آهـای دختری↯
کہ نَــذر کردی این یہ ماهُ واسہ #امام_حسیڹ چادر سیاه سر کنی ؛
آهـای پـسری↯
کہ موهات آخرین مُدِ فَشِنہ
ولی این شبا یہ تیپ یہ دَست مِشکی
زدی و سَرت رو پاییـــن اِنداختـی ؛
آهای دختری↯
کہ تو خیابون صِدای نوحہ شِنیدی و
روسریتُ کِشیدی جُلو و گُفتی امشبُ
بیخیـــال ؛
آهای پـسری↯
کہ اِمشَب دوستت خواست بِہ یـِہ دختر
تیـکہ بِندازه ،دست گذاشتی رو شونَــش
گُفتـــی :
این شبا ⇱مُحرَمہ⇲ بیخیـــال . . . ✋
آهای دوستــی↯
کہ بہ احترامِ این شَبا بی خیال جُک و
۱۸+ شُدی
" آهای"
┘◄با تـــ⇩ ⇩ـــو ام
⇇ #واقعـا_دمتــــ_گـــرم ⇉
ولی_ای_کاش_همہ_میدونستیم :➘
#ڪل_یوم_عاشورا
#ڪل_ارض_ڪربلاست ...!
[ ای کاش همیشه همینطور بودیم ..]
🖤⚫️🖤
#حرف_حساب👌🏼💭
اکثر مردم حتی خودشان را نیز نمیشناسند
و نمیدانند که واقعا از زندگی چه میخواهند!
پس نظر آنها در مورد شما چرا باید مهم باشد…؟
🖤⚫️🖤
♦️هر روز یک حکایت
🔹️لقمان حكیم پسر را گفت: امروز طعام مخور و روزه دار و هر چه بر زبان راندى، بنویس. شبانگاه همه آنچه را كه نوشتى، بر من بخوان؛ آنگاه روزهات را بگشا و طعام خور.
شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. دیر وقت شد و طعام نتوانست خورد. روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هیچ طعام نخورد. روز چهارم هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست كه كاغذها بیاورد و نوشتهها بخواند.
پسر گفت: امروز هیچ نگفتهام تا برخوانم.
لقمان گفت: پس بیا و از این نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قیامت، آنان كه كم گفتهاند، چنان حال خوشى دارند كه اكنون تو دارى.
#داستان_بخوانیم
⚫️⚫️⚫️
🏖نه گفتن را یاد بگیر!
بعضی ها ارزش معاشرت ندارند
این نون و ه در کنار هم کلمه ی مقدسی ساخته اند!
در مقابل خواسته هایت که باعث حقارت تو میشوند بگو...نه!
یک نفر هر چقدر گستاخانه و بی شرمانه که می خواسته با تو رفتار کرده و حالا دلت میخواهد به او پیام بدهی...؟!
به دلت بگو نه
بعضی ها ارزش معاشرت ندارند
دکتر محمود انوشه
🖤⚫️🖤
#سخنانشهدا 🌷
شہید سید اصغر خبازے:
خدايـا ما ڪہ حسين گونہ زندگے نڪرديم تا حسين گونہ بہ شہادت برسيم ،💔
پس خدايا ما را حُـرّ گونہ بپذير
َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَج
🖤⚫️🖤