصرار می ورزید، مردم نیز او را کمک می کردند! 🕌 چون خود را درمانده یافتم و دیدم او دست بردار نیست (و دست من نیز خالی است و نمی توانم طلب او را بپردازم) نماز صبح را در مسجد مدینه خواندم و تصمیم گرفتم به امام رضا(ع) که در آن وقت در عریض (روستایی نزدیک مدینه) بود، پناه ببرم! 🌴 به عریض رفتم، وقتی که به نزدیک خانه آن حضرت رسیدم، دیدم آن حضرت بر الاغی سوار است، و خجالت کشیدم به محضرش بروم، حضرت به طرف من آمد وقتی که به من رسید ایستاد و نگاه کرد، سلام کردم، بود، عرض کردم: 🤝🏻 قربانت گردم غلام شما طیس از من طلبی دارد و در دریافت آن پافشاری می کند و مرا رسوا کرده است! 💭 من پیش خود گفتم، (ع) به طیس می گوید، به غفاری مهلت بده، و اصلا نگفتم که طیس چقدر پول از من می خواهد. 🌹 امام رضا(ع) به من فرمود: بنشین تا برگردم! 🤲🏻 نماز مغرب را خواندم و هم بودم که هنوز افطار هم نکرده بودم، سینه ام تنگ شده بود، خواستم برگردم که دیدم امام رضا(ع) در حالی که مردم در گردش بودند و گداها سر راهش نشسته بودند آمد، او به آنها انفاق می کرد، تا اینکه از آنها گذشت و وارد خانه شد و سپس بیرون آمد، مرا طلبید! 👳🏻‍♂️ به حضورش رفتم، با هم وارد خانه شدیم، و کنار هم نشستیم و درباره این مسیب امیر مدینه که بسیاری اوقات درباره او با آن حضرت سخن می گفتم گفتگو کردیم، سپس فرمود: ❓گمان ندارم که هنوز کرده باشی؟ 👳🏻‍♂️ گفتم، نه، افطار نکرده ام! 🍲 برایم غذا طلبید و نزدم گذارد و همراه غلامش از آن غذا خوردیم، بعد از غذا، به من فرمود: 🔅تشک را بلند کن و زیر تشک هر چه هست برای خود بردار! 💰 تشک را بلند کردم، دینارهائی در آنجا بود، همه آنها را برداشتم و در آستینم نهادم. 🌹 آنگاه امام رضا(ع) دستور داد تا چهار نفر از غلامانش بیایند و مرا تا خانه ام برسانند، عرض کردم: 👳🏻‍♂️ نیازی به آمده غلامان نیست، شبگردهای این مسیب، در گردش هستند و من تنها به خانه ام می روم، و دوست ندارم شبگردها مرا همراه غلامان شما بنگرند. 🌹فرمود: راست گفتی، خدا تو را هدایت کند، به غلامان دستور داد، هرگاه من گفتم برگردند. 👥👥 غلامان تا نزدیک خانه ام آمدند، در آنجا دلم آرام گرفت و به آنها گفتم برگردید، آنها برگشتند! 🕯️من به خانه ام رفتم و چراغ را روشن کردم، دیدم پولی که از زیر تشک برداشته ام ۴۸ دینار است، و طلب طیس ۲۸ دینار بود، در میان آن دینارها یکی از آنها نظرم را جلب کرد، دیدم بسیار زبیا و خوشرنگ است، آن را برداشتم و کنار نور چراغ بردم، دیدم به طور آشکار روی آن نوشته شده: 👌🏻🕯️۲۸ دینار طلب آن مرد است و بقیه مال خودت باشد!! 👳🏻‍♂️ سوگند به خدا، به امام رضا(ع) نگفته بودم که طلب طیس چقدر است، حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که به ولی خود عزت بخشد. (۱) 🌹 آری حضرت رضا(ع) اینگونه نسبت به من مهربانی کرد و ۲۰ دینار بیش از بدهکاریم به من داد، علاوه بر اینکه بدهکاریم را ادا کرد. 📚 پی نوشت: ۱. بحارالأنوار، حدیث ۴، ص ۴۸۷ - ۴۸۸، ج ۱. 📗 داستانهای اسلامی از اصول کافی، جلد دوم، محمد محمدی اشتهاردی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq