«قبای بیقواره امیری و بزرگیکردن در جهان عرب»
(نامه بسیار مهم برادر عزیزم دکتر شفیع شعلهکار خطاب به بنسلمان، بعد رهایی از زندان آلسعود)
«قسمت ۲از۲»
جناب ولیعهد!
فرزندانمان و آیندگان و وجدانهای بیدار امت سیدالاحرار درباره ما چه خواهند گفت در حالی که در بیتاللهالحرام و مسجد نبوی که محل نزول وحی و آغازگاه بزرگترین نهضت عدالت و آزادیخواهی در تاریخ بشریت است، سخنگفتن از مظلومیت کودکان گرسنه غزه ممنوع و درخور مجازات باشد؟
آیا این همان آلسعودی است که روزی ادعای حمایت و پشتیبانی از تمام کشورهای مسلمان را داشت؟
آیا این همان سرزمینی است که نقطه آمال و خانه امید مردمان مستضعف و ستمدیده بود؟
آیا این قاعده امیری و بزرگیکردن در جهان عرب است؟
▫️▫️▫️
جناب ولیعهد!
من به عنوان عضو کوچکی از پیروان دین محمد(ص)، اگر ذرهای شک داشتم، در زندان یقین کردم وعده صادق الهی فرا خواهد رسید و پایان اسرائیل نزدیک است که «انهم یرونه بعیداً و نریٰه قریباً»، چرا که دلهای مسلمین، خاصه ضعفای امت، جملگی بر این باور اجماع نمودهاند.
نکند روزی برسد که شما و سایر حاکمان کشورهای اسلامی، از امت اسلام، عقب بمانید، نکند پیروزی مردم مظلوم فلسطین بر اسرائیل جنایتکار رقم بخورد و شما سهمی در این پیروزی نداشته باشید، جز حسرت و پشیمانی از عدم شناخت درست صحنه و عدم انجام تکلیف الهی!
▫️▫️▫️
جناب ولیعهد!
وعده الهی محقق خواهد شد، آینده از آن مستضعفین جهان است، که «نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین»...
دیر یا زود هم یکایک ما، از این دنیا رحل سفر خواهیم بست، چه آن روز را ببینیم یا نبینیم و همه ما را روز حسابی در پیش خواهد بود، روزی که از آنچه فکر کنیم به ما نزدیکتر است، امیدوارم در آن روز و در پیشگاه حی داور سرافکنده و شرمسار نباشیم.
✍🏻 #شفیع_شعله_کار
با اندکی تغییر
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
«همایش مدیران هیأتهای حسینی»
شهر کرج
مجری:
آقای دکتر #شفیع_شعله_کار
قاری بینالمللی:
آقای #هادی_موحد
سخنران:
آقای #وحید_ملتجی
دبیر «مهرواره هوای نو»
مداح:
حاج #حبیب_عبداللهی
جانباز مدافع حریم اهلبیت(ع)
▫️@idoalborz_karaj
▫️@qoqnoos2
«آقارحیم از همهشان بیکارتر!»
(یادداشت برادر هنرمندم شفیع شعلهکار در حاشیه همایش الیالحبیب)
جماعت بیکاری هستند این جماعت ستایشگران،
آقارحیم از همهشان بیکارتر!
بیکاری یعنی همین دیگر... مادحین جوان از غرب و شرق و شمال و جنوب کشور، وقتهایشان را خالی کردند و مرخصی گرفتند و با اتوبوس و قطار و ماشینهای شخصی و خلاصه هر چیزی که راه میرود خودشان را رساندهاند مشهد، پایین پای آقاثامنالحجج(ع) تا از ۷ صبح تا ۱۲ شب نخوابند و بنشینند و گعده کنند و حرف بزنند و کلی حرف بشوند و گریه کنند که نهایتاً چه بشود؟!
که شاید بهتر نوکر باشند و غلامی کنند و عبد باشند، تا اگر عمرشان رسید و محرم که عزای خدا روی زمین است را دیدند، خودشان را به آب و آتش بزنند که چیزی دست مستمع را بگیرد.
خود را به آب زلال محبت حضرت شاه مهربانیها بشویند که بتوانند قلب مخاطبانشان را محرمی، جلایی دهند.
▫️▫️▫️
بیکارند دیگر... به قاعده، الآن باید وقت برای خاراندن سر هم نداشته باشند، الآن که وقت این قصهها و این شعارزدگیها نیست آقاجان!
در این شلوغی بازار نواها و آهنگهای هرروزعجیبتر اکنون وقت پیداکردن چیزی است که بترکاند و گل بزند و همه جا حرف از عجیببودن سبکش باشد و ایضاً میزان تکانهای سبک هم از یک حدی پایینتر نباشد و تیمهای رسانهای با مبالغ قراردادهای سربهفلککشیده، دوربینهای خاص را از سر مداحها ببرند در سینهزدن مستمع و بعد یکهو برشی بزنند و پرواز کنند تا سقف حسینیه و شکوه جلسه را به تصویر کشند و در یک لحظه هلیکوپتر کوچکشدهای با صدای بلند از روی منبر پرواز کند تا قلب آخرین نفر حسینیه و مرتب به چپ و راست براند و رنگ و لعابی بدهد که اگر جمعیت محرم ۲۰۰ نفر است، ۲۰۰۰ نفر نشان داده بشود...
اکنون هنگام اندازهگیری اندازه بنرهای داخل شهر است به عرض و طول مشخص و اسم و عکس آقای مداح که تعظیمکننده شعائر است به عرض و طول نامشخص...
الآن وقت هماهنگی این امور است، نه وقت بیچارهشدن برای آنکه چه بخوانیم که اگر قرار شد از مخدرات بنیهاشم چیزی بگوییم انتهای ادب رعایت گردد...
وقت نشستن پای درس اخلاق آقای راشد، پیرمرد ۹۰ساله روضهخوان نیست که بگوید بچهها بین ارج و اجر، اجر را بردارید... اجر دیگر چه صیغهای است؟ همان ارج مداح خوب است، وگرنه در اجر که نمیشود به مستمع فهماند احترام ما که میخوانیم خیلی واجب است، اصلاً خیلیخیلی واجب است... اصلاً در ارج مشهورشدن نیست، حالا شاید فقط محشورشدن باشد...
▫️▫️▫️
میگویم بیکارند این جماعت، اما عجیب هم هستند...
مثلاً یکیشان میگفت من آنقدر روی حریم چشمانم کار کردهام که یک وقت اگر صاحب عزا صلاح دانستند قدمی سر چشمان روضه چندنفره ما رنجه کنند، شاید من هم کمتر از آنی، قابل درک آن نور مطلق باشم...
عجیباند دیگر، اکنون که کمی به محرم مانده خیلیها مشغولند که چه کنند چشمان بیشتری مداح را ببیند... مداح را نه روضه را... یکی دیگرشان میگفت من فقط آمدهام در این جمع روضهخوانان یک گوشه بنشینم و تا میتوانم و جان دارم گریه کنم، شاید چون جمع نوکران بود و آن هم در ملک حضرت سلطان، درهم برداشتند و سوا نکردند...
بیکاری همین است دیگر، همین آقارحیم و بچههای مشعر تا گردن که نه تا پنجوجب بالای سرهایشان در قرض ماندهاند، اما مثل دیوانهها خواب و خوراک نداشتند تا همایش مداحها یا به قول خودشان ستایشگران تمام شود، بروند حرم و رو به گنبد بگویند: «آقاجان! ببخشید نشد در خور شأن روضهخوانان جد مظلومت پذیرایی و نوکری کنیم... نشد... ببخشید، غلط کردیم...» و بعد زود برگردند حرم حضرت معصومه و مثلاً امید توسنگشان را عصازنان و با پایی مجروح که کلی آهن و پیچ و مهره در آن جا خوش کرده با سرعت ۱۰۰ متر در ساعت بفرستند به عتبهبوسی حرم نازنین خاتون(س) که الا ای دختر موسیبنجعفر(ع) و ای صاحب کرامت دوهفته دیگر مدیران هیأتها سر چشمانمان قدم میگذارند، عنایتی بفرمایید آبروداری کنیم و از زائران کوی شما و نوکران بیرق جد شریفتان به نیکی پذیرایی کنیم در حالی که دستمان نیز از هر روزی خالیتر است..
سخن را کوتاه کنم،
خلاصه اینها جماعت بیکار و مجنونی هستند...
به اینها مثل آدمهای آزاد و عاقل زندگیکردن نیامده... اینها فقط بلدند نوکر باشند... آقابودن را یاد نگرفتهند...
✍🏻 #شفیع_شعله_کار
(با اندکی ویرایش)
▫️@qoqnoos2