eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
281 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه در دلِ خیمه گلِ یاسمنی داشت حسین کودکِ تشنه‌ی شیرین سخنی داشت حسین زیر پا بود ولی بیشتر از هر چیزی به حرم واهمه‌ی بد دهنی داشت حسین پسرِ مادرِ آب است كه از فرط عطش خشك‌تر از لبِ صحرا دهنى داشت حسين نعل‌ها سخت روی سینه‌ی او کوبیدند ته گودال خودش سینه زنی داشت حسین ساربان زود خودش را ته گودال رساند يادش آمد كه عقيق يمنى داشت حسين دید خواهر، تن عریان برادر را، گفت: خواست میدان برود پیروهنی داشت حسین کاش مانند برادر حرمی داشت حسن کاش مانند برادر کفنی داشت حسین سر به زانوی حسینش، حَسَن آخر جان داد کاش بالای سر خود حسنی داشت حسین هر دو نورند و تفاوت سرِ همسر دارند بد زنی داشت حسن، شیر زنی داشت حسین @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها تو بر نوشتن قرآن به خانه مشغولی بیا که سوره ی کوثر به کوچه افتاده @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها فاطمه بعد از پیمبر دائما سردرد داشت دستمالی بر سرش می بست دیگر، درد داشت غصه اسلام را می خورد جای نان شب انحراف دین برایش خیلی آخر درد داشت شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر را زدند؟ شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر درد داشت؟ خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت خاک عالم بر دهانم ضربهء در درد داشت بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت صبح تا شب زخم برمیداشت، شب تا صبح درد آه، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت یک نفر از بچه ها هم سمت آغوشش نرفت بچه ها هر وقت می دیدند، مادر درد داشت @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها اگرچه كاهم از آتش إبا نخواهم كرد نماز سوختنم را قضا نخواهم كرد بدون مهر تو خورشيد را نمي خواهم بدون نام تو حتی دعا نخواهم كرد به كيمياگری چشم فضه ات سوگند كه غير خاك تورا توتيا نخواهم كرد به جز به دشمن مولا، به جز به دشمن تو نثار هيچ كسي ناسزا نخواهم كرد در آن مقام كه مادر گريزد از فرزند بگو كه نوكر خود را رها نخواهم كرد بگو چكار كنم تا صدا كني پسرم كه من به نوكري ام اكتفا نخواهم كرد تو مادر مني و اختيار دار مني بگو بيار سرت را... صدا نخواهم كرد مني كه كشته عشق حسين تو هستم به جز رضاي تورا خونبها نخواهم كرد علي كه تكيه عالم به اوست، مي فرمود: كه جز به فاطمه ام إتكا نخواهم كرد تو رو به قبله ترين كعبه و علي قبله ست به غير تو به كسي اقتدا نخواهم كرد چنين كه خاطرت آزرده است از كوچه به حشر كوچه براي تو وا نخواهم كرد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه شاید او یوسف ذریه ی طاها می شد روشنی بخش دل و دیده ی بابا می شد شاید او در دل گهواره زبان وا می کرد همدم فاطمه -فی المهد صبیا- می شد شاید او بین مناجات و نماز شب خویش جلوه ی روشنی از حضرت موسی می شد شاید او از همه ی اهل جهان دل می برد مثل پیغمبرمان خوش قد و بالا می شد شاید او در سکنات و وجنات و حسنات اشبه الناس به صدیقه ی کبرا می شد شاید او مثل اباالفضل میان صفین ذوالفقار علی عالی اعلی می شد شاید او مشک به دوش از وسط نخلستان از حرم با رجزی راهی دریا می شد شاید اما چه بگویم که چه شد در آتش کاش او پاسخ این شاید و اما می شد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه اگرچه مسکن او آستانه در شد بهشت مدفن گنج نهان حیدر شد کسی که فاطمه د‌ُرج وجود او شده است همان که آیه ای از آیه های کوثر شد کسی که هم نفس فاطمه است در باطن بهشت از نفس گرم او معطر شد شدند لؤلؤ و مرجان برادر تنی اش کسی که دُرّ نجف بود و دُرّ احمر شد زبرجدی که خودش جلوه‌های والتین است کسی که در ملکوتش حسین دیگر شد ستاره ای ندرخشیده ماه مجلس ماست کسی که عالم بالا از او منور شد ندیده حضرت سلمان به او توسل کرد رواق قدس نگاهش حذیفه پرور شد حدیث سلسله مشتاق قال محسن ماند شکوه خطبه او آرزوی منبر شد بسوزد آن همه مسجد بسوزد آن منبر نگفت از تو و همدست با ستمگر شد به روی سینه در پا گذاشت تا آتش بهشت پشت در خانه سوخت محشر شد میان هجمه دوزخ به سمت خانه وحی شکست شاخه طوبی و غنچه پرپر شد شکست تا که در خانه و زمین افتاد چه شد که بار مصیبت چهل برابر شد بدون شبهه و شک در سپاه مسمار است سه شعبه ای که نصیب علی اصغر شد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه هرکسی خواسته باشد به خدایی برسد باید از کشتی تو راهنمایی برسد نه فقط فطرس پر سوخته ی تو حتی بی تو جبریل محال است به جایی برسد سر به زیر قدم توست بها میگیرد پس چه بهتر سر ما نیز به پایی برسد نیستم عاشق اگر منت درمان بکشم به روی چشم اگر از تو بلایی برسد وقت تو وقت شریفی است ولی بین مسیر منتظر می شوی اینقدر گدایی برسد بعد از این وقت کم پشت در خانه مرو بگذار این دل ما هم به نوایی برسد ما هنوزم که هنوز است سر کار تواییم تا ببینیم که از تو چه عطایی برسد طلب مزد نداریم همین ما را بس اگر از مادر تو چند دعایی برسد رحمت واسعه ات کیسه ی ما را پر کرد این چه لطفی است به هر بی سر و پایی برسد گریه کن های تو همسایه ی زهرا هستند بگذارید فقط روز جزایی برسد یا حسین است و یا ذکر شریف زینب اگر از ما به صف حشر صدایی برسد به پریشانی گیسوت قسم نزدیک است که به ما هم خبر کرببلایی برسد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه بارگاهی که شده عرش خدا کفش کنش لشکری پای نهادند به روی بدنش این حسین است که مانده است تنش روی زمین؟! یا روی خاک به لب آمده جان حسنش یک‌ نفر در صدد غارت عمامه ی او یک نفر آمده تا که ببرد پیرهنش دور تا دور حرم دست حرامی ها بود وارد معرکه شد شیر یل صف شکنش رجز شیر جمل نعره ی مستانه اوست یا حسن بود که میریخت ز کنج دهنش آمد و داشت به لب آیه "فاخلع نعلیک" گفت سیناست همین سینه ی غرق محنش بی وضو آنکه نبرده است دمی نام عمو بود با شمر در آن مهلکه روی سخنش «به ادب نافه گشایی کن از آن زلفِ سیاه جای دل‌های عزیز است به هم بر مَزَنَش» ساربانا سر من سهم تو اما عوضش دست بردار از انگشت و عقیق یمنش بود آن لحظه دعای لب عطشان عمو که میان دل خود داشت غم یاسمنش «یارب این نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از دست حسود چمنش» وای از بال و پرش رفت به غارت با تیغ وای از حنجره اش حرمله شد راهزنش وطن آغوش حسین است، خوشا عبدالله لاأقل جان نسپرده است به دور از وطنش @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم تو را به بوی آشنای مادرت شناختم تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل که از سکوت غصه‌دار حنجرت شناختم تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را میان پاره‌پاره‌های دفترت شناختم قیام در قعود را، رکوع در سجود را من از نماز لحظه‌های آخرت شناختم غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را به روی نیزه، از سر منوّرت شناختم شکست عهد کوفه این گناه بی‌شمار را به زخم‌های بی‌شمار پیکرت شناختم تو را به حس بی‌بدیل خواهر و برادری به چشم‌های بی‌قرار خواهرت شناختم اگرچه روی نیزه‌ای ولی نگاه کن مرا نگاه کن، منم سکینه دخترت، شناختی؟ @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها راوی کرب و بلا دارد روایت می‌کند از جدایی سر و تن‌ها حکایت می‌کند شد سکینه، معنی‌اش آرامش قلب حسین بشنو از دریا زمانی که شکایت می‌کند چون روایت می‌کند از کربلا یک روضه‌اش تا همیشه مجلس مارا کفایت می‌کند راوی کرب و بلا با روضه‌های مستند تازه در روز قیامت او قیامت می‌کند نام زیبایش برای بردن قلب حسین با رقیه با علی اصغر رقابت می‌کند تا رقیه می‌رسد محو سکینه می‌شود هرچه می‌گوید حسین، عباس اطاعت می‌کند آه اَیْنَ عمی‌الْعباس او هم نکته‌ای ست که خیال بچه‌ها را آه! راحت می‌کند شمر یک بیماری سخت است که در قافله به تمام مردها دارد سرایت می‌کند درتمام راه هم بر ضرب و شتم بچه‌ها شمر فرمان می‌دهد، خولی اطاعت می‌کند @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها دیشب برای تو کمی ماتم نوشتم مرثیه‌ای با رنگ‌های غم نوشتم در انتهای آسمان هفت‌گانه نام تو و پرواز را با هم نوشتم نام تو را وقتی رسالت می‌کشیدی همسایه‌ی پیغمبر اکرم نوشتم وقتی نگاهم بر نجیبی تو افتاد مریم نوشتم باز هم مریم نوشتم آن تکه‌های زندگی معجرت را باور نمی‌کردم اگر مبهم نوشتم وقتی نگاه زخمی‌ات را می‌شمردم از پلک‌هایت چند تا را کم نوشتم همشیره خورشید ای خانم ببخشید نامِ تو را با خطّ نامحرم نوشتم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه عشق را در سحر نگاه کنید ذکر خود را اِله اِله کنید گاه تصویر ماه در چاه است دل ما را محیطِ ماه کنید عاشقان را بنا نبود اصلاً این همه سال زابراه کنید سر عاشق شدن فلک شده ام نکند مثل من گناه کنید اگر عاشق شدید یک روزی بنشینید و آه آه کنید عاشقان را بعید می دانم بتوانید سر به راه کنید هیچ دنبال عاشقی نروید حال و روز مرا نگاه کنید برده آورده اند تا بخرند سر و روی مرا سیاه کنید اشتباهاً مرا پذیرفتند پس بیایید اشتباه کنید بنویسید خویش را سائل بعد از آن کار پادشاه کنید بدنم را شبی که من مُردم لحظه ای رو به قتلگاه کنید کفنم را در آورید و سپس گریه بر بوریای شاه کنید در دهانم همین که تربت رفت بنشینید و آه آه کنید شب بی گریه من نمی خواهم بعدِ مُردن کفن نمی خواهم @poem_ahl