eitaa logo
ققنوس
1.4هزار دنبال‌کننده
262 عکس
98 ویدیو
4 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
ققنوس
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت یازدهم/یک) «از مشهدم آن‌جا ک
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت یازدهم/دو) «این ! کیست که عالم همه دیوانه اوست...» شعر اصلی را شروع می‌کند: «بسم‌الله النور مثل یک روزنه در ظلمت زندانی‌ها مثل مهتاب شب تار بیابانی‌ها می‌رسد رحمت او وقت پریشانی‌ها نور او جلوه عطا کرد به نورانی‌ها پیش خورشید حقیرند چراغانی‌ها نور تابید و در اطراف خودش عالم ساخت نور از رانده درگاه خدا آدم ساخت نور از درد برای دل ما مرهم ساخت آمد و در دل ایران دو دژ محکم ساخت خوش بر احوال قمی‌ها و خراسانی‌ها نور از قید زمان، قید مکان بود رها نور زهراءاست که بر هر دو جهان داد بها خلَقَ عزَّوجل جنَّةَ و النارَ لها فاطمه لیله قدر است وَ «من اَدرکَها» هر که فهمید رسیده‌است به حیرانی‌ها با دعای سحرش نم‌نم باران می‌ساخت از کنیزان درش حافظ قرآن می‌ساخت نه فقط چادر او قنبر و سلمان می‌ساخت چادر خادمه‌اش نیز مسلمان می‌ساخت حیف کم بود از این دست مسلمانی‌ها فاطمه [یک «سلام‌الله علیها» را هم ساده و مانند جمله معترضه این وسط می‌گوید] که دو جهان ریزه‌خور خانه اوست پسری دارد و رزق همه بر شانه اوست نمک سفره ما نیز به شکرانه اوست این ! کیست که عالم همه دیوانه اوست گوشه‌ای از کرم اوست فراوانی‌ها» این تغییر نام مبارک امام به امام در یک شعر معروف، توجه مخاطب را به مضمون شعر، دوچندان می‌کند و لحظه‌ای از این شگفتانه، دچار بهت می‌شود... «جوهر فاطمه از جوهره معبود است موقع صحبت از او فلسفه هم محدود است به ارسطو و به سقراط بگو مشهود است فاطمه فلسفه خلقت عالم بوده است تا نگردند دگر این همه یونانی‌ها متن تاریخ نگفته‌است جنایت‌ها را آن همه شیعه‌کشی، حمله و غارت‌ها را ننوشته‌است مگر طرز شهادت‌ها را کاش می‌شد که عوض کرد قضاوت‌ها را آه! از غصه پرقصه نادانی‌ها! نمی‌دانم شاعر عامدانه «قصه پرغصه» را «غصه پرقصه» آورده یا اشتباه می‌خواند! «مثل تاریخ نوشته‌است که در دورانی وقت سرکوب وقیحانه دژخیمانی چنگ می‌زد به سر خویش، زن ایرانی تا مبادا که بیفتد به همین آسانی چادر فاطمه از دست رضاخانی‌ها هر زمان حادثه‌ها مهلک و ویران‌گر بود هر زمان نان، سر این سفره کمی کم‌تر بود باز هم رحمت او راه‌حل آخر بود...» «چادر فاطمه...» اصلاح می‌کند: «سایه چادر او بر سر این کشور بود» «مادری کرده برای همه ایرانی‌ها» «پیچ تاریخ...» تکرار و اصلاح می‌کند: «پیچ تاریخی امروز کمی تندتر است پیش‌رو راه‌زنی هست، خبر معتبر است شیعه جمعیتش امروز ببین در خطر است نسل امروز پر از ایده و ذوق و هنر است حیف، غافل شده‌ایم از دبستانی‌ها» این تعداد تپُق‌زدن از بعید است... هرچند هر آن‌که این معرکه را تجربه کرده است، اقرار می‌کند بهترین‌ها هم برای اولین اجرا در بیت، بیش از پنجاه‌درصد توانایی‌شان را نمی‌توانند بروز دهند... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
ققنوس
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ (یادداشت یکم) «زندگی من آدمی‌زادی نیست!» تا ا
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ «نبودنت؛ بومی سیاه و کثیف» (یادداشت دوم/۱از۲) تا از قم بزنیم بیرون و برسیم به ، به نرسیدیم... وارد ورودی که شدیم، آستین‌ها را بالا زده بود، آماده برای وضو... اذان، قشنگ، وسط نوبت دوم پخش فیلم‌هاست... چنددقیقه‌ای بیش‌تر به ساعت ۱۷:۳۰ نمانده، مستقیم می‌رویم به سمت محل نمایش فیلم... شد اولین فیلم جشنواره که به تماشا نشستیم، فیلمی به تهیه‌کنندگی و کارگردانی ... همسر که چندی پیش ویدئویی از او همراه با تعداد دیگری از بازیگران منتشر شده بود و سروصدایی هم به پا کرد... البته کلمه «سابق»، داخل کمانک کنار اسم سهیلا گلستانی مقابل عنوان «همسر» در ویکی‌پدیا، در امتداد این نسبت تردید ایجاد می‌کند... «تقدیم به پدرم»؛ اولین چیزی است که روی پرده نقش می‌بندد... مرحوم پدر ، فرصت زیادی برای جلوه‌گری در سینما پیدا نکرد... سال ۷۳، در سن ۴۱ سالگی، در از دنیا رفت... فیلم با پخش تصاویری از قایق‌های معلق در امواج و جنازه‌هایی که از آب بیرون کشیده می‌شوند شروع می‌شود... برایت سؤال می‌شود که فیلم درباره چیست؟ سقوط هواپیمای ایرانی ۶۵۵؟ خانم می‌گوید از اسم فیلم احتمال می‌دادم و توقع داشتم درباره باشد! اما زهی خیال باطل! صحنه بعدی تصویری از بالاست که جماعتی در حال گفت‌و‌گو هستند و در این بین چندباری گنگ و مبهم حرف از می‌زنند... این‌جا هوش زنانه به کارش می‌آید و سریع می‌گوید: «درباره است» زنی از جمع جدا می‌شود و در امتداد ردی از خون، میان برف‌ها قدم برمی‌دارد... است... نقش اول فیلم... ... خانم می‌گوید: «هنوز این‌ها بازی می‌کنند؟ چه رویی دارند؟ هرچی خواستند به نظام گفتند، حالا هم...» راست می‌گفت، آخرین موردی که در یادم مانده، واکنش به قصاص قاتلان شهید مظلوم بود... تصویر جمله را استوری کرده بود: «به مامان چیزی نگو!» و نوشته بود: «به مامان چی گفتن؟ بمیرم براتون برای خودتون برای مامان‌هاتون 🖤» 💠💠💠 «نبودنت» «When you where not here» روی پرده نقش می‌بندد و بدون عنوان‌بندی می‌رود به «۵سال بعد» و ماه‌ها را از «آبان» شمارش می‌کند و قصه را می‌برد جلو... پنهانی برگشته، ! همسر ، پدر ... که پنج‌سال پیش، سیاوش را با خودش برده و برنگردانده... - تا حالا کجا بودی؟ کجا بودی این همه سال؟ من خیلی منتظر بودم، همه جا رو گشتم... داری منو می‌ترسونی، چی شده؟ سیاوش کجاست؟ - خوبه، داشتیم می‌رفتیم، قایق‌مون چپ کرد... - خب الان کجاست؟ - می‌گم خوبه - چرا این شکلی شدی؟ یک‌شب پیدایش می‌شود و همان یک‌شب هم کافی است برای بارورکردن ! هم زن جوان همسایه است که خوانده می‌شود... زنی شدیداً سیگاری، نافرم بزک‌کرده،... و در یک کلمه خراب، اما ظاهراً مهربان! شاید هم خاله به همان معنای چاله‌میدونی!... آن‌قدر که نگران ارتباط با است... عادلی که پروانه می‌گوید خودم بزرگش کردم... الحق که هم خوب در این نقش فرورفته و با آن خو گرفته! شخصیت ، هم برای کثیف‌ترکردن بوم سیاهی که ترسیم می‌کند لازم است، هم برای تکمیل جنبه جاذبه‌های جنسی فیلم تا در صورت مجوز نمایش عمومی، شاید بتواند برای گول‌زدن مخاطب با دو تریلر و پوستر متفاوت، در کنار نام‌های و ، سهمی از گیشه را هم تأمین یا تضمین نماید! ، اوستای سلمانی، که را در نبود زیر پر و بال گرفته، منتظر است رابطه پدر و مادر عادل به پایان برسد تا او هم به برسد...، مادر عادل... حیف که در این نقش حیف شده است... مادر هم بعد از رفتن و برنگشتن، فرزندش دچار افسردگی و بیماری شده... با همسری که در تلاش است اوضاع را کمی سامان دهد، ولی نمی‌تواند... ادامه دارد... @qoqnoos2
ققنوس
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ «نبودنت؛ بومی سیاه و کثیف» (یادداشت دوم/۱از۲)
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ «نبودنت؛ بومی سیاه و کثیف» (یادداشت دوم/۲از۲) داستانِ ضمنی حال‌وهوای و نوجوانان هم‌سن‌وسالش هم زمینه این تابلوی سیاه را کاملاً غبارآلود و سیاه‌تر می‌کند... یک لجن‌مالی کامل... از رپ‌پارتی در خرابه‌ها، تا ضبط موزیک‌ویدئوی رپ و انتشار توسط شاخ‌های اینستاگرامی تا بازخوانی آهنگ‌ها برای مادرش، مرضیه تا القای این دروغ که با یک ویدئو، یک میلیون فالور برای جذب می‌شود و یک‌شبه به یک اینفلوئنسر تبدیل می‌شود... در این تصویرپردازی کثیف، حتی به بچه ده‌دوازده‌ساله هم رحم نمی‌کند، او را هم در همین رپ‌گروپ قرار می‌دهد تا برای مادربزرگش چیزی بنویسد و برای دخترپسرهای چندین‌سال از خودش بزرگ‌ترِ گروه بخواند و اجرا کند... از پردازش صحنه خودکشی با جزئیات و ظرائفش تا صحنه خون‌ریزی بارداری تا ماجرای کورتاژ بچه یک‌شبه‌رسیده تا صحنه بی‌ربط لاک‌زدن دختر فلجی که حضورش در فیلم کارکردی جز کریه‌ترکردن این تابلوی کثیف ندارد تا سیگارکشیدن‌های مکرر ... تا دست‌مالی‌های مکرری که سال‌هاست در رساله توضیح‌المسائل سینمای ایران حلال شمرده شده، همه و همه دست به دست هم می‌داد تا یکی از حال‌به‌هم‌زن‌ترین فیلم‌های عمرم را ببینم... آن‌قدر کثیف و افتضاح که حتی دست‌وپازدن فیلم‌نامه برای نمایش شرافت‌مندی هم، راه به جایی نمی‌برد و از سیاهی فیلم نمی‌کاهد؛ یاد تعبیر درباره سینمای مخملباف می‌افتم: «وقتی كه به سینمای می‌روی باید قبول كنی كه یک‌ساعت‌ونیم از زندگی‌ات را در یک فضای آكنده از بدخلقی، عصبانیت، ظاهرگرایی، تردید، نیهیلیسم مزمن بدخیم، سیاه‌اندیشی، سرگردانی و عوام‌فریبی سركنی...» ! کجا هستی که ببینی هنوز بعد از سال‌ها هستند فیلم‌سازانی که «...معضلات درونی خودش را فیلم می‌كنند و مردم را می‌نشانند تا بیماری فكری و عصبی آن‌ها را به تماشا بنشینند...» «فقر و نقص عضو و جبر محیط و بی‌رحمی و خشونت در فیلم... در هیئت معضلاتی فلسفی و لاینحل...» لازمه داستان‌سرایی این فیلم‌هاست... «اشكال كار این‌جاست كه وقتی كسی به این‌جا می‌رسد باز هم هیچ چیز مانع از آن نیست كه امكانات سینما در اختیارش قرار بگیرد و فیلم بسازد، فیلم اكران عمومی پیدا كند... و البته باید به آزادی احترام گذاشت حتی اگر به ساختن فیلم‌هایی چون «عروسی خوبان» و «نبودنت»... منجر شود!» @qoqnoos2
ققنوس
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت یازدهم/دو) «این #حسن! کیست ک
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت یازدهم/سه) «می‌خوام که نوکرش باشم...» مسمط را ادامه می‌دهد: «سر این اسم اگر فتنه و دعواست نترس جبهه نور اگر یکه و تنهاست نترس روبه‌روی تو اگر هم، همه دنیاست نترس سایه چادر او روی سر ماست نترس قصه این است بگویید به سفیانی‌ها گوش کن دارد از آن سمت خبر می‌آید اندکی صبر کنی وقت سحر می‌آید صبر این طایفه وقتی که به سر می‌آید دیگر از خرد و کلان معجزه برمی‌آید پس بترسید از این نسل سلیمانی‌ها» جمعیت تشویقی می‌کنند... و ادامه می‌دهد: «این نه فرض است، نه حدس است، نه یک تحلیل است سرنوشت همه ابرهه‌ها سجیل است اندکی حوصله کن آخر عام‌الفیل است این صدای نفس آخر اسرائیل است...» صدای تشویق جمعیت بالا می‌رود: «ماشاءالله...» «رد نشو ساده از این غیرت لبنانی‌ها پیش خورشید روا نیست که سوسو بزنیم ما محال است به جز او به کسی رو بزنیم جز نجف جای دگر خم شده، زانو بزنیم حنجره خلق شده تا که دم از او بزنیم هر چه هم داغ گذارند به پیشانی‌ها کهکشان‌ها همه بر گِرد نجف سیارند ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند کل ذرات که در چرخ فلک دوّارند به علی‌بن‌ابی‌طالب ارادت دارند» صدای دست‌های پراکنده‌ای بلند می‌شود، اما بلافاصله همراه با «احسنت» و «به‌به» جمعیت، نغمه «حیدر حیدر...» است که به گوش می‌رسد و کل فضای حسینیه را در بر می‌گیرد... «رشته» اخیر را تکرار می‌کند تا به «بند» خودش متصل کند: «نجف اشرف او قبله کیهانی‌ها» در «مسمط» هر چهار مصرع را که هم‌قافیه‌اند، «رشته» و تک‌مصرع انتهای هر رشته را «بند» می‌گویند که بندها با هم، هم‌قافیه‌اند... «کاش می‌شد که شبی موقع باران نجف می‌نشستیم کمی محضر ایوان نجف سر و جان و‌ نفَسی هست، به قربان نجف دست ما را برسانید به دامان نجف روزی ماست در این دست‌به‌دامانی‌ها» اگرچه اجرای مسمط به نسبت، طولانی شد و زمان از وقت مقرر گذشته، اما بعد از این بند آخر، بلافاصله سرودی را آغاز می‌کند که حافظه موسیقایی جمع آن را خوب به خاطر دارد و حال و هوای جلسه متفاوت می‌شود: «منی که از تولدم، تو کشوری بزرگ شدم که از سر مأذنه‌هاش اسم علی و بچه‌هاش...» جمعیت به وجد می‌آیند، اکثریت همراه می‌شوند و عده‌ای هم تشویق می‌کنند و... جمعیت درست می‌خواند: «پیچیده سمت هر طرف...» اما باز هم اشتباه می‌خواند: «می‌رسه هم...»، جمعش می‌کند: «می‌رسه هم... ت هر طرف، دل می‌ره ایوون نجف» «می‌خوام که نوکرش باشم غلام قنبرش باشم...» جمعیت این بیت را تکرار می‌کنند... و همه با هم ادامه می‌دهند: «با علی، با علی، با علی، تا آخرش باشم» «علیٌّ حبُّه جُنَّة، قسیم النار و الجَنَّة وصی المصطفی حقاً، امام الإنس و الجِنة علی مولا، علی مولا، علی مولا...» می‌گوید: «پرچم رو بیارید بالا» و‌ منظورش دست‌های جمعیت است... مجلس را گرم می‌کند: «ذکر علیٍّ عبادة... همه همه...» بعد هم به هر حال به اشاره‌ای می‌کند: «جهاد تبیین اینه! تنها کشوریه تو عالم که مؤذن از سر مأذنه‌هاش می‌گه علی ولی‌الله...» البته هرچه فکر کردم، این جهاد تبیین برام تبیین نشد! «یک‌بار دیگه همه با هم... علی مولا، علی مولا، علی مولا...» آقا مورد لطف قرار می‌دهند: «طیب‌الله انفاسکم... خدا حفظ‌تون کنه ان‌شاءالله... عاقبت به‌خیرتون کنه...» هرچه نوشته‌ها را زیرورو می‌کنم، نشانی از نام شاعر نمی‌یابم، ظاهراً نام شاعر را بیان نکرده‌اند... حقیقتاً اتفاق ویژه این بخش، هم‌خوانی پایانی سرود خاطره‌انگیز «منی که از تولدم...» بود وگرنه مسمط‌خوانی نسبتاً طولانی ابتدایی، چیز فوق‌العاده‌ای که همه منتظرش بودند، نداشت... من که اشرافی بر اتفاقات آن جلو نداشتم، اما بعد از دیدار دیدم عده‌ای ناراحتی و گلایه دارند که بعد از اجرا، حق ادب را به کمال نرسانده و دست آقا را نبوسیده... ضمن این‌که به نظر حقیر، بوسیدن دست پدر، مادر و هر عالم عاملی، نشانه‌ای از ادب یک جامعه و توفیقی الهی است و اگر آن عالم، از سویی سید جلیل‌القدری باشد که در جایگاه مرجعیت تقلید جمع کثیری از مؤمنین هم نشسته است و از سوی دیگر امامت جامعه مسلمین را هم بر عهده دارد و به اقرار دوست و دشمن لکه تاریکی در زندگی شخصی و خانوادگی او یافت نمی‌شود، ارزش این توفیق به مراتب بالاتر می‌رود... اما اصل پرداختن به این مسائل و چنین مواجهه‌ای را فروکاست امر ولایت و ولایت‌پذیری به ادبیات سلطانی و دست‌بوسی و... می‌دانم... نشانه ولایت‌پذیری، عمل به فرمایشات، دستورات و منویات ولی است که در همین دیدارها بیان کرده‌ است... امر ولایت در عمل به دستورات اهل‌بیت(ع) و تحقق احکام و ارزش‌های الهی در جامعه محقق می‌شود و این نزاع را از اساس نشانی غلط و بی راهه می‌دانم... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت دوازدهم/یک) «تغییر جغرافیای حسینیه امام» بعد از نوشته قبلی، آقا پیام داد: «ظاهراً شاعر شعر(مسمط) اقای بود.» گفتم: «اما جایی بیان نشد، درسته؟» نظر این نیست: «من توی ذهنم هست که گفت اسم شاعر رو... بیرون هم که اومدیم رو با دیدم و یه خوش‌وبشی کردیم و یکی از دوستان از بابت شعر، مخصوصاً اون قسمت دبستانی‌ها تشکر کرد...» 💠💠💠 با دو بیت که باز هم به گمانم از خودش باشد، به استقبال آخرین اجرا می‌رود: «با مهر پاک حضرت زهراء که کیمیاست دنیا بدان که این سخن از عمق جان ماست ما در کنار رهبر حق ایستاده‌ایم ای اهل کوفه دوره تنهایی شماست» بعد هم: «قراره سرود رو زمزمه کنیم و یواش‌یواش به انتها...» آری، به انتهای اجراها می‌رسیم... توضیح می‌دهد که شعر سرود از حجت‌الاسلام و نغمه‌پردازی آن کار و خود است... چندسالی هست که شعر سرود دیدار را حجت‌الاسلام می‌گوید... سال‌های قبل‌تر این زحمت بر عهده استاد بود... ظاهراً جایی برگه سرود، مثل سال‌های گذشته، پخش شده، اما من ندیده‌ام، برگه را از نفر مجاورم می‌گیرم... همین که می‌گوید: «بسم الله الرحمن الرحیم» یک نفر با صدای زمختی داد می‌زند: «سلامتی آقا صلوات!» هم همراه جمعیت صلوات می‌فرستد و آغاز می‌کند: «شب آیات سوره فردا شد باغ از جلوه صد چمن معنا شد هر ابری به برق ادراک خود بارانی به مقدم زهراء شد ای شکوه بی‌همتا! یا فاطمةالزهراء ای کران ناپیدا! یا فاطمةالزهراء ای فراتر از فردا! یا فاطمةالزهراء» ویژگی سرود امسال این بود که هوشمندانه به نحوی سروده شده بود که بخش‌هایی را مداح می‌توانست تک‌خوانی کند، اما بخش‌هایی هم بود که حتماً باید جمعیت هم‌خوانی می‌کردند، مانند همین «یا فاطمة‌الزهراء» پایان بند اخیر یا «بالروح، بالدم‌...»