←در وصف شماهرچه؛🌹
بخواهیم بدانیم باید که؛
فقط سوره والشمس بخوانیم ...
آرامش این لحظہ مالطف شماهاسٺ؛
رفتیدوهستید که ماراحت و
آسوده بمانیم ...
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_13
اصلا نمی فهمم
این حس احمقانه از کجا اومده من تا حالا با هیچ پسری مشکل نداشتم و هیچ کدوم با اون یکی برام فرقی
نداشت.
مثل دوستام نه تو فکر دوست پسر بودم و چیزایی از این دست. ولی نمی دونم تازگی ها چرا دلم می خواست
بالاخره ارشیا به من یه نگاهی بندازه.
منم راه دیگه ای بلد نبودم جز این کارا تا شاید یه ذره توجهشو جلب کنم اما دریغ از یه نیم نگاه.
آه کشیدم و به کارم ادامه دادم هم زمان هم داشتم چهره ماکان وبابا رومجسم می کردم.
بدبخت مامان بیچاره چند بار تا مرز سکته هم رفته بود.داشتم با خودم می گفتم این بار بار آخریه که دارم همچین غلطی می
کنم ولی می دونستم که توبه گرگ مرگه.
قرصارو کف دستم ریختم و شمردم حدود دویست تا میشد.این نقشه شوم درست سه روز پیش به ذهنم رسید.
وقتی که مامان داشت جعبه بزرگی که مخصوص نگه داری انواع و اقسام قرصای
باقی مونده از مریضی های مختلف افراد خانواده اس و تر و تمیز می کرد و اونایی که تاریخ مصرفشون گذشته بود
جدا می کرد بریزه دور.
حالا من که هیچ وقت خدا به خودم زحمت نمی دم اون روز خودمو به مامان چسبوندم و به بهونه اینکه مامان نمی تونه بدون عینک تاریخ مصرف قرصا رو بخونه کمکش کردم
و حین این کار چند تا از بسته ها
https://eitaa.com/piyroo
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_14
رو کش رفتم.
و حالا بهتریم موقعیت بود برای اجرای این نقشه.
توی دستم پر بود از قرصای رنگ و وارنگی که اصلا
نمی دونستم چه خاصیتی دارن.
دلم می خواست بلند بلند بخندم ولی می ترسیدم جلب توجه کنه.
آخه خیر سرم تو تنبیه بودم.
در واقع اصلا تنبیه عادلانه ای نبود برای همین منم تصمیم گرفتم این نقشه رو دقیقا همین امشب اجرا
کنم.
اصلا تصمیم نداشتم فکر کنم که ممکنه بعدا چه اتفاقی بیافته.
مهم این بود که نشون بدم این تنبیه عادلانه
نیست.
لیوان و از آب پر کردم و تمام قرص رو توش ریختم. با یه خودکار هم زدم تا حل بشه. ولی یه کم تهش مونده
بود.
روی تخت دراز کشیدم و آبای لیوان و ریختن پای گلدونای کاکتوسم.حالا این بیچاره ها خشک نشن!
بعد یک کم ته لیوان نگه داشتم به صورتی که قرصای حل شده توش معلوم باشه.
بسته های قرصم ریختم توی سطل آشغال که کسی نبینه.
چون می خواستم برای کارم توجیهی هم داشته باشم---
می دونستم مامان هر جور شده بابا رو راضی میکنه برای شام برم پائین.
روی تخت دراز کشیدم و همراه اهنگ برای وخودم می خوندم.
چند بار از بیرون سرک کشیدم.
صدای ظرف و ظروف از پائین می آمد.مثل اینکه وقت شامه.گوش تیز کردم تا ببینم کسی
چیزی میگه یا نه.
آهنگ haunted گروه Evanescence گذاشتم و داستگاه و آماده کردم چون برای این
صحنه این آهنگ جون میداد.
خود دستگاه تو یه کمد مخصوص بود که در شیشه ای داشت و میشد درشو قفل
کرد
باندای بزرگش و هم گذاشته بودم دو طرف کمد.
درشو قفل کردم و کلید و گذاشتم توی کشوی میزم.
کنترل شو برداشتم و چراغ اتاقمو خاموش کردم.
و چراغ خواب قرمزمو روشن کردم. خدا خدا می کردم مامان یکی از دخترای لوس فامیل و بفرسته بالل تا صدام کنه.داشتم از ذوق می میردم.
دراز کشیدم رو تخت که یهو چشمم افتاد به
طناب دار.لعنتی فکر اینو نکرده بودم. اومدم بلند شم که دیر شده بود. یکی داشت درو باز میکرد. Play زدم و
سریع دراز کشیدم و چشمام و بستم.فدای امی لی بای این صدای باحالش عین روح می مونه.
https://eitaa.com/piyroo
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_15
لب و گاز گرفتم که نخندم.در باز شد. آهنگ بلند haunted پیچید تو اتاق.
یه لحظه سکوت شد و بعد صدای جیغ مینو و مائده پیچید
تو گوشم.
اه با این صدات معلومه واسه چی موندی تو خونه کر شدم.به ثانیه نرسید که همه ریختن بالا.
صدای گریه
مینو و مائده را می شنیدم. بابا داد زد:
_اینو خفش کن.
احتمالا با ماکان بود. ماکان نمی تونست چون کنترل دست من
بود و در کمد قفل بود.
از قبل ایر پلکامو گذاشته بودم تو گوشم.
محافظ گوش در برابر صدا. از نوعی اسفنج مخصوص درست شده که اونو فشرده می کنن و می ذارن تو گوش بعد از مدتی اسفنج به حالت عادی بر میگرده و
فضای گوش و پر میکنه و باعث میشه صدا شنیده نشه.
ولی خیلی هم نزده بودم تو تا بتونم یه کم بشنوم. بابا اومد
طرف تختم. لیوان و دید.
_ اینا چیه؟
مامان گریه اش گرفته بود..
_یه کاری بکن. گفتم زیاده روی کردی.
دست بابا که به شونه ام خورد. از جا پریدم و با یه حالت مثلا هاج و واج نگاهشون کردم. همه یه قدم به عقب پریدن.
مخصوصا ایرپالگارو جلوی همه از توی گوشم در آوردم و برای انکه صدا به صدا برسه بلند گفتم:
_چی شده؟
مامان داد زد
_یکی اینو خفه کنه.
صحنه ای شده بود خنده ام گرفته بود.ماکان داشت روی خرت و پرتای میزم که می تونم بگم یه شتر
با بارش اونجا گم میشد دنبال کنترل میگشت.
من دیگه نتونستم و زدم زیر خنده.بابا غضبناک نگام کرد.
واقعا عصبانی بود یک لحظه ترسیدم. ولی دیر شده بود. چون دست بابا بالا رفت و دو تا سلی اب دار خوابوند تو گوشم.
ناخودآگاه کنترل و از پشتم در آوردم و دستگاه و خاموش کردم.سکوت توی اتاق پیچید.فکر نمی کردم بابا روم
دست بلند کنه.عمو اومد جلو و دست بابا رو گرفت.مامان کنار دیوار ایستاده بود و گریه می کرد. دائی حسین. زن
دائی که مینو و مائده رو بغل کرده بود کسری که مات کنار دیوار واساده بود.
عمه هاله. تقریبا همه بودن. ارشیا کنار
در به دیوار تکیه داده بود.بابا با عصبانیت گفت:
_این مسخره بازیا چیه؟
دائی با دست به بقیه اشاره کرد که برن بیرون.
https://eitaa.com/piyroo
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری شهدایی قسمت 991
روایتگری شهدایی
خاطرهی شهید حسن باقری از شجاعت حاج احمد متوسلیان
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
💠دعـــــاے فـــرج💠
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدا ی بجنورد دلتنگ شهادت
🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔴 کانال ازاین ساعت الی ساعت 8:30 صبح تعطیل میباشد،⛔️
🤲اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
🤲التماس دعای فرج
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
🌷🕊🌷🕊🌷🕊
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد دلتنگ شهادت
#سلام_امام_زمانم 💚
⚘سلامی از چشمانی منتظر
به زهرایی ترین یوسف
سلامی از من
که تنهاترینم
به تو که
مولای منی
دردم را میدانی....
اندوهم را میبینی....
دلواپسی ام را شاهدی...
صدایم را میشنوی...
و
دعایم میکنی...⚘
🏝در افق آرزوهایم
تنها«أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج»
را میبینم...
🦋 صبحت بخیر آقا 🦋
🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#یاد_شهدا_با_صلوات
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰قسمت اول
🎥 ببینید | امروز قرارگاه حسین بن علی علیهالسلام ایران است...
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔹تا بزرگترها مشغول به غذا نشدند، لب به چیزی نزد.
میگفت: باید به بزرگترها احترام گذاشت. آنها برکت زندگی ما هستند.
راوی: همسر شهید حسین املاکی
📌 نیمه پنهان ماه، ج ۳۲
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_شهید
💐وداع فرزندان شهید مدافع حرم محمد جنتی در معراج شهدا 😔
#سالگرد_شهادت 🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌿زندگے مــثل جلســــه امتحــان استــــــــ .
بارهــــا غلط مینویسـیم،
پاڪــــ میڪنیم،
و دوبــــاره غلط مینویسـیم.
غــافل از اینڪہ ناگــہان #مرگــــــ فــــریاد میزنــــد:
برگــه ها بــالا..!❌
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
دست ما کوتاه و خرمای تو حالا بر نخیل ای محمد خانی ای تنها رفیقم الدخیل...
حاج عمار انت فی قلبی ❤️
#برادر_شهیدم
🌹شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 یه تیکه استخون چقدر برکت داره!
🎙 به روایت: حاج حسین یکتا
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌹دم گوشی حاجی (حاج قاسم ) گفتم: من تقریباً 25 ساله که در ایران و لبنان پیگیر قضیه #حاج_احمد_متوسلیان هستم؛ به این رسیدم که همون روز اول همشون شهید شدند
" با لحنی ملایم گفت: " درسته. همون شب اول همشون شهید شدند."
حمید داودآبادی
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo