eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 🌹 اے دل می‌دهم خوش روزگارے می‌رسد 🌿هم درد و غم طے می‌شود هم می‌رسد 🌹گر ڪارگردانِ جهان باشد مهربان 🌿این ڪشتیِ طوفان زده هم بر می‌رسد 🦋 صبحت بخیر آقا 🦋 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹لحظه شهادت شهید منوچهر سعیدی شهید مدافع‌حرم به علت گرمای داخل کانتینر، بالای سقف کانتینر در منطقه‌ عملیاتی الرمادی کشور عراق خوابیده بود. ساعت ۲بامداد، سه‌خودروی انتحاری گروه تکفیری داعش از سه‌طرف به سوی نیروهای مدافع حرم حمله کردند؛ نیروهای فاطمیون دوخودروی گروه داعش را منهدم کردند اما تروریست‌ها خودروی سوم را نزدیک کانتینر منفجر کردند. منوچهر سعیدی و تعدادی از نیروهای فاطمیون در آن حمله انتحاری گروه تروریستی داعش در حالی که پیکر آنها سوخته بود، به شهادت رسیدند. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
می گفت : اگر مـــا محکم بہ ولایت فقیہ بچسبیم و در تمام ڪارهـایمان دین را شاخص قرار دهـیم بقیہ مسائل حل شدنی است شیرازی🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
بهش‌میگفتن . . . «امیدجان‌میشه‌کمتر‌بری‌هیئت؟!» اشاره‌میکنه‌به‌پسرش‌و‌میگه: «اگه‌علی‌رو‌یه‌نفر‌ازتون‌بگیره‌ چه‌حالی‌میشید؟! » میگن:«خب‌معلومه‌طاقت‌نمیاریم!» میگه:«امام‌حسین‌ع‌و‌هیئت‌رو‌ از‌من‌نگیرید‌چون‌طاقت‌نمیارم...» امید اڪبری🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👇کلام شهید‌ ما محققاً در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفته ایم.باید خدا را بخاطر این شرایط و این توفیق بزرگ شاکر باشیم.واضح تر بگویم؛نبرد شام،مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور است. ما در نقطه ای ایستاده ایم که به لطف خداوند و ائمه اطهار نقشی بر گردنمان نهاده شده و باید آنرا به سر انجام برسانیم‌. _محمودرضا بیضائی🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
📜وصیتنامه شهید ابراهیم نجاتی : از خواهرانم می خواهم با رعایت حجاب و مسائل دینی  و اسلامی مشت محکمی به دهن دشمنان انقلاب بزنند. 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅جانباز شهیدی که دوست داشت به او برود. 📗کتاب خواندنی آب هرگز نمی میرد🔸 خاطرات جانباز شهید میرزا محمدسُلگی ⭐بخشی از متن رهبر انقلاب بر این کتاب: «بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم سلام بر یاران حسین (ع) و سلام بر لشگر انصارالحسین همدان؛ و سلام بر شهیدان، دلاوران، فدائیان، شیران روز و عابدان شب؛ و سلام بر شهید زنده میرزا محمد سُلگی و بر همسر باایمان و صبور او. ساعت‌های خوش و باصفائی را با این کتاب گذراندم درمیان کتاب های خاطرات جنگ این یکی از کتاب هاست. نگارش درست وقوی ،ذوق سرشار،سلیقه وحوصله و همت بلند همه باهم دست به کار تولید این اثر شده اند. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
📜وصیت من به دخترانی که عکس هایشان را در شبکه های مجازی می‌گذارند این است، که این کار شما باعث می‌شود امام زمان خون گریه کند...❗️ _محسن_رعد🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
گفتم حاجی راستی چقدر حقوق می‌گیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب کردم زیرا او یک سردار و فرمانده‌ نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! یک سردار مثل شما در عراق سه برابر این حقوق می‌گیرد؛ با مزایای فراوان! حاجی به من گفت: شیخنا! مهم نیست فرمانده چقدر از کشورش می‌گیرد. مهم این است که چه چیزی به کشورش می‌دهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک سنت الهی حتمی است. شیخنا! ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم. راوی: «سامی مسعودی» از فرماندهان حشد الشعبی برگرفته از کتاب مدرسه درس آموز حاج قاسم به نویسندگی محمد جان نثار 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
می گفت : اگر مـــا محکم بہ ولایت فقیہ بچسبیم و در تمام ڪارهـایمان دین را شاخص قرار دهـیم بقیہ مسائل حل شدنی است شیرازی🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
هدایت شده از روشنگری
⭕️ نگران جان آقای رئیسی باشیم! 🔹پس از انتخاب حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای رئیسی به ریاست‌جمهوری اسلامی ایران، حملات بی‌سابقه‌ای علیه ایشان در جهان شکل گرفت که آخرین آن‌ها اجلاس منافقان بدنام و جانی بود که نباید این حملات را دست‌کم گرفت و اتفاقی ساده دید، بلکه در نوع خود کم‌نظیر است و بنده تصورم آن است که مقدمۀ جنایت و خباثتی است که دشمن در اندیشه دارد. 🔹یقیناً منافقین جانی و بدنام به تنهایی قادر نبودند چنین اجتماع و اجلاسی را برپا کنند. بنابراین طراحی قضیه بالاتر از سطح آن‌ها است و به سازمان‌های جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی و احتمالاً برخی کشورهای اروپایی برمی‌گردد. اصل ماجرا را توجه کنیم: 🔹۱. برنامۀ گردهمایی منافقین جانی و بدنام سه روزه بود. با نام: «اجلاس جهانی ایران آزاد.» 🔹۲. سخنرانان آن به صورت آنلاین از چندین کشور اروپایی و آمریکا حاضر بودند. 🔹۳. همگی هماهنگ شده بودند که خواستار محاکمه آقای رئیسی، رئیس جمهور منتخب بشوند. 🔹۴. مایک پومپئو وزیر خارجه جانی و پیشین آمریکا و یانس یانشا نخست وزیر اسلوونی با صراحت خواستار محاکمه شدند. 🔹۵. پیش از این، عفو بین‌الملل خواستار تعقیب قضایی آقای رئیسی بابت «جنایت علیه بشریت» شده بود. 🔹۶. دیده‌بان حقوق بشر هم با اعلام موضع صریح انتخاب ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهوری را ضربه‌ای برای حقوق بشر دانسته و خواستار تحقیق در مورد نقش او در اعدام زندانی‌های سیاسی شده است. 🔹۷. نخست وزیر اسلوونی که هم‌اکنون رئیس دوره‌ای اتحادیه اروپاست در این نشست منافقین جانی و بدنام با اشاره به این‌که «جهان برای نزدیک به ۳۳ سال کشتار هزاران زندانی سیاسی در جریان قتل‌عامل ۶۷ را فراموش کرده بود.» گفت: «این وضعیت باید تغییر کند. کمیسیون تحقیق سازمان ملل متحد برای روشن‌کردن قتل‌عام وحشتناک سال ۶۷ از اهمیت اساسی برخوردار است. این امر به‌ویژه با توجه به این واقعیت که رئیس‌جمهور بعدی رژیم ابراهیم رئیسی خواهد بود، که توسط سازمان عفو بین‌الملل متهم به جنایت علیه بشریت به‌دلیل نقش خود در این کشتار می‌باشد از اهمیت بیشتری برخوردار است.» 🔹همۀ این‌ها نشان از برنامۀ هماهنگی برای جنگ جبهۀ استکبار در جبهه‌ای جدید علیه ایران دارد که انفعال ما موجب ورود خسارات سخت به کشور خواهد شد. 🔹اولاً باید در برنامه‌ای هماهنگ نشان داده شود که منافقان بمراتب از داعش بدتر و خبیث‌تر هستند و تلاش شود که به‌عنوان سازمانی تروریستی و بدنام از صحنۀ جهان به حاشیۀ رانده شود و این نیاز به دیپلماسی فعال است. 🔹ثانیاً باید آمریکا و اروپا و سازمان‌های دست‌ساز استکبار را از حمایت از منافقان بدنام و جانی پشیمان و خجلت‌زده کرد. برای این کار باید افکار عمومی جهان را متوجۀ جنایات منافقان کرد، و این نیاز به حضور در جهاد و جنگ شناختی علیه دشمن عنود و جنایت‌کار است. 🔹ثالثاً باید مراقب جان آقای رئیسی باشیم، این حجم حملات نشان از اقدامات پشت‌پرده دارد که جان ایشان را تهدید می‌کند. با توجه به چهرۀ مردمی ایشان که علاقه دارد، در میان مردم برود و با آنان باشد، فرصت نفوذ هم کم نیست. بنابراین سازمان‌های امنیتی باید پروتکل‌های امنیتی را برای سلامت رئیس‌جمهور منتخب تشدید کنند. ▫️سید سعید لواسانی▫️ @roshangari_114🇮🇷
❤️سجاده‌ی‌نماز‌شب‌، را بانام 🌼 شهید محسن قوطاسلو 🌼🌴 پهن میکنیم و نماز امشب🦋 را به محضر ایشان تقدیم میکنیم.. ❤️خدایا ماروهم جزو نمازشب خوان ها قرار بده🙏🙏 💜خدایا در دفـتر حـضور و غـیاب ، ضیافت امشب...حـضورمان را بـپذیر و جایگاهمان را در کلاس بـندگی ات در ردیـف بـهترین هـا قـرار ده . https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ترنج لبخند تلخی زد و دراز کشید و سکوت کرد. ماکان هم بالاخره خنده اش تمام شد. دستش را روی پیشانی اش گذاشت و آرام گفت: -ترنج؟ -بله؟ -دلم برات تنگ شده بود. ترنج سرش را زیر پتو کرد و چیزی نگفت. صبح تا عصر کلاس داشت. وقتی هم رسید سوری خانم اینقدر کارش سرش ریخت که تا آمدن مهمان ها نرسید به چیزی غیر از کارهای سوری فکر کند. خسته و آش و لاش رفت بالا و افتاد روی تخت. انرژی اش داشت ته می کشید. اینقدر که به خودش فشار آورده بود تا وانمود کند اوضاع عادی و خوب است.درواقع هیچکدام از افراد خانواده اش متوجه دلیل تغییر رفتار ترنج نشدند. ترنج بعد از برگشتن ارشیا با تمام وجود مقاومت کرده بود. دلش نمی خواست اشتباه چند سال پیش را تکرار کند. استاد مهران او را با معنای واقعی عشق آشنا کرده بود. ترنج از این آزمایش سر بلند بیرون آمده بود او تمام غرورش را زیر پا گذاشته و به عشق ساده و پاکش اعتراف کرده بود ولی در طرف دیگر ارشیا با غرور تمام او را نادیده گرفته بود. چون ارشیا ترنج را از جنس خودش نمی دانست. چون فکر می کرد خیلی بالاتر و سرتر از ترنج هست. ترنج را لایق دوست دشتن نمی دید. از روی ظاهرش قضاوت کرده بود و حتی به خودش زحمت نداده بود با ملایمت آتش اشتیاق او را فرو بنشاند. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ترنج سعی کرده بود. خیلی سعی کرده بود تا مهدی را جایگزین ارشیا کند ولی نتوانسته بود. در آخر احساسی که به او داشت همان حس خواهرانه بود.حالا نوبت ارشیا بود که ثابت کند. ترنج ارشیا را می خواست بیشتر از سالهای پانزده سالگی اش. ولی دیگر قرار نبود ارشیا از او اعترافی بشنود. اگر قرار بر وصال بود ارشیا باید خودش را ثابت می کرد. ترنج قسم خورده بود حتی اگر شده به امیر جواب مثبت بدهد این بار هیچ اقدامی نمی کرد. عاشق بود. درست ولی غرور زخم خورده به این راحتی ترمیم شدنی نبود. ترنج روی تخت غلطید و گفت: -خدایا کمکم کن طاقت یه ضربه دیگه ندارم. کمکم کن. تمام دیروز و امروز را خندیده بود و به صورتش ماسک زده بود. چون تنها راهی بود که می توانست احساسات شدیدش را کنترل کند. دیدن هر روزه ارشیا و نقش بازی کردن در برابر او از کندن کوه هم سخت تر بود. محبوبیتش در بین بچه ها و خانواده و حالا ماجرای امشب که واقعا او را از پا انداخته بود و وادارش کرده بود خودش را با خانواده اش سرگرم کند تا شاید یادش برود که قرار است چه اتفاقی امشب بیافتد. خسته بود. دلش می خواست بخوابد. ولی هنوز چند پرده از نمایشش مانده بود. تا آخر شب باید نقش همان ترنج شاد را بازی می کرد باید مقاومت می کرد. روی تخت نشست. بساط خوشنویسی اش روی میز پهن بود. بلند شد و برگ سفیدی از توی کشوی میزش بیرون کشید. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 مرکبش را برداشت و بین انگشت شصت و سبابه دست چپش نگه داشت. قلم نی درشتش را برداشت و زد توی مرکب.روی شصتش اضافه مرکب را گرفت. نگاهش را دوخت به برگه سفید و نوشت: "عاشق شدم و محرم این کار ندارم فریاد که غم دارم و غم خوار ندارم..." صدای کشش قلم نی روی کاغذ حالش را بهتر می کرد. کاغذ را کناری گذاشت و یکی دیگر برداشت. جوهر قرمز را باز کرد و رنگ سیاه قلم را با دستمال گرفت و زد توی مرکب سرخ. "دلم در عاشقی آواره شد آواره تر باداتنم از بی دلی بیچاره شد بی چاره تر بادا" گلویش می سوخت اشعار به ذهنش هجوم آورده بودند. کاغذ دیگری برداشت. "از یاد تو دل جدا نخواهد شدوز بند تو جان رها نخواهد شد هرگز نگسلم از تو پیوندتا جامه ی جان قبا نخواهد شد. کاغذ ها کنار هم شانه به شانه روی میز را پر می کردند. میز پر شد. روی زمین اطراف میزش پر شد. انگار که چشه ای از شعر و خط از دستان ترنج جوشیده باشد. اشک کش آمده بود روی صورتش. انگشت شصت دست راستش تیر میکشید و دست چپش پر شده بود از لکه های سرخ و سبز و سیاه. وقت نمایش بود. باید می رفت از پشت پرده اشک نوشت: " غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