های پایان هر فراز... «ای... عطری که بهشت پیغمبر دارد قرآن، مدح تو به صد دفتر دارد «انا اعطیناک الکوثر» دارد هستی سرشار، از جام اعطینا بالروح بالدم لبیک یازهراء بالروح بالدم لبیک یازهراء» سرود در چهار فراز سروده شده و هر فراز با «بالروح، بالدم...» پایان می‌یابد... «قرآن، متن و فاطمه تشریحش خلقت چون قصیده او تلمیحش عالم چون کلاف سر در گم بود بی اعجاز رشته تسبیحش ای صبحِ به تن جوشن! یا فاطمةالزهراء ای مشرقِ جان روشن! یا فاطمةالزهراء ای باغ‌ترین گلشن! یا فاطمةالزهراء ای... شوقت بر لب حسین با یا اماه ای با مرتضی در این مقصد همراه یا «نعم العون علی طاعة الله» ای زن! از تو شأن زن شد معنا بالروح بالدم لبیک یازهراء بالروح بالدم لبیک یازهراء» جمعیت به نسبت خوب همراهی می‌کنند، هم با همان نازِ صدا سعی می‌کند نغمه را مدیریت کند، هرچند به نظرم یکی‌دوجا نغمه از دستش خارج شد، یا حداقل با آن‌چه در جلسه کارشناسی اجرا کرده بود، متفاوت شد... محجوب و مأخوذبه‌حیا است و برای اداره جلسه با همان نجابت، خیلی آرام، لابه‌لای جمع‌خوانی‌ها گاهی یک «ماشاءالله»ی به جمعیت می‌گوید... «باغ از لاله‌ها مواسم دارد با داغی به دل مراسم دارد...» واژه «مواسم» اگرچه جمع «موسم» است اما به نظرم واژه متعارفی نیست، به‌ویژه برای سرود که کلاً جنبه عمومی بیش‌تری دارد... «هر جا نامی از شهادت زنده‌است عطر یاد حاج قاسم دارد ای صلابت منظوم! قاسم سلیمانی! ای مقتدر مظلوم! قاسم سلیمانی! راز تا ابد مکتوم! قاسم سلیمانی!...» این «قاسم سلیمانی»ها را هم جمعیت با بغضی حماسی تکرار می‌کنند... «ای... جان تو فدای رهبر از آغاز شد عشق خمینی‌ات بال پرواز حک بر سنگ قبر تو نام «سرباز» یادت در جان هنگام هم عهدی بالروح بالدم لبیک یا مهدی بالروح بالدم لبیک یا مهدی» فراز آخر را که شروع می‌کند، جمعیت از انتها همه ایستاده‌اند... برخی هم در حال حرکت و راه‌یافتن به جلو... جغرافیای حسینیه برای آغاز صحبت‌های آقا، در حال تغییر است! «برپا شد دوباره محشرمحشر در میدان سواره لشکرلشکر ای قدس شریف! النصرالنصر ای صهیون دون! خیبرخیبر بر عهد نخستینم، من یار فلسطینم بر سنت دیرینم، من یار فلسطینم با جهاد تبیینم، من یار فلسطینم...» این «من یار فلسطینم...» را جمعیت با همه انرژی ادا می‌کنند... «ای... راه سربلند طوفان‌الاقصی می‌بینی رهایی خود را فردا از چنگال اسراییل و آمریکا آمد وقت فتح بدر و خیبر بالروح بالدم لبیک یا حیدر بالروح بالدم لبیک یا حیدر» ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
ققنوس
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ «نبودنت؛ بومی سیاه و کثیف» (یادداشت دوم/۲از۲)
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ «بهشت تبهکاران؛ جهنم پلان‌های آشفته!» (یادداشت سوم/۱از۳) بین دو فیلم و ، نماز مغرب و عشاء را می‌خوانم و فرصتی می‌شود تا سری به بزنم... دارد تلفنی، با فردی صحبت می‌کند که گویی متخصص صوت است، از این‌که فیلم‌ها فاقد فناوری دالبی هستند گلایه می‌کند و می‌گوید این همه خرج کردیم برای تجهیز محل نمایش به دالبی، اما تا این‌جا فایده زیادی نداشته... تلفنش که تمام می‌شود توضیح می‌دهد فرد پشت خط، دالبی مجموعه را نصب کرده و در کارش خبره است... صوت خیلی از مجموعه‌های مهم را هم او پشتیبانی می‌کند... ظاهراً چند فیلم از جشنواره را برده‌اند، آقا دیده‌اند... و نکاتی هم گفته‌اند و... که چون نقل رسمی نیست، اسم فیلم‌ها و... را نمی‌آورم... 💠💠💠 گپ کوتاهی می‌زنیم، از کیفیت پایین فنی آثار در کلیت جشنواره، انتقاد دارد... از دو فیلم اثر و کار می‌گوید که مملو از صحنه‌های زننده و چندش‌آور هستند، از کشیدن و استنشاق ماری‌جوانا و گُل و هروئین تا بالاکشیدن زهرماری و... تا ردوبدل‌شدن سخیف‌ترین الفاظ و عبارات... تأکید می‌کند درباره حریم حجاب و پوشش حرفی نمی‌زنم چون اصلاً حریمی نمانده... می‌گوید فقط عباراتی در حد خفه‌شو، گم‌شو، بی‌شعور و عوضی و امثال این‌ها بیش از صدبار در دو فیلم تکرار شده‌اند... باقی فحش‌ها و الفاظ رکیک هم که بماند! درباره سطح نجابت این دو فیلم، همین بس که می‌گفت دیدن‌شان همراه خانواده که هیچ، حتی فقط همراه همسر، مایه خجالت و شرمگینی است! البته شاید هم زیادی خجالتی و نجیب است... درباره فیلم هم که قرار است ببینم، می‌گوید: «فیلم شل ساخته شده!» ابتدا فکرکردم منظورش این است که فیلم حریم تقیدات دینی و عرفی را نگه نداشته، اما توضیح می‌دهد که خیلی کند و خسته‌کننده و‌ یکنواخت ساخته شده... گاهی یک صحنه و گاه حتی یک نما(پلان)، کل سکانس را گرفته و منجر به سکانس‌پلان‌های کش‌دار و ممِلّ شده... «ظاهر» ساخته و تهیه‌کنندگی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» است... فیلم اول کارگردانی که پیش از این با یک سریال تلویزیونی () و یک فیلم تلویزیونی () هنوز نامی در میان نام‌ها نیافته است... 💠💠💠 منتظر فیلم «ظاهر» هستیم که بر صفحه نمایش، نقش می‌بندد، یک لحظه احتمال می‌دهم تبلیغات باشد، اما در جشنواره که تبلیغات نداشتیم! نام «بنیاد سینمایی فارابی» و «جوزان فیلم»، شرکت خانوادگی جوزانی‌ها هم به‌عنوان صاحبان محصول، پشت‌بندش می‌آید و فیلم شروع می‌شود... بله! برنامه پخش تغییر کرده و البته مخاطب هم خبری نداشته... من که با توضیحات درباره «ظاهر» خوشحال شدم فیلم تغییر کرده! 💠💠💠 «کشوری که دادگستری مستقل ندارد، «بهشت تبهکاران» است» فیلم با این جمله شروع می‌شود... و به حضور و افتخار می‌کند... در ابتدا و انتهای فیلم اشاره‌ای به واقعی‌بودن قصه نمی‌شود، اما ظاهراً یک قصه واقعی دست‌مایه اصلی فیلم‌نامه قرار گرفته... در سکانس اول یک قتل در تهران اتفاق می‌افتد، فیلم به دو بخش کلی تقسیم می‌شود؛ شش‌ماه قبل از این سکانس و حدود یک‌ماه بعد از آن... قصه فیلم برمی‌گردد به نیمه دوم سال ۱۳۲۸ تا شهریور ۱۳۲۹... همان سالی که در پایان آن، صنعت نفت ملی می‌شود... وارد دفتر می‌شود، صدای گلوله‌ای می‌آید، اول پژمان بازغی که گلوله خورده و سپس آرمان اسلحه دردست از اتاق خارج می‌شود... جماعتی می‌ریزند و آرمان را زیر مشت و لگد می‌گیرند... فیلم برمی‌گردد به شش‌ماه قبل، آبادان و قصه را تا همان سکانس ابتدایی ادامه می‌دهد... ادامه دارد... @qoqnoos2
ققنوس
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ «بهشت تبهکاران؛ جهنم پلان‌های آشفته!» (یادداشت
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ «بهشت تبهکاران؛ جهنم پلان‌های آشفته!» (یادداشت سوم/۲از۳) ، در نقش ، همراه جمع دیگری از کارگران کمپانی نفت، دانشجویان و روزنامه‌نگاران محلی، در قالب جنبش کارگری برای ملی‌شدن صنعت نفت مشغول فعالیت هستند... معشوقه معلق فیلم است که هنوز تکلیفش بین ، با بازی و با بازی و یا شاید دیگران، مشخص نیست! ، نماینده دانشجویان و کارگران کمپانی نفت می‌شود و هم نماینده کارگران صابون‌پزخانه... خوبی کار این است که از دختر خودش مایه می‌گذارد! هم این‌گونه بود... این وسط هم در نقش به داستان اضافه می‌شود و نقش نسخه دهه سی یک «پرستو» را ایفا می‌کند... بانوی قرمزپوشی که نسبت را با تغییر می‌دهد! حجابِ بی‌حجاب ، بورژوای بزک‌کرده یا تاپاله، به قول ! با کلاه و احتمالاً کلاه‌گیس و سیگارکشیدن‌های پرعشوه مکرر او با چوب سیگار، یا برای تفاوت‌گذاشتن بین نسخه سینمایی و تلویزیونی فیلم است یا برای نهایتِ استفاده از فرصت‌هایی که در سینما هست و در تلویزیون نیست! 💠💠💠 اشتباهات ریزودرشت فنی و محتوایی فیلم آن‌قدر هست که بتواند به‌عنوان یک مورد مطالعاتی خوب برای کلاس‌های کارگردانی مورد استفاده قرار بگیرد و زحمت استاد را برای مراجعه به فیلم‌های متعدد کم‌تر کند!: - که علاوه بر روزنامه‌نگاری مترجم فرانسه هم هست، در حال ترجمه داستانی از آرتور شنیتسلر، نویسنده اتریشی آلمانی است! - اول ماه مه، روز کارگر، یازدهم اردیبهشت است، در میتینگ سیاسی دانشجویان و کارگران در دانشگاه آبادان، جماعت یادشان رفته که اردیبهشتِ آبادان چنان گرم است که گاهی همین تک‌پوش و شلوار را هم به سختی تحمل می‌کنند! - نقش‌های سرگردان و پرنام‌ونشانی که به فیلم اضافه می‌شوند، از برادر توده‌ای فراری ، تا و و حتی ، منتقد سینمایی و... که با فرغون به فیلم اضافه می‌شوند... تا و جماعتی که بازیگر تماشاخانه هستند علاوه بر حضور افتخاری و نه تنها نتوانسته‌اند بر قوام فیلم بیفزایند، بلکه شما را با مجموعه نماهای پراکنده و آشفته‌ای مواجه می‌کند که انسجام لازم را پیدا نکرده‌اند... - حجم اسامی چهره‌های واقعی و خیالی که در فیلم ریخته شده است، به‌قدری زیاد و پراکنده و غیرمنسجم و بدون پرداخت است که این آشفتگی را دوچندان می‌کند؛ ، مدیر تماشاخانه تهران، سردبیر تهران مصور و نماینده مجلس؛ ، نویسنده پاورقی «من جاسوس شوروی بودم» در «تهران مصور»؛ ، صاحب روزنامه «شاهد»، وکیل، مؤسس «حزب زحمت‌کشان ایران»، نماینده مجلس؛ ، صاحب و مدیر مجله «ترقی»، وکیل، نویسنده، پدر «گلی ترقی»؛ ، حقوق‌دان، وکیل و نماینده مجلس؛ ، نماینده مجلس و‌ جانشین احمد دهقان در «تهران مصور»؛ آیت‌الله ، از علمای به‌نام آن دوره؛ ، سرتیپ دوره پهلوی که بعد از کودتای ۲۸ مرداد درجه سرلشگری گرفت و بعد هم با درجه سپهبدی فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی شد؛ حضرت اجل! ، رییس ستاد ارتش آن روز که بعدتر نخست‌وزیر شد و...؛ سروان ، افسر سیاسی زندان قصر، دائی شکوه؛ این‌ها تعدادی بود که رسیدم و ثبت کردم و چه بسا بیش از این اسامی را درهم، ریخته است وسط فیلم‌نامه! ادامه دارد... @qoqnoos2
ققنوس
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ «بهشت تبهکاران؛ جهنم پلان‌های آشفته!» (یادداشت
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ «بهشت تبهکاران؛ جهنم پلان‌های آشفته!» (یادداشت سوم/۳از۳) سیگارکشیدن‌های مکرر شخصیت اول فیلم و نیز شخصیت‌های دیگر از زن و مرد، از تا ... مشروب‌خوردن شخصیت‌های مختلف از متصدی هتل اروپا تا باز هم و... دست‌مالی‌های مکرر و عبور از حدود شرعی استعمال الفاظ رکیک و فحش‌های چاله‌میدانی... و تکرار صحنه‌های این‌چنینی در فیلم‌های مختلف جشنواره، نمی‌دانم حکایت از حرکتی هماهنگ است یا نه، توهم توطئه نباید داشت، حالِ عمومی این جماعت همین است، حرکتِ هماهنگ هست، اما نه آگاهانه، ناخودآگاه این‌گونه است... 💠💠💠 اجازه حضور امثال و بسیاری دیگر از این دست و یا اجازه تکرار پخش آثاری که قبل‌تر، این افراد بازی کرده‌اند و بعد هر کدام به نحوی دهن‌کجی کرده‌اند و یا لگدی زده‌اند و... مانند در یوسف پیامبر، در دلنوازان و... می‌تواند رویکرد قابل تأملی باشد و آن این‌که توقع مردم از بازیگر و بازیگری باید تنظیم و تعدیل شود، او لزوماً یک اندیشمند، متفکر، صاحب‌نظر و‌ کارشناس نیست، او لزوماً الگوی خوب و‌ مناسبی برای مردم، به‌ویژه جوانان نیست، او شغلی دارد و‌ وظیفه‌ای که باید خوب انجام دهد، او باید بازی کند، نقشش را خوب دربیاورد، او باید تو را سرگرم کند و حالا که این وظیفه را به خوبی انجام می‌دهد، کاری با سایر نقش‌های او نداریم، یعنی نباید اعتباری به سایر نقش‌های فرعی، جعلی و تحمیلی بدهیم... فارغ از رد یا قبول، این رویکرد می‌تواند قابل تأمل و‌ بحث و گفت‌وگو باشد... هرچند حضور در این فیلم، آورده‌ای برای ندارد، با گریم خنده‌دار و بازی تصنعی، در نقش مادر احمد دهقان... 💠💠💠 نکته جالب توجه و قابل تأمل دیگر، پرهیز شدید فیلم از هرگونه انتساب و رنگ‌گرفتن از عناصر هویت دینی است... هیچ نماد و نمودی از دین و مذهب را در فیلم نمی‌بینی... به طوری که می‌توانی فضای اتفاقات فیلم را در تگزاس، پاریس یا لندن تصور کنی... یک فضای سکولار با تمام لوازمش! حتی تمام ارجاعات و نشانه‌ها بر این طبل می‌کوبند، از تا تا اول ، روز جهانی کارگر، از ، به جای تظاهرات تا تپانچه روسی تا شاه‌نشینِ تا روابط انسانی و‌ اجتماعی بینافردی تا هر آن‌چه که در میزانسن فیلم جای گرفته... در نهایت فیلم با صدای آهنگین به پایان می‌رسد: «هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین ای مام رنج‌ها، ای میهنم... مثل اسیر جنگی یک عمر این‌گونه زیستی...» 💠💠💠 باید بگویم اگر «بهشت تبهکاران» فیلمی تاریخی است، هر قسمت ده حلقه فیلم تاریخی است! @qoqnoos2
«حملات موشکی مامان!» (دل‌نوشته برادر عزیزم آقا از راهپیمایی ۲۲بهمن۱۴۰۲) آقا از بچه‌های مخلص و باصفا و هنرمند هیأتی است... پای میز تدوین، آن‌قدر در کارش جدی است که با هیچ‌کس شوخی برنمی‌دارد... شلوار جین می‌پوشد، خوش‌تیپ و امروزی است... حرّیتی هم دارد که در نسبت با کسی تعارف‌بردار نیست... اگر نشناسی‌اش، در نگاه اول شاید گمان نکنی اهل راهپیمایی و این حرف‌ها باشد... وقتی متن قشنگش را که در گروه گذاشته بود، خواندم، حیفم آمد با شما به اشتراک نگذارم: «اصلاً یادم نمی‌ره، بچه‌تر که بودم وقتی راهپیمایی می‌شد، مخصوصاً ۲۲بهمن، مامان با چه اشتیاقی تو راهپیمایی‌ شرکت می‌کرد. وقتی از راهپیمایی برمی‌گشت خونه و متوجه می‌شد ما خواب بودیم و تو راهپیمایی شرکت نکردیم، باید خودمون رو آماده می‌کردیم برای حملات موشکی مامان! ما پتو رو مثل گنبد آهنینی درست می‌کردیم تا از دست موشک‌های مامان جان سالم به در ببریم، اما زهی خیال باطل! که تعداد موشک‌ها زیاد بود و نقطه‌زن و هیچ گنبد آهنینی جلودارش نبود و همیشه با کلی تلفات به صلح می‌رسیدیم. بعدها هم مامان را باید با موتور مثل یک مسئول رسمی مملکت، به اول مسیر راهپیمایی می‌رساندیم! خودمان هم در راهپیمایی شرکت می‌کردیم و گوش‌به‌زنگ مامان می‌ماندیم که: «فلان‌جا هستم، بیا دنبالم!» تا برویم دنبالش و برگردیم خونه. خلاصه، وقتی به خودمون اومدیم، متوجه شدیم که دیگه کار از کار گذشته و شده بودیم پای ثابت راهپیمایی‌ها. طبق فرمول مامان، ما یک وظیفه‌ای داریم و مسئولین هم وظیفه‌ای و هرکس باید وظیفه خودش را انجام بده. و آخر این‌که تصمیم گرفتم ثواب شرکت در این راهپیمایی‌‌ها رو تقدیم کنم به مادرم و همه مادرانی که هم‌چین باقیات صالحاتی رو از خودشون به یادگار گذاشتن... ان‌شاءالله که اگه در قید حیاتن خدا سلامتی و طول عمر باعزت بهشون بده، اگرم مثل مادر من اسیر خاکن، روحشون شاد بشه، به برکت صلوت بر محمد آل محمد. 🤲 مخلصیییم.» ✍🏻 با اندکی تغییر ✍ @qoqnoos2
ققنوس
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت دوازدهم/یک) «تغییر جغرافیای
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت دوازدهم/دو) «حیدر شمعه و منم پروانه...» سرود که تمام می‌شود، دو بیت هم خارج از سرود می‌خواند: «همه دستا بیاد بالا... همین یک خط از من بسه، همه دستا بالا: «حیدر شمعه و منم پروانه...» جمعیت به شوق آمده و چند نفری هم «به‌به» می‌گویند... «...مولانه علی، علی مولانه...» هرچند جمعیت «مولامه» می‌شنوند و «مولامه» می‌گویند، اما بر همان «مولانه» جنجالی تأکید دارد که البته قافیه هم همین اقتضاء را دارد... حالا ‌این‌که این واژه، عربی با لهجه عراقی است، هم‌چنان که قبل‌تر در «أنت یا مولا علی» خوانده یا خوانش پشتوی مولانا است یا تنگی قافیه بوده یا چیز دیگری، نمی‌دانم... و کاش فضا و فرصت نقد و گفت‌وگو برای پرداختن به امثال این کارها بیش از این بود... در هر صورت این بیت یادآور قطعه‌ای جنجالی «مست نجف» است که به گمانم سال گذشته منتشر شد: «مست نجف عاشق اینه، بره پیوسته نجف نمی‌شه از دست گدا، خسته نجف هر چی که بخوای‌رو علی تو مضیفش داره ماه نجف حال همه خوبه توی راه نجف همه می‌دونن که شهنشاهه نجف کلید آسمونارو توی کیفش داره پس مست بشید برید رو ابرا به روی عرش اعلی در خونه زهرا بالا بالا بالا پابست بشینید جلوی در مثل قند مکرر هی بگید با قنبر مولا مولا مولا...» [هله‌هله... هله‌هله...] «حیدر شمعه و منم پروانه مولانه علی، علی مولانه دُرّ نجف رفت توی دست هر کی، شد حُرّ نجف خوب نفَس شیطون‌رو می‌بُرّه نجف واسه همینه حلال‌زاده دور علیه کرده نجف مردم‌رو سرمست ابَرمرد نجف ای بخوره تو سرشون، درد نجف به کوری سه‌نفری‌شون، علی اولیه نهج‌البلاغه شد کلامش کل خلقه رامش وادی‌السلامش شروع یک تولد دوباره است سوره به سوره، کل قرآن اومده به ایران با دست حسن‌جان حقیقت اینه دومی چی‌کاره است رونق داد علی به این ویرانه مولانه علی، علی مولانه» این‌که شعرِ این کار چگونه است را باید اساتید فن سخن بگویند... و این‌که مضامین و واژه‌گزینی این کار چه‌قدر با سخنانی که در همین سال‌ها در همین حسینیه بیان شده است، چه‌قدر مطابقت دارد را هم خوانندگان و شنوندگان باید قضاوت کند... ولی احساس می‌کنم «کیف» حضرت، «مست‌شدن و رفتن رو ابرها»، «بخوره تو سرشون» و... امثال این تعابیر، با میراثی که از مداحی سراغ داریم، فاصله جدی گرفته... این «هله‌هله»گفتن مداحان و کِل‌کشیدن جمعیت هم از آن ابتکاراتی است که حقیقتاً بیش از ابداع، به بدعت می‌ماند... بماند... در هر صورت اجرای هر شعری، خارج از آن‌چه رفت‌وبرگشت شده و هماهنگ گردیده، خلاف قاعده است... آخرین جواب را هم از جمعیت می‌گیرد: «همه نگفتن، دوباره... حیدر شمعه و منم پروانه... مولانه علی، علی مولانه...» بعد هم دو بیت دیگر را دکلمه می‌کند و تمام: «شب دست به گیسوی علی می‌گیرد خورشید، رخ از روی علی می‌گیرد آن‌قدر زدم سنگ علی بر سینه سنگ لحدم بوی علی می‌گیرد» فریاد «به‌به» و «احسنت» جمعیت است که بالا می‌رود... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
ققنوس
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ «بهشت تبهکاران؛ جهنم پلان‌های آشفته!» (یادداشت
یادداشت‌هایی درباره چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۲ (یادداشت چهارم) «یک فیلم به رنگ آبی روشن» «آبی روشن» فیلمی است به رنگ آبی روشن... کارگردان فیلم، را خیلی نمی‌شناسم، حالا یا ، چه فرقی می‌کند؟ مهم این است هر آن‌که عهده‌دار قاب در سینمای ایران بوده، فرد نجیب و سالمی بوده... پشت آن سیبیل‌ها و موهای فرفر پرپشت، روح بزرگ و بلندی خانه گزیده که می‌تواند آرامشش را به شما نیز هدیه دهد... یک‌دهه‌شصتی کاربلد که پس از حدود یک‌دهه هم‌راهی و هم‌کاری با اساتیدی مانند و وقتی سال گذشته(۱۴۰۱) دست به اولین کارش زد، برای نگارش فیلم‌نامهٔ ، سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌نامه را گرفت و برای کارگردانی همین فیلم دیپلم افتخار بهترین کارگردانی فیلم اول را... سال ۹۳ دستیار مجید مجیدی بود در ، سال ۹۷ برای رضا میرکریمی در بازی کرد، سال ۹۸ بازیگر بود، باز هم برای مجید مجیدی و سال ۱۴۰۱ با ، اولین فیلم خودش را در جشنواره تجربه کرد و امسال هم با ... اولین کار مشترک سازمان هنری‌رسانه‌ای و بنیاد سینمایی است... امید که به مصداق تعاونوا علی البر، چنین مشارکت‌هایی بیش‌تر باد... 💠💠💠 پر است از نماد و نمادِ آبی روشن هم فیروزه است... و‌ فیروزه نماد ارادت ایرانیان است به ساحت سلطان خراسان... آبی_روشن اگرچه سیمرغ بلورینی از جشنواره نگرفت، اما سیمرغ باید از روی نگین فیروزه‌اش برمی‌خاست... فیلمی است به رنگ فیروزه‌ای، آرام و آرامش‌بخش، سرشار از صحنه‌های سالم و گوارا، قاب‌های باز و باشکوه... آبی روشن در همه اجزای فیلم گسترده شده، از معدن فیروزه تا نگین فیروزه انگشتر ، از آبی روشن لباس نوزاد و پیراهن و روسری تا آبی روشن عطری که احتمالاً کول‌واتر باشد! تا رنگ آسمان و دریا... رنگ‌ها و نمادها در هم آمیخته شده‌اند و را خلق کرده‌اند... نمادها هم در سرتاسر فیلم گسترده‌اند، از قهوه‌خانه‌داری که دنبال شکار آهو است تا آهوی گرفتار در بند و چاقوی رسیده به تا ویار و تمشک‌های جنگلی، از رضایت گرفتن تا پرچم امام رضا(ع)، تا امام‌زاده حمزه که از فرزندان امام رضا(ع) است و... 💠💠💠 در تصویرپردازی‌ها هم نجابت به خرج می‌دهد، وقاحت ندارد، دریدگی نمی‌کند... حتی در خانه حریم مردانه و زنانه را رعایت می‌کند... در عین حال به قدر کفایت و نمک داستان، طنازی‌های ریز و سالمی دارد که گاه صدای خنده مخاطب را هم بالا می‌برد... حتی ریزه‌کاری‌هایی مثل چشمک‌زدن و خنده دختربچه‌های قاتل و مقتول به هم، بر حلاوت تماشای آن می‌افزاید... 💠💠💠 بازی خوب ، در نقش حاج یونس و ، در نقش ایوب را هم نباید نادیده گرفت... نکته جذاب دیگر فیلم آهنگ‌سازی است... فرزند مرحوم استاد مداح پیش‌کسوت یزد که از آخرین میراث‌داران نوحه‌های اصیل و سنتی یزد بود... این‌که گزیده‌کار است و مراقب حفظ حرمت و احترام نام و نشان خانوادگی و هنر آهنگ‌سازی خود را هرکجا خارج نمی‌کند، از مزایای ویژه‌ای است که حکایت از اصالت خاستگاه و اعتبار تبار دارد... 💠💠💠 اگرچه یک اتفاق ویژه در سینمای ایران نیست و هرچند شاهد یک فیلم پرهیجان یا دارای جاذبه‌های معمول حادثه‌ای، معمایی، کمدی یا شهوانی نیستیم، اما با فیلم سالم و صادقی مواجه هستی که با خیال آسوده می‌توانی دست خانواده را بگیری و در سینما قدری آرامش بنوشی! شاید جا داشته باشد مجموعه‌های امام رضایی کشور، از حضرت رضا(ع) یا (ع) یا بنیاد کرامت تا تا هر کجایی که نسبت و انتسابی به حضرت رضا(ع) دارند، بیایند پای کار، برای بهتر و بیش‌تر دیده‌شدن یک فیلم سالم و امام رضایی، یک فیلم به رنگ ! ادامه دارد... @qoqnoos2
ققنوس
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت دوازدهم/دو) «حیدر شمعه و منم
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت سیزدهم) «من عاشق جنگ با توام، اسرائیل!» جمعیت انتهای حسینیه همه ایستاده‌اند، عده زیادی‌شان هم به سمت جلو حرکت می‌کنند... به جز من که سخت گرفتار کاغذهایم هستم و نگران این‌که برای فرمایشات آقا کم نیایند! امسال با این‌که بسیار بیش‌تر از سال قبل کاغذ آورده‌ام، اما به همان نسبت، قطار کلمات هم طولانی‌تر شد... با پایان‌یافتن اجراها و برخاستن افراد، جمعیت زیاد جدیدی از بیرون به داخل وارد می‌شوند، عده‌ای هم هستند که از همان درب انتهای حسینیه خارج می‌شوند... طبیعی است که برخی بعد از چندساعت نشستن، خسته شوند و یا خروج‌لازم! واقعاً نشستن روی این زیلوها اذیت‌کننده است... من که همان ابتدا کاپشنم را قشنگ پهن کردم و روی آن جاگیر شدم، خدا به داد پیرمردها برسد... 💠💠💠 شعری را که در دیدار سال گذشته، حضرت آقا خواندند، یادآوری می‌کند: «گرم است به هم پشت رقیبان پی قتلم ای عشق دل‌افروز دل من به تو گرم است» و خطاب به حضرت آقا، در جواب آن شعر، چند بیت را که خودش سروده، تقدیم می‌کند: «ای روشنی خانه، دل ما به تو گرم است نور دل کاشانه، دل ما به تو گرم است تو شمع دل‌افروز و چراغ دل مایی ما نیز چو پروانه، دل ما به تو گرم است پشت سرت، ای جان! همه جان بر کف یاریم در خدمت جانانه، دل ما به تو گرم است گفتی که دلت، گرم به عشقی است دل‌افروز ای رهبر فرزانه، دل ما به تو گرم است» جمعیت هم واکنش نشان می‌دهند و تشویق می‌کنند... ، می‌خواهد در آخرین فرصت، از این جمعیت یک «مرگ بر اسرائیل» دیگری بگیرد و شعر دیگری را می‌خواند که قبل‌تر از او شنیده‌ام... این شعر هم سروده خودش هست: «با تکیه بر الطاف خداوند جلیل در خط رسول‌الله، از نسل خلیل با عشق حسین‌بن‌علی، نور اصیل فریاد زنم بر سرت، ای خصم ذلیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل» و فریاد «مرگ بر اسرائیل» جمعیت بلند می‌شود... بخش‌هایی از شعر اخیر را در جلسه نتوانسته بودم کامل بنویسم، از که درخواست می‌کنم تا نواقص را برایم کامل کند، لطف‌می‌کند و تصویر متن کامل دست‌نوشته‌های شعر را برایم ارسال می‌کند، من هم عکس‌ها را به متن تبدیل و تقدیم شما می‌کنم: «عمری است که از تو کینه دارم، آری من مهر علی به سینه دارم، آری در سینه خود دفینه دارم، آری توفنده‌تر از قلب فرات و دل نیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل تاریخ بشر از تو شرارت دیده از نسل کثیف تو جسارت دیده سرنیزه قتل و خون و غارت دیده قابیلی و کشته‌ای هزاران هابیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل القصه که صبر و دل مغموم بس است آشفتگی مردم محروم بس است کشتار زن و کودک مظلوم بس است با خیبر و زلزال و شهاب و سجیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل دنیا همه از ظلم تو حیران شده‌است خون شهداء بحر خروشان شده‌است ابر آمده، باد آمده، طوفان شده‌است سوگند به قدس و کعبه و جبرائیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل از هر طرفی برگ و نوا می‌گیریم سر بر روی کف ستاده پا می‌گیریم والله قسم، جان تو را می‌گیریم اینک بشنو ز هر طرف بانگ رحیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل دل‌شوره اسلام و فلسطین تا کی؟ غم‌نامه داغ دیر یاسین تا کی؟ پرپرشده این همه ریاحین تا کی؟ لعنت به تو تا به نفخه اسرافیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل ماییم و صلابت سلیمانی‌ها حزب‌الله دلیر لبنانی‌ها اهل یمن و عراق و افغانی‌ها پرشورتر از همیشه، بی‌باک و بدیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل ما عاشق و سرزنده و پابرجائیم فرمان بدهد سید ما، می‌آئیم درهای جهنم به رُخت بگشائیم تا روز ظهور و غرق فرعون به نیل من عاشق جنگ با توام اسرائیل» شعر را که کامل نوشتم، قالب شعری‌اش برایم عجیب آمد، هرچه جست‌وجو کردم، چیزی نیافتم تا این‌که طبق معمول دست به دامان شدم: «این‌طور قالب‌ها اسم معینی ندارند و ما در عنوان‌گذاری در [وب‌گاه و کانال] از عبارت «سایر قالب‌ها» استفاده می‌کنیم. این قالب اگر مصراع پایانی رو که در همۀ بندها تکرار شده (من عاشق جنگ با توام اسرائیل) نداشت، قالب بود، ولی الآن اسم خاصی نمی‌شه براش گذاشت، معمولاً در آثار شعرا، چنین آثاری دیده می‌شه که در یک قالب دست‌کاری می‌کنند، اگر این قالب تازه‌ساخت فراگیر بشه و دیگران هم ازش استقبال کنند به مرور در ادبیات تثبیت می‌شه و اسم مستقلی پیدا می‌کنه، ولی در اکثر موارد این تغییر چندان ثبت و ضبط نمی‌شه و اقبال عمومی پیدا نمی‌کنه.» ما هم به امید این‌که شاید این قالب به نام ثبت و ضبط شد و مورد اقبال عمومی قرار گرفت، در این‌جا می‌آوریم... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
ققنوس
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت سیزدهم) «من عاشق جنگ با توام
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت چهاردهم) «پیش‌روان جهاد تبیین» آقا که می‌خواهد شروع کند، یک‌نفر از جمعیت فریاد می‌زند: «این همه لشکر آمده...»، «به عشق رهبر آمده»‌اش را جمعیت هم‌صدا می‌شوند... امواج جابه‌جایی و حرکت جمعیت در حسینیه اوج می‌گیرد تا این‌که با نوای دل‌نشین حضرتش به ساحل آرامش می‌رسد... یک لحظه چشمم به سمت چپ می‌افتد، یکی از نیروی‌های خدماتی زحمت‌کش سازمان هیأت را می‌بینم که همراه فرزندش نشسته‌اند... لذت دیدار نوش جان‌شان، اما باز هم دلم برای همه مداحانی که عاشقانه به هر دری زدند تا این‌جا باشند و نتوانستند، می‌سوزد... 💠💠💠 آقا متواضعانه و البته حکیمانه شروع می‌کنند و همان ابتدای جلسه، حق تکریم و تجلیل را به اکمال می‌رسانند و یک مدال درخشان دیگر به جامعه ستایش‌گران می‌دهند: «به نظرم جلسه تا همین‌جا کافی است؛ واقعاً حدّاکثرِ استفاده را کردیم، از و و و و آقا سه مناسبت را یادآور می‌شوند: ۱. عید ولادت صدّیقه طاهره(س) را تبریک می‌گویند و در ضمن دعای ویژه‌ای، خداوند را قسم می‌دهند به (س) ما را نسبت به این بزرگوار روزبه‌روز بیش‌تر کند ۲. ولادت امام بزرگوار را که ایشان را هم به‌عنوان فرزند حضرت زهراء(س) و طی‌کننده راه معرفی می‌کنند. ۳. روز شهادت حاج که ایشان را با تعبیر و وصف می‌کند؛ یک دعا برای ایشان می‌کند و دو دعا برای ما: - خداوند متعال تفضّلاتی را که بر خاندان پیغمبر کرده است، بر روح او هم نازل کند. - ما را هم به او ملحق کند - ما را از شفاعتش برخوردار کند. همان ابتدا موضوع صحبت‌ها را مشخص و تأکید می‌کنند که همه بیانات حول یک مسأله است: چرا؟ خودشان پاسخ می‌دهند: «چون این جلسه متشکّل از کسانی است که می‌توانند باشند.» دقت کنید نه ... و البته این هم حکایت از دارد و این یعنی ! ادامه می‌دهند: «جلسه مادحان اهل‌بیت و ستایش‌گران مکتب اهل‌بیت(ع) جلسه است.» حضرت آقا در بخش معظمی از بحث به  پرداختند و آن را از زمان صدیقه کبری(س) تا انقلاب اسلامی و تا امروز ادامه دادند... بعد هم به خصوصیات و ویژگی‌ها و بایدونبایدهای امروز این امر و بعد هم رسالت مداحان و لوازم آن در این عرصه پرداختند... را یکی از خصوصیّات بسیار برجسته و ممتاز فاطمه‌زهراء(س) و دو و ایشان را مصداق ایشان در مدّت کوتاه بعد از رحلت پیغمبر دانستند... ۱. خطابه معروف حضرت در جمع صحابه: «اَلحَمدُ لِلَّهِ عَلىٰ‌ ما اَنعَمَ وَ لَهُ‌ الشُّکرُ عَلىٰ ما اَلهَم» ۲. خطبه حضرت خطاب به زنان مهاجر و انصار در مدینه: «اَصبَحتُ وَ اللَهِ عائِفَةً لِدُنیاکُنَّ، قَالِیَةً لِرِجالِکُنَّ» خطابه اول، همان معروف است... اما جالب است که آقا پرهیز دارند خطبه را به این نام بخوانند، علاوه بر این‌که این نام‌گذاری به خطبه فدکیه، منشأ روایی ندارد و در متون حدیثی فریقین هم با این نام نیامده، گمان می‌کنم وجه این دقت و تحفظ حضرت آقا عدم فروکاست مضامین بلند معرفتی این خطبه شریف به یک نزاع حقوقی بر سر فدک باشد...، فدک بهانه ایراد این خطبه بلندمضمون است... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
ققنوس
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت چهاردهم) «پیش‌روان جهاد تبیی
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت پانزدهم) «درس خارج فقه ستایش‌گران در حسینیه امام خمینی(ره)» در ادامه آقا جلسه را به‌سیاق کلاس درس خارج علما، جلو می‌برند، البته کمی رقیق‌تر... ابتدا بحث سندی خطبه و بعد هم بحث دلالی آن را مطرح می‌کنند؛ آری! درس خارج فقه ستایش‌گران در حسینیه امام خمینی(ره) شکل می‌گیرد! 💠💠💠 ابتدا «اسانید خطبه فدکیه» را اجمالاً بررسی می‌کنند: - مرحوم طرق متعدّدی را ذکر کرده - این خطبه را نه از کتب شیعه و علمای شیعه، که از طرق اهل‌سنّت نقل می‌کند، خصوصیات و وثاقت راویان را هم می‌آورد... آن کسانی که روایتِ این خطبه به آن‌ها نقل می‌شود چند نفرند: - یکی - یکی جناب (سلام‌الله‌علیه‌وعلی‌ابیه) از زیدبن‌علی نقل شده است که من دیدم بزرگان آل‌ابی‌طالب این خطبه را از پدران‌شان نقل می‌کردند، به فرزندان‌شان یاد می‌دادند، برای این‌که این خطبه در تاریخ بماند: «رَاَیتُ مَشایِخَ آلِ اَبی طالِبٍ یَروونَهُ عَن آبائِهِم وَ یُعَلِّمونَهُ اَبنائَهُم» و با ذکر این نقل، درجه اعتبار خطبه را به رخ می‌کشند. ادب خاص حضرت آقا و رعایت احترام جامعه اهل‌سنت و نیز زیدیه، در نقل از افراد مورد احترام آن‌ها درس‌ها دارد برای اهلش... 💠💠💠 سپس «وجه دلالی و محتوایی خطبه» را اجمالاً بررسی می‌کنند؛ قبل‌تر اشاره کرده بودند که: و ، این خطبه را در ردیف دانسته‌اند که مملو است از و . این‌جا هم علاوه بر به و ارائه و بیان محتوا هم می‌پردازند: « و از لحاظ مضمون، همراه شده با » بعد هم به این امر توجه می‌دهند که این محتوای غنی و بیان زیبا در چه شرایطی ایراد شده است: «تصوّرش را بکنید فاطمه زهراء(س)، بانوی هجده‌ساله، بیست‌ساله، حدّاکثر بیست‌وپنج‌ساله، با آن مصائب، خطبه‌ای بیان می‌کند که بزرگان اهل بلاغت این‌جور با حیرت آن را تلقّی می‌کنند و به آن نگاه می‌کنند.» اهمیت استراتژیک این خطبه را هم این‌گونه توضیح می‌دهند: «در یک ‌چنین خطبه‌ای با این و ، حقایقی را که: - در نظرها نبود - یا اگر بود، مورد غفلت بود بیان می‌کند و روشن می‌کند.» بعد هم فهرستی کلی از محتوای خطبه: «معارف زیادی در این خطبه هست: هست هست مسأله و هست مسأله هست.» ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
ققنوس
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت پانزدهم) «درس خارج فقه ستایش
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت شانزدهم) «جریان‌شناسی تاریخی جهاد تبیین» حضرت آقا، به جریان‌شناسی تاریخی جهاد تبیین می‌پردازند؛ بعد از آن‌که حضرت زهراء(س) را پایه‌گذار سنت خطبه‌خوانی و خطبه‌خوانی ایشان را ابزار اصلی جهاد تبیین معرفی کردند، فرزندان ایشان و خاندان پیغمبر را ادامه‌دهنده این سنت می‌دانند و موارد برجسته را در طول تاریخ، فهرست می‌کنند: «- ، - خطاب به علما که خطبه تکان‌دهنده فوق‌العاده‌ای است؛ اَنتُم اَیَّتُهَا العِصابَةُ، عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَة... - در ، - در ، - در که «امامت» را معنا می‌کند؛ اَیُّهَا النّاسُ! اِنَّ رَسولَ اللَهِ کانَ هُوَ الاِمام... این‌ها همه دنباله سنّتی است که زهرای اطهر پایه‌گذاری کرده.» 💠💠💠 در ادامه این جریان‌شناسی تاریخی، بعد از اهل‌بیت(ع)، به نقش زبان‌آوران و شاعران می‌پردازند و تأکید می‌کنند که «کار این‌ها فقط شعرگفتن نیست»، این‌ها کسانی هستند که معارف اهل‌بیت را تبیین کردند و نمونه‌های برجسته‌ای از آنان را نام می‌آورند: «بعد، به تبَع اهل‌بیت، زبان‌آوران ممتاز و برجسته پیرو اهل‌بیت(ع) هم این خط را دنبال کردند، تبیین حقایق کردند در زبان شعر؛ نه شعرای درجه دو و متوسّط، شعرای درجه یک! این شعرای معروفی که شما می‌شنوید اهل‌بیت را مدح کردند، شاعران درجه یک عرب در دوران خودشان هستند: در زمان خودش شاعر درجه یک است، شاعر درجه یک است، شاعر ممتاز درجه یک است، شاعر درجه یک است.» 💠💠💠 بعد هم از باب نمونه جایگاه یکی از این شاعران را شرح تفصیلی‌تر شرح می‌دهند: « شرح‌حال این شعرا را که ذکر می‌کند ــ در کتابِ بیست‌وچندجلدیِ اغانی ــ به که می‌رسد، چون خیلی روشن و صریح مخالفین اهل‌بیت را هجو کرده، می‌گوید من دلم می‌خواهد درباره این شاعر بزرگ حرف بزنم ــ چون خیلی بزرگ است ــ منتها چون نسبت به بعضی از صحابه حرف‌هایی زده، ملاحظه می‌کنم و نمی‌گویم، مقداری می‌گویم؛ آن «مقدار» پنجاه صفحه است؛ بیش از همه شعرائی که در آن‌جا ذکر کرده! یعنی عظمت این شاعر در این حد است.» 💠💠💠 حضرت آقا بعد از بررسی این جریان در «تاریخ زمان ائمّه(ع) و اندکی بعد از ائمّه»، می‌آیند تا زمان حاضر و این جریان‌شناسی را در عصر کنونی دنبال می‌کنند... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت هفدهم) «با مردم حرف بزنید!» آقا در ادامه جریان‌شناسی تاریخی وقتی به زمان حاضر می‌رسند، در ادامه مکتب فاطمه زهراء(س) و به‌عنوان درسی از آن حضرت که «در طول زمان ادامه پیدا کرد و رسید به امام بزرگوار»، امام را پرچم‌دار این امر و بزرگ‌ترین کسی که «» کرد، معرفی می‌کنند و از کاری که امام به وسیله جهاد تبیین انجام دادند، به‌عنوان «بزرگ‌ترین کاری که با «» انجام گرفت» یاد می‌کنند. کاری که «دیگران با هیچ وسیله سخت‌افزاری و نرم‌افزاریِ دیگری، نه می‌توانستند بکنند، نه امیدش را داشتند که بکنند.» کاری که با زبان، با حرف‌زدن و منطق انجام شد، یعنی همان «». از روز اوّل نهضت تا روزی که آمد در بهشت زهراء و گفت «من تو دهن این دولت می‌زنم و دولت تعیین می‌کنم» 💠💠💠 خب حالا این کار امام چه بود؟ «با «» حکومت دیرپای فاسد ننگین دیکتاتوری و مستبدّانه سلطنتی ارثی را ازاله کرد و حکومت مردم‌سالاری اسلامی و دینی را سر کار آورد؛ مسأله «» این است، اهمّیّتش این است.» 💠💠💠 آقا در مقابل امام به سایر جریان‌ها اشاره می‌کنند: «در زمان مبارزات روحانیّت و نهضت روحانیّت، جریان‌های دیگری بودند که تلاش می‌کردند، کار می‌کردند، دوندگی می‌کردند، با سلاح وارد میدان می‌شدند» اما «هیچ کار نتوانستند بکنند؛ یا سرکوب شدند یا منحرف شدند.» و ، را «شاخصه جهاد و نهضت اسلامی» می‌دانند. 💠💠💠 برای این تحلیلی که ارائه کردند، شاهدمثالی را بیان می‌کنند: «در تهران در یک جمعی از دوستان نشسته بودیم، یک جوانی بود اهل مشهد ــ من می‌شناختم ــ که مرتبط بود با این گروه‌های مسلّح مارکسیست؛ ناگهان وارد جلسه شد برای یک کاری، صحبت بین ما و او شروع شد، یک مقداری حرف زدیم ــ این‌ها آن‌وقت معروف بودند به «گروه جنگل»؛ این‌که می‌گویم مال سال‌های ۴۷ یا ۴۸ است ــ من گفتم خب شما که دارید این کارها را می‌کنید، با مردم حرف بزنید؛ مردم نمی‌دانند شما که هستید، چه هستید؛ گفت: «آقا! این حرف‌ها مال اسلام است، مال مسلمان‌ها است»! اعتقادی به «» نداشتند، آن را مال اسلام می‌دانستند؛ درست هم می‌گفت، مال ما بود، مال اسلام بود. آن‌ها حرف واقعی برای قانع‌کردن دل‌های مردم نداشتند، [لذا] نتوانستند، مغلوب شدند، منکوب شدند، بسیاری‌شان هم منحرف شدند.» و باز هم راه امام را تمجید می‌کنند: «امّا امام راه را پیش گرفت و به این‌جا رساند. این راه، امروز هم ادامه دارد...» ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آه! آه! آه! از مرگ انسانیت در زمستان وجدان‌های یخ‌زده... دخترک سرمازده! ما را ببخش اگر کاری از دست‌مان برنمی‌آید... اگر هنوز آن‌قدر قوی نشده‌ایم که... اگر هنوز زمین را مهیای آمدنش نکرده‌ایم... «سعدیا دیگر بنی‌‌آدم برادر نیستند جملگی اعضای یک اندام و پیکر نیستند عضوهای بی‌‌شماری را به درد آورده چرخ عضوهای دیگر اما یار و یاور نیستند کودک چشم‌‌آبیِ غرب و سیه‌‌چشمِ عرب در نگاه غربیان با هم برابر نیستند شاید اطفالی که اکنون در فلسطین زنده‌‌اند تا رسد شعرم به این مصراع، دیگر نیستند از نگاه غربیان انگار در مشرق‌‌زمین مادران داغِ‌کودک‌دیده، مادر نیستند نزد آنانی که می‌‌گریند در سوگ سگان صحنه‌‌های قتل‌ انسان گریه‌‌آور نیستند کاش بی‌بی‌سی سؤال از «باربی‌‌سازان» کند: این عروسک‌‌ها که می‌ سوزند، دختر نیستند؟ ای نتانیاهو! اگر مردی تو با مردان بجنگ گرچه اسرائیلیان از دَم، مذکر نیستند بی‌‌مروّت! کودکند این‌ها نه مردان حماس خانه‌‌اند این‌ها که شد ویرانه، سنگر نیستند کودکان هرچند بسیارند در ویرانه‌‌ها ساقه‌‌های تُرد ریحان‌ند، لشکر نیستند خادمانِ کعبه سرگرم‌اند در کاباره‌‌ها؟ یا که اهل جنگ، جز با رقص‌خنجر نیستند؟ بار دیگر خو گرفت این قوم با دخترکشی؟ یا که غیرت داده از کف یا دلاور نیستند؟ پشته‌‌ها از کشته‌‌ها پیداست، دنیا کور نیست؟ آسمان از ناله‌ پر شد، گوش‌‌ها کر نیستند؟ تا به کِی کودک‌‌کشی در غزّه؟ آیا غربیان در هراس از انتقام اهل‌خاور نیستند؟!» ✍ شاعر: دم گرم که در این بهت و سکوتِ حنجره‌هایی که باید فریاد شوند، چراغ خانه را روشن نگه داشته... @qoqnoos2
ققنوس
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت هفدهم) «با مردم حرف بزنید!»
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت هجدهم) «با این چشم به مدّاحی نگاه کنید...» حضرت آقا بعد از جریان‌شناسی تاریخی و امتداد آن تا دوران معاصر و بررسی حرکت حضرت امام(ره)، خطاب‌شان را مستقیم، به مداحان می‌کنند و آن‌ها را وارثان این طریق می‌دانند: «امروز بارِ «» بر روی دوش شما است؛ امروز شما هستید که این رشته آغازشده به وسیله زهرای اطهر را دارید ادامه می‌دهید.» آقا ماهیت مداحی را از این منظر بازتعریف می‌کنند: « به معنای ادامه‌دادن کار آن کسانی است که در طول تاریخ، چه در زمان اهل‌بیت توانستند مذهب را نگه دارند، تشیّع را و جریان شیعه را حفظ کنند، چه در زمان ما که توانستند دنیا را عوض کنند، نظام کشور را از «طاغوتی» به «اسلامی» تبدیل کنند؛ این رشته دنباله همان رشته منوّری است که آن‌ها شروع کردند؛ با این چشم به مدّاحی نگاه کنید.» آقا و را «جزو مهم‌ترین بخش‌های قدرت نرم جامعه اسلامی» برمی‌شمارند و «محورِ هیأت» را و معرفی می‌کنند و بین این دو استرس کلام را بر مداح می‌برند و را در کنار آن. 💠💠💠 از این‌جا به بعد، بحث نسبتاً مبسوطی را در شرح با این عبارت آغاز می‌کنند: « از نافذتر و مؤثّرتر است.» برای توجه بیش‌تر مخاطبان، سؤالی را می‌پرسند: «علّت چیست که قدرتمندان عالم مثل آمریکا، بمب اتم دارند،‌ انواع و اقسام سلاح‌های پیشرفته را دارند، درعین‌حال مهم‌ترین سرمایه‌گذاری‌ها را برای هنر و سینما و هالیوود و تبلیغات و امثال این‌ها می‌کنند؟» و پاسخ می‌دهند: «چون سینما است، قصّه‌نویسی و فیلم است؛ این است که اثر می‌گذارد؛ اثرِ آنی دارد، بعد، از بین می‌رود.» 💠💠💠 را با کنایه به آمریکا، در دو مثال افغانستان و عراق توضیح می‌دهند: «افغانستان» « یعنی این‌که آمریکا می‌آید بیست‌سال در افغانستان می‌ماند، میلیاردها خرج می‌کند، آخرش هم با نفرت مردم مجبور به فرار از افغانستان می‌شود؛ این است.» «عراق» « یعنی آمریکا با تجهیزات کامل می‌آید همه عراق را تصرّف می‌کند، حکومت عراق را ساقط می‌کند، خودش آن‌جا به جای حکومت می‌نشیند و بعد از حدود بیست‌سال، امروز منفورترین دولت در عراق عبارت است از دولت آمریکا» 💠💠💠 در مقابل قدرت نرم را با مثال به فلسطین تبیین می‌کنند: « یعنی یک گروهِ به‌ظاهر در اقلّیّت امّا دارای نفوذ معنوی، می‌توانند دنیا را به خودشان متوجّه کنند. امروز شما ببینید فلسطینی‌های مظلومی که سلاح دفاع از خودشان را ندارند، توانسته‌اند با مظلومیّت خودشان، با صبر خودشان، با ایستادگی خودشان، دنیا را متوجّه به خودشان کنند.» بعد از بررسی این مثال‌ها، فاصله و تفاوت در تأثیر را بین و به رخ می‌کشند... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
ققنوس
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت هجدهم) «با این چشم به مدّاحی
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت نوزدهم) «توقع این است...» حضرت آقا بعد از تبیین اهمیت قدرت نرم و مقایسه با قدرت سخت، برمی‌گردند به ابتدای این بحث که و را جزو مهم‌ترین بخش‌های جامعه اسلامی برمی‌شمردند: «مجموعه مباشر و متصدّی مدح و مرثیه، یعنی همین که یک مجموعه‌ای و یک بخشی از جامعه اسلامی است، بایستی بداند که چه‌کاره است و چه‌کار می‌خواهد بکند و او چیست.» 💠💠💠 در ادامه بسته محتوایی ستایش‌گران را فهرست می‌کنند: ۱. ۲. ۳. ۴. ۵. 💠💠💠 بعد هم تصریح می‌کنند «توقّع این است» که این مجموعه محتوایی بایستی با « و ، با همان خصوصیّاتی که شما در تاریخ «» در گذشته شیعه ملاحظه می‌کنید، امروز ارائه بشود» 💠💠💠 بعد هم نامعادله بزرگ و عجیبی را ترسیم می‌کنند: «اگر - تلاوت زیبایی از قرآن باشد، - شعر زیبایی با صدای خوش و با آهنگ خوشی خوانده بشود، - محتوای صحیح و متعالی به وسیله این صدای خوش و آهنگ خوش منتشر بشود، این از بسیاری از قدرت‌های سخت دنیا بیش‌تر است، بیش‌تر است.» این‌که رهبر یک جامعه، اهمیت صدا و آهنگ خوش را از بسیاری از قدرت‌های سخت دنیا بالاتر بداند، چه افتخار بزرگی است برای جامعه فرهیخته و‌ هنرمندان آن جامعه... در ادامه هم به صراحت حرکت جمهوری اسلامی را بر همین مسلک تبیین می‌کنند: «جمهوری اسلامی در این چهل‌وچند سال این‌جوری حرکت کرده؛ جمهوری اسلامی بیش از آن‌چه به متّکی باشد، به متّکی بوده.» 💠💠💠 بعد هم برای این‌که برای کسی خطای شناختی ایجاد نشود و این نکته مورد سوءاستفاده خناسان قرار نگیرد، توضیح می‌دهند که: «...من به تسلیحات پیشرفته و منطبق با نیاز و مطابق با توانایی‌های دشمنان اعتقاد دارم و دنبال می‌کنم» 💠💠💠 و باز هم صراحتاً می‌گویند: «این توقّع ما است»: «عقیده‌ام این است که در کنار آن و قدرت تسلیحاتی، ، و بایستی در بین ما گسترده بشود» و باز هم بر این به تفکیک مخاطب تأکید می‌کنند: «ما از توقّع داریم، از توقّع داریم، از و توقّع داریم.» آقا حجت را به چندین بیان و عبارت، از چند جهت، بر جامعه ستایش‌گران تمام می‌کنند... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
ققنوس
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت نوزدهم) «توقع این است...» ح
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت بیستم) «مثل موشک هدف‌گیری کنید!» در ادامه بحث ، دو شاخص مهم را که بایستی مورد توجّه قرار بگیرند و مداحان باید کار خودشان را با این دو شاخص بسنجند، بیان می‌کنند: «۱. توانایی برانگیختن و حرکت‌آفریدن ۲. جهت درست و دقّت؛ هدف‌گیری‌اش دقیق باشد.» و برای این دومی از توان موشکی‌مان مثال می‌آوردند: «یکی از چیزهایی که ما در موشک‌های‌مان هم به آن اهمّیّت داده‌ایم و موفّق شده‌ایم و به آن رسیده‌ایم، است؛ یعنی در دوهزار‌کیلومتری یک نقطه‌ای را هدف می‌گیرد، درست به همان نقطه فرود می‌آید؛ یعنی مثلاً ده‌متر این طرف یا ده‌متر آن طرف نیست.» از مداحان هم می‌خواهند مانند موشک‌های‌مان باشند: «در کاری که می‌خواهید انجام بدهید باید این‌جوری هدف‌گیری کنید؛ این دو شاخص را در نظر داشته باشید: ۱. یکی این‌که ببینید آن‌چه شما ارائه می‌دهید چه‌قدر دارد، چه‌قدر می‌تواند دل را تکان بدهد، چه‌قدر می‌تواند حرکت ایجاد کند، ۲. و دوّم این‌که چه‌قدر است؛ دقّت در حرکت خیلی مهم است.» بعد هم از آسیب‌هایی می‌گویند که در صورت عدم رعایت متوجه‌مان می‌شود: «گاهی اوقات می‌خواهیم کار خوبی بکنیم، یک حرفی می‌زنیم، دقّت نمی‌کنیم در خصوصیّات این حرف، در هنگامی که دنیای اسلام نیاز به دارد ایجاد می‌کنیم، ایجاد می‌کنیم؛ این است.» این بخش‌ها را که می‌نویسم بچه‌های آمده‌اند در و از پدر و مادر شهیدش، با صلابت و اقتدار مثل کوه روایت می‌کند... 💠💠💠 آقا بر این دقت اصرار می‌کنند: «من دارم که در فهم معارف دینی و بیان معارف دینی بشود.» انگار دارد فریاد می‌زند که بفهمید دیگر! به‌ویژه این‌که: «خوش‌بختانه امروز بسیاری از مدّاحان عزیز ما از قشرهایی هستند ، ، گذرانده، ، ، خیلی‌هایشان با مأنوس، با مأنوس.» آقا حسابی برای مداحان سنگ تمام گذاشتند: «امروز این است دیگر؛ جامعه مدّاحی ما مثل دوره جوانی ما نیست.» بعد هم به تناسب این جایگاه و مرتبه، تکلیف آن‌ها را گوشزد می‌کنند: «جامعه مدّاحی جامعه و است؛ ما این است که معارف را دقیق، درست، با همان ابزار بسیار ممتاز مدح و مرثیه، به طرف مقابل منتقل کند؛ ما این است.» این برای چندمین‌بار است که در این دیدار، آقا به صراحت خود را از جامعه مداحی، بیان می‌کنند... ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
ققنوس
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت بیستم) «مثل موشک هدف‌گیری کن
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت بیست‌ویکم) «تذکری برای سرباز گیج جبهه خودی!» نیمه‌شعبان به غروب نزدیک می‌شود و من بال‌دربال خیال، بین و در رفت‌و‌آمدم... هنوز مشق‌های میلاد حضرت زهراء(س) را کامل نکرده‌ایم که به میلاد فرزندش رسیده‌ایم... 💠💠💠 آقا دل‌سوزانه، مانند معلمی مهربان و نگران، راه‌کارهای برآورده‌کردن آن توقعات را که گفته بودند، نشان می‌دهند: «با آشنا بشوید، مأنوس بشوید.» و ذیل کتب حدیث، دو کتاب نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه را خاصةً مورد تأکید قرار می‌دهند؛ ابتدا از نهج‌البلاغه می‌گویند: «با مأنوس بشوید. یک دریا از معارف است. خطبه‌های را وقتی شما نگاه می‌کنید، بخصوص بعضی از خطب ، سرشار از معارفی است که یک کلمه آن را انسان بتواند گسترش بدهد، می‌تواند یک ملّت را به حرکت دربیاورد.» و بعد هم از صحیفه: «با مأنوس بشوید. قالب قالب دعا است، در محتوا هم تضرّع و دعا است، امّا در کنار آن، سرشار از معارف دینی است. یک پدیده عجیب در مکتب اهل‌بیت است.» 💠💠💠 بعد هم از همین‌جا گریزی می‌زنند به دعای مرزداران و به زیباترین شکل ممکن یکی از شبهات رایج این روزها را هنرمندانه و حکیمانه پاسخ می‌دهند. در واقع یکی از مصادیق را کارگاهی پیاده می‌کنند برای اهلش: «شما ملاحظه کنید امام سجّاد(س) در را دعا می‌کند؛ یک دعائی دارد مخصوص . آن‌وقت چه کسانی‌ بودند؟ سربازان بنی‌امیّه بودند دیگر؛ برای آن‌ها دعا می‌کند. ، است؛ کشور اسلامی را دارد حفظ می‌کند، هر کسی هست. را دعا می‌کند. این‌ها درس است برای ما. امروز در است، نبض دنیای اسلام امروز در می‌زند. آن‌ها ایستاده‌اند در مقابل ، ، ، در مقابل ؛ طرف آن‌ها فقط رژیم صهیونیستی نیست. رئیس‌جمهور آمریکا صریحاً می‌گوید من یک صهیونیستم! راست می‌گوید؛ همان خباثتی که در صهیونیست‌ها وجود دارد در او هم هست؛ همان اهداف پلیدی که در آن‌ها وجود دارد در او هم هست. در مقابل این‌ها ایستاده‌اند.» این استدلالِ قلّ و دلّ، محکم و استوار و مهم‌تر آشنا برای جامعه هیأتی، بهترین بیانی بود که برای وجه حمایت و پشتیبانی از غزه شنیده بودم... بعد هم آقا نکته‌ای را انگار برای خودی تذکر می‌دهند: «باید بدانیم که چه کار باید بکنیم.» و چه‌قدر از این سربازان گیج، مانند من در جبهه خودی هستند که به این فهم نرسیده‌اند... و این فهم تکلیف را یکی از خصوصیّات مجاهد تبیین بیان می‌کنند: « بداند امروز چه چیزی را باید کند؛ را بشناسد.» و بعد هم برای این‌که بهانه‌ای دست کسی نمانَد، مصداقاً مواردی را بیان می‌کنند: «امروز شما باید را تبیین کنید، امروز شما باید دشمنی‌های با نظام اسلامی را تبیین کنید.» ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
ققنوس
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت بیست‌ویکم) «تذکری برای سرباز
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت بیست‌ودوم) «باید سینه سپر کنید!» روز پانزدهم شعبان هم به پایان خودش نزدیک می‌شود و قم یک‌پارچه سفیدپوش شده...، نمی‌دانم چوب‌کاری پدرانه است یا رحمت مشفقانه یا هر دو با هم، این بارش نعمت الهی در روز میلاد حضرتش... شاید هم این حضور عاشقانه مردم با دویدن‌ها و‌ عرق‌ریختن‌های بچه‌های نوجوان و‌ جوان هیأت‌ها و موکب‌ها در این چندروز، شفیع گناهان امت شده و بهانه بارش نعمت... 💠💠💠 گوشه خیابان زده‌ام کنار و زیر برف اسفندگاهی قم، برمی‌گردم به حسینیه امام خمینی(ره)...: آقا بعد از آن‌که تأکید کردند: « بداند امروز چه چیزی را باید کند؛ مسأله روز خودش را بشناسد.» دو مصداق را برای مسأله روز بیان کردند، یکی غزه بود و دیگری: «امروز شما باید را تبیین کنید.» و بعد هم این دشمنی‌ها را شرح می‌دهند: «...از لحاظ کارهای نظامی و تسلیحاتی و مانند این‌ها به صلاح خودشان نمی‌دانند، امّا از لحاظ ــ حالا نه فقط آمریکا، دنباله‌روهای آمریکا و مخالفین اسلام ــ فیلم می‌سازند، تبلیغات دروغین می‌کنند، علیه اسلام و علیه نظام اسلامی.» و در برابر این دشمنی‌ها، امر می‌کنند: «باید سینه سپر کنید.» 💠💠💠 شاید همه این مباحث را گفتند و گفتند تا مقدمه باشد برای این بخش از کلام‌شان: «ما در پیش داریم؛ یک عدّه‌ای نمی‌خواهند این آن‌چنان که شایسته این ملّت است انجام بگیرد؛ تلاش می‌کنند را مأیوس کنند، را بی‌اعتماد کنند، وانمود کنند که فایده‌ای ندارد، تأثیری ندارد...» و جهاد تبیین را به‌مثابه قهرمانی اساطیری می‌بینند که: «در مقابل این‌ها «» باید سینه سپر کند، در مقابل این‌ها باید را بیان کند.» و باز هم سناریوی دشمنانی که می‌خواهند « در اداره کشور ــ که ثابت‌کننده تحقّق مردم‌سالاری دینی در کشور است ــ ضعیف بشود» را برملا می‌کنند... هدف آن‌ها را این می‌دانند که «وعده الهی را مخالف واقع نشان بدهند.» ابتدا این حرکت را معرفی می‌کنند و بعد هم بر تلاش در مقابل این تأکید دارند... آقا در این‌جا چند جمله طلایی را به صراحتِ تمام، پشت هم ردیف می‌کنند: ۱. «هر کس با مخالفت کند، با مخالفت کرده، با مخالفت کرده.» ۲. « یک است.» ۳. «امروز نسبت به یکی از کارهای نقدِ در «» است.» ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
فیلم سینمایی ، امروز برای چندمین‌‌وچندمین‌بار از سیمای جمهوری اسلامی ایران در حال پخش است، هرچه گشتم علت را نیافتم؛ نظر شما کدام است؟ ۱. فیلم فاخری است ۲. جوایز متعدد جشنواره فجر را دارد ۳. جوایز متعدد جشنواره‌های خارجی را دارد ۴. ۵. ✍️ @qoqnoos2