پرتو اشراق
💠❓📚 ✍💠 #پــرســمــان
❓سئوال: چرا #امام_رضا(ع) ولایت عهدی مأمون رو پذیرفت، آیا این پذیرفتن به معنای تایید مامون نبود؟
✅ پاسخ:
📗در کتاب سیره پیشوایان چنین آمده است:
🔰 به نظر می رسد عوامل زیر در پذیرش ولایت عهدی تأثیر داشت:
1⃣ امام رضا(ع) هنگامی ولایت عهدى مأمون را پذیرفت كه دید اگر امتناع ورزد، نه تنها جان خویش را به رایگان از دست می دهد که جان شیعیان را نیز در خطر می اندازد، از این رو امام بر خود لازم دید كه جان خویش و شیعیان و هواخواهان را از گزندها برهاند، زیرا امت اسلامى به وجود آنان و آگاهى بخشیدنشان نیاز دارد.
👌اینان بایستى باقى مى ماندند تا براى مردم چراغ راه و رهبر و مقتدا در حل مشكلات و هجوم شبهه ها باشند.
🔅آرى، مردم به وجود امام و یارانش نیاز بسیار داشتند، چه، در آن زمان موج فكرى و فرهنگى بیگانه بر همه جا چیره شده و در قالب بحث هاى فلسفى و تردید نسبت به مبادى خداشناسى، كفر و الحاد را به ارمغان مى آورد؛ از این رو بر امام لازم بود كه بماند و مسئولیت خویش را در نجات امت به انجام برساند و دیدیم كه امام نیز با وجود كوتاه بودن دوران زندگیش پس از ولایت عهدى چگونه عملاً وارد این كار و زار شد.
⚔ حال اگر او با رد قاطع و همیشگى ولایت عهدى، هم خود و هم پیروانش را به دست نابودى مى سپرد، این فداكارى معلوم نیست همچون شهادت حیات بخش و گره گشاى سید شهیدان گرهى از كار بسته امت مى گشود.
2⃣ علاوه بر این، نیل به مقام ولایت عهدى اعتراف ضمنى از سوى عباسیان به شمار مى رفت دائر بر این مطلب كه علویان نیز در حكومت سهم شایسته اى دارند.
3⃣ دیگر از دلائل قبول ولایت عهدى از سوى امام آن بود كه مردم خاندان پیامبر(ص) را در صحنه سیاست حاضر بیابند و به دست فراموشیشان نسپارند، و نیز گمان نكنند كه آنان همان گونه كه شایع شده بود فقط علما و فقهایى هستند كه در عمل هرگز به كار ملت نمى آیند.
👌شاید امام نیز در پاسخى كه به سئوال ابن عرفه داد، نظر به همین مطلب داشت.
👤 ابن عرفه از حضرت پرسید:
اى فرزند رسول خدا به چه انگیزه اى وارد ماجراى ولایت عهدى شدى؟
⚜ امام پاسخ داد:
🔅به همان انگیزه اى كه جدم على علیه السلام را وادار به ورود در شورا نمود.
📚 بحارالأنوار، ج ۴۹، ص ۱۴۰.
4⃣ گذشته از همه اینها، امام در ایام ولایت عهدى خویش چهره واقعى مأمون را به همه شناساند.
🗓 همان گونه كه حوادث بعدى نشان داد، امام مى دانست كه هرگز از دسیسه هاى مأمون و دار و دسته اش در امان نخواهد بود و گذشته از مقام، جانش نیز از آسیب آنان محفوظ نخواهد ماند.
⚜ امام بخوبى درک مى كرد كه مأمون به هر وسیله اى كه شده در مقام نابودى وى جسمى یا معنوى ـ بر خواهد آمد.
👌امام رضا (ع) به صورت هاى گوناگونى براى خنثى كردن توطئه هاى مامون موضع گرفت كه مامون آنها را قبلاً به حساب نیاورده بود.
⚜ اینک به دو مورد از موضعگیری های حضرت اشاره می کنیم:
🔅۱- امام تا وقتى كه در مدینه بود از پذیرفتن پیشنهاد مامون خوددارى كرد و آن قدر سرسختى نشان داد تا بر همگان معلوم بدارد كه مامون به هیچ قیمتى از او دست بردار نمى باشد. حتى برخى از متون تاریخى به این نكته اشاره كرده اند كه دعوت امام از مدینه به مرو با اختیار خود او صورت نگرفت و اجبار محض بود.
👌اتخاذ چنین موضع سرسختانه اى براى آن بود كه دیگران بدانند كه امام دستخوش نیرنگ مأمون قرار نمى گیرد و بخوبى به توطئه و هدف هاى پنهانیش آگاهى دارد. با این شیوه امام توانسته بود مردم را از ا هداف شوم حکومت آگاه سازد.
🔅۲- به رغم آنكه مأمون از امام خواسته بود كه از خانواده اش هر كه را كه مى خواهد همراه خویش به مرو بیاورد، ولى امام با خود هیچ كس حتى فرزندش امام جواد(ع) را هم نیاورد، در حالى كه آن سفر و ماموریت بسی بزرگ و طولانى بود كه مى بایست امام طبق گفته مأمون رهبرى امت اسلامى را به دست بگیرد.
📗 سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص ۵۱۵ به بعد.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌍 در دنیا دو نوع دزد وجود دارد:
🚓 دزدان کوچک که پلیس
آنها را دستگیر می کند!
🚔 و دزدان بزرگ که پلیس
از آنها محافظت می کند!
✒ برتولت برشت.
🌐 @partoweshraq
#پندها
پرتو اشراق
🌟 کراماتی از حضرت #امام_رضا(ع) - {۵}
👣 دستگيري امام هشتم (عليهم السلام) از زائران در راه مانده
⚜ محدث نوری (رضوان الله عليه) نقل ميكند:
🎙يكي از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام گفت:
🌌 در شبي كه نوبت خدمت من بود، در رواقي كه به دارالحفاظ معروف است، خوابيده بودم.
ناگاه در خواب ديدم كه در حرم مطهر باز شد خود حضرت امام رضا عليه السلام از حرم بيرون آمدند و به من فرمودند:
🔅«برخيز و بگو مشعلي فروزان بالاي گلدسته ببرند، زيرا جماعتي از اعراب بحرين به زيارت من ميآيند و اكنون در اطراف «طرق» (هشت كيلومتري مشهد) بر اثر بارش برف راه را گم كردهاند، برو به ميرزا شاه نقي متولي بگو مشعلها را روشن كند و با گروهي از خادمان جهت نجات و راهنمايي آنان حركت كنند».
👤 آن خادم ميگويد:
🌨 از خواب پريدم و فوري از جا برخواستم و مسئول خدام را از خواب بيدار كرده و ماجرا را برايش گفتم او نيز با شگفتي برخواست و با يكديگر بيرون آمديم در حالي كه برف به شدت مي باريد.
🔥 مشعل دار را خبر كرديم و او به سرعت مشعلي روي گلدسته روشن كرد، آنگاه با عدهاي از خدام حرم به خانهي متولي رفتيم و ماجرا را برايش شرح داديم.
👥👤 سپس با گروهي مشعل دار به طرف طرق حركت كرديم نزديك طرق به زوار رسيديم.
🐫🐪🐪 آنان در هواي سرد و برفي ميان بيابان گويي منتظر ما بودند.
👤از چگونگي حالشان جويا شديم گفتند:
🌨 ما به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام از بحرين بيرون آمديم، امشب گرفتار برف و سرما شده و از راه خارج گشتيم و ديگر نميتوانستيم مسير حركت را تشخيص دهيم تا اينكه از شدت سرما دست و پاي ما از كار افتاد و خود را آمادهي مرگ نموديم!
🐪🐫🐫 از مركبها فرود آمديم و همه يك جا جمع شديم.
👥👤فرشهايمان را روي خود انداختیم و شروع به گريستن كرديم و به حضرت رضا (عليه السلام) متوسل شديم.
👳 در ميان مسافران مردي صالح و اهل علم بود، همين كه چشمش به خواب رفت، حضرت رضا عليه السلام را در خواب زيارت نمود، كه به او فرمود:
🔅« برخيز! كه دستور دادهام چراغها را بالاي منارهها روشن كنند. شما به طرف چراغها حركت كنيد».
🐪🐫🐪 همه برخاستيم و به طرف چراغها حركت كرديم كه ناگاه شما را ديديم». (۱)
📚 ۱- دارالسلام، ج ۱/ ۲۶۷.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#کرامات
#داستان_کوتاه
#پندها
#دهه_کرامت
🕥💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
👣 داستان شنیدنی پسر بچه ای که به زیارت #امام_رضا (علیه السلام)رفت و...
🌹آمدم ای شاه پناهم بده...
🌐 @partoweshraq
#کرامات
#سیـره_اهـل_بیـٺ
4_5769452289093796214.mp3
2.25M
🕥💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
👣 داستان شنیدنی پسر بچه ای که به زیارت #امام_رضا (علیه السلام)رفت و...
🌹آمدم ای شاه پناهم بده...
🌐 @partoweshraq
#کرامات
#سیـره_اهـل_بیـٺ
⚠ خداقوت آریایی
😐 ایرانی ها سه برابر مدت مشابه سال گذشته در ترکیه خانه خریدند.
💵 ترکیه فقط امسال یک میلیارد و ۶٠٠ میلیون تومان از گردشگران ایرانی درآمد داشته!!
📊 حدود ٨ برابر آسیای میانه، از طرفی به لطف ارز مسافرتی بلیت سفر به مالزی، تایلند و صربستان تا آخر مرداد ماه نایاب شد، هیچ ملت و دولتی اینگونه تیشه به ریشه اقتصــاد کشـور خود نمی زند!!!
🌐 @partoweshraq
🔺 لزوم برخورد قوه قضاييه
معاون نعمتزاده:
🎙خانواده و فامیلهای آقای نعمتزاده مدام در کارها دخالت میکردند و به دنبال لابیگری بودند. زمان ایشان واقعا شرایط ایجاد فساد در وزارت صنعت فراهم بود.
🚨 معاون وزیر داره اعتراف میکنه، نه یک فرد عادی.
⏳قوه قضاییه باید با این مسائل برخورد کنه و نگذاره شامل مرور زمان بشه.
🌐 @partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت صد و شصت و نهم
👌و بعد لبخندی تحویلم داد تا باور کنم تا چه اندازه دلش برای اسلام میتپد و با لحنی به ظاهر مهربان ادامه داد:
📚 تو این کتابها رو بخون تا اطلاعات دینیات افزایش پیدا کنه! ما همهمون به عنوان یه مسلمون وظیفه داریم به هر وسیلهای که میتونیم برای نابودی این رافضیها تلاش کنیم تا اسلام از شرّ شیعه نجات پیدا کنه! حالا هر کس به یه روشی این کار رو میکنه؛ یکی مثل من و تو فقط میتونه کتاب بخونه و بقیه رو راهنمایی کنه، یکی که امکانات مالی داره، اموالش رو در اختیار مجاهدین قرار میده. یکی هم که توانایی جنگیدن داره، میره سوریه و عراق و افغانستان تا در راه خدا جهاد کنه و این رافضیها رو به جهنم بفرسته!
و حالا نه فقط از ماجرای دیشب که از اراجیفی که از دهان نوریه بیرون میزد و به نام جهاد در راه خدا، ریختن خون مسلمانان شیعه را مباح اعلام میکرد و میدانستم همه را مجید میشنود، دلم به تب و تاب افتاده بود.
📚 هر چند از ترس توبیخ پدر نمیتوانستم جوابی به سخنان شیطانیاش بدهم و فقط دعا میکردم زودتر شرش را از خانهام کم کند که با انگشتان لاغر و استخوانیاش، کتابها را روی میز شیشهای به سمتم هُل داد و با حالتی دلسوزانه تأکید کرد:
☝فقط این کتابها با هزینه بیتالمال تهیه شده و تعدادش خیلی زیاد نیس! وقتی خودت خوندی، به شوهرت و برادرهات هم بده بخونن تا توی ثوابش شریک شی!
و من به قدری سرگیجه و حالت تهوع گرفته بودم که دیگر نمیفهمیدم چه میگوید و شاید از رنگ پریدهام فهمید حوصله خطابههایش را ندارم که بلاخره بساط تبلیغ وهابی گریاش را جمع کرد و رفت و من بار دیگر روی کاناپه افتادم.
🚪حالا منتظر خروج مجید از اتاق و جوشش خون غیرت در جانش بودم که نه تنها نوریه تا توانسته به مذهب تشیع توهین کرده بود، بلکه تکلیف ماجرای دیشب هم باید برایش روشن میشد و همین که صدای بسته شدن در بلند شد، مجید از اتاق بیرون آمد.
صورتش از غیظ غیرت سرخ شده و به وضوح احساس میکردم تمام بدنش از ناراحتی میلرزد، ولی همین که نگاهش به رنگ سفیدم افتاد، سراسیمه به سمت آشپزخانه رفت و بلافاصله با قوطی شیر و ظرف خرما بازگشت.
فرصت نکرده بود شیر را در لیوان بریزد و میخواست هر چه زودتر حالم را جا بیاورد که خودش خرماها را دانه دانه در دهانم میگذاشت و وادارم میکرد تا شیر را با همان قوطی بزرگ بنوشم و باز دلش قرار نگرفت که دوباره به آشپزخانه رفت و پس از چند لحظه با سفره نان و شیشه عسل کنارم نشست.
به روی خودش نمیآورد از زبان زهرآلود نوریه چه شنیده و هر چند هنوز چشمانش از خشمی غیرتمندانه میسوخت، ولی به رویم لبخند میزد و با مهربانی برایم لقمه میگرفت.
کمی که حالم بهتر شد، سرش را پایین انداخت تا مبادا خشم جوشیده در چشمانش، دلم را بلرزاند و با صدایی گرفته پرسید:
دیشب اینجا چه خبر بوده الهه؟
👌و دیگر دلیلی نداشت بر زخم قلبم سرپوش بگذارم که همه چیز را از زبان نوریه شنیده بود و چه فرصتی بهتر از این که لااقل کمی از دردهای مانده بر دلم شکایت کنم که مظلومانه نگاهش کردم و گفتم:
دیشب ساعت هفت بود که برادرهای نوریه اومدن. خودشون کلید داشتن و اومدن تو خونه، یعنی فکر کنم بابا بهشون کلید داده بود. من ترسیدم یه وقت بیان بالا، برای همین فوری در رو از تو قفل کردم. یکی شون اومد بالا و در زد، ولی من ساکت یه گوشه نشسته بودم تا اصلاً نفهمن من خونه ام. بعد هم رفتن پایین تا بابا و نوریه برگشتن.
صورتش هر لحظه برافروختهتر میشد و با هر کلامی که میگفتم، نگاهش از عصبانیت بیشتر آتش میگرفت و مثل اینکه دیگر نتواند حجم خشم انباشته در سینهاش را تحمل کند، فریادش در گلو شکست:
☝الهه! من وقتی شب تو رو تو این خونه تنها میذارم و میرم، خیالم راحته که بابات تو همین خونه اس، خیالم راحته که حواسش به دخترش هست! اونوقت بابات اینجوری از ناموسش مراقبت میکنه؟!!! کلید خونهاش رو میده دست یه عده غریبه تا هر وقت خواستن بیان تو این خونه و تن زن من رو بلرزونن؟!!!
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید
🌷 عرض حال مادر شهید از دردِ دلش با امام رضا(ع) و حضور خادمان امام در منزل او!!
🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
🕖 💠✒💠 #انـدیـشہ_صــدر
👣 پناهندگی مأمون به #امام_رضا (علیهالسلام)
🌷 شهید #آیت_الله_سید_محمد_باقر_صدر (ره):
🔅مأمون در دشواری هایی که دولت وی را تهدید می کرد، به امام رضا علیهالسلام پناه می برد .
🔅از جمله یک بار مأمون به ایشان عرض کرد: شیعیان شما در یک جایی علیه ما شورش کرده اند، آیا نامه ای به آنان می نویسید؟ زیرا اگر شما بنویسید قبول می کنند. به آنان بنویسید از بلوا علیه ما دست بردارند! [١]
🔅بار دیگر وقتی بود که فضل بن سهل ترور شد و مردم شنیدند که او ترور شده ، اهالی خراسان ترور وی را کاری از سوی مأمون تفسیر کردند و از اینرو انبوهی از مردم به پاخاستند و بر در کاخ مأمون در انتظار ایستادند تا او بیرون بیاید و خشم خود را بر سرش خالی کنند و از او انتقام بگیرند.
مأمون از در پشتی خارج شد و به خانه امام ـ که در همسایگی وی بود ـ رفت و به ایشان پناه بُرد، آن گاه امام بیرون آمد و انبوه مردم را به یک فرمان پراکنده کرد. [٢]
🔅این یعنی در همان سرزمینی که مأمون در آن حکومت می کرد و در واقع در همان شهری که حکومت را به مأمون داده بود و با نیرو و سپاه او را یاری می کرد، در همان سرزمین، پشتوانه مردمی و اجتماعی امام به چنین حدی رسیده بود؛ بگذریم از پشتوانه علمی و فکری ایشان و پیشوایی علمی و فکری ایشان که خود نمونه های بسیاری از آن سراغ دارید .
📚 منابع:
[١]. الكافي، ج ٨، ص ١۵١، ح ١٣۴.
[٢]. همان، ج ١، ص ۴٩٠.
📔 امامان اهل بیت علیهم السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۶۴۰.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq