eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
281 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه به نام نامی زهرا به نام مادرها سلام ما به امام تمام مادرها که فاطمه است همیشه امام مادرها به لطف فاطمه هستم غلام مادرها غلام خانه ی زهرا حسابمان کردند برای نوکری اش انتخابمان کردند هزار شکر، نوشتند نوکرش باشیم هزار شکر که گفتند قنبرش باشیم گدای خانه ی او تا به آخرش باشیم اجازه داد به ما، حلقه ی درش باشیم به روی شانه ی خود دست رحمتی داریم غلام فاطمه ایم و چه عزتی داریم بهشت زیر قدم های مادرانه ی اوست بهشت گوشه ی دنجی ز آشیانه ی اوست بهشت زمزمه های شب و شبانه ی اوست بهشت گرمی نان و تنور خانه ی اوست قسم به گردش دستاس و گرمی نانش نشسته ایم سر سفره های احسانش تنور عالمیان گرم شد به برکت او شدند خلق، خلائق همه به علت او قسم به شوکت زهرا، قسم به عزت او به عرش و فرش می ارزد فقط دو رکعت او سلام ما به قیام و قعود و یا رب او سلام ما به قنوت و به سجده ی شب او ز نور خنده ی زهرا زمین منور شد ز عطر نان تنورش زمان معطر شد به لطف بردن نامش شراب، کوثر شد به یمن مقدم او حالمان که بهتر شد خدا به برکت زهرا پناهمان بخشید به حب فاطمه، مولا گناهمان بخشید به حب فاطمه اینجا که راهمان دادند ثواب کوه به یک ذره کاهمان دادند به زیر چادر زهرا، پناهمان دادند برات اشک به غم های شاهمان دادند شدیم گریه کن روضه ی حسین و حسن یکی بدون حرم شد، یکی بدون کفن @poem_ahl
چون دل ناقابل من نیست جای مادرم کاش جانم را می‌آوردم برای مادرم خاک پای او اگر باشم بهشتی می‌شوم چون بهشت افتاده عمری زیر پای مادرم در تمام عمر عطر عشق را حس کرده‌ام در فضای خانه از بوی غذای مادرم در تمام زندگی هر آرزویی داشتم شد برآورده به لطف یک دعای مادرم جز دعای خیر در حق همه الّا خودش جا ندارد در قنوت ربّنای مادرم شک ندارم که هزاران بار کم می‌آورد کوه اگر در زندگی باشد به جای مادرم جیب‌های خالی بابای من پر می‌شود پیش مردم لابه‌لای حرف‌های مادرم تا ابد از دست او بوسه تقاضا می‌کنم پادشاه دهر اگر باشم گدای مادرم @poem_ahl
از آن زمان که هر دو یکی شد جهان‌مان با تار و پود عشق گره خورده جان‌مان از راز ما به غیر خدا باخبر نشد چون غیر از او نبوده کسی در میان‌مان دارایی من و تو دلی صاف‌وساده است گیرم پریده است لب استکان‌مان از ما اگر به هم برسد، باز مال ماست سود است در معامله حتی زیان‌مان هر روز در کنار تو یک فصل تازه است در سفره‌مان اگرچه بیات است نان‌مان سر می‌شود تمامی شب‌های ما به شعر این است فصل مشترک داستان‌مان حالا بیار چای و بیا تا که در حیاط بازی کنند با دل ما کودکان‌مان @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها چه دختری که به طوفش منا اجازه گرفته منا و مروه و حتی صفا اجازه گرفته چه دختری که برای غم دقایق عمرش قَدَر نشسته دو زانو، قضا اجازه گرفته چه دختری که به وقت تنفسش به تواتر برای لمس دهانش هوا اجازه گرفته چه دختری که پدر قبل از اینکه آمده باشد ازاو به رفتن غار حرا اجازه گرفته چه دختری که پدر در کنار خانه اش از او چه قدر در زده و بارها اجازه گرفته علی در اصل ز خود خواسته ست حاجت خود را ز همسرش به خدا هرکجا اجازه گرفته چه همسری که علی در مقام زهد از اسمش برای گفتن هر ربنا اجازه گرفته چه همسری که به هنگام فتح قلعه ی خیبر نبی جدا، علی از او جدا اجازه گرفته چه همسری که ز خاک مزار گمشده ی او به قد کشیدنش ایوانْ طلا اجازه گرفته چه مادری که حسن در تب کشاکش رزمش برای صلح از او در خفا اجازه گرفته چه مادری که از او در کنار کعبه حسینش برای کوچ به کرب و بلا اجازه گرفته چه مادری که از او بی گمان امام رضا هم برای فتح مقام رضا اجازه گرفته چه مادری که از او شنبه تا به جمعه دهانم؛ برای گفتن«مهدی بیا» اجازه گرفته @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها چنان که قصد میسازند از الفاظ، معنا را خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را "ولولا فاطمه" یعنی که بی زهرا نمی دیدیم نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را صفاتش آینه دارِ صفات کبریا باشد چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟! خدایا!  فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف می آید که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا بلی ظرفیّتِ وصفش نمی باشد الفبا را حماسه می تراود آنقدر از خطبه هایش که به خطبه میکَند از جای کوهِ پای بر جا را زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را تنور خانه ی او گرم دارد جان عالم را به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را بلی آن فاطمه که خلق عاجز مانده از درکش که در اسمش خِرد حیران و گُم کرده مُسمّا را بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را بلی آن فاطمه که بهر کار خانه اش حتی فرستاده خدایش "سوف یعطیک فترضی" را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او بهم زد حیله ها و مکرهای شومِ اعدا را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او شکست آخر سپاهِ بُت پرستِ لات و عُزّا را بلی آن فاطمه که سیره اش تفسیر قرآن است هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما و از ما دستگیری می کند امروز و فردا را مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را نمیدانم که سیلی با رُخش، اصلا چه میگویم؟! که حتی گل اذیت میکند آن روی حورا را دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا میان شعله ها تنها صدا زد نامِ بابا را کنار بسترش با گریه میگفتند اطفالش: به دامن گیر مادرجان سرِ آشفته ی ما را گره وا میکند از کار شیعه، گریه بر مادر مگیر از ما خدایا روضه ی امّ ابیها را @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه بگو کدام ستم ریشه در سقیفه ندارد؟ که حکم تجربه‌ها حاجت صحیفه ندارد روایت است که هرکس نداشت حب علی را یقین کند پدر و مادر عفیفه ندارد به اعتقاد خود ای دوست پای‌بند بمان و بدان که حکم خدا راوی ضعیفه ندارد امام، صدق تمام و کمال و عالِم دهر است که این مقام گزند از ابوحنیفه ندارد غدیر راه رسیدن به آستان کمال است به جز امام کسی دیگر این وظیفه ندارند اگر بنا شود از فضل آن سه تا بنویسند قصیده‌ می‌شود اما پر از ردیفِ "ندارد" کسی که جان مرا چنگ زد برادر من نیست که این سخن کمی از شوخی و لطیفه ندارد! اگر تمام جهان خویش را امام بدانند! زمین بجز علی و آل او خلیفه ندارد. @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه چه در رکوع و سجود و چه در قعود و قیام است علی‌ست آن که به هرحالتی که هست "امام" است به‌جز علی را "مولا" نخوانده است پیمبر که این کلام برازنده‌ی امیر کلام است برای هرچه اسیر و یتیم و سائل و مسکین نماز و روزه‌ی او آستان فیض مدام است آهای مردم احرام بسته ره‌برتان کیست؟ بدون عشق علی حج کجاست؟ کعبه کدام است؟ عذاب "لَیسَ لَهُ دافِع" است هر احدی را سر مباهله با آل این امام همام است پرنده‌ی دل خود را به هر طریق بیاموز که غیر بام علی هرکجا نشست، به‌دام است به هوش باش که بیش از هزار سال گذشته‌ست ولی هنوز شراب خم غدیر به جام است "من آن نی‌ام که حلال از حرام [را] نشناسم شراب باتو حلال‌است و آب‌بی‌تو حرام [است]" علی -‌علیه‌السلام- است حُسن مطلع و روزی ظهور می‌کند از کعبه آن که حسن ختام است @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه گرچه در دنیا فراوان می‌شود پیدا کریم نیست مانند حسن اما در این دنیا کریم آن‌قدر پیش خدا بالاست شان و رتبه‌اش که به عشق او لقب داده‌ست قرآن را "کریم" ما اگر از عرض‌حاجت‌ها خجالت می‌کشیم غافلیم از این که می‌آید به سمت ما کریم این‌چنین امروز اگر روزی ما را می‌دهد بی‌گمان از ما شفاعت می‌کند فردا کریم روزی همسایه‌ها چندین برابر می‌شود تا که بین کوچه‌ی ما می‌گذارد پا کریم یک‌نفر می‌گفت؛ "انسان‌ها حریص ذاتی‌اند" گفتم؛ آری ای رفیق! الّاکریم، الّاکریم... از کرامات حسن ضرب‌المثل‌ها ساختند سخت آسان است مشکل‌های دنیا با کریم ذکر ما شد مثل قمری‌های صحن خاکی‌اش؛ " یاکریم و، یاکریم و، یاکریم و، یاکریم... " @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه وا نشد جبریل اگر سمت نجف بال و پرش بهتر آنکه بر زمین جاری شود خاکسترش خوش به حال آن کبوتر بچه ای که تا سحر میپرد از صحن ایوانش به صحن دیگرش داستان سنگ و زر يعنى که ما و فضه اش قصه شاه و گدا يعنى که ما و قنبرش در مقام آخريت بود، ديدند اولش در مقام اوليت بود، ديدند آخرش خاک را گل ميکند گل را خلائق ميکند نيست هرکه خلق مولا خاک عالم بر سرش اينهم از ظرفيت دنياى بى ظرفيت است هرکه او را ميپرستد مينويسد کافرش با على يکتاپرستم، ورنه ميخواهم چکار آن خدايى را که اين آقا نباشد مظهرش آرزوى مرگ کردن چاره ى کارش بود سائلی که دست خالى ميرود از محضرش چهارده قرن است دارد رزق ما را ميدهد با همان يک مرتبه بخشيدن انگشترش آه، ظلمت آه، ظلمت آه، ظلمت ميشود واى اگر خورشيد را روزى براند از درش مرتضى يعنى قسيم النار والجنه، ولى هست معيارش در اين تقسيم حب همسرش تازه کعبه آبرویی یافت و قیمت گرفت همچنانی که صدف قیمت گرفت از گوهرش از در کعبه نرفت و بر در کعبه نرفت چونکه باید بعد ازین کعبه بیاید بر درش خاک یا خاکسترش کن مصحفی را که در آن آیه ی الیوم اکملت نباشد محورش مبعث ختم رسل ترویج حب حیدر است تا دهد نشر ولایت حق کند پیغمبرش به خودش كه جای خود، حتي به خاك پاش هم هر کسی شک میکند شک میکنم به مادرش کور دلها احمقند، احمق چه میفهمد علی جان احمد بود که خوابید بین بسترش جز علی و فاطمه دیگر ندیده روزگار اینقدر شرمنده باشد همسری از همسرش @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه اگر چه بردن جسمت به عهده پدر است حساب کردم و دیدم که کار صد نفر است مرا جراحت پهلوی تو ز اسب انداخت نگاه من به تو اما دلم به پشت در است به غسل مادر خود هم بلند گریه نکردم صدای گریه من از صدای خنده سر است @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه شکاف آیا دلیلش چیست وقتی خانه در دارد کسی باید که از این راز کعبه پرده بردارد به دنبال چه می گردند گرد کعبه حاجی ها؟ به غیر از آن چه دیدم در نجف، چیزی مگر دارد؟ بیا و سنگ حیدر را بزن بر سینه، ای حاجی که از خشت و گل این خانه لطفی بیشتر دارد بیا! هر کس علی را دیده باشد کعبه را دیده شکافی بر تن کعبه ست که مولا به سر دارد لباس کعبه را هر سال گیرم نو کنند اما لباس نو به زخم کهنه ی او کی اثر دارد؟ دهان کعبه را بایست هم با نقره می بستند که از اسرار صاحبخانه و مهمان خبر دارد چه بدبخت است آن قومی که شق الکعبه را دیده و از پیغمبر خود خواهش شق القمر دارد علی را این و آن نون لنا خواندند و فهمیدم چرا مولا همیشه با خودش تیغ دو سر دارد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه جرمم آنجا که لنگر اندازد گردش از چرخ اخگر اندازد با چنین جرم خوش دلم که خدای کار محشر به حیدر اندازد یا علی گر به حشر قنبر تو کبر را سایه بر سر اندازد جای دارد که ابر رحمت تو سایه بر اهل محشر اندازد این نه وصف تو شد که می گویم در ز افلاک برتر اندازد قنبرت را همی سزد به خدای طرح افلاک دیگر اندازد @poem_ahl