eitaa logo
ققنوس
1.6هزار دنبال‌کننده
382 عکس
121 ویدیو
5 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
ققنوس
«سریع و خشن ۱۰!» (اربعین‌نوشت۱۳؛ روزنوشت‌های سفر اربعین ۱۴۰۴) |۳شنبه|۲۰مرداد۱۴۰۴|۱۷صفر۱۴۴۷| نماز مغ
«سلمان‌خان و شاهرخ‌خان در مشایه!» (اربعین‌نوشت۱۴؛ روزنوشت‌های سفر اربعین ۱۴۰۴) |۳شنبه|۲۰مرداد۱۴۰۴|۱۷صفر۱۴۴۷| عمود ۲۰۰ که پیاده می‌شویم، قرار می‌گذاریم هر ۲۵ عمود، ۲۵ عمود، توقف و تجمع کنیم و بعد ادامه دهیم... عمود ۲۰۲ بنیاد «شهید پالیزوانی» در موکب فاطمةالزهراء(س)، هم روز و هم شب مراسم دارند، طبیعتاً با سخن‌رانی دکتر ... که اخیراً منبررفتن‌شان در شهر قم، دوباره بحث کهنه منبررفتن مکلاها را زنده کرده است... اگرچه فردی مانند دکتر غلامی که دانش‌آموخته دانشگاه امام صادق(ع) هستند، هم فضل کافی و هم تحصیلات مرتبط دانشگاهی و تا حدی حوزوی لازم را دارند، اما مباحث مطرح‌شده پیرامون این مسأله فراتر از مصادیق، اشخاص، افراد، محتوای ارائه و... است، بلکه بحث از یک سنت دیرینه و جای‌گاه و کسوتی است که اگر به هم بریزد، خیلی چیزهای دیگر هم به تبعش فرو خواهد ریخت... رکن منبر، رکن رکین و اصیل هیأت است که از دیرباز در اختیار علمای دین و شاگردان مکتب جعفری و تحصیل‌کردگان حوزه‌های علمیه و اهالی فقه و اصول و پاس‌داران حریم ثقلین و اصحاب «قال الباقر» و «قال الصادق» بوده که مزیّن به نشان و تاج ملائک بوده‌اند که «هکذا تکون تیجان الملائکه»... حفظ چنین سنتی و پاس‌داری از چنان جای‌گاهی، عامل ثبات و مایه قوام مکتب اهل‌بیت(ع) و رسالت تمام دوست‌داران و دل‌سوزان و خادمان این مکتب است... وگرنه هر کسی، با هر تخصصی، با هر مدرکی، با هر نظام فکری، کارشناس حسابداری باشد یا کارشناس‌ارشد کشاورزی یا دکترای هوافضا، بر منبر هیأت تکیه خواهد زد و این سنت سَنیهْ، دست‌خوشِ دست‌برد قرار خواهد گرفت، اگرچه هر عمامه‌به‌سری هم لزوماً تمام شایستگی‌های لازم را برای این منصب ندارد، اما حداقلِ ضابطه مراعات خواهد شد و زمینه برای اعمال ملاحظات بعدی فراهم... بگذاریم و بگذریم که در این مقام بحث بسیار است... ▫️▫️▫️ کمی جلوتر، عمود ۲۱۲ اهالی یمن، موکب تمیز و مرتبی را برپا کرده‌اند به نام «ائمةالبقیع»... ویدئووال نسبتاً بزرگ و باکیفیتی را هم بالای موکب نصب کرده‌اند و نماهنگ مداحی جذابی پخش می‌کنند... جمعیتی از زائران ایستاده‌اند و ویدئو را تماشا می‌کنند... بعدتر جست‌وجو می‌کنم... مداحی پاکستانی است... «علم بردار!»... با همان شورِ شرقی و رنگ و لعابی که در ماشین‌های‌شان دیده‌اید... با همان ادا و اطوارهای خاصی که ریزْحرکاتِ دست و سر و صورت و چشم و ابرو را ممکن است در شوهای هندی سلمان‌خان و شاهرخ‌خان دیده باشید! کمی جلوتر یک کاروان از زائران آلمانی را می‌بینیم که توقف کرده‌اند، از پرچم‌های‌شان تشخیص می‌دهم... یاد حاج‌آقای می‌افتم... چون انتظار حضور حاج‌آقا را ندارم، بین‌شان سرسری سری می‌گردانم، آن‌چنان سرسری که نه برای دیدن بلکه انگار بیش‌تر برای ندیدنش... قصه، قصه، قصه تکراری انتظار ماست، انتظاری که انگار انتظارش را نداریم، بیش از آن‌که امید دیدن داشته باشیم، برای ندیدنش چشم می‌گردانیم... ▫️ وارد معقولات نشویم، ما را چه به این حرف‌ها... برگردیم به حظ بصر و عیش شکم... امسال طبخ و توزیع پفک هندی بین موکب‌ها زیادتر از سال‌های قبل بود، احتمالاً سال‌های قبل هم بوده، یادم نیست! نمی‌دانم پاس‌داشت حضور کودکان در مسیر بود یا بانی خاصی پشت ماجرا بوده یا هر چیزی دیگری... نمی‌دانم... البته نه فقط کودکان که بزرگ و کوچک مشتری‌اش بودند... پفک هندی داغی که روغن‌کشیده و نکشیده، روغن‌چکان در ظرف یک‌بارمصرف می‌کردند و به دستت می‌دادند؛ با رنگ‌های پاستیلی ملیح و کم‌رنگ صورتی، سبز، آبی، لیمویی و... اول چشم‌نوازی می‌کرد و بعد هم دل‌بری! ادامه دارد... ✍️ ▫️@qoqnoos2
ققنوس
«سلمان‌خان و شاهرخ‌خان در مشایه!» (اربعین‌نوشت۱۴؛ روزنوشت‌های سفر اربعین ۱۴۰۴) |۳شنبه|۲۰مرداد۱۴۰۴|۱۷
«عکس یادگاری با فرماندهان مقاومت» (اربعین‌نوشت۱۵؛ روزنوشت‌های سفر اربعین ۱۴۰۴) |۳شنبه|۲۰مرداد۱۴۰۴|۱۷صفر۱۴۴۷| به عمود ۲۵۰ می‌رسیم، طبق قرار توقف می‌کنیم... موکبی ساده، اما مرتب و حرفه‌ای است... همان‌جا برای دقایق طولانی‌تری توقف می‌کنیم، فرصت خوبی است، کوله را می‌گذارم و دراز می‌کشم، روح‌الله هم سرش را می‌گذارد روی بازویم، پدرپسری ولو می‌شویم... آن‌سوتر زائر خسته دیگری بر زمین افتاده، اما پرچمش هم‌چنان در اهتزاز است... همین‌جا هستیم که می‌بینم جناب در واتس‌اپ پیام صوتی فرستاده که حاج‌آقای و در مسیر هستند، اگر بشود دیداری داشته باشیم... ای دل غافل! همان کاروان آلمانی‌ها، همان نگاه سرسری، همان عدم‌انتظار... همان آماده‌نبودن برای دیدار... عجب! کاش بیش‌تر توجه کرده بودم، کاش به‌تر دیده بودم، کاش... ▫️▫️▫️ توقف‌مان بیش از چند دقیقه می‌شود، چرت کوتاهی می‌زنیم و دوباره راهی می‌شویم... کمی که می‌رویم، پرده‌نگاره‌های بزرگی از تصاویر و توجه‌مان را جلب می‌کند... جلوتر می‌رویم... موکب «اخوة زینب»، متعلق به «حرکة عصائب اهل‌الحق(AAH)» را می‌بینیم، عصائب در کنار سایر گروه‌های مقاومت عراق، جزئی از حشدالشعبی به حساب می‌آیند، سپاه بدر، حرکة النجباء (که از عصائب منشعب گردید)، کتائب حزب‌الله، کتائب سیدالشهداء، کتائب امام علی، سرایا الخراسانی، سرایا السلام، لواء العباس القتالی و... مهم‌ترین این گروه‌ها هستند... ▫️ عصائب اهل‌الحق به رهبری سال ۲۰۰۶، با انشعاب از جیش‌المهدی و جریان صدر شکل گرفت... سال‌های پس از سقوط صدام (۲۰۰۳ به بعد) جیش المهدی به رهبری مقتدی صدر فعال‌ترین جریان مسلح شیعی بود، اما در ادامه (۲۰۰۶) بروز اختلافات، به‌ویژه بر سر شیوه مبارزه و نیز روابط با ایران، منجر به انشعاب عصائب که بر «مقاومت مسلحانه علیه اشغال آمریکا» تأکید داشت از جیش المهدی شد... در همین دوره، عصائب، حملات متعددی علیه نیروهای آمریکایی و انگلیسی انجام داد که منجر به دستگیری قیس خزعلی در سال ۲۰۰۷ توسط نیروهای ائتلاف شد، اما سال ۲۰۰۹ در جریان تبادل اسراء با بریتانیا آزاد گردید و تا خروج نیروهای آمریکایی (۲۰۱۱) رهبری عصائب را به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین گروه‌های ضدآمریکایی بر عهده داشت. پس از خروج آمریکا، عصائب بیش‌تر به‌سمت فعالیت سیاسی و رسانه‌ای رفت تا این‌که برای نخستین بار در انتخابات ۲۰۱۴ به‌طور سازمان‌یافته شرکت کرد و کرسی‌هایی در پارلمان به‌دست آورد. در همین سال، با ظهور داعش و سقوط موصل، فتوای جهاد کفایی آیت‌الله سیستانی زمینه‌ساز تشکیل حشدالشعبی شد. عصائب به‌عنوان یکی از ستون‌های اصلی حشد وارد جنگ با داعش شد و نقش مهمی در نبردهای تکریت، سامرا و اطراف بغداد ایفا کرد. این حضور، جایگاه مردمی و مشروعیت عصائب را تقویت کرد. پس از شکست داعش در سال ۲۰۱۷، عصائب تلاش کرد نفوذ سیاسی خود را افزایش دهد و در قالب ائتلاف «فتح» (به رهبری هادی عامری)، در انتخابات ۲۰۱۸، توانست کرسی‌های بیش‌تری به‌دست آورد. سال ۲۰۲۰ (پس از شهادت حاج قاسم و ابومهدی)، آمریکا عصائب را در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار داد و قیس خزعلی، تحت تحریم مستقیم قرار گرفت. عصائب در تمام این سال‌ها به‌عنوان یکی از گروه‌های کلیدی «محور مقاومت» بوده است. ▫️ در غرفه، تصاویر شهداء و رهبران مقاومت نصب شده، ماکت قدی و ایستاده فرماندهان شهید هم با کارتن‌پلاست ساخته شده که محل عکس‌های یادگاری زائران گردیده... ادامه دارد... ✍️ ▫️@qoqnoos2
ققنوس
«عکس یادگاری با فرماندهان مقاومت» (اربعین‌نوشت۱۵؛ روزنوشت‌های سفر اربعین ۱۴۰۴) |۳شنبه|۲۰مرداد۱۴۰۴|۱۷
«از سیدبشیر و سیدرضا تا حاج علیرضا و پوشاک معراج، همه در یک موکب» (اربعین‌نوشت۱۶؛ روزنوشت‌های سفر اربعین ۱۴۰۴) |۳شنبه|۲۰مرداد۱۴۰۴|۱۷صفر۱۴۴۷| از موکب عصائب عبور می‌کنیم، کمی جلوتر، عمود ۲۵۷، موکب و حسینیه کوچک و محلی «خولة بنت الامام الحسین(ع)» را می‌بینیم که تصویر سردرش برایم جالب است، عکس آیت‌الله سیستانی و حضرت آقا در دو سوی تابلو و تمثال سیدالشهداء(ع) هم در وسط! یک موکب سنتی و عشیره‌ای، اما دوست‌دار ایران و انقلاب اسلامی، این عمق نفوذ استراتژیک معنوی جمهوری اسلامی است... ▫️▫️▫️ چند عمود جلوتر، موکب باب‌الحوائج، روی میزهایی کنار هم، ماکت وقایع عاشورا را کار کرده است، ماکت‌هایی که در آن‌ها با زحمت فراوان، سعی شده جزییات وقایع کربلا به نمایش گذاشته شود... هر صفحه‌ای عنوانی دارد؛ صبیحة العاشر من محرم‌الحرام ۶۱ ه‍ ، ظهیرة العاشر من محرم‌الحرام ۶۱ ه‍ و... جالب است که ماکت‌ها برای زائران جذاب است و مخاطبان زیادی را دور خود جمع کرده... ▫️▫️▫️ راه را ادامه می‌دهیم... به موکب کوچکی از آذربایجانی‌ها می‌رسیم... البته پیش از این هم پرچم آذربایجان را کم‌وبیش در مسیر دیده‌ایم، هم‌چنان‌که باز هم در ادامه مسیر، موکب‌های دیگری را از برادران آذربایجانی روایت خواهم کرد... ▫️ قاعده پنجاه‌پنجاه را به هم زده‌ایم و قرار بعدی را عمود ۲۸۶ گذاشته‌ایم...؛ موکبی که برای ما انبوهی از خاطرات سال‌های گذشته را دارد... سال‌های ابتدایی شکل‌گیری موج جدید اربعین... روزهای غریبی و غربت... موکبی که یاد حاج‌آقای رئیسی و عطر امام‌رضاجان را دارد، یاد اولین مراسم‌های هیأت‌های ایرانی در اربعین، مراسم باشکوه هیأت «شباب‌الامام‌الخمینی» که بعدتر همین نام روی کاشی‌های سردر موکب نقش بست... خاطرات کامیون ماهی حاج و آشپزخانه ... ▫️ به عمود ۲۸۶ که می‌رسیم، جمعیت زیادی در محوطه و پیرامون موکب، مشغول استراحت هستند، ما هم همان ورودی موکب، ولو می‌شویم... مردد هستیم همین‌جا بمانیم یا جلوتر برویم... ماندن یعنی توقف تا عصر فردا که هُرم گرما گرفته شود و دوباره راهی شویم... کمی آن‌طرف‌تر را می‌بینم که همراه خانواده از موکب خارج می‌شوند و به دل مشایه می‌زنند، احتمالاً در اتاق‌های موکب مستقر بوده‌اند، همراه خانواده است و من هم جان برخاستن ندارم... آن‌ورتر آقای ، یکی از صاحبان پوشاک معراج را می‌بینم که همراه خانواده نشسته‌اند... اگر دنبال فروشگاه پوشاکی هستید که جنس باکیفیت، متنوع، شیک و تمیز ایرانی تولید و عرضه کند، به ایرانی‌بودنش هم افتخار کند، قطعاً باید سری به معراج بزنید... البته پوشاک مردانه! باز هم قصه، همان قصه است! هم آقای عطایی همراه خانواده است و هم من جان برخاستن ندارم... ▫️ روح‌الله هم یکی از دوستانش را می‌بیند که در موکب خادمی می‌کند... کمی آن‌ورتر با هم می‌نشینند به گفت‌وگو... برمی‌گردد و با ذوق از دوستش نقل می‌کند که الآن ، حاج و در موکب هستند و با چشم‌هایش توقع می‌کند که برویم پیش‌شان... من هم علی‌رغم این‌که چشم‌هایش را می‌خوانم، با بی‌اعتنایی شانه بالا می‌اندازم که «خب چه کنم!» البته قصدم خدای‌ناکرده تبختر و تکبر نیست که زیارت این عزیزان خودش توفیقی است؛ بیش‌تر نمی‌خواهم برایش اصل‌وفرع‌ها جابه‌جا شوند... ▫️ بالاخره بر دودلی غلبه می‌کنیم و تصمیم بر رفتن می‌شود، بلکه عمودهای بیش‌تری را طی کرده باشیم... راهی می‌شویم... کم‌تر از یک‌ساعت تا اذان مانده و دیگر باید دنبال جای اسکان باشیم... کمی جلوتر یک سازه نسبتاً عظیم را روی جاده نجف کربلا دارند می‌سازند، ترکیبی از بتن و فولاد، می‌گوید باز هم این مهندس‌های عمران پول مفت پیدا کرده‌اند و دارند سازه‌های عجیب و غریب هوا می‌کنند! ▫️ عمود ۳۰۹، موکب «مدینةالزائرین امام مهدی» را می‌بینیم، متعلق به دیوان وقف شیعی است؛ ایده‌آل نیست، اما بد هم نیست، می‌ترسم جلوتر جای بهتری پیدا نکنیم، زِوار قافله هم از خستگی دررفته، احتیاط می‌کنیم و ترجیح می‌دهیم جلوتر نرویم، به اذان صبح هم نزدیک شده‌ایم... همین‌جا نماز را می‌خوانیم و به سختی لابه‌لای زائرانی که درازبه‌دراز تنگِ‌هم خوابیده‌اند، جایی پیدا می‌کنیم و ولو می‌شویم... ادامه دارد... ✍️ ▫️@qoqnoos2
«ما هیچ‌گاه این‌طور زندگی نکرده‌ایم...» (فریاد دکتر ابوالفضل اقبالی، نسبت به فضای امروز جامعه) وضعیت خیابان از قیل‌وقال‌ها درباره پوشش عبور کرده و حریم‌ها و مرزهای رفتار خصوصی و عمومی در حال رنگ‌باختن است. غیرتی در بدنه حاکمیت برای تدبیر این موضوع وجود ندارد. حس‌گرهای جامعه نیز از کار افتاده و علائم حیاتی از خود نشان نمی‌دهد. نگرانم که دیگر چه اتفاقی کف خیابان خواهد توانست این خفتگی و بی‌تفاوتی را به مسئولیت‌پذیری بدل کند؟! نخبگان و مؤثرین جامعه نیز سکوت اختیار کرده‌اند و کسی نمی‌داند که این سکوت ناشی از ترس است یا تدبیر! برایم حقیقتاً سؤال است که آیا رفقای فاضل و وجیه ما در خیابان تردد نمی‌کنند؟ کدام نقطه و چه اتفاقی آن لحظه اعتراض و لب‌گشودن را رقم خواهد زد؟ حتی در حد تریبون‌های شخصی‌تان در فضای مجازی حرفی بزنید! به خدا قسم وضع کنونی خیابان در تقابل با یک گفتمان و یک جریان سیاسی خاص نیست که نگرانید صدای شما با صدای آن‌ها گره بخورد! پای سنت‌های فرهنگی و آداب اخلاقی ایران در میان است. ما هیچ‌گاه این‌طور زندگی نکرده‌ایم... حرفی بزنید... ✍🏻 ▫️@eqbali62 ▫️@qoqnoos2