eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
شکر الله شیعه ای نامی شدیم اهل جمهوری اسلامی شدیم ✊ از خمـینی درس عشق آموختیم در تنور جنگ و جبهه سوختیم بیعتی کردیم با سید علی✌️ راه حق در قول و فـعلش منجلی . . .
دعا کنید... دعا كنيد شهیـــــــــــــــــــــــد " باشيم"‌ نه اينكه فقط شهیـــــــــــــــــــــــد" بشويم". . اصلا تا شهیـــــــــــــــــــــــد نباشيم، شهیـــــــــــــــــــــــد نميشويم. . تا حالا فكر كرده ايد، پشت بعضي دعاهاي شهادت، يك جور فرار از كار و تكليف است. . سريع شهیـــــــــــــــــــــــد شويم تا راحت شويم! . اما .. . دعا كنيد قبل از اينكه شهیـــــــــــــــــــــــد بشويم، يك عمر شهیـــــــــــــــــــــــد باشيم. . مثل حاج قاسم سلیمانی که رهبر به او می گوید تو خودت شهیـــــــــــــــــــــــد زنده ای برای ما. مثلا هشتاد سال شهیـــــــــــــــــــــــد باشیم.... !!!! شهیـــــــــــــــــــــــد كه " باشيم"، خودش مقدمه ميشود تا شهیـــــــــــــــــــــــد هم "بشويم" * ان شاءالله*
🕊تصورش هم زنده به گورم میکند..😔 هوایِ داغِ جنوب..♨️ لباسِ تنگ، چسبان و پلاستیکیِ، غواصی..🏊 درست تا زیر لبت را محکم پوشانده.. دست و پاهای بسته..👐 دراز به دراز، کنارِ رفقایِ جوان، زخمی و ترسیده ات..😰 نمیدانی چه میشود.. تیر خلاص یا شکنجه در اردوگاه..؟؟! اما.. صدای بلدوزر،🚜 وحشت را در نفست به بازی میگیرد..📯 ترس.. چشمهای مادر.. دستهای پدر.‌. زبان درازی های خواهر.👅. کتانی های برادر.👟. گل کوچک با توپ پلاستیکی با بچه های محل⛹ آب یخ که شقیقه ات را به درد میآورد..💧 آخ.. خدایا به دادم برس.. تنهایِ تنها.. بلدوزر، پذیرایی اش را آغاز میکند.. خااااااک.. خاااااک نفست را حبس میکنی به یادِ زمان خریدن برای زندگی در زیر آب..🏊 صدای ِ فریادهایِ خفه ی دوستان، قلبت را تکه تکه میکند..💔 بدنت رویِ زمین داغِ، زیر خاکِ سرد، چسبیده به لباسِ غواصی، آتش میگیرد🔥 دستهای بسته ات را تکان میدهی..👐 دلت با تمامِ بزرگیش، قربان صدقه های مادر را طلب میکند..❣ هوا برای نفس کشیدن نیست..😷 اکسیژن ذخیره شده ات را به یادگار از دریا میهمانِ ریه هایِ خاک میکنی..🌬 اما انگار خاک ظالم است.. هی سنگین و سنگین تر میشود.. دلت نفس میخواهد..❤️ ریه هایت گدایی میکنند، جرعه ایی زندگی را‌‌.. مهمان نوازی میکنی.. عمیق.. اما خاک.. فقط خاک است که در ریه ات، گِل میشود.. خدایا.. کی تمام میشود..🙏 صدای ترک خوردن استخوانهایِ قفسه ی سینه ات را میشنوی..👂 دوست داری گریه کنی و مادر باشد تا بغلت کند..😭 کاش دستانت را محکم نمی بست..👐 حداقل تا دلت میخواست، جان میدادی.. نه نفس..🌬 نه دستانی باز، برایِ جان دادن.. گرما و گرما و گرما..🔥 خدایا دلم مردن میخواهد.. مادر بمیرد.. چند بار مردنت تکرار شد تا بمیری؟؟؟!!!!😭💔
(⚠️) | ای انسان... مواظب قدم هایی که روی زمین بر میداری باش! آیا با قدمـ👣ـهایت به سمت گناه میروی👺 یا به سمت نیکی😌 چون فردا... همین زمین شهادت خواهد داد. 🔹 یَومَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخبارَها 🔸 «در آن روز(قیامت)زمین تمام خبرهایش را بازگو می کند».
میهمان شهید -سعید مدرسی فر از شهدای شهرستان بجنورد
همه جای زندگی ام باید بوی امام زمان (عج) بدهد شهر را هر جا می چرخم همه دارند دنیا را تبلیغ میکنند. انگار همه ماندنی اند. هیچ کس فکر خدا نیست.. میخواهم همه ی زندگی ام رنگ و بوی خدا بگیرد میخوام عقایدم را فریاد بزنم.. خجالت ندارد... خجالت را بروند آنهایی بکشند که قایم شده اند تا خدا را نبینند.. میخواهم همه جا ، با همه زندگی ام به همه ثابت کنم دختر فاطمه ام کیف، موبایل، لیوان ، در و دیوار خانه ام.. باید ثابت کنم... دختران فاطمه دختران زینب کم نیستند...
هدایت شده از  کانال رسمی شهید حسین معز غلامی
4_1230169493607546898.mp3
5.38M
🔈گوش بدید 👇👇👇 نوای سوزناک : 🔸یه کاری کن که قلبم یذره آروم بشه میخوام بیام پیش تو یه کاری کن روم بشه🔸 ❤️شادی روح شهدای مدافع حرم و سلامتی خانواده شهدا صلوات ختم کنید❤️
همه‌ی هفته را به عشق پنجشنبه ها سر میکنم. روز دیدار... دلی تنگ... چشمهای خیس... آه برادرم خواهر به فدای عطر حضورت😭 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
تلنـــ⚠ـــگـــر 🔹 🔰 🔸 🔹 🔰 🔸 🔹 🔰 💠💠یکی از مهترین پیامهای فراموش شده عاشورا 💠 شب عاشورا به یارانش فرمود: 📛هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود وآن حق را ادا کند که خداوند شهادتش را نمی پذیرد . 🔔او به جهانیان فهماند که حتی شدن درراه خدا در کربلا بالاترازرعایت نیست . 🔶در عجبم از کسانی که هزاران گناه میکنند . و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت آنهاست. 🔶تصورمردم ازحق الناس همان مال مردم خوردن است که تصورصحیحی است 🔶ولی رعایت اصول وقواعد عرفی وقانونی و عواطفی دیگران هم حق الناس است . ❌دل شکستن پدرمادروخواهروبرادر به طرق مختلف کم محلی بی محلی و.... ❌همسایه آزاری مردم آزاری به هرطریق ... ❌گران فروشی و کم فروشی و کم کاری ⚠️همه ی اینها حق الناس است و با یک گریه ی شما پاک نمیشود. 🔔بصیرت و حواسمان را بیشتر کنیم
💎 مادر آفریده شد تا ما در به در نشویم مادر آفریده شد تا ما در پیچ خم و زندگی با دعایش به سلامت عبور کنیم مادر آفریده شد تا ما در جمعه عصر ها کسی باشد دلش تنگمان شود مادر آفریده شد تا ما در روز اس ام اس کتابی اش را بخوانیم و بفهمیم آن دور دست ها کسی خیلی دوستمان دارد مادر آفریده شد برای دلگرمی،دلسوزی،دلداری آفریده شد تا دل ببرد از آدمی و اگر نباشد جای خالی‌اش زندگی را خالی کند از سکنه.. آفریده شد تا دستهایش هر غذایی را خوشمزه ،هر دردی را التیام، هر دعایی را مستجاب و هر زندگی را بخیر کند.. بهشت اگر زیر پای مادران است ، ما بهشت را هر روز در آغوش میکشیم‌ ...
1_6905279.mp3
3.3M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃پناه روزهای بی کسیم 🍃چرا به دادم نمی رسی 🎤 🌷 🌷 😭😭😭 https://eitaa.com/piyroo
شما "یا حســین" گفتید و رساندید خودتان را تا " "... ڪاش "یا حســــین"، ما را هم "حســینی" ڪند...
🍃❤🍃 عامل درد و پریشانی من هجران است.. مثل هر هفته همین وقت دلم نالان است.. حال من خوب نشد وضعیتم بحرانی است. فقط کرببلا درمان است
1_6923090.mp3
4.29M
ای سلام هر شبم حسین_علیه السلام از همه بزرگواران التماس دعا داریم https://eitaa.com/piyroo
👳امام جماعت مسجدی در ونک (یکی از محله‌های تهران) از قبل انقلاب تعریف میکرد: 👱♀روزی خانمی نیمه برهنه و بی حجاب و آرایش کرده با دست و سینه باز نزد من آمد و مسأله ای درمورد ارث پرسید! 🗣گفتم خانم من هم می‌خواهم از شما مساله‌ای بپرسم؛ اگر جواب دادید من هم جوابتان را می‌دهم! 😳با تعجب پرسید: شما از من؟ 🔸گفتم: بله... 🔹گفت: بفرمایید! 💁♂گفتم: شخصی در محلی مشغول خوردن غذاست؛ غذا هم بسیار خوشبو و مطبوع است! 😔از قضا گرسنه‌ای از کنار او می‌گذرد. از دیدن غذا و شنیدن بوی خوش آن پایش از حرکت می‌ایستد! جلوی او می‌نشیند تا شاید تعارفش کند ولی مرد هیچ اعتنایی نمی‌کند! 👨شخص گرسنه تقاضای یک لقمه می‌کند اما او می‌گوید: غذا مال خودم است و نمی‌دهم! هر چه او التماس می‌کند، این به خوردن ادامه می‌دهد! خانم؛ این چگونه آدمی است؟؟ 😠گفت: این شخص خیلی بی‌رحم است! از شمر بدتر است! 💁♂گفتم: گرسنه دو جور است: یکی گرسنه شکم، یکی گرسنه شهوت! 🙋♂ یک جوان گرسنه، وقتی یک خانم نیمه برهنه و زیبا را می بیند که همه نوع عطرها و آرایش های مطبوع و دلکِش را دارد! هرچه با او راه می‌رود تا شاید خانم یک توجهی به او کند و مقداری روی خوش نشان بدهد، آن خانم اعتنا نمی‌کند! 🙋♂جوان اظهار علاقه می‌کند ولی زن محل نمی‌گذارد! بعد از هزاربار خواهش و تمنا، زن می‌گوید: من هرزه نیستم و حاضر نخواهم بود با تو صحبت کنم!😔 جوان با تمام وجود التماس می‌کند ولی زن ذره‌ای توجه نمی کند! ☝️به نظر شما این زن چگونه آدمی است؟؟ 🙆آن خانم کمی که فکر کرد، بلند شد و رفت! 👮فردا درب منزل صدا کرد! رفتم در را باز کردم؛ دیدم سرهنگی ایستاده و اجازه ورود می‌خواهد؛ وقتی وارد اتاق شد گفت: من شوهر همان خانم دیروزی هستم! 🙎♂وقتی که با او ازدواج کردم خواهش کردم باحجاب باشد اما هرچه خواهش و تهدید کردم زیر بار نرفت! 🌸دیروز ناگهان آمد و از من چادر خواست! نمی‌دانم شما دیروز به او چه گفتید!! ماجرا را برایش تعریف کردم؛ 🌼او هم بسیار تشکر کرد و رفت... 📚منبع: کتاب حیا و خودآرایی و نقش آنها در سلامت روان زن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 پنج شنبہ براے من یڪ روز مثل تمام روزهاست ؛ 💛ولے برای او ! یڪ قرار است و یڪ دل تنگ 💔و بوسہ اے ڪہ هر هفتہ مینشاند ، بجاے گونہ ے پسر بر روے سنگ بر دامن مادر شهیدان صلوات 🕊💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کردید آنها هم شما را نزد سیدالشهدا یاد میکنند. 🔴شهید مهدی زین الدین 🌹شهدا را یاد کنیم با یک صلوات🌹
ـــــــــــــ✼💐✼ـــــــــــــ ــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ـــ (کمیل) 🔶(کمیل)صفری‌تبار ، فرزند اسماعیل در تاریخ ۱۳۶۷/۳/۹شمسی برابر با ۱۴ شوال ۱۴۰۸ قمری در روستای بیشه سر از توابع شهرستان از یک خانوادة ، دیده به جهان گشود. 🔶مراسم سنّتی نامگذاری نیز برگزار شد، در گوش راست او و در گوش چپش گفتند ، پدر بخوبی می دانست که یکی از حقوق فرزندان بر پدر و مادر، انتخاب نام نیک برای آنان است، این بود که پدر به یادِ روزهای و علاقه مندی به گروه های و جنگ های نامنظم ، و هم بیاد ، فرزندش را در شناسنامه به و در گفتار نام گذاری کرد تا هم به شب های جمعه برسد و هم در آیندةی نزدیک ضمن شرکت در جنگ های ، و برگزیدة شود.  🔶در دبیرستان شهید مطهری بابل بنا به اذعان مدیر و دبیران، در ، ، ک و از دیگران بود و سرآمد دیگران گردید و تابستان ۱۳۸۴ در رشته علوم تجربی فارغ التحصیل و به مرحله پیش دانشگاهی (ع) رسید. بر آن موفّق به أخذ دیپلم در رشتة کامپیوتر ICDL هم می گردد. 🔶او زیرک تر از آن بود که در این مرحله توقف کند، حتّی قبولی در رشتة مهندسی شیمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری و آمل نیز او را راضی نکرد، 🔶بلکه با عنایت ، همةی اینها را همچون پلی، پشت سر گذاشت تا طبق تعهدی که با و بسته بود به دانشگاه اصلی خود یعنی؛ دانشگاه (ع) برسد تا فقط از آن دانشگاه با درجة ، فارغ التحصیل گردد . 🔶تلاش آقا برای خدمت در بی نتیجه ماند، بنابر این برای خدمت وظیفه به لشکر ۳۰ پیاده گرگان ملحق شد، ضمن اینکه همزمان برای جذب رسمی در نام نویسی کرده بود، هنوز ۲ ماهی از آموزش او نگذشته بود که نامةی جذب او در بدستش رسید، با خوشحالی اما با گرفتنِ إمضاهای متعدد از فرماندهان مافوق، بسختی از لشکر ۳۰ گرگان تسویه حساب گرفت و به علت قبولی در از کسوت مرخص و برای ادامة بعنوان (عج) بالآخره دراسفند ماه ۱۳۸۶ وارد دانشگاه (ع) شد و از دو سال تلاش وصف ناشدنی در بهمن ماه ۱۳۸۸ از و تربیت (ع) با معدل ۱۷/۳۰ فارغ التحصیل گردید. 🔶آقا داوطلبانه دو فروردین و تعطیلات عید سال های۱۳۷۸و۱۳۸۸ دورة دانشجویی را در غالب طرح سازندگی ، اردوی به مناطق محروم کشور از جمله کرمان و چهار و محال و بختیاری رفت. 🔶همچنین در خرداد سال ۱۳۸۷با پای پیاده از به مرقد رفت و در مراسم سالگرد ارتحال ملکوتی آن سفر کرده شرکت نمود.  🔶او بخوبی تفسیر آیة شریفة« إنّ اللهَ معَ الصابرین» را فهمیده بود و سعی می کرد در زندگی اش آن را بکار بگیرد. 🔶 او باتّفاق چند نفر از دوستانش، بالاترین جایگاه خدمتی را، در یگانِ ویژة می بینند، گرچه سعی داشت، ثبت نام در یگانِ ویژة را از خانودة اش مخفی نگهدارد و یا اینکه خدمت در آن را سَهل و آسان معرفی می کرد ، أمّا برای رسیدن به آن، بسیار تلاش کرد؛ و تمامی مقدّماتش را فراهم نمود، می دانست که خدمت در یگانِ ویژة !، علاوه بر قدرت به قدرت هم احتیاج دارد، آقا برای جبران آن علاوه بر طیّ دوره های آموزش و به ورزش های روی آورد و در این رشته خیلی زود سرآمد شد و مطابق اسناد موجود دو مرتبه موفق به أخذ مدال و در جشنواره فرهنگی، ورزشی دانشجویان گردید. 🔶به هر حال پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه ، بسختی از پادگان آموزشی وابسته به تهران، تسویه حساب خدمتی گرفت و خود را به یگانِ ویژة رساند. 🔶تا اینکه بالاخره در نیمه دوم شهریور ۱۳۹۰ به دست به  رسید . روحش شاد و راهش پر رهرو باد.  ─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
─┅═ঊঈঊঈ═┅─ : 🔶 به اعتقاد فراوانی داشت و همیشه بر زبانش جاری بود و این عادت ما شد زمانی که با هم بیرون می‌رفتیم همیشه به من می‌گفت را بخوان. 🔶یک روز به شوخی به او گفتم که «جان خیلی عزیز است» او در پاسخم گفت: «خانم جان! این را بدان که برای آدم خیلی است ولی من دوست ندارم به ، و از دنیا بروم، مرگ یک باید با باشد، حیف که کلی زحمت در این دنیا بکشی ولی به از بروی» ─┅═ঊঈঊঈ═┅─
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─ (س) 🔶تو سفر به حرم (س) رفته بودم شبش میبینم با لباس مشکی اومده بود پیشم که درست مصادف با بود چشماش پراز بود 🔶امسال هم شب اومد به خوابم با لباس مشکی وچشمانی پر از 🔶و همچنین قبل (س) از حوزه ( س)از بابل به دیدار مادر اومدن 🔶و اینکه رفیقاشم میگفتن تو اردوی کویری که بودیم گفت بچه ها بیاین (س)گوش بدیم. 🔶این راه ده ها کیلومتری برای ما کوتاه شده بود و خستگی معنایی نداشت. ─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─ 🔶شب عملیات پیش رفتم ،باهم صحبت می کردیم که من بهش گفتم ، اگه بشی خانوادت چی خانمت چی!اینا رو میخوای تنها بذاری ؟؟ 🔶 تو فکر رفت بعد گفت: مگه تا حالا من مواظبشون بودم من نگهدارشون بودم! 🔶من چکاره ام باهاشونه ،تا حالا نگهدارشون بود از این به بعد هم تنهاشون نمیذاره... ─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─ 🔶 به خیلی ارادت خاصی داشت . 🔶در همه ی کارها و امورات زندگی به ایشان می شد.... 🔶شب عملیات و همرزمانش آماده رفتن شدن. 🔶هر کدوم خودشون و حمل می کردند، بود و با تیرهای آن که ده ها کیلو وزن داشت باید به بالای کوه ۷۰ درجه ای میبرد!!! 🔶یکی از رفقاش بهش میگه ،چطور میخوای این اسلحه با تیرهاشو حمل کنی؟؟ 🔶 میگه با ذکر میبرمشون اون بالا... ─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─ 🔶کسی نمی‌تواند درک کند که به می‌رسد، همسرش چه و را تحمل می‌کند. 🔶باید هم نقش و هم نقش را برای فرزندانش بازی کند و زمانی که فرزند می‌گیرد با جواب فرزندش را بدهد. 🔶صبح‌ها با خیال اینکه نبود فقط یک باشد، می‌شود و دوباره می‌کند که دوباره باید روزش را بدون و به بگذراند، کسی نمی‌تواند حتی یک لحظه خود را جای بگذارد چرا که هم باید فرزندانش را و بپرورد و هم نبود فرد زندگی‌اش را تحمل کند. ─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
الله الرحمن الرحیم" 🔶سلام، اول حرفم را با یکی از اشعار حافظ که خیلی به آن علاقه دارم شروع می کنم… 🔶درد عشقی کشیده ام که نپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کاردلبری برگزیده ام که نپرس سوی من لب چه می گزی که مگولب لعلی گزیده ام که مپرس 🔶گفتند که هر مسلمانی باید یک داشته باشد منم این وقت شب نمی دونم چی شد که یک دفعه این زد به سرم که برم بنویسم. 🔶شاید به نظر شما حرفهایم و مخصوصا این خط خرچنگ قورباغه من خنده دار باشد! 🔶بازی سرنوشت که این حرفها را نمی شناسد. 🔶اول از همه از پدر و مادر عزیزم تشکر می کنم بابت این همه زحمات که در حق بنده قدرنشناس داشته اند. 🔶شنیده بودم که های ما گفتند دست پدر ومادر را باید بوسید ومن هم چند بار قصد چنین کاری را داشتم که یک بار به شوخی توانستم دست پدرم را ببوسم البته پدرم اجازه نمی داد که دستش را ببوسم وبالاخره با چند ترفند توانستم به خود برسم و از مادر نیز چند بار خواستم که اجازه بدهد تا دست و پای او را ببوسم و ایندفعه هم با چند ترفند توانستم پای مادر را ببوسم . 🔶خوب بریم سر بقیه مطلب که من و ندارم که بگم این مال داداشم و این یکی برای فلانی ، فقط چند توصیه به خواهرانم دارم که خیلی خیلی دوستشان دارم 🔶اول اینکه را رعایت کنند چون ما برای حفظ و حفظ شدند تا حتی یک تار موی آنها را نگاه نکند چه برسد به اینکه بیگانه ها بخواهند نگاه کج به آنها داشته باشند . 🔶منظورم از این است که حتی یک تار موی خود را در معرض دید 🔶نامحرم قرار ندهید. 🔶دوم اینکه فرزندان خود را طوری کنید که با روحیه و و از جان خود در راه تبارک و تعالی بزرگ شوند و طبق فرمایش عزیز و راحلمان که می گوید از دامن زن مرد به معراج می رود . 🔶در اینجا جا دارد که بگویم من از اول به وارد شدم ولی وقتی وارد آن می شوی منظورم این است که غرق شوی فکر کم رنگ می شه من آنقدر غرق گناه هستم که خجالت می کشم از طلب کنم توی ذهنم فکر می کنم که به من می گه این همه کردی الان می خوای که هر چی کردی یکدفعه بشه، البته فکر مثبت تو ذهنم می آد که می گه آنقدر و هست که با (صد بار شکستیم)حق خودشو می بخشه ولی می مونه که این مردم هستند اون دنیا یقه ما را میگیرند، 🔶در اینجا از تمام کسانی که به گردن حقیر حقی دارند می خواهم که کنند چون اگر یکی را در این دنیا کنند مطمئن باشند که شخص دیگری هست که اون دنیا کنه، اگر هم ما را البته بگویم حقیر را بهتر است، نکردند وعده ما ان شاالله که (ع) شفاعت ما رو بکنه که از سر ما بگذرین. 🔶احساس کردم این مطلب را اینجا ذکر کنم 🔶من خیلی به (س) علاقه داشتم طوری که هر وقت به فکرش می افتم جاری می شود و از این بزرگوار می خواهم که از بخواد که از سر ما بگذره تا هر چه زودتر به اون که وارد شدم برسم. 🔶 در آخر با یک حرفهایم را به پایان می رسونم : 🙏💐 اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یده.💐🙏 ۱۳۸۸/۳/۲۸ ساعت ۰۰:۴۸ بامداد 💐 یعنی غرق 💐به فدای تن زخمیت ای 😔 و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهمَّ صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 🔺سنگريزه" ريز است و ناچيز. اما اگر در جوراب يا کفش باشد، ما را از راه رفتن باز میدارد❗️ 🔺در زندگی هم بعضی مسائل ريزاند و ناچيز، اما مانع حرکت به سمت خوبیها و آرامش ما ميشوند❗️ 🔺کم احترامی يا نامهربانی به والدين؛ نگاه تحقيرآميز به فقرا؛ تکبر و فخرفروشی به مردم؛ منت گذاشتن هنگام کمک کردن؛ نپذيرفتن عذر خطای دوستان؛ بخشی از سنگريزه‌های مسير تکامل ما هستند❗️ ❌آنها را بموقع کنار بگذاريم تا از زندگی لذت ببریم❌ 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
روزهای زیادی نگاهمان به غروب بود و از غروب گفتیم . از همان غروب دلگیر و دلخواه شلمچه ... از همانجا که سالها قبل مردانش کاری کردند که همیشه تاریخ در خاطره ها می ماند . و تاریخ محال است غروب شلمچه و نجواهایی که با آن شده است را فراموش کند . و مگر می توان فراموش کرد که شلمچه کجاست ؟؟؟ از شلمچه بسیار گفتیم و شنیدیم اما شلمچه را فقط خدا می شناسد، شلمچه تعبیر "انّی اعلم ما لا تعلمون " است قدر آنرا رسول الله می داند،مظلوميتشش را علي (ع) ميداند و فاطمه (س) جای تک تک شهدا را اباعبد الله میداند و از قتلگاههای شلمچه زینب آگاه است. شلمچه برای شهیدان مانند مادر است. اینجا کربلاست ..اینجا قدمگاه فاطمه (س) است.. می بینی شلمچه دل ما را به کجا پیوند داده ای !!! شلمچه و دلتنگی برای رسیدن به مرزهای کربلا ... آنقدر گفتیم که آرزو می کنیم که ما هم از یاران آخرالزمانی حسین (ع) باشیم و یاران آخرالزمانی حسین (ع) جایی ندارند جز خیمگاه سبز مولایشان مهدی (عج) .. خوب که فکر کنیم می بینیم حتی غروب شلمچه هم محو جمال همان یار دلربا شده . خورشید شلمچه از شرم جلوه خورشید حقیقی عالم دیگر جلوه ندارد 🌷گرامی باد یاد و خاطره شهدای شلمچه 🌷اللهم عجل لولیک الفرج