eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🌹🕊🌹 سلام بر آن‌هایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم https://eitaa.com/piyroo
عملیّات محرّم مجروح شد طوری که دکترا ازش قطع امید کرده بودند. . حضرت فاطمه(س) اومده بود به خوابش، فرموده بود: "پسرم تو شفا گرفتی ، بلند شو ، فقط باید قول بدی که جبهه رو ترک نکنی! ". بعد از این خواب ، سر از پا نمیشناخت ... عملیّات خیبر ، شد فرمانده گردان حضرت علی اکبر (ع) از بس حضرت زهرایی بود اسم گردانش رو عوض کرد گذاشت "یا زهرا(س) " شهید که شد ایّام فاطمیه بود. ترکش خورده بود توی پهلوش "شهید سید کمال فاضلی" https://eitaa.com/piyroo
... 🌸 ‌مۍخواستند‌عڪس‌یادگارۍ‌بگیرند.‌ازماشین‌پیاده‌شد.‌ ‌یڪ‌گروه‌دیگر‌براۍ‌دومین‌بار‌ازماشین‌پیاده‌اش‌ڪردند‌ براۍ‌عڪس‌گرفتن.‌‌ ‌دفعه‌ۍسوم‌،یڪ‌خانوم‌خواست‌عڪس‌بگیرد‌؛‌ باحجاب‌نا‌مناسب.‌ ‌پیاده‌شدوبااوهم‌عڪس‌گرفت.‌ ‌گفت:‌باورنمۍڪردم‌بامن‌عڪس‌بگیرید.‌‌ ‌ازامروز‌سعۍ‌مۍڪنم‌حجابم‌رادرست‌ڪنم.‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از وصیت نامه شهید مدافع حرم حجت باقری آمده است: «خط ولایت خطی است که مسیر درست و راست و روشن را به ما نشان می‌دهد و اگر می‌خواهیم خود را محک بزنیم باید ببینیم چقدر پیروی از ولایت می‌کنیم...» 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
شب شده بود. در دمشق ما را به خانه‌ای بردند و خوابیدیم تا صبح پیش حاج قاسم برویم. حاج قاسم در حرم حضرت رقیه(س) بود. در واقع مقر فرماندهی‌اش را آنجا قرار داده بود. وقتی او را دیدم، در کمال آرامش در حرم نشسته بود و فرماندهی می‌کرد. چند روز بعد که کارم تمام شد و خواستم به ایران برگردم، در هواپیما دوباره حاج قاسم را دیدم که دخترش هم کنارش نشسته بود و از دمشق به تهران می‌آمدند. تعجب کردم. در آن شرایط که دشمن تا پشت دیوارهای کاخ بشار اسد آمده و به نزدیک حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) رسیده و شرایط بسیار سخت بود، حاج قاسم دخترش را هم آورده بود؛ این که آیا همسر و دیگر فرزندانش هم بودند یا نه نمی‌دانم چون من فقط دخترش زینب را دیدم. شرایط آنقدر سخت و خطرناک بود که من فکر می‌کنم خیلی از افراد در ازای پول زیاد هم حاضر نبودند به آنجا بروند و فقط زیارت کنند اما او با آرامش آمده، جلسه می‌گذارد، نیروها را هدایت می‌کند و حتی دخترش را هم با خودش آورده است. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
• . 🌻 . بعضی ها وقتی می‌روند آن قدر؛ سبڪ بارند که آدم بهشان غبطه می‌خورد..! . در وصیت نامه اش نوشته بود: [فقط هفت تا نمازِ غفیله ام قضا شده لطفاً برایم بخوانیـد🌸🌱'] . https://eitaa.com/piyroo
✅این اوستا عبدالحسین بدهکار کسی نمی‌مونه
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
✅این اوستا عبدالحسین بدهکار کسی نمی‌مونه
✅هر چیزی سر جای خودش 💓به روایت معصومه‌ی سبک‌خیز همسر : در یکی از عملیات‌ها، 💍انگشترم را کردم و گفتم «اگر انشاءالله به سلامتی برگرده، همین انگشتر رو می‌اندازم تو ضریح امام رضا (ع)». شهید برونسی در همان عملیات مجروح شد، اما زخمش زیاد کاری نبود و سالم به خانه برگشت. جریان نذر انگشتر را برایش گفتم خندید و گفت «وقتی نذر می‌کنی، برای جبهه نذر کن» پرسیدم «چرا؟!» گفت «چون امام هشتم احتیاجی ندارند، اما جبهه الان خیلی احتیاج داره؛ حالا هم نمی‌خواد انگشترت رو ببری حرم بندازی». از دستش دلخور شدم😕😔 اما چیزی نگفتم... عبدالحسین در عملیات بعدی به سختی مجروح شد، او را به بیمارستان کرج برده بودند؛ از همان جا به ما اطلاع دادند و فهمیدیم که حالش اصلا خوب نیست بطوریکه اصلا نمی‌توانست صحبت کند. فردای آن روز برادرم از تهران زنگ زد. زود پرسیدم «چه خبر، حالش خوبه؟» گفت «خوبتر از اونی که فکرش رو بکنی الان هم یک پیغام خیلی مهم هم برای شما داشت،اولاً که سلام رساند، دوماً گفت اون انگشتری رو که عملیات قبل نذر کرده بودی، همین حالا برو حرم، بندازش در ضریح» گیج شده بودم😢، حساب کار از دستم در رفته بود؛ گفتم «او که می‌گفت این کار را نکنم!» گفت: 💫 «وقتی ما رسیدیم بالای سرش، هنوز به هوش نیامده بود. هم تختی‌هاش می‌گفتند توی عالم بیهوشی داشت با پنج تن آل عبا (ع) حرف می‌زد، آن هم با چه سوز و گدازی! تک‌تک آن بزرگوارها را به اسم صدا می‌زد… وقتی به هوش آمد، جریان را از خودش پرسیدیم. اولش که طفره رفت، بعد خیلی غمگین شروع کرد به گفتن؛ توی عالم بیهوشی، دیدم (ع) بالای سر من تشریف آوردند. احوالم را پرسیدند و دست می‌کشیدند روی زخم‌های من و می‌فرمودند عبدالحسین خوش‌گذشته(به خیر گذشته)، انشاءالله زود خوب می‌شه. بعد یکی از آن بزرگوارها، عیناً انگشتر خانمم را نشانم دادند و فرمودند👈 بگویید آن انگشتر💍 را بیندازند توی ضریح». فهمیدم خواست خودش نبوده که انگشتر را بیندازم ضریح؛ فرمایش همان‌هایی بود که به خاطرشان می‌جنگید و شاید هم یادآوری این نکته که هر چیز به جای خودش نیکوست… 📚 کتاب خاک های نرم کوشک https://eitaa.com/piyroo
🌹او در روستاهای هزارجریب بهشهر به معلمی مشغول بود. و بعد از شهادتش هر کسی به ما می رسید می گفت او چه فرشته ای بود. و چقدر روحیه والایی داشت. شهید تمام حقوق خود را خرج محرومین و مستضعفین می کرد. هیچ گاه حق کسی را پایمال نمی کرد. به اعتقادات دینی مان نیز اهمیت زیادی می داد از جمله اینکه دائم با قرآن انس داشت و نیمه های شب، از خواب بیدار میشد و نماز می خواند. هیچ گاه نمازش ترک نمی شد. ارادت و محبت خاصی به اهل بیت داشت طوری که در ماه محرم و ایام صفر وسط صف می ایستاد و تمام جوانان را دور خود جمع می کرد و با سوز و آه فراوانی سینه زنی می کرد. عاشق امامت و ولایت بود. : برادر بزرگوار شهید محمدتقی_حیدری_رستمی :۱۳۳۵/۰۰/۰۰ بهشهر : ۱۳۶۵/۱۱/۱۱ شلمچه 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
51 🔰 بابا به من گفت که شب ها قبل از خواب اگه حال و حوصله اش رو داری این اعمال مهم رو انجام بده که بسیار ثواب داره 👈 تسبیح حضرت زهرا (س) 👈 سه بار سوره توحید خواندن 👈 گفتن یک بار تسبیحات اربعه ( سبحان الله والحمدلله و لااله الاالله والله اکبر) 💠 منم بعضی شبها که یادم باشه میخونم ، البته یه کاغذی کنار تختم گذاشتم و روی اون نوشتم " اعمال قبل خواب " تا برام یاداوری بشه و انجامش بدم ✳️ تمام شب به این فکر می کردم که فردا قراره بچه ها چه جوابی برای سوال خانم معلم بیارن؟ آیا جواب من بهتر هست یا جواب اون ها؟ یهو یادم افتاد ساسان چی؟ اون میخواد چطور جواب رو پیدا کنه؟ پدرش که اصلا خدا رو قبول نداره ، مادرش هم که قبول داره بعید می دونم اطلاعاتی در این زمینه داشته باشه واقعا دائی منصور چی شد که این رفتار رو نشون داد؟ چی میشه آدم وقتی اطلاعات دینی داره ، رفتارش دینی نیست؟ چی میشه یه نماز خون اینطوری میشه؟ 💠 خوابم برد ، با صدای اذان بیدار شدم ، رفتم وضو بگیرم برای نماز صبح تا به باباهادی اقتدا کنم ، دیدم تو سجده داره ذکر میگه، رفتم و وضو گرفتم و اومدم ، باز دیدم بابا تو حالت سجده هست، رفتم جانمازم رو برداشتم و کنارش نشستم تا نماز رو شروع کنه بعد از چند دقیقه سرش رو بلند کرد و من رو بوسید ، گفتم قبول باشه گفتن قبول حق! 👈 گفتم باباجون این چه نمازی بود که اینقدر سجده طولانی داشت؟ ⬅️ بابا گفت نماز نبودم عزیزم ، سجده بود ، سجده نزدیک ترین حالتی هست که بندگان به خدا دارند ، تو روایات ما زیاد تاکید شده به سجده های طولانی و حتی گفتن اگه حاجتی دارین سعی کنین اون رو در حالت سجده از خدا بخواهید 👌 خیلی خوشم اومد ، گفتم باباجون این رو تا الان به من نگفته بودی؟ بابا گفت نیازی نبود عزیزم، واجب که نیست، بعضی کارها برای شما زود هست، گاهی انسان از کارهای روزمره این دنیا و سختی ها و مشغله های زیاد ، خسته میشه ، باید به آرامش برسه و هیچ آرامشی هم بدون خدا حاصل نمیشه، الا بذکرالله تطمئن القلوب گفتم : معنی آیه رو میدونم ، یعنی فقط و فقط با یاد خدا دل ها آرام میشه بعدش بابا ادامه داد که وقتی میری سجده ، حتی اگه ذکر هم نگی ، آرامش عجیبی برات داره ، این همون اثر نزدیکی با خدا هست هرکس به خدا نزدیک تر باشه ، آرامشش هم بیشتر هست گفتم باباجون چطور میشه به خدا نزدیک شد؟ بابا گفت... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا