eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
281 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها دومین بانوی قتّالُ العرب، امّ البنین بعدِ زهرا مرتضی را تاب و تب، امّ البنین مدح تو این بس که مولا انتخابت کرده است گشته ای در چشم حیدر منتخب، امّ البنین تا رسیدی فاطمه، در خانه ی بی فاطمه حضرت امّ البنینت شد لقب، امّ البنین گر شدی هم خانه ی حق الیقین حق داشتی بس که بوده جسم و جانت حق طلب، امّ البنین شیرزن بودی و گشتی همسرِ شیرِ خدا اسوه بودی نزدِ زن های عرب، امّ البنین خدمتِ اولادِ زهرا و علی فخرِ تو بود این مقام و شان تو دارد سبب، امّ البنین تربیت کردی بنین ات را برای راهِ عشق مادری بر عشق و ایثار و ادب، امّ البنین جان به قربان وفاداریِ عباست که او بر لبِ دریا فدا شد تشنه لب، امّ البنین با تو بعد از مادرش در خانه ی در سوخته دردِ دل می کرد زینب روز و شب، امّ البنین گرچه بودی فاطمه، امّا شبیهِ فاطمه از کسی سیلی نخوردی با غضب ، امّ البنین ای گرامی همسر مولا امیر المومنین مادری کن روز محشر بهر ما ام البنین @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها اي دلت بند امير المومنين رشته هاي چادرت حبل المتين مادر ماهي و خورشيد زمين اي كنيز فاطمه ام البنين يك رباعي داشته ديوان تو چار گل روييده بر دامان تو چارقُل خوانديم در قرآن تو همسر شيري و خود شير آفرين مثل قطره آمدي، دريا شدي خاك بودي، تربت اعلي شدي تا كنيز خانه‌ی زهرا شدي خانه ات شد قبله‌ی عرش برين اي به روح تو سلام اهل بيت عارفي تو بر مقام اهل بيت بچه هاي تو غلام اهل بيت اي غلام خانه ات روح الامين تو همه تن بودى و جان شد علي در كوير تشنه باران شد علي تو شدي قاري و قرآن شد علي اي مفاتيح الجنان بي قرين آنكه حكم صبر از الله داشت پيش چشمت سر درون چاه داشت نيمه شبها روضه اي كوتاه داشت: پيش چشمم خورد زهرا بر زمين وقت رفتن پيش چشم زينبين گفته‌اي عباس را، اي نور عين بر نميگردي مدينه بي حسين جان تو جان امام من، همين حال آورده بشير از ره خبر كاروان عشق آمد از سفر نه ستاره مانده ديگر نه قمر آه اي ام البنين بي بنين بند قلب دختر زهرا گسست تا كنار علقمه افتاد دست با عمودي فرق عباست شكست خورد با صورت زمين آن مه جبين تا علمدار حرم از حال رفت يوسف زهرا سوي گودال رفت دست دشمن جانب خلخال رفت حمله كردند از يسار و از يمين روز، سينه زن شد و شب گريه كرد شمر تا خنديد زينب گريه كرد نعل مي رقصيد و مركب گريه كرد ذوالجناح آمد به خيمه شرمگين تو نبودي خيمه را آتش زدند عشق را در كربلا آتش زدند بچه ها را بي صدا آتش زدند سوخت آن شب قلب ختم المرسلين خوب شد مادر نبودي، ناگهان سرخ شد از خشم چشم آسمان تا كه در گودال آمد ساربان خاتم آل عبا شد بي نگين خوب شد مادر نبودي، سر شكست در حرم گهواره اصغر شكست بعد سقا حرمت معجر شكست راهي بازار شد پرده نشين @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها می گویَم از رودی کَز او یَم می شود تامین از اشک او باران نم نم می شود تامین با دودِ آهَش شعله ی غم می شود تامین از دستپختش رزق عالم می شود تامین قربان فقری که مرا مسکین‌ترین نامید من را گدای سفره ی ام البنین نامید تو آمدی تا دست حق را آستین باشی مثل ستونی، محکماتِ بیتِ دین باشی انگشتریِ عشق را نقش نگین باشی اصلاً به تو می آید عباس‌آفرین باشی هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست تربیت ماه بنی هاشم به دست توست فصل خزان را خنده های تو بهارش کرد جاروی تو عرش زمین را بی غبارش کرد بیتِ علی را نور چشم ات نو نَوارش کرد لفظِ ادب را نام تو بااعتبارش کرد این احترامی که به زهرا می کنی، عشق است در قلب حیدر خویش را جا می کنی عشق است از آن زمان که نور تو در خط دید آمد جبریل بالش را به خاک تو کشید، آمد کوه صلابت از وقارت تا شنید، آمد چار آینه از شیشه ی عمرت پدید آمد خرج علی کردی همین احساس هایت را نذر حسین ات کرده ای عباس هایت را ابر کبودی قاتل مهتاب باشد؟ نه با تو حسن در کوچه ها بی تاب باشد؟ نه زینب از این بی مادری بی خواب باشد؟ نه شب ها حسین فاطمه بی آب باشد؟ نه سرچشمه ی مِهر تو در این خانه می جوشد لب‌تشنه ی زهرا ز دستت آب می نوشد امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت از تشنگی لب های خشکِ روح دریا سوخت روی لب طفلان صدای آب، بابا، سوخت تا تیر بر مشکی اصابت کرد، سقا سوخت رد سیاهی روی مهتاب شبت افتاد عباس تا نقش زمین شد، زینبت افتاد دیگر پس از او تیرهای بی درنگ انداخت آن نیزه‌داری که به سمت شاه سنگ انداخت خونابه روی رمل های سرخ‌، رنگ انداخت نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت سرنیزه ها شاه تو را از حال می بردند ارباب ما را تا تهِ گودال می بردند جسم حسین تو معما شد، نبودی که نیزه میان حلق او جا شد، نبودی که بالای تل زینب قدش تا شد، نبودی که پای حرامی در حرم وا شد، نبودی که ای وای از اطفال از اطفال از اطفال شمر از تهِ گودال آمد در پیِ خلخال زینب کجا و ناقه های بی امان، بی بی زینب کجا و آن همه زخم زبان، بی بی زینب کجا و مجلس نامحرمان، بی بی زینب کجا و ضربه های خیزران، بی بی نامحرمان اطراف زینب تاب می خوردند با حرمله پیش ربابت آب می خوردند @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها چهار مرتبه بانو! برای تو خبر آمد چهار بار دلت کوه شد به لرزه درآمد تو منتظر، تو گدازنده بر معابر خونین مسافر تو نیامد، مسافری اگر آمد چهار مرتبه شنزارهای ظهر، تنت را گریستند و تو را داغ‌‌های مستمر آمد چنان گریسته‌ای روزهای خستگی‌ات را که تکّه تکّۀ خاک بقیع، نوحه‌گر آمد از آن گلایه تلخت به گوش علقمه، بانو هر آنچه رود از آن لحظه سر به زیرتر آمد چهار بار پسر رفت و اسب رفت و تو بودی چهار بار تو بودیّ و اسب بی‌ پسر آمد تو کوه بودی و از پشتِ شانه‌های بلندت چهار مرتبه خورشید سر بریده برآمد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ای مادر ایثار و وفا مادر عباس ناموس علی، شیر خدا، مادر عباس هم نالۀ زینب شدی و همدم کلثوم همدرد شدی با دل ما مادر عباس در خانۀ سادات چنان عطر گرفتی تا آنکه شدی روح دعا، مادر عباس هرگز نشدی وارد آن خانه مگر که زینب به تو فرمود بیا مادر عباس شرمنده شدی آب شدی در بر زینب تا فاطمه خواندند تو را مادر عباس آزار کشیدی تو هم از اهل مدینه از طعنه و از شایعه‌ها مادر عباس گفتند پسر دار شدی، حال به زینب کمتر شده مهر تو چرا مادر عباس؟ قنداقۀ عباس به پرواز کشاندی بر دور سر خون خدا، مادر عباس ایام گذشتند و چنان پیر شدی تو در شهر مدینه چه زمینگیر شدی تو آنوقت که بیمار شدی مادر عباس در خانه گرفتار شدی مادر عباس رفتند همه اهل و عیالت ز مدینه تو بی کس و بی یار شدی مادر عباس در خانۀ خود بودی و از قاصد یثرب ناگاه خبر دار شدی مادر عباس در کرببلا با پسران تو چه کردند؟ در آه شرر بار شدی مادر عباس گفتند بریدند دو دست پسرت را در سوگ علمدار شدی مادر عباس گفتند که با جسم حسین تو چه کردند از دیده چه خونبار شدی مادر عباس گفتند بریدند لب تشنه سرش را در غصۀ بسیار شدی مادر عباس گفتی که نخوانید دگر ام بنینم یک عمر عزادار شدی مادر عباس دیگر کمرت خم شده از پای نشستی تا دست به دیوار شدی مادر عباس یک عمر بقیع رفتی و یک عمر به گریه از ماتمشان زار شدی مادر عباس گر پای به چشمم نگذاری گله‌ای نیست از دیدۀ من تا قدمت فاصله‌ای نیست @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها رودها چشمان خیست را برابر داشتند آسمان‌ها را نفس‌هایت مکدّر داشتند دست‌هایت در میان خانه‌ی مولا وزید کودکان فاطمه انگار مادر داشتند موج‌ها از بستر چشمان تو برخاستند ابرها از سوز دامان تو سر برداشتند خانه بی ‌سقّا و چشمت خیس و اندوه تو را آن سحرگاهان بی‌ فانوس باور داشتند بی‌ علمدار است صف‌‌های خیالت سال‌ها سال‌هایت حال و روزی گریه‌آور داشتند اشک‌‌هایت هفت دریا را به جان آورده بود ناله‌‌هایت را زنان هفت کشور داشتند مادر پروانه‌های بی‌قرار نینوا سنگ‌‌ها پروانه‌‌ات بودند اگر پر داشتند @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه یک گوشۀ بقیع کنار چهار قبر مشغول گریه زاری و سرگرم مرثیه لا تَدْعُونّی‌ات زده آتش به قلب‌ها ای بهترین ادامۀ زهرای مرضیه دور و بر تو بال زنان، هر کبوتری از نالۀ تو نالۀ جانکاه می‌کشد با شاه تیر‌های خودش روی بوم خاک تصویری از عمود و سر ماه می‌کشد مقتل نوشته است که مروان سنگ دل از سوز گریۀ تو زمین گیر گشته است خانم شما شنیدی و از هوش رفته‌ای پس حق بده، عقیله اگر پیر گشته است عمری گریستی به پسر‌ها نه، بر حسین تنها دم از غریبی دلدار می‌زدی هر وقت روضه خوانی‌تان با سکینه بود سقّای روضه می‌شدی و زار می‌زدی هربار ظرف آب گرفتی به دست خود سردی آب، جان و دلت را کباب کرد تکرار کرد با تو، نه یک دفعه، بار‌ها کاری که آب روز دهم با رباب کرد از چار تا رشید دلاور نصیب تو از دشت کربلا سپری تکه تکه است در سوگ لاله‌های بدون سرت فقط سهمیّۀ شما جگری تکه تکه است سوزی که داشت حالت مرثیه خواندنت انداخته ست در دل ما شور و شین را آموختی به هرچه کنیز است و نوکر است جارو کشی بزم عزای حسین را @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی معمای ادب را با همین ابیات حل کردی رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو میان اهل عالم در وفا ضرب المثل کردی فرستادی به قربانگاه اسماعیل هایت را همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی خودش را در کنار مادرش حس کرد تسکین شد خدارا شکر بودی زینب خود را بغل کردی چه شیری داده ای شیران خود را که شهادت را درون کامشان شیرین تر از شهد و عسل کردی رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد به تیغ اشک خود اعرابشان را بی محل کردی @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه ای سفره‌دار، سفره‌ی اعیانی‌ات قبول اُمُّ‌الشهید، لشکرِ قربانی‌ات قبول ای مشکِ چشم‌های تو نذرِ لبِ حسین ای آسمان، زیارتِ بارانی‌ات قبول گفتند از خسوفِ قمر، باورت نشد حیران ماهِ علقمه! حیرانی‌ات قبول ای روضه‌خوانِ چار مزارِ خیالی‌ات! اُمُّ‌البقیع! تعزیه‌گردانی‌ات قبول چادر به سر کشیده‌ای و زار می‌زنی ای کوهی از وقار، پریشانی‌ات قبول شمعِ مزارِ کیستی ای مادر قمر؟ شب‎گریه‌های شامِ غریبانی‌ات قبول فریاد داشت سوزِ دَمت رو به دشمنت: ای امتِ رسول، مسلمانی‌ات قبول! @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها هر نَفَس هربار در هربار، یا ام‌البنین هر تپش تکرار در تکرار، یا ام‌البنین نذرِ من شد سُفره‌اش از مادرم آموختم خوانده‌ام بسیار در بسیار یا ام‌البنین با گره‌هایی که کور است آمدیم و وا شدند رو به او گفتیم تا یکبار یا ام‌البنین سینه‌ام آماجِ غمها شد ولی زخمی ندید تا نوشتم رویِ این دیوار یا ام‌البنین بچه سیدها که بر زهرا توسل می‌کنند با رعیت هرکه دارد کار، یا ام‌البنین کارِ عباسش که مشکل شد مدد از او گرفت ناله‌های سینه‌ی سردار، یا ام‌البنین چادرش باب‌الحوائج، خانه‌اش بابُ المراد چاره‌ی هر مشکلِ دشوار یا ام‌البنین با دلِ زهرایی‌اش دین باوری‌اش را ببین با امیر‌المومنین همسنگری‌اش را ببین بچه‌های فاطمه مادر صدایش می‌زنند مادری‌اش را ببین نامادری‌اش را ببین کارِ عباس است وقفِ زینبِینِ خانه‌اش دائما میگفت زینب نوکری‌اش را ببین بی حُسینَش می‌نشست و می‌شکست و می‌شکست روضه‌خوانی‌اش ببین، نوحه گری‌اش را ببین بسکه از خاکِ بقیع روی سر خود ریخته چادرِ خاکی، سرِ خاکستری‌اش را ببین از همه شرمنده اما از رُبابش بیشتر مَشک را می‌گفت خاکِ روسری‌اش را ببین روزها گِرد سکینه میزَنَد بر سینه‌اش آه زینب چهره‌ی نیلوفری‌اش را ببین زینبش پیشش نشست و مُشت خود را باز کرد گفت مادر ردِ خون انگشتری‌اش را ببین @poem_ahl