eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
281 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه گلی گم کرده ام می‌جویم اورا به هر گل می‌رسم می‌بویم اورا گل من یک نشانی در بدن داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشت اگر پیدا کنم زیبا گلم را به آب دیدگان می‌شویم او را گل گم کرده ات خواهر منم من سرور سینه ات خواهر منم من نشانی را که گفتی جان خواهر که دارد در بدن خواهر منم من در آن دم زینب غم دیده ی زار روان اشک از دو چشمان گهربار شتابان رفت و آن محزون نالان بسوی قتلگه با حال افکار صدای آشنائی آمدش گوش که شد از کف برونش طاقت و هوش بسوی آن صدا شد زار و نالان گل خود را بدید و کرد افغان @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها ای مهربان بانوی پیغمبر خدیجه ای محو خلق و خوی پیغمبر خدیجه ای قدرت بازوی پیغمبر خدیجه ای قوت زانوی پیغمبر خدیجه مداح تو پیغمبر و زهرا و حیدر تو کیستی بانو!؟ هزار الله اکبر در اول وصفت زبان از پای افتاد در مدح تو عقلم به جایی قد نمی‌داد مثل تو در اسلام الهی بیشتر باد سلمان، ابوذر، مالک و عمار و مقداد مدیون تو هستند دینداری‌ِّشان را از نان تو دارند نام جاودان را مدح تو را باید که پیغمبر بگوید یا غیر او صدیقۀ اطهر بگوید شاعر چرا گوید؟ چرا ابتر بگوید؟ شاعر دگر خاموش تا حیدر بگوید ای مادر حوریۀ دنیا! خدیجه! زهرا در آغوش تو شد زهرا؛ خدیجه! وقتی رسول‌الله در میدان جنگ است، در پشت جبهه یاوریِّ تو قشنگ است گفتی به ما دنیای بی اسلام، ننگ است دل بی علی دل نیست آری تکه‌سنگ است ثروت اگر که خرج دین باشد می‌ارزد وقف امیرالمؤمنین باشد می‌ارزد اسلام اگر بعد از هزار و چارصد سال امروز بیش از هر زمان دارد پر و بال امروز اگر داریم حبّ احمد و آل امروز اگر از ترس، کافر می‌شود لال امروز اگر تدبیر دشمن بی‌نتیجه‌ست از لطف نام حیدر و نان خدیجه‌ست درد رسول‌الله را تسکین تو بودی در عاشقی هم قابل تحسین تو بودی بیداری اسلام را تضمین تو بودی الگوی زهرا در دفاع از دین تو بودی ایثار تو فاطمه را ایثارگر کرد جان را برای جان مولایش سپر کرد زهرا در آتش سوخت تا حیدر بماند تا فتنه‌های دشمنان ابتر بماند در شعله‌ور شد، محسن و مادر... بماند مرثیۀ مکشوف میخ در بماند اف بر تو ای دنیا که هستم از تو خسته دستان حیدر بسته شد، زهرا شکسته زهرا به زینب داد درس استقامت تا او شود الگوی صبرِ در مصیبت اما امان از لحظه‌های تلخ غارت زینب تک و تنهاست؛ آن هم در اسارت یک دست بر سر داشت تا معجر نیفتد دست دگر بر ناقه تا دختر نیفتد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ماه می تابد از خم کوچه، چهره ای دائم الوضو دارد پینه بر دستهاش و نعلینش اثر وصله و رفو دارد مرد تنهاست، مرد غمگین است کمرش از فراق خم شده است ساغر شادی اش اگر خالی است باده غم سبو سبو دارد ضربان صدای او جاریست: با یتیمی به خنده مشغول است سر تقیسم سهم بیت المال با صحابه بگو مگو دارد باز امروز بغض نخلستان تا به سرحد انفجار رسید باز امشب به استناد کمیل، ماه با چاه گفتگو دارد کاه گلهای کوچه مرطوبند اشک دیوار را در آورده است ناله خانم جوانی که هرچه دارد علی از او دارد - از دو دستش طناب بگشایید، مبریدش به مسلخ بیعت دیگر او را کشان کشان مبرید ایّهاالنّاس! آبرو دارد گرچه در بند غربت، از این شیر، گرگهای مدینه می ترسند ذوالفقارش هنوز بران است، شور " حتّی تُقاتِلوا" دارد حب مولا نتیجه سحر است، باش تا صبح دولتش بدمد آن صنوبر دلی که می باید پیش او سرو، سر فرود آرد چارده قرن بعد خیلی ها دم از او می زنند اما مرد همچنان خار بر دو چشمش هست، همچنان تیغ در گلو دارد @poem_ahl
صلی‌الله‌علیه‌وآله صلی‌الله‌علیه‌وآله راندم ز جبين جلوه دنیای دنی را تا درک کنم آرزویی ناشدنی را سرخ آمدم از وادی بطحا که ببینم سودا زده آن گنبد سبز چمنی را این عطر کدامین گل خوشبوست که کرده است دیوانۀ دیوانه اویس قرنی را آن چیست در این شمع که خوش کرده به هم جمع عدل علوی را و سخای حسنی را دفن است در این شهر چه رازی که بقیعش خون کرده دل سنگ عقیق یمنی را چشمان تو دریاست بگو تا به چه ترتیب معنی کنم این سوره مکی، مدنی را از جذبۀ معراج تو ای خواجه لولاک موسی نکند دعوی "ربّ اَرنی" را تاثیر نسیم خوش انفاس شما بود عیّاض رها کرد اگر راهزنی را در اوج گدایی غنی از عشق تو هستیم رحمت کن و دریاب فقیران غنی را @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه از دست فراقت گِله دارم، گله دارم هر روز همین مسأله دارم، گله دارم جا مانده ترین لاله ی باغ شهدایم دلتنگی صد قافله دارم، گله دارم من داغ برادر به جگر دارم و سوزم زین غم که از او فاصله دارم، گله دارم بی کرب و بلا، هیچ دم آرام نگیرم آقا دل کم حوصله دارم، گله دارم از این که به پشت تو نخواندیم نمازی وقتی که به لب نافله دارم، گله دارم ما هر چه که خواندیم، فقط بارش زهراست گاهی که خیال صله دارم، گله دارم یک نامه نشد تا که برایت بنویسم صدها ورق باطله دارم، گله دارم عمری ست که با دیدن هر کودک در خواب من پرسشی از حرمله دارم، گله دارم گیرم که زدی تیر، چرا خنده نمودی صد زخم از آن هلهله دارم، گله دارم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه رفت میدان ماند در گهواره بوی کودکش ماند مادر با خیال گفتگوی کودکش حرمله، سوز عطش، تیر سه‌شعبه، آفتاب لشگری بی‌رحم بوده روبروی کودکش او دعا می‌کرد برگردد بلا سمت خودش تیر امّا تندتر می‌رفت سوی کودکش واژه‌ها را گشت؛ امّا تیر هم پیدا نکرد معنی نازک‌تری را از گلوی کودکش تیر از خون گلوی او، سه‌جرعه نوش کرد آسمان نوشید مشتی از سبوی کودکش سرنوشت عالم هستی به مویی بند بود به گلوی زخمی بسته به موی کودکش آب شد مردش؛ چرا که در جواب تشنه‌اش خاک را با پشت دستش، ریخت روی کودکش طفل خود را در میان قلب بابا دفن کرد ماند خاک کربلا در آرزوی کودکش بیشتر دلواپس آقای در گودال بود بود گرچه نیزه‌ای در جستجوی کودکش @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه بی زره رفت به میدان که بگوید حسن است ترسی از تیر ندارد زره اش پیرهن است بند نعلین اگر پاره شود باکی نیست داغی خاک برایش همه مثل چمن است دست خطی حسنی داشت که ثابت می کرد سیزده سال به دنبال حسینی شدن است جان سر دست گرفت و به دل میدان برد خواست با عشق بگوید که عمو جان من است ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آی … تیرها! پر بگشایید که او هم حسن است نه فرات و نه زمین، هیچ کسی درک نکرد راز این تشنه که آماده ی دریا شدن است مثل زنبور بر او تیر فرو می ریزد هر که را این همه کندوی عسل در دهن است مشتری های فراوان فراوان دارد هر کسی نقره، طلا، هر که عقیق یمن است @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها با سرت دختر تو راز و نیازی دارد رو به این قبله شبی قصد نمازی دارد ساده لوح است و گمان کرده غذا می خواهم با تو آدم به دو عالم چه نیازی دارد؟ تو نخور غصّه اگر پای شتابم زخم است هم سفر! هر سفری شیب و فرازی دارد نیست همبازی من کودکی اینجا؟ باشد تا تو هستی چه کسی فرصت بازی دارد؟ روی این دامن خاکی کمی آرام بگیر با سرت نیزه سر جنگ و نسازی دارد! خواستم ناز کنم، دست کشی تا به سرم دیدم این مویِ چنین سوخته نازی دارد؟! عمّه هر جا که بلا بود سپر بود مرا عمّه آغوش کریمانه ی بازی دارد نیستم راضی از این وضع ولی حرفی نیست حتماً این سختی و این دغدغه رازی دارد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها نبوت را نگینی یا خدیجه شفاعت آفرینی یا خدیجه برایم مادری کن روز محشر تو اُم المؤمنینی یا خدیجه @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها تو داری آنچنان حق عظیمی که در ایمان و دین ما سهیمی نه تنها دخترت! بعد از تو دیدند مسلمانان همه داغ یتیمی @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها نگاهت از غمی جانکاه می گفت ز صدها داغ با هر آه می گفت میان کوچه خالی بود جایت که زهرای تو «وا اُماه» می گفت @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها شب بود و می رفتند مادر را بشویند با اشک ها جان پیمبر را بشویند شب بود و گیسوی سپیدش را ندیدند با اینکه باید ابتدا سر را بشویند تطهیر می شد آب در واقع چرا که با آب بی معنی‌ست کوثر را بشویند باران ضرر دارد برای یاس سالم اینها چگونه یاس پر پر را بشویند؟! گیرم که شستند و به خاکش هم سپردند فردا چگونه پهلوی در را بشویند؟ بعد از عبور آب و دست از سمت بازو جای تو جا دارد که حیدر را بشویند @poem_ahl