eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
9هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
6.7هزار ویدیو
148 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ رابطه عجیب پاکی با ذرت مکزیکی 🌽 ◀ یه مسیر طولانی رو طی کرده بودیم و خسته... تصمیم گرفتیم یه جا بشینیم یه چیزی بخوریم تا خستگی‌مون دربره. خواهرم پیشنهاد داد بخوریم! 🌽 . . . ◀ با صندوقدار حساب کردیم، فیش رو گرفتیم و منتظر نشستیم. بعدِ چند لحظه که رفتم تا ذرتها رو بگیرم؛ دیدم چند نفر جلوی منن و جوونی مشغول درست کردن ذرت مکزیکیه. . ◀وقتی نوبت به میرسید نیشش تا بناگوش باز میشد و یه چیزی میگفت تا بخندن! جالب بود که ذرت آقایون زود آماده میشد اما مال دخترا چند دقیقه طول میکشید! 😐 . ◀چیزی نمونده بود... فقط جلوی من یه دخترخانم با پوشش عجیب غریبش بود و یه دختر ! دختر مانتویی فیش رو با و داد! پسرک هم باهاش خوش‌وبشی گرمی کرد و کرد تا بیشتر بتونه هم دید بزنه هم فک... حالا بعد چند دقیقه لیوان ذرت دختر پُر شده بود! روش هم کلی ریخته شده بود! سفارشیِ ◀نوبت دخترخانم چادری مثلا امروزی شد! پسرک به همون شیوه سوالای بی‌موردی کرد و خوش‌وبش!! چطوری دوست دارید؟ این جوری بهتره یا اون جوری؟ اینو بریزم یا نریزم؟ هوا چقدر سرد شده نه؟ فلفل قرمز خیلی خوشمزه‌تره مگه نه؟! دوباره بعد از چند دقیقه و خنده، یه لیوان سر پُر ذرت با کلی کنجد آماده شد! . دیگه نوبت من بود! ◀پسرک لبخند زد و گرمی کرد! و عصر به خیر گفت! منتظر بود تا منم به گرمی جواب بدم. ولی خیلی اما کاملا سلام کردم! فیش رو دادم و منتظر موندم... بدون هیچ حرف اضافه‌ای! . ◀سریع نیشش رو جمع کرد و مشغول کارش شد. حساب کار دستش اومد! زود ۲تا لیوان ذرت داد! چند دقیقه هم طول نکشید! در مورد هوا و طعم چیزهای مختلف هم نظرخواهی نکرد! اما ... ۲تا لیوان سرخالی و بدون کنجد!! شاید میخواست ناراحتم کنه یا شایدم میخواست با عشوه و خنده ازش بخوام لیوان من رو هم پُر کنه و کنجد بریزه و این آخرین راه حلی که بود که به رسیده بود... اما من هیچ واکنشی نشون ندادم‼️ . ◀خیلی اتفاقی خواهرم نگاهش به میز بغلی افتاد! پرسید: چرا لیوانهای ما سرخالیه؟! چرا کنجد نداره؟! 😀 خنده ای کردم و گفتم: اونایی که تو اون لیوانا میبینی جایزه هست. دوتا قاشق ذرت بیشتر و یک قاشق کنجد فقط همین...!😖 مطمئن باش ذرتای ما هم هم !😋 چون شهوت و عشوه و چیزای دیگه قاطیش نیست...👌🏻 خنده ای کرد و گفت: آهان حالا فهمیدم! چه تنگاتنگی بین پاکی و ذرت مکزیکی هست! 😇 و هردو با هم خندیدیم😄 @banomahtab
مانده سٺ در دلم ڪہ بگویم بہ یڪ ڪلام یڪ بار هم مرا بطلب ڪربلا، تمام ! امسال دوباره چو هر سال مےدهم از دور با اشڪ دیده ، بہ تو ❤️✨ @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️
💥قسمت دهم💥 چند باری من را با خودش برد سر مزار .😍 آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها. هوندایش شرایط آتیش می کرد و از می کوبید می رفت تا اصفهان.😎 یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به که می‌رسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇 دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد می داد.🤗 بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر. اول یک دل سیر میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر می‌کردم محسن آمده سر قبر بابایش. اصلا نمی فهمیدمش.😳🙄 با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄 وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب می‌آمد انگار که بخواهد از حرم امامزاده‌ای بیرون بیاید. نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞 ♥♥♥♥♥ مسئول بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻 سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمی‌کردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍 و از توی صورتش می‌بارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود. رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯 گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای و رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای . نمیخوام توی دید باشم." توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم. ماه که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و می‌آمد اصفهان هیئت.😯 ساعت‌ها خدمت می‌کرد و می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت می‌کرد. کفش را جفت می کرد. ☺️ یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار می‌کرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.😶 تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅 نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید داد!!!😔 @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️
امام زمانم تسلیت🖤
❣ 🍃 برای آنکه دلش را جلا کند 🌷یا آنکه فکر سینه ی پرمبتلا💔 کند 🍃باید بلافاصله بعد بیدارباش 🌷بایک رو به سوی شما کند😍 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
🍃🌺🍃🌺🍃🌺 +حاج‌ آقا پناهیان‌ میگفت: آقا صبح بہ عشق شما چشم باز میکنہ این عشق فهمیدنے نیست...! بعد ما صبح کہ چشم باز میکنیم بجاے عرض ارادت بہ محضر آقا گوشیامونُ چک میکنیم! ؟😔 مولاے مهربانم✋ @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat @hadi_hazrat_madar @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
♥️ سلامتی؛ ارمغانِ سلام است! و تـــو؛ جلوه‌ی تمام و کمالِ سلام! سَلامِ بر سلام؛ نورٌ علیٰ نور است برای آنان که به تلالؤ پسِ پرده‌ات نیز، دلگرمند... بر تـــو حضرت صاحب دلم؛ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ... ▫️سلام بر تو آنگاه که زلال حمد الهی را در بستر تشنه‌ی نماز جاری میسازی! و سلام بر تو و گریه های تو در کُنج غربت، که هر روز برای گناهان امّتی که فراموشت کرده اند استغفار می کنی! 📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان صبحتون مهدوی🤚🏻
تو را میبینم دلم قرص میشود قرص میشود که را دارم.. تویی که سرشار از .. عشقی که بوی میدهد.. شهادتی‌که ازجنس است که خریدارش، (س).. بر پهلوان بی مزار بر ابراهیم هادی💖 برعاشقان شهید سرافراز ابراهیم هادی
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ از عشق به جا می‌ماند نشانه ایست برای آنانکه جامانده اند ... وقتتان ذاکری و عاقبتتان شهدایی ان شاءالله 🦋🦋🦋 التماس دعای فرج و شهادت یاعلی مدد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌺 امام زمانم🌺 📚زیارت امام زمان (عج) به نقل از سید بن طاووس 📖السَّلاَمُ عَلَى صَاحِبِ الصَّمْصَامِ وَ فَلاَّقِ الْهَامِ السَّلاَمُ عَلَى الدِّينِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ 🌿 سلام بر صاحب شمشير قدرت و شكافنده فرق سلام بر آن دين مأثور و كتاب رقم شده به رسم ادب↘️ ❤️سلام روزتون منوربا ذکرصلــــــــوات برمحمدو آل محمدصلی الله....▫️ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ❣ بر شما، اى خاندان نبوّت !❣ 🌹🍃🌹🍃
عَلَيْكمَ يا بَقِيَّةَ اللهِ اَلاعظم بـر هاۍ ابـرۍ اټ ڪہ چیز مۍ بینند و ..😭😭 الطّالِب بِدَمِ المَقتُولِ بِکَربلا