بسم الله...
امروز در تلاوت روزانهام، به آیهٔ ۲۹ سورهٔ هود رسیدم: "قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِک إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ". این آیه، پاسخ پروردگار است به سؤال حضرت نوح در آیهٔ ۲۸ این سوره که عرضه داشت: "رَبِّ إِنَّ ابْنی مِنْ أَهْلی وَ إِنَّ وَعْدَک الْحَق". در ظاهر این آیه سؤالی دیده نمیشود، ولی در حقیقت این آیه، استفسار نوح است از پروردگار متعال.
نوح این جمله را وقتی گفت که سیلاب داشت همهچیز را فرامیگرفت و او پسر خود را در خطر هلاکت دید. ازآنجاکه پیشازاین، خدای متعال وعده داده بود که «اَهل» نوح از این بلای عظیم الهی نجات پیدا خواهند کرد، این پرسش برای نوح پیش آمد که چرا پسرش با اینکه «اهل» اوست، نزدیک به غرق شدن است و نجات نیافته است.
بیشک، توهم اینکه پیامبر خدا این حرف را از روی احساسات و عواطف پدرانه زده است، بیتوجهی به لوازم عصمت انبیاست؛ آنهم یکی از پنج نبی اولوالعزم الