💠 حدیث روز 💠
💎قال رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم:
❤️فَلَو اَنَّ السَّماواتِ وَالارضَ رَتقاً عَلی عَبدِِ ثمَّ اِتَّقی اللهَ لَجَعَلَ لهُ مِنهُما فَرَجاً و مَخرَجاً
❤️اگر آسمانها و زمین بر بندهای تنگ بگیرد،سپس تقوای الهی پیشه کند، خداوند از میان زمین و آسمانها،راه گشایش و خروج قرار میدهد
📚بحار الانوار جلد۶۷ صفحه ۲۸۵
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
پرواز پرستویی دیگر ...
پاسدار مدافع حرم #ابراهیم_اسمی
اعزامی از استان البرز (شهرستانفردیس)
که چندی پیش در سوریه مجروح شده بود
امروز به فیض شهادت نائل آمد.
#هنیئا_لک_یاشهید
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
35.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ
امضای شهادت ها دست کیه!!
📎 با روایتگری
حاج حسین یکتا
اللهم ارزقنا شهادت🌷
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 نوشته بود دوست دارم در منتهای بیکسی باشم، در منتهای گمنامی
دوست دارم بدنم زیر آفتاب سه شبانه روز بماند❗️
🔹 دوست دارم...
همه اینها را دوست دارم زیرا:
نمیخواهم فردای قیامت که حضرت زهرا(س) برای شفاعت امت پدرش میآیند من با این جسمِ کم ارزش خود سالم حاضر باشم.😔
👤 شهید مدافع حرم نوید صفری
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔹توصیه شهید حججی
🖌در زمینه #حجاب...
🔻از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم
روز به روز حجاب خود را تقویت کنید،
مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را
به خود جلب کند؛مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛
مبادا چادر را کنار بگذارید...
همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید...
🌷🌷🌷🌷🌷
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#ݜہید_ݜݩاسے
˝شہیـــد محمــــد اسدے˝
←پدر شهید:
« محمد ، چهار بار به عراق
و بعـد از آن به سـوریـه رفت
من عمل قلب باز انجام داده بودم
و حالم مسـاعد نبود ، گفتم :
شمـا به اندازه خودت رفتی نرو ...
می گفت :
« پنج پسر دارید پـدر !
نمی خواهید خمسشان را
در راه حضرت زینب (س) بدهید؟
تا شمـا راضـی نباشیـد ،
بیبی زینب(س) من را طلب نمیکند
عراق شیعه زیاد دارد و دفاع میکنند.
میخواهم برای دفاع از ناموس ائمه (ع)
به ســـــوریه بروم .»
پای من را بوسید و گفت راضی باشید
و از من دل بکنید. من هم قول میدهم
شفایتان را از ائمه (ع) بگیرم ...
رفت و شفــای من را هم گرفت. »
💐ولادت : ۱۳۶۴/۰۶/۳۰
🌹شهادت: ١٣٩۵/۰۳/۱۷
[مصادف با اول رمضانالمبارک]
محل شهادت : جنوب حلب ، سوریه
🥀🕊#شهـید_مدافع_حرم #محمد_اسدی
#فرمانده_ایرانی_گردان_غلامانعباس
#مدافعان_حرم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
و لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌعِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندار، بلکه زنده اند که نزدیک پروردگارشان روزی داده می شوند
🌸#19تیرماه_سالروز #شهادت #طلبه_شهیدعلی_علیپورصفری_گرامیباد
🌸#طلبه_شهیدعلی_علیپورصفری
چهاردهم مهر 1340 در شهرستان لنگرود به دنیا آمد. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. سپس به تحصیل علوم دینی و حوزوی در حوزه علمیه جلالیه آستانه اشرفیه تا سطح (مقدمات) پرداخت. راهی خدمت سربازی شد و به عنوان سرباز وظیفه راهی جبهه های نبرد شد. نوزدهم تیر 1361 با سمت فرمانده تیم چریکی در منطقه مهران و بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهرستان لنگرود قرار دارد.
🌸#خاطرات
#طلبه_شهیدعلی_علیپورصفری
از یاد داشتهای شهید در اوقات فراغت؛ من می خواهم به جبهه های جنگ بروم تا بتوانم دینم را و وظیفه خودم را که همانا فداکاری و جانبازی است برآورده سازم چرا؟ چون مسلمانم . کوهها از جا کنده شدند تو از جای خود حرکت مکن تو باید در میدان جنگ از کوهها محکمتر باشی و راه فرار پیش نگیری ،دندان روی دندان بند ،سختیهای جنگ را برخود هموار کن ،کاسه سرعت را به خدا عاریه ده،در جنگ از سرعت بگذر با تمام افکار و خیالات را به خدا معطوف دارد.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
و لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌعِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْ
📜#وصیتنامه
#طلبه_شهیدعلی_علیپورصفری
از همسرم می خواهم مرا ببخشد ومانند زنان صدر اسلام صبر ومقاومت داشته باشد و شجاعت وصبر را به دیگران توصیه کند در مشکلات زینب گونه باشید و صحنه کربلا را فراموش نکنید وبدانید که هر روز تکرار صحنه کربلاست وحسینیان ویزیدیان هر روز در برابر حق جبهه گرفته اند با حسین باشید وبجنگید با زینب باشید و پیام برسانید وبدانید که رسالت پیام از شهادت مهمتر است .چرا ؟ چون اگر پیام شهید را به گوش مردم نرسانید خون شهید هدر می رود وپایمال می شود هر جا رسیدید از انقلاب از امام از روحانیت دفاع کنید، شعار مرگ بر آمریکا راهرگز از یاد نبرید ، مساجد را پر کنید و همان گونه که امام فرمودند: نترسید بلکه از پشت کردن به مساجد بترسید،در صحنه باشید وحدت داشته باشید تا وقتی که مردم با وحدت ودر صحنه باشند انقلاب هیچ آسیبی نمی بیند ،صله رحم را فراموش نکنید به مردم روحیه دهید ، جبهه را خالی نکنید.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
soleimani.mp3
8.4M
#فایل_صوتی 👆
🎵#زیارت_عاشورا با نواے آسمانی شهید حاج قاسم سلیمانی
هر روزمان را با زیارت عاشورا شروع میکنیم !
امام باقرع میفرمایند:اگرمردم میدانستند زيارت امام حسين علیه السلام چه ارزشی داردازشدت
شوق وعلاقه میمردند ....
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
شهید_آبروی_خودرا_خرج_اسلام_کرد☝️
شهید هیچوقت از کمک به فقراو نیازمندان غافل نبود, 👌دریکی ازاین مواردنوروز 93بود که برای جمع اوری کمک به سطح شهررفتیم, ایشان به مغازه ها سرمیزدو با فروتنی تمام طلب کمک برای نیازمندان میکرد😊,کاری که من ازانجام دادنش خجالت میکشیدم واز رفتن داخل مغازه ها امتناع میکردم,❗️
درمواردی پیش می امدکه دست رد به سینه اش میزدند امابرایش اهمیتی نداشت وباگشاده رویی کارش راادامه میداد☝️, اینجا یاد این جمله شهید رجائی افتادم که وقتی پست نخست وزیری راقبول کردفرمودمن ازمال دنیاچیزی به جزاندک ابرویی ندارم که حاضرم ان را برای اسلام بگذارم ✅و شهید پویاایزدی به معنی واقعی ابروی خودرا برای این کارمی گذاشت, وجالبتر اینکه وقتی برای رساندن کمک درب خانه نیازمندی میرفتیم بااسرار به من میگفت شما کمک هارا ببر درخانه وبگواینهارا یک غریبه برای شما فرستاده وخودش جلونمی امد
#راوی_همرزم_شهید
🌹شهید مدافع حرم/ پویا ایزدی
🌷🌷🌷🌷🌷
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
۱۹ تیرماه #سالروز_شهادت #مدافع_حـرم سرهنگ #شهیدحاج_عبدالکریم_اصل_غوابش گرامی باد.🌷
ولادت:۱۳۴۸
شهادت:۱۹ تیر ۱۳۹۴
در يك خانواده مذهبى در شهرستان آمل چشم به جهان گشود، شهيد از همان اوايل كودكى در كنار كمك به خانواده خود تحصيلات خويش را نيز ادامه ميداد از سال 56 عشق به رهبرى در وجودش شعله ور گرديد . دراكثر تظاهرات ها و راهپيمايى ها شركت مينمود پس از انقلاب و وقوع جنگ تحميلى و دعوت امام از جوانان كشور جهت اعزام به جبهه مخصوصا خدمت مقدس سربازى در تاريخ 21 مهر 66 جهت سربازى به لشكر 21 حمزه خود را معرفى و در رسته پياده آموزش ديد، در طول خدمت سربازى هميشه مطيع و فرمانبردار فرماندهان مكتبى خود بود و از زير هيچ فرمانى شانه خالى نمى نمود تا اينكه در تاريخ 18 تير 67 در منطقه در حين اجراى عمليات كه توسط يكى از يگانهاى عملياتى لشكر 21 حمزه انجام ميگرديد به درجه رفيع شهادت نائل گرديد كه هم اكنون مرقد وى در شهر آمل از افتخارات آن ديار مى باشد.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
۱۹ تیرماه #سالروز_شهادت #شهید_عباس_فخارنیا گرامی باد . ⚘
ولادت: ۱۳۴۵/۰۱/۰۵
شهادت: ۱۹/۴/۱۳۶۵
پدر و مادر ایشون (که پدر و مادر شهیدان عباس و على فخارنیا هستند) از اوتاد محله ی افسریه ی تهران اند.این دو بزرگوار امسال در حج تشریف دارند. دیروز روحانى کاروان شان با پرس و جو، حاج منصور فخارنیا رو در صحراى عرفات بین حجاج پیدا مى کنه و مى پرسه پسر شما شهید شده؟
حاج منصور آقا جواب میده: بله! روحانى کاروان میگه: اسم شهیدتون عباسه؟ حاج منصور باز میگه: یکى از دو شهیدمون عباسه.
روحانى میگه: من که از پدر شهید بودن شما خبر نداشتم؛ اسم شهیدتون رو هم نمى دونستم. شهید شما به خوابم آمد و گفت اسم من عباس فخارنیاست. بروید پدر من رو توی کاروان پیدا کنید و بهش بگویید چون قلب اش مشکل داره، امشب به مشعر و فردا به منىٰ نرود!
پدر شهدا میگه: نمیشه که. روحانى کاروان هم در جواب میگه: حاج آقا! من نه شما رو مى شناختم و نه پسر شهیدتون رو. این چیزى بود که باید میومدم به شما بگم. شما هم مى تونید نایب بگیرید و خودتون از همین جا برگردید مکه به هتل تون.
حاج منصور فخارنیا هم طبق توصیه ى روحانى کاروان، براى خودش و همسرش نایب گرفته و از واقعه ى امروز در منىٰ جون سالم به در مى بره.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قصه نقاشی سردار سلیمانی به روایت سید جواد هاشمی
#روحمان_بایادش_شاد
🌷🌷🌷🌷🌷
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاج قاسم سلیمانی گفت حاج احمد متوسلیان همان شب اول شهید شده است
داودآبادی پژوهشگر تاریخ و دفاع مقدس:
🔺در ۳۸ سال گذشته حتی یک پرونده هم در اینترپل، دستگاه قضائی ایران و لبنان و سفارت ایران در لبنان تشکیل نشده است!
🔺هرسال وزارت خارجه فقط بیانیه میدهد؛ امسال هم گاف داد و بیانیه سال گذشته را منتشر کرد!
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سردار سلیمانی: «همون دختر کم حجاب دختر منه»
🔺دختران انقلاب در اقدامی فرهنگی، بانوان جامعه را به پویش عفاف و حجاب دعوت می کنند.
#حجاب
#هفته_عفاف_و_حجاب
🌷🌷🌷🌷🌷
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
ای رفیق ...
به وصل خود
دوایی ڪن
دل دیوانہ ما را ...
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#یاد_شهدا_با_صلوات🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
4_5933776049916608535.mp3
2.16M
#🌹شبای جمعه که میشه دلا
بهونه میگیره🌹
🎤حاج مجتبی رمضانی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
✅ مشاور املاک نام مستأجر را در قرارداد نوشت
🔹صاحبخانه:محمد حاجمحمدی مبلغ اجارهبها؟
🔹صاحبخانه گفت:کرایه خانه من صلوات است برمحمدوآل محمد(ص)
🔹اینجا محله نازیآباد تهران است.
🔹قیمت اجارهها سر به فلک کشیده، ولی حاجمحمد ۲۳ سال است ۷ خانه نقلی را صلواتی به عروس و دامادهای نیازمند میدهد.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
تا زمانی که سر شیشه عطر بسته است😉
عطر داخل آن هم محفوظ است😊
ولی با باز شدن سر شیشه😨
عطر داخل آن میپرد و😮
پس از چند ساعتی شیشه بدون عطر😩
خالی می ماند و دیگر کسی رغبتی به آن ندارد😕
حجاب همانند سر شیشه عطر است که😍
بوی خوش ایمان و نجابت و طراوت زن را😇
😍حفظ کرده است😍
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
عسلی مادر آمد☺️
شبی که میخواست به سوریه برود عازم کربلا بودیم.
به ما نگفته بود قصد رفتن به سوریه را دارد. دو روز بعد که کربلا بودیم تماس گرفت که الان سوریه هستم.🌹
دلم خیلی شکست. به امام حسین(ع) گفتم خیلی شرمنده شما و خواهرت هستم. 😔
شما جانتان را در راه اسلام دادید، پسر من هم برای دفاع از حضرت زینب (س) رفته است.
از سیدالشهدا خواستم پسرم سالم برگردد. همان زمان که در کنار ضریح امام حسین(ع) برای پسرم دعا میکردم میثم در خانطومان مجروح شد. 😞
به ایران که برگشتم شرمنده امام حسین(ع) شدم. من خیلی به پسرم وابسته بودم.
از کوچکی به او میگفتم عسلم، بزرگ که شد بچههای دیگرم تا میثم وارد اتاق میشد میگفتند عسلی مادر آمد. 😁
هر روز او را میدیدم و طاقت دوریاش را نداشتم.
موقعی که شهید شد آن قدر صبور و آرام شدم که عجیب است...
🌹شهید_میثم علیجانی
#ایام_شهادت🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔹🔸🔹🔸
دو تا از بچههای گردان، غولی را همراه خودشان آورده بودند و های های میخندیدند.
گفتم: 'این کیه؟'🤔
گفتند: 'عراقی'
گفتم: 'چطوری اسیرش کردید؟ '😳
میخندیدند .. !
گفتند: 'از شب عملیات پنهان شده بود ..! تشنگی فشار آورده ، با لباس بسیجیها
آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بود، پول داده بود! '
اینطوری لو رفته بود.
بچه ها هنوز میخندیدند ..😅
🌷🌷🌷🌷🌷
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_ششم گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشمان این رزمنده در
#تنها_ میان_داعش
قسمت بیست وهفتم وبیست وهشتم👇👇👇
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_هفتم
یک نگاهم به قامت غرق #خون عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر میزد که اگر اینجا بود، دست دلم را میگرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود.
جهت مقام #امام_مجتبی (علیهالسلام) را پیدا نمیکردم، نفسی برای #دعا نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس میکردم به فریادمان برسد.
میدانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی میشد به خانه برگردم؟
رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش میچرخید برای حال حلیه کافی بود و میترسیدم مصیبت #شهادت عباس، نفسش را بگیرد.
عباس برای زنعمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و میدانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره میکند.
یقین داشتم خبر حیدر جانشان را میگیرد و دل من بهتنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک #مصیبت نشسته و در سیلاب اشک دست و پا میزدم.
نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان #منتظر حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آنها را به درمانگاه آورد.
قدمهایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمیشد چه میبینند و همین حیرت نگاهشان جانم را به آتش کشید.
دیدن عباس بیدست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش میلرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش میشکست و میدیدم در حال جان دادن است.
زنعمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفسشان بند آمده بود.
زنعمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لبهایی که بهسختی تکان میخورد #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را صدا میزد.
حلیه بین دستانم بال و پر میزد، هر چه نوازشش میکردم نفسش برنمیگشت و با همان نفس بریده التماسم میکرد :«سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!»
و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و میدیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه میشکافد که چشمانش را با شانهام میپوشاندم تا کمتر ببیند.
هر روز شهر شاهد #شهدایی بود که یا در خاکریز به خاک و خون کشیده میشدند یا از نبود غذا و دارو بیصدا جان میدادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل #مدافعان شهر که همه گرد ما نشسته و گریه میکردند.
میدانستم این روزِ روشنمان است و میترسیدم از شبهایی که در گرما و تاریکی مطلق خانه باید وحشت خمپارهباران #داعش را بدون حضور هیچ مردی تحمل کنیم.
شب که شد ما زنها دور اتاق کِز کرده و دیگر #نامحرمی در میان نبود که از منتهای جانمان ناله میزدیم و گریه میکردیم.
در سرتاسر شهر یک چراغ روشن نبود، از شدت تاریکی، شهر و آسمان شب یکی شده و ما در این تاریکی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی میکردیم.
همه برای عباس و عمو عزاداری میکردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم میسوختم و باز هم باید شکایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه #خدا میبردم.
آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود که لحظهای از آتش تب خیس عرق میشدم و لحظهای دیگر در گرمای ۴۵ درجه #آمرلی طوری میلرزیدم که استخوانهایم یخ میزد.
زنعمو همه را جمع میکرد تا دعای #توسل بخوانیم و این توسلها آخرین حلقه #مقاومت ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد که دو هلیکوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند.
حالا مردم بیش از غذا به دارو نیاز داشتند؛ حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو #مظلومانه درد کشیدند و غریبانه جان دادند.
دیگر حتی شیرخشکی که هلیکوپترها آورده بودند به کار یوسف نمیآمد و حالش طوری به هم میخورد که یک قطره #آب از گلوی نازکش پایین نمیرفت.
حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه میچرخید و کاری از دستش برنمیآمد که ناامیدانه ضجه میزد تا فرشته نجاتش رسید.
خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفتهاند هلیکوپترها در مسیر بازگشت بیماران بدحال را به #بغداد ببرند و یوسف و حلیه میتوانستند بروند.
حلیه دیگر قدمهایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش کشیدم و تب و لرز همه توانم را برده بود که تا رسیدن به هلیکوپتر هزار بار جان کندم.
زودتر از حلیه پای هلیکوپتر رسیدم و شنیدم #رزمندهای با خلبان بحث میکرد :«اگه داعش هلیکوپترها رو بزنه، تکلیف اینهمه زن و بچه که داری با خودت میبری، چی میشه؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo