حیات قلب
در گریه است
و آن « قتیلالعبرات »
کشته شد تا ما بگرییم ...
"شهیدآوینی"
#سلام_بر_حسین
#سلام_بر_کشته_اشکها
🍁🍂🍁🍂🍁
✅ توصیه شهید حاج قاسم به من و شما:
🔹بزودی فتنههایی پیش روی خواهید داشت که کل شهدا آرزوی حضور بجای شما را خواهند داشت! اون روز من نیستم، ولی شما پشت آقا را خالی نکنید.
#حجاب #امام_زمان
🍁🍂🍁🍂
الانا اگه رِل نَداشته باشی 💑
اگه با حجاب باشی🧕🏻
اگه ارایش نکنی
اگه دروغ نگی،😈
اگه اهنگ گوش ندی🔇
یجورایی غیر طبیعی به نظر میای🙄
ولی یادت باشه انگشت نما بودن 👉 خیلی بهتر از احمق بودنه👎
👈 هیچوقت سعی نکن هرطور شده مثل بقیه باشی
چون انتهای جاده ی مثل بقیه بودن جهنمه🔥
همون جهنم وحشتناکی که خودت با تمام وجود باید تحملش کنی🤐🙄
،نه اون مردمی که بخاطرشون جهنمی شدی
این شامل اونایی که میگن اگه جلو دوستام باحجاب باشم مسخرم میکنن
اگه ارایش نکنم میگن املی و...هم میشه
تو برای خدا ساخته شدی😊
تو مال خود خود خدایی😌
تموم وجودت
تموم خوشبختیت😉
تک تکه نفس هایی که میکشی همش دست مولاس😍
نه دستدوستایی که هیچتضمینیواسه بودنشون نیس🚶♂
پس همونجوری باش که مولای مهربونت میخواد❤️👏
نه اونجوری که مردم میخوان!
#حجاب
🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#ببینید| کوتاه و شنیدنی در باب مقام و منزلت عرفانی دخت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، حضرت سکینه (س).
🎙#آیت_الله_جوادی_آملی
✍ #شیخ_رجبعلی_خیاط خیاط (ره):
اگر مواظب دلتان باشید،
و غیر خدا را در آن راه ندهید
آن.چه را دیگران نمیبینند شما میبینید
و آنچه دیگران نمیشنوند شما میشنوید
🍁🍂🍁🍂
✨﷽✨
#داستان_های_اخلاقی
✍️روزی جوانی نزد حضرت موسی (ع) آمد و گفت: ای موسی (ع) خدا را از عبادت من چه سودی میرسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟
🔆حضرت موسی (ع) گفت: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی میکردم. روزی بز ضعیفی بالای صخرهای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی بر او بیفتد. با هزار مصیبت و سختی به صخره خود را رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز، خدا داند این همه دویدن من دنبال تو و صدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکهای نقره نیست که از فروش تو در جیب من میرود.
میدانی موسی از سکهای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بینیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر، خطر گرگی است که تو نمیبینی و نمیشناسی و او هرلحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست.
☀️ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمیرسد، بلکه با عبادت میخواهد از او دور نشویم تا در دام شیطان گرفتار آییم.
💠وهر كس كه از ياد خداى رحمان روى گرداند، شيطانى بر او مىگماريم كه همواره همراهش باشد.
📚سوره زخرف آیه 36
🍁🍂🍁🍂
📚سه وصیت جوان معصیت کار
نجيب الدين نقل فرموده است: يك شب در #قبرستان بودم، ديدم چهار نفر مى آيند و يك #جنازه روى دوش دارند. من جلو رفتم و به آوردن جنازه در آن وقت شب اعتراض كردم و گفتم به نظر مى رسد كه شما انسانى را كشته ايد و نيمه شب قصد دفن آن جنازه را داريد تا كسى از اسرارتان سر در نياورد.
گفتند: آى، گمان بد نكن زيرا مادرش با ماست. ديدم پيرزنى جلو آمد، گفتم اى مادر، چرا نيمه شب جوانت را به قبرستان آورده اى؟
گفت: چون جوان من معصيت كار بود و خودش چند وصيت كرده است.
اول: چون من از دنيا رفتم طنابى به گردنم بى انداز و مرا در خانه بكش و بگو: خدايا اين همان #بنده گريز پا و گناهكارى است كه به دست سلطان #اجل گرفتار شده او را بسته نزد تو آورده ام به او #رحم كن.
دوم: جنازه ام را شبانه دفن كن تا كسى بدن مرا نبيند واز جنايات من ياد نكند تا #عذاب شوم.
سوم: اين كه بدنم را خودت دفن كن و در لحد بگذار كه خداوند موهاى سفيد تو را ببيند و به من عنايتى فرمايد و مرا بيامرزد، درست است كه من #توبه كرده ام واز كرده هايم پشيمانم ولى تو اين وصيتهاى مرا انجام بده.
وقتى كه جوانم از دنيا رفت، ريسمانى به گردنش بستم و او را كشيدم. ناگهان صدايى بلند شد و گفت: الا ان #اولياء_الله هم الفائزون، با بنده گنه كار ما اين طور رفتار نكن ما خود مى دانيم با او چه كنيم.
خوشحال شدم كه توبه اش پذيرفته شده و او را به طرف قبرستان آوردم. من از پيرزن خواهش كردم كه دفن پسرش را به من واگذار كند. او هم اجازه داد بدن را در #قبر گذاشتيم همين كه خواستم #لحد را بچينم، آيه اى را شنيدم كه: (الا ان اولياء الله هم الفائزون )
از اين جريان نتيجه گرفتم كه توبه جوان گناهكار مورد قبول واقع شده است و خداوند دوست ندارد بنده گناهكارش كه توبه كرده، مورد #اهانت قرار گيرد.
📚منبع : قصص التوابين، ص 110
🍁🍂🍁🍂
🌷۱۶ آیه درفضائل امیرالمومنین واهل بیت ع:
🌷۱. پاک ومعصومندآیه تطهیر۳۳ احزاب
🌷۲. سبقت در دین..............۱۰ و۱۱ واقعه
🌷۳.مجاهدفی سبیل الله هستند۹۵ نساء
🌷۴.در راه خدا طعام به نیازمندان دادند۹ انسان
🌷۵. آیه مباهله...................۶۱ آل عمران
🌷۶.آیه فضیلت شهادت....۱۶۹ آل عمران
🌷،۷. آیه تبلیغ ولایت..............۶۷ مائده
🌷۸. آیه اکمال دین،.................۳مائده
🌷۹. آیه ولایت وخاتم بخشی...۵۵ مائده
🌷۱۰. لیلة المبیت......................۲۰۷ بقر.ه
🌷۱۱. دوست داشتنشان واجب است۲۳ شورا
🌷۱۲. حضرت علی کل علم کتاب رادارد۴۳رعد
🌷۱۳.عم یتسائلون.عن النباالعظیم.سوره عم
نباء عظیم است
🌷۱۴.انماانا منذر...ولکل قوم هاد.۶۵ ص
هادی امت است
🌷۱۵.سئل سائل بعذاب واقع..معارج
🌷۱۶.واعتصموابحبل الله...۱۰۳ آل عمران
حبل الله وریسمان محکم خداست
🍁🍂🍁🍂
103.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠زندگی پس از زندگی (فصل دوم)
فیلم کامل قسمت دوم
▪️این قسمت: دست گیر
▫️تجربه گر: خانم جلیلیان
90.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠زندگی پس از زندگی (فصل دوم)
فیلم کامل قسمت اول
▪️این قسمت: آرام
▫️تجربهگر : خانم محمدزکی
🔸واقعیت تجمع دیشب مقابل دانشگاه شریف چه بود؟
🔹روز گذشته از حوالی ساعت ۱۹ گروهی از دانشجویان دانشگاه شریف مقابل درب این دانشگاه در خیابان آزادی تجمع کرده و با شعارهای خود خواستار آزادی دانشجویان بازداشتی شدند.
🔹با وجود آنکه عده انگشتشماری با سر دادن شعارهای ساختارشکنانه و بعضاً رکیک، قصد همراه کردن جمعیت با خود را داشتند، شعارهای دانشجویان سمت و سوی سیاسی به خود نگرفت و شعارها منحصرا بر آزادی دانشجویان متمرکز بود.
🔹عده معدودی هم از پنجره منازل خود در کوچه و خیابانهای منتهی به دانشگاه شریف قصد تحریک مردم به خروج از خانه و همراه کردن آنها با معترضان را داشتند که تا انتهای تجمع، شعارهای ساختارشکنانه آنها با استقبال مردم مواجه نشد.
🔹پس از گذشت یکساعت از آغاز تجمع دانشجویان، پلیس که تا آن زمان فقط از دور نظارهگر این تجمع و تامینکننده امنیت معترضان بود، برای روان کردن بار ترافیکی سنگین خیابان آزادی و متفرق کردن افراد محدودی که در لابلای جمعیت با شعارهای خود قصد به آشوب کشیدن تجمع را داشتند، مجبور به استفاده از گاز اشکآور شد.
🔹با حضور آقای زلفیگل وزیر علوم در دانشگاه شریف و گفتگوی او با دانشجویان معترض، تجمع اعتراضی دانشجویان رفته رفته پایان یافت اما حضور افراد غیردانشجویی که با اهداف دیگر در مقابل دانشگاه شریف و خیابانهای اطراف حضور پیدا کرده بودند تا پاسی از شب ادامه پیدا کرد.
#حجاب #ایران #برخورد_قاطع
🍁🍁🍂🍁🍂
❌پزشکی قانونی قراره نتایج پرونده #مهسا_امینی رو منعکس کنه ولی خیلی اتفاقی سریال نمایش خانگی همزمان داره پزشکی قانونی رو زیر سوال میبره و مردم رو بی اعتماد می کنه!!!#حجاب
✍ما رسما با یک شبه کودتای پیچیده ترکیبی از قبل برنامه ریزی شده مواجهیم....#ایران
🍁🍂🍁🍂
📸میدونید چرا اون دختر توی هلند کامل لخت نشده بود؟ چون اونجا قانون داره و برهنگی کامل جرمه، پس چرا اینجا برای پس گرفتن بدنشون خفه خون گرفتند ... این آزادی که اینا دنبالش هستن فقط در جوامع حیوانی پیدا میشه
مهسا_امینی #حجاب #گشت_ارشاد بهانه است اصل نظام نشانه است 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺ببینید هدف آنها از آزادی چیست؟
♦️دم امام خمینی گرم که ۴۰ سال پیش فهمید شما از آزادی چیو میخواید.
مشتی سلیطه که مفاهیم عمیقی چون زن، زندگی و آزادی رو به کثافت میکشند.
تا ابد به این مانیفست مستهجن کافرم
#زن_عفت_افتخار #ایران
#برخورد_قاطع
🍁🍂🍁🍂
🔴سردار حسنزاده: شنود کردیم و فهمیدیم آمریکا میخواهد مردم را به خیابان بکشاند
🔹فرمانده سپاه تهران: دو هفته پیش در یکی از شنودها یکی از افرادی که سِمتی هم در آمریکا دارد، عنوان کرد که در آمریکا به این جمعبندی رسیدند که فشار حداکثری نمیتواند آنها را مقابل ایران به پیروزی برساند؛ از این روی تنها راه این است که به بهانه فشار اقتصادی، مردم را به خیابانها بکشانیم و به واسطه آن شاید بتوانیم به پیروزی برسیم؛ لذا دیدید که در اینحادثه اخیر علیرغم اینکه همه متأثر شدند، اما دشمنان به همین بهانه، عدهای را به خیابانها آوردند و خسارتهایی را به بار آوردند.
#حجاب بهانه است اصل نظام اسلامی #ایران و #امام_زمان نشانه است 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دفاع جانانه از زنان ایرانــــی در برنامـــــــــــــــــه من و تو 👌
⭕️ ببینید چقدر در این گفتگو شلوغ میکنن تا حقایق مربوط به زنان ایرانی شنیده نشه
#زن_عفت_افتخار کشور #امام_زمان #حجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوفته
یک کیلو گوشت مخلوط گوسفند و گوساله با سه عدد پیاز متوسط رنده شده و آبش گرفته بانمک کمی فلفل و زرد چوبه مخلوط کرد یه دسته سبزی تازه (نعنا٬ ریحون ،پیازچه )توی دستم با چاقو خرد کردم به مواد اضافه کرد دوتا تخم مرغ هم زد یه لیوان لپه که تقریبا نیم پز شده بود به همراه یه لیوان برنج خیس خرده با گوشت کوب له کرد به مواد اضافه و مثل خمیر ورز داد بعد ۶، ۷ بار ب داشت و به ظرف کوبید بعد هم دستش خیس کرد و تو دستش گرد کرد این مواد حدود ۱۲ کوفته برای ۱۲ نفر بود. سه تا پیاز رنده کردیم با کره تفت داده نمک ز دچوبه و دو قاشق سوپ خوری رب اضافه کردم تفت داده وآب اضافه کردم وقتی جوش اومد کوفته هارو داخل آب درحال جوش آرام گذاشت و سیب زمینی پوست کنده و گوجه اضافه کردیم و حدود دوساعت زمان داد تا بپزه
#شیرینی_پفکی_نارگیلی
من ۳ تا سفیده تخم مرغ رو اول با همزن دستی زدم تاا از حالت لختگی در بیاد کمی روش کف سفید دربیاد بعد ۲۴۰ گرم شکر بهش اضافه کردم حدودا ۵ دقیقه زدم تا کش اومدبعد بهش ۱۵۰ گرم پودر نارگیل اضافه کردم خوب مخلوط کردم
گذاشتمش رو بخار اب حدودا ۳ دقیقه نه در حدی که مواد داغ بشه در حدی که شکرم اب بشه
اما نکته اینجاست که شکر باید دانه ریز باشه تا زود حل بشه پس تا ۳ دقیقه در حد اب شدن شکر هم میزنیم رو بخار اب بعد میزاریم کنار و نصف پیمونه روغن مایع اضافه میکنیم. خوب هم میزنیم یکدست میشهکف سینی فر رو کاغذ روغنی میزاریم با قیف مواد رو میریزیم با فاصله و تو فر از قبل داغ شده دما ۱۶۰ و تایمشم ۲۰ دقیقه در حد طلایی شدن روی شیرینی
شیرینی تو فر پف میکنه در میاریم پفش میخوابه یکم پس این طبیعیه میزاریم سرد بشه و از سینی بر میداریمش چون خورد میشه
سالاد كلم
كلم سفيد
خيار
فلفل سبز دلمه اي
كنسرو ذرت
نخود سبز پخته شده
هويج
سس ماست شامل:
ماست ، سه ق غ
سس خردل ، يك قاشق( ق غ) نصفي
آبليمو ، دو ق غ
سركه سفيد ، يك ق غ
روغن زيتون ، دو ق غ
عسل يا شكر ، نصف ق چ
جعفري خرد شده نصف ق غ
پودر سير نصف ق چ (اختياري)
همه مواد رو خورد کرده ترکیب کنید و با سس سرو کنید
پروانه های وصال
#عبور_از_لذتهای_پست 33 🔶 " ترکِ لذّت(لذت پست) "🔶 🔰رنجِ ترکِ لذت،اگر چه سخت هست اما وقتی واردش می
#عبور_از_لذتهای_پست 34
🔶 اونوقت میبینی که خدا ، از مامان ها هم مهربون تره💓
زندگیت میشه سراسر لذت!!
💙راه میری لذت میبری!!
💚غذا میخوری لذت میبری!!
💜سکوت میکنی لذت میبری!!
💛حرف میزنی لذت میبری!!
""همش میشه لذت....""😌
🌺💓🌹
حیفه که این همه لذت رو تجربه نکنی....
💎وقتی خداوند به انسان نگاه کنه، تک تکِ لحظات زندگیش میشه لذت بردن
➖فقط ما باید خیلی مراقب باشیم که
از " نگاهِ خدا " نیفتیم....😓
پروانه های وصال
🔈#مستند_صوتی_شنود 🔰 نیروی امنیتی که #زندگی_پس_از_زندگی را درک کرد 📣 جلسه هشتم 🔷 توضیحات برادر
جلسه هشتم پیشنهاد دانلود برای کسانی کا ندیدن
پروانه های وصال
☀️ #دختران_آفتاب ☀️ 🔸قسمت١٥ پس دور از چشمان مرد، شروع كرد به كتاب خوندن. همين وصال دوباره ناهيد و
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١٦
فقط شايد شدت و حدتش در مورد افراد مختلف و بنا به فرهنگ خانوادهها فرق داشته باشه.
فهيمه ديگر حالا با هيجان بيشتري حرف ميزد. دماغش را خاراند و گفت:
- مثلاً كدوم يك از ما در ازدواجمون كاملاً آزاديم؟! بله. ممكنه بعضي از ما باشيم كه خانواده مون حق انتخاب رو هم كاملاً به دختر واگذار كنن تا از ميون خواستگارهاش، هر كسي رو خواست انتخاب كنه. ولي خود اين هم يعني محدوديت! يعني اين كه دختر بايد منتظر باشه تا شايد پسر ايده الش به خواستگاريش بياد وشايد هم نياد. عاطفه گفت:
- به قول قديميها گشنگي نكشيدي كه عاشقي يادت بره! تو هنوز فكر اين دماغ سوختگي رو نكردي كه ممكنه جايي بري خواستگاري و راهت ندهند! وگرنه هيچ وقت چنين آروزيي نمي كردي.
- بله! ولي بقيه انتخابها چي؟ انتخاب شغل و تحصيلات؟ مثلاً بعضي از رشتهها ورودش براي دخترها ممنوعه، در بعضي ديگر هم فقط درصد خاصي از دخترها رو قبول ميكنن. ديگه انتخاب شغل كه صد پله بدتره. اولاً كه دخترها و زنها رو به خيلي از مشاغل راه نمي دن. ثانياً حالا با هزار مكافات شغلي گيرآوردي، به خاطر مسائل بچه داري و اين حرفها نمي توني خوب به كارت برسي و به همين دليل پيشرفت هم نمي توني بكني.
يك لحظه جاي مامانم را پيش خودم خالي كردم. البته پيش من كه نه، ما خودمون سه نفر بوديم. شايد بهتر بود كه كنار راحله و فهيمه بنشيند. راحله كه انگار از صحبتهاي فهيمه نيرو گرفته بود، گفت:
- البته اينها چيزهاييه كه گاهي به چشممون مي خوره. ممكنه بعضي وقتها اعتراض كوچكي هم بهشون بكنيم. بگذاريم كه از روي اجبار قبولشون كرديم و گذشتيم، چون راه چاره اي هم نداريم. ولي مسائلي هست، محدوديتهايي هست كه به چشم نمي آد. ما هم اصلاً بهش توجه نمي كنيم، چه برسد به اعتراض!
مثلاً اينكه دخترها حق ندارند توي كوچه و خيابان بدوند، حتي اگه مهمترين كار دنيا رو داشته باشن يا ديرشون شده باشه. چرا؟ چون مردم فكر ميكنن عجب دختر بي حياييه! حتي حق نداريم تو خيابون همديگه رو با اسم كوچك صدا بزنيم يا بخنديم.
وضع بعضی هامون در مورد رفت و آمد كردن به خانه اقوام و دوست هامون كه ديگه نگفتنيه! هزار دنگ و فنگ داره. حالا پسرها هم چنين محدوديت هايي دارند؟
سميه با لحن طعنه آميز گفت:
- فكر ميكنم چيزي داريم به نام حياي زنانه يا دخترانه!
فهيمه عينكش را كه پايين آمده بود، بالاتر گذاشت و گفت:
- پس فشارها و محدوديت هايي كه بقيه برامون ايجاد ميكنن چي؟
عاطفه ديگر مهلت نداد كه فهيمه چيزي بگويد، ناله اي كرد و گفت:
- آي قربون اون دهنت برم فهيمه جون كه گل گفتي، فدات بشم. زدي توي خال! مدينه گفتي و كردي كبابم. آقا! من يكي طرف فهيمه ام! چون می فهمم داره چي ميگه.
راحله زير لب زمزمه كرد:
- چه عجب!
ولي عاطفه نشنيده گرفت. شايد وقت جواب دادن به او را نداشت.
- آقا ما تو خونه يه داداش داريم، بابامون رو درآورده. انگار شكم آسمون سوراخ شده و آقا از اونجا اجلال نزول كرده اند توي خونه ما. ما كه حق هيچ كاري نداريم، هيچ جا هم نبايد بريم، به جاي خود. آقا هم در همه امورشون آزادن، به جاي خود. اصلاً انگار من و آبجي ام هم كلفت اونيم. يه ذره بچه، يه سال هم از من كوچيكتره، اما چپ ميره و راست ميآد، دستور ميده.
كي جرات داره كه خرده فرمايشات آقا رو انجام نده، اون وقت خربيار و باقالي باركن! اصلاً انگار نه انگار كه ما هم آدمي، چيزي هستيم.
فاطمه گفت:
- فكر ميكني تقصير كيه؟ سميه تك انگشتش را از لاي دندان هايش در آورد وگفت:
- تقصير خودمونه. وقتي كه خود ما زنها، خودمون رو دست كم ميگيريم و به خودمون ظلم ميكنيم، ديگه چه توقعي از بقيه است؟
عاطفه دوكف دستش را بهم كوبيد:
- درست شد! همين يه قلم رو كم داشتيم. عالم و آدم كه تو سرمون ميزنن، فقط همينمون مونده بود كه خودمون هم بزنيم توي سر خودمون.
دهانم را باز كردم چيزي بگويم، ولي زود پشيمان شدم. اما فاطمه ديد.
- از اول تا حالا اين دورو بري ها حرف زدن و نظراتشون رو گفتن، جز خانم عطوفت و شاهرخي. بد نيست فعلاً نظر مريم خانم رو بشنويم و بعد هم نظر ثريا خانم رو.
كمي مكث كردم. صورتم داغ شد. فكر كنم خيلي سرخ شده بودم. از زير چشم نگاهي به ثريا كردم. خواستم ببينم او در چه حالي ست؟ هيچ! اصلاً انگار نه انگار كه چيزي شنيده يا ميخواهد بگويد. شايد اصلاً پيشنهاد فاطمه را نشنيده بود! مگه كره؟ لبم را گزيدم و بالاخره به حرف آمدم.
- خب! منم فكر ميكنم كه بچهها راست ميگن. يعني... يعني اين كه فكر ميكنم خود ما زنها هم همديگه رو قبول نداريم. يعني... يعني اين كه خودمون هم به خودمون اعتماد نداريم. چه طوري بگم؟! يعني فكر ميكنم دكتر هم اگر بخوايم بريم، دوست داريم پيش دكتري بريم
كه مرد باشه.
ادامه دارد....
•┈┈••✾•☀️•✾••┈┈•
رمان های عاشقانه مذهبی