✅از یه متخصص ارتوپد سوال شد چطوری #خدا رو شناختی؟
گفت: کنار دریا، مرغابی را دیدم که پایش شکسته بود، اومد پایش را داخل گل های رس مالید بعد به پشت خوابید، پایش را سمت نور خورشید گرفت تا خشک شد، بله اینطوری پای خود را گچ گرفت!
فهمیدم خدایی هست که به او آموزش داده..
به خودت نگاه کنی خداشناس میشوی...
مغرور نشوید!
وقتی پرنده ای زنده است مورچه را میخورد،
وقتی میمیرد مورچه او را میخورد.
شرایط به مرور زمان تغییر میکند،
هیچوقت کسی را تحقیر نکنید.!
شاید امروز قدرتمند باشید اما زمان از شما قدرتمندتر است.!
یک درخت، هزاران چوب کبریت را میسازد اما وقتی زمانش برسد یک چوب کبریت میتواند هزاران درخت را بسوزاند!
💫پس خوب باشیم و خوبی کنیم💫
شکر الله شیعه ای نامی شدیم
اهل جمهوری اسلامی شدیم ✊
از خمـینی درس عشق آموختیم
در تنور جنگ و جبهه سوختیم
بیعتی کردیم با سید علی✌️
راه حق در قول و فـعلش منجلی . . .
#دل_نگاره
دعا کنید...
دعا كنيد شهیـــــــــــــــــــــــد " باشيم"
نه اينكه فقط شهیـــــــــــــــــــــــد" بشويم".
.
اصلا تا شهیـــــــــــــــــــــــد نباشيم، شهیـــــــــــــــــــــــد نميشويم. .
تا حالا فكر كرده ايد،
پشت بعضي دعاهاي شهادت،
يك جور فرار از كار و تكليف است.
.
سريع شهیـــــــــــــــــــــــد شويم تا راحت شويم! . اما ..
.
دعا كنيد قبل از اينكه شهیـــــــــــــــــــــــد بشويم،
يك عمر شهیـــــــــــــــــــــــد باشيم.
.
مثل حاج قاسم سلیمانی که رهبر به او می گوید تو خودت شهیـــــــــــــــــــــــد زنده ای برای ما. مثلا هشتاد سال
شهیـــــــــــــــــــــــد باشیم.... !!!! شهیـــــــــــــــــــــــد كه " باشيم"، خودش مقدمه ميشود تا شهیـــــــــــــــــــــــد هم "بشويم" * ان شاءالله*
🕊تصورش هم زنده به گورم میکند..😔
هوایِ داغِ جنوب..♨️
لباسِ تنگ، چسبان و پلاستیکیِ، غواصی..🏊
درست تا زیر لبت را محکم پوشانده..
دست و پاهای بسته..👐
دراز به دراز، کنارِ رفقایِ جوان، زخمی و ترسیده ات..😰
نمیدانی چه میشود.. تیر خلاص یا شکنجه در اردوگاه..؟؟!
اما..
صدای بلدوزر،🚜 وحشت را در نفست به بازی میگیرد..📯
ترس.. چشمهای مادر.. دستهای پدر.. زبان درازی های خواهر.👅. کتانی های برادر.👟.
گل کوچک با توپ پلاستیکی با بچه های محل⛹
آب یخ که شقیقه ات را به درد میآورد..💧
آخ.. خدایا به دادم برس.. تنهایِ تنها..
بلدوزر، پذیرایی اش را آغاز میکند..
خااااااک.. خاااااک
نفست را حبس میکنی به یادِ زمان خریدن برای زندگی در زیر آب..🏊
صدای ِ فریادهایِ خفه ی دوستان، قلبت را تکه تکه میکند..💔
بدنت رویِ زمین داغِ، زیر خاکِ سرد، چسبیده به لباسِ غواصی، آتش میگیرد🔥
دستهای بسته ات را تکان میدهی..👐
دلت با تمامِ بزرگیش، قربان صدقه های مادر را طلب میکند..❣
هوا برای نفس کشیدن نیست..😷
اکسیژن ذخیره شده ات را به یادگار از دریا میهمانِ ریه هایِ خاک میکنی..🌬
اما انگار خاک ظالم است.. هی سنگین و سنگین تر میشود..
دلت نفس میخواهد..❤️
ریه هایت گدایی میکنند، جرعه ایی زندگی را..
مهمان نوازی میکنی..
عمیق..
اما خاک..
فقط خاک است که در ریه ات، گِل میشود..
خدایا..
کی تمام میشود..🙏
صدای ترک خوردن استخوانهایِ قفسه ی سینه ات را میشنوی..👂
دوست داری گریه کنی و مادر باشد تا بغلت کند..😭
کاش دستانت را محکم نمی بست..👐
حداقل تا دلت میخواست، جان میدادی..
نه نفس..🌬
نه دستانی باز، برایِ جان دادن..
گرما و گرما و گرما..🔥
خدایا دلم مردن میخواهد..
مادر بمیرد..
چند بار مردنت تکرار شد تا بمیری؟؟؟!!!!😭💔
(⚠️)
| #تلنگرانه
ای انسان...
مواظب قدم هایی که روی زمین بر میداری باش!
آیا با قدمـ👣ـهایت
به سمت گناه میروی👺
یا به سمت نیکی😌
چون فردا... همین زمین شهادت خواهد داد.
🔹 یَومَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخبارَها
🔸 «در آن روز(قیامت)زمین تمام خبرهایش را بازگو می کند».
همه جای زندگی ام باید بوی امام زمان (عج) بدهد
شهر را هر جا می چرخم
همه دارند دنیا را تبلیغ میکنند.
انگار همه ماندنی اند.
هیچ کس فکر خدا نیست..
میخواهم همه ی زندگی ام رنگ و بوی خدا بگیرد
میخوام عقایدم را فریاد بزنم..
خجالت ندارد...
خجالت را بروند آنهایی بکشند که قایم شده اند تا خدا را نبینند..
میخواهم همه جا ، با همه زندگی ام
به همه ثابت کنم دختر فاطمه ام
کیف، موبایل، لیوان ، در و دیوار خانه ام..
باید ثابت کنم...
دختران فاطمه
دختران زینب کم نیستند...
هدایت شده از کانال رسمی شهید حسین معز غلامی
4_1230169493607546898.mp3
5.38M
🔈گوش بدید
👇👇👇
نوای سوزناک : #شهید_حسین_معز_غلامی
🔸یه کاری کن که قلبم یذره آروم بشه میخوام بیام پیش تو یه کاری کن روم بشه🔸
❤️شادی روح شهدای مدافع حرم و سلامتی خانواده شهدا صلوات ختم کنید❤️
همهی هفته را به عشق پنجشنبه ها سر میکنم.
روز دیدار...
دلی تنگ...
چشمهای خیس...
آه برادرم
خواهر به فدای عطر حضورت😭
#یادش_با_صلوات
#شهید_محمدرضا_دهقان
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
تلنـــ⚠ـــگـــر
🔹 🔰 🔸 🔹 🔰 🔸 🔹 🔰
💠💠یکی از مهترین پیامهای فراموش شده عاشورا
💠 شب عاشورا #امام_حسین به یارانش فرمود:
📛هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود
وآن حق را ادا کند که خداوند شهادتش را نمی پذیرد .
🔔او به جهانیان فهماند که حتی #شهید شدن درراه خدا در کربلا
بالاترازرعایت #حق_الناس نیست .
🔶در عجبم از کسانی که هزاران گناه میکنند .
و معتقدند یک قطره اشک بر حسین
ضامن بهشت آنهاست.
🔶تصورمردم ازحق الناس همان مال مردم خوردن است که تصورصحیحی است
🔶ولی رعایت اصول وقواعد عرفی وقانونی و عواطفی دیگران هم حق الناس است .
❌دل شکستن پدرمادروخواهروبرادر به طرق مختلف کم محلی بی محلی و....
❌همسایه آزاری مردم آزاری به هرطریق ...
❌گران فروشی و کم فروشی و کم کاری
⚠️همه ی اینها حق الناس است و با یک گریه ی شما پاک نمیشود.
🔔بصیرت و حواسمان را بیشتر کنیم
💎 مادر آفریده شد
تا ما در به در نشویم
مادر آفریده شد
تا ما در پیچ خم و زندگی با دعایش به سلامت عبور کنیم
مادر آفریده شد
تا ما در جمعه عصر ها کسی باشد دلش تنگمان شود
مادر آفریده شد
تا ما در روز اس ام اس کتابی اش را بخوانیم و بفهمیم آن دور دست ها کسی خیلی دوستمان دارد
مادر آفریده شد برای دلگرمی،دلسوزی،دلداری
آفریده شد تا دل ببرد از آدمی
و اگر نباشد جای خالیاش زندگی را خالی کند از سکنه..
آفریده شد تا دستهایش هر غذایی را خوشمزه ،هر دردی را التیام، هر دعایی را مستجاب و هر زندگی را بخیر کند..
بهشت اگر زیر پای مادران است ،
ما بهشت را هر روز در آغوش میکشیم ...
هدایت شده از عشاق الحسین (محب الحسین)
1_6905279.mp3
3.3M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃پناه روزهای بی کسیم
🍃چرا به دادم نمی رسی
🎤 #بنی #فاطمه
⏯ #شور
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه 😭😭😭
https://eitaa.com/piyroo
شما "یا حســین" گفتید و
رساندید خودتان را
تا " #حســــین"...
ڪاش "یا حســــین"،
ما را هم "حســینی" ڪند...
🍃❤🍃
عامل درد و پریشانی من
هجران است..
مثل هر هفته همین وقت
دلم نالان است..
حال من خوب نشد
وضعیتم بحرانی است.
#شب_جمعه_است
فقط کرببلا درمان است
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
هدایت شده از عشاق الحسین (محب الحسین)
1_6923090.mp3
4.29M
ای سلام هر شبم حسین_علیه السلام
#حاج_حسین_سیب_سرخی
از همه بزرگواران التماس دعا داریم
https://eitaa.com/piyroo
👳امام جماعت مسجدی در ونک (یکی از محلههای تهران) از قبل انقلاب تعریف میکرد:
👱♀روزی خانمی نیمه برهنه و بی حجاب و آرایش کرده با دست و سینه باز نزد من آمد و مسأله ای درمورد ارث پرسید!
🗣گفتم خانم من هم میخواهم از شما مسالهای بپرسم؛ اگر جواب دادید من هم جوابتان را میدهم!
😳با تعجب پرسید: شما از من؟
🔸گفتم: بله...
🔹گفت: بفرمایید!
💁♂گفتم: شخصی در محلی مشغول خوردن غذاست؛ غذا هم بسیار خوشبو و مطبوع است!
😔از قضا گرسنهای از کنار او میگذرد. از دیدن غذا و شنیدن بوی خوش آن پایش از حرکت میایستد!
جلوی او مینشیند تا شاید تعارفش کند ولی مرد هیچ اعتنایی نمیکند!
👨شخص گرسنه تقاضای یک لقمه میکند اما او میگوید: غذا مال خودم است و نمیدهم!
هر چه او التماس میکند، این به خوردن ادامه میدهد!
خانم؛ این چگونه آدمی است؟؟
😠گفت: این شخص خیلی بیرحم است! از شمر بدتر است!
💁♂گفتم: گرسنه دو جور است: یکی گرسنه شکم، یکی گرسنه شهوت!
🙋♂ یک جوان گرسنه، وقتی یک خانم نیمه برهنه و زیبا را می بیند که همه نوع عطرها و آرایش های مطبوع و دلکِش را دارد! هرچه با او راه میرود تا شاید خانم یک توجهی به او کند و مقداری روی خوش نشان بدهد، آن خانم اعتنا نمیکند!
🙋♂جوان اظهار علاقه میکند ولی زن محل نمیگذارد! بعد از هزاربار خواهش و تمنا، زن میگوید: من هرزه نیستم و حاضر نخواهم بود با تو صحبت کنم!😔
جوان با تمام وجود التماس میکند ولی زن ذرهای توجه نمی کند!
☝️به نظر شما این زن چگونه آدمی است؟؟
🙆آن خانم کمی که فکر کرد، بلند شد و رفت!
👮فردا درب منزل صدا کرد! رفتم در را باز کردم؛ دیدم سرهنگی ایستاده و اجازه ورود میخواهد؛
وقتی وارد اتاق شد گفت: من شوهر همان خانم دیروزی هستم!
🙎♂وقتی که با او ازدواج کردم خواهش کردم باحجاب باشد اما هرچه خواهش و تهدید کردم زیر بار نرفت!
🌸دیروز ناگهان آمد و از من چادر خواست! نمیدانم شما دیروز به او چه گفتید!!
ماجرا را برایش تعریف کردم؛
🌼او هم بسیار تشکر کرد و رفت...
📚منبع: کتاب حیا و خودآرایی و نقش آنها در سلامت روان زن
ـــــــــــــ✼💐✼ـــــــــــــ
ــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ـــ
#گزیدهایاززندگینامه
#شهیدمصطفیصفریتبار(کمیل)
🔶#شهیدمصطفی(کمیل)صفریتبار ، فرزند اسماعیل در تاریخ ۱۳۶۷/۳/۹شمسی برابر با ۱۴ شوال ۱۴۰۸ قمری در روستای بیشه سر از توابع شهرستان #بابل از یک خانوادة #مذهبی، دیده به جهان گشود.
🔶مراسم سنّتی نامگذاری نیز برگزار شد، در گوش راست او #اذان و در گوش چپش #اقامه گفتند ، پدر بخوبی می دانست که یکی از حقوق فرزندان بر پدر و مادر، انتخاب نام نیک برای آنان است، این بود که پدر به یادِ روزهای #دفاعمقدّس و علاقه مندی به گروه های #چریکی و جنگ های نامنظم #دکترشهیدمصطفیچمران، و هم بیاد #دعایکمیل، فرزندش را در شناسنامه به #مصطفی و در گفتار #کمیل نام گذاری کرد تا هم به #دعایکمیل شب های جمعه برسد و هم در آیندةی نزدیک ضمن شرکت در جنگ های #چریکی، #مصطفی و برگزیدة #خدا شود.
🔶در دبیرستان شهید مطهری بابل بنا به اذعان مدیر و دبیران، در #اخلاق، #رفتار، ک#ردار و #دانشاندوزی از دیگران #برتر بود و سرآمد دیگران گردید و تابستان ۱۳۸۴ در رشته علوم تجربی فارغ التحصیل و به مرحله پیش دانشگاهی #امامحسین(ع) رسید.
#علاوه بر آن موفّق به أخذ دیپلم در رشتة کامپیوتر ICDL هم می گردد.
🔶او زیرک تر از آن بود که در این مرحله توقف کند، حتّی قبولی در رشتة مهندسی شیمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری و آمل نیز او را راضی نکرد،
🔶بلکه با عنایت #شهداء، همةی اینها را همچون پلی، پشت سر گذاشت تا طبق تعهدی که با #شهداء و #خدای #شهداء بسته بود به دانشگاه اصلی خود یعنی؛ دانشگاه #امامحسین (ع) برسد تا فقط از آن دانشگاه با درجة #شهادت، فارغ التحصیل گردد .
🔶تلاش آقا #مصطفی برای خدمت در #سپاه بی نتیجه ماند، بنابر این برای خدمت وظیفه به لشکر ۳۰ پیاده گرگان ملحق شد، ضمن اینکه همزمان برای جذب رسمی در #سپاه نام نویسی کرده بود، هنوز ۲ ماهی از آموزش #نظامی او نگذشته بود که نامةی جذب او در #سپاه #پاسداران بدستش رسید، با خوشحالی اما با گرفتنِ إمضاهای متعدد از فرماندهان مافوق، بسختی از لشکر ۳۰ گرگان تسویه حساب گرفت و به علت قبولی در#سپاهپاسداران از کسوت #سربازی مرخص و برای ادامة #آموزش بعنوان #سربازگمنامامامزمان (عج) بالآخره دراسفند ماه ۱۳۸۶ وارد دانشگاه #امامحسین (ع) شد و از دو سال تلاش وصف ناشدنی در بهمن ماه ۱۳۸۸ از #دانشگاهافسری و تربیت #پاسداری #امامحسین(ع) با معدل ۱۷/۳۰ فارغ التحصیل گردید.
🔶آقا #کمیل داوطلبانه دو فروردین و تعطیلات عید سال های۱۳۷۸و۱۳۸۸ دورة دانشجویی را در غالب طرح سازندگی #بسیج، اردوی #جهادی به مناطق محروم کشور از جمله کرمان و چهار و محال و بختیاری رفت.
🔶همچنین در خرداد سال ۱۳۸۷با پای پیاده از #اصفهان به مرقد #مطهّر #حضرتامامراحل رفت و در مراسم #نوزدهمین سالگرد ارتحال ملکوتی آن سفر کرده شرکت نمود.
🔶او بخوبی تفسیر آیة شریفة« إنّ اللهَ معَ الصابرین» را فهمیده بود و سعی می کرد در زندگی اش آن را بکار بگیرد.
🔶 او باتّفاق چند نفر از دوستانش، بالاترین جایگاه خدمتی را، در یگانِ ویژة #صابرین می بینند، گرچه سعی داشت، ثبت نام در یگانِ ویژة #صابرین را از خانودة اش مخفی نگهدارد و یا اینکه خدمت در آن را سَهل و آسان معرفی می کرد ، أمّا برای رسیدن به آن، بسیار تلاش کرد؛ و تمامی مقدّماتش را فراهم نمود، می دانست که خدمت در یگانِ ویژة !#صابرین، علاوه بر قدرت #معنوی به قدرت #جسمی هم احتیاج دارد، آقا #کمیل برای جبران آن علاوه بر طیّ دوره های آموزش #تکاوری و #چتربازی به ورزش های #رزمی روی آورد و در این رشته خیلی زود سرآمد شد و مطابق اسناد موجود دو مرتبه موفق به أخذ مدال #طلا و #نقره در جشنواره فرهنگی، ورزشی دانشجویان گردید.
🔶به هر حال پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه #امامحسین، بسختی از پادگان آموزشی #المهدی وابسته به تهران، تسویه حساب خدمتی گرفت و خود را به یگانِ ویژة #صابرین رساند.
🔶تا اینکه بالاخره در نیمه دوم شهریور ۱۳۹۰ به دست #گروهسفاکپژاک به #شهادت رسید .
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
─┅═ঊঈঊঈ═┅─
#روایهمسرشهــــــــید:
🔶#کمیل به #آیتالکرسی اعتقاد فراوانی داشت و همیشه بر زبانش جاری بود و این عادت ما شد زمانی که با هم بیرون میرفتیم همیشه به من میگفت #آیتالکرسی را بخوان.
🔶یک روز به شوخی به او گفتم که «جان خیلی عزیز است» او در پاسخم گفت: «خانم جان! این را بدان که #جان برای آدم خیلی #عزیز است ولی من دوست ندارم به #مرگطبیعی، #تصادف و #بیماری از دنیا بروم، مرگ یک #بچهشیعه باید با #شهادت باشد، حیف که کلی زحمت در این دنیا بکشی ولی به #مرگطبیعی از #دنیا بروی»
─┅═ঊঈঊঈ═┅─
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
#ارادتشهیدکمیل
#بهحضرترقیه(س)
🔶تو سفر #سوریه به حرم #حضرترقیه(س) رفته بودم شبش #خواب میبینم #کمیل با لباس مشکی اومده بود پیشم که درست مصادف با #شهادتحضرترقیه بود چشماش پراز #اشک بود
🔶امسال هم شب #شهادتحضرترقیه اومد به خوابم با لباس مشکی وچشمانی پر از #اشک
🔶و همچنین قبل #شهادت #حضرترقیه (س) از حوزه #حضرترقیه ( س)از بابل به دیدار مادر اومدن
🔶و اینکه رفیقاشم میگفتن تو اردوی کویری که بودیم #کمیل گفت بچه ها بیاین #روضه #حضرترقیه (س)گوش بدیم.
🔶این راه ده ها کیلومتری برای ما کوتاه شده بود و خستگی معنایی نداشت.
#بهنقلازخواهرشهید
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
#خاطرهایازشبعملیات
🔶شب عملیات پیش #کمیل رفتم ،باهم صحبت می کردیم که من بهش گفتم ،#کمیل اگه #شهید بشی خانوادت چی خانمت چی!اینا رو میخوای تنها بذاری ؟؟
🔶 #کمیل تو فکر رفت بعد گفت: مگه تا حالا من مواظبشون بودم من نگهدارشون بودم!
🔶من چکاره ام #خدا باهاشونه ،تا حالا #خدا نگهدارشون بود از این به بعد هم #خدا تنهاشون نمیذاره...
#روایتازهمرزمشهید
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
🔶#کمیل به #حضرتزهرا خیلی ارادت خاصی داشت .
🔶در همه ی کارها و امورات زندگی به ایشان #متوسل می شد....
🔶شب عملیات #کمیل و همرزمانش آماده رفتن شدن.
🔶هر کدوم #سلاح خودشون و حمل می کردند،#کمیل #تیربارچی بود و با تیرهای آن که ده ها کیلو وزن داشت باید به بالای کوه ۷۰ درجه ای میبرد!!!
🔶یکی از رفقاش بهش میگه #کمیل ،چطور میخوای این اسلحه با تیرهاشو حمل کنی؟؟
🔶#کمیل میگه با ذکر #یازهرا #یازهرا
میبرمشون اون بالا...
#روایتازهمرزمشهید
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
#حرفپایانی
#راویهمسرشهـــــــــــید
🔶کسی نمیتواند درک کند که #رزمندهای به #شهادت میرسد، همسرش چه #سختیها و #مشقتهایی را تحمل میکند.
🔶باید هم نقش #پدر و هم نقش #مادر را برای فرزندانش بازی کند و زمانی که فرزند #بهانه میگیرد با #بغض جواب #گریههای فرزندش را بدهد.
🔶صبحها با خیال اینکه نبود #شهیدش فقط یک #خواب باشد، #بیدار میشود و دوباره #بغض میکند که دوباره باید روزش را بدون #رنگ و #بوی #شهیدش به #شب بگذراند، کسی نمیتواند حتی یک لحظه خود را جای #همسرانشهدا بگذارد چرا که هم باید فرزندانش را #حسینیوار و #زینبیوار بپرورد و هم نبود #عزیزترین فرد زندگیاش را تحمل کند.
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─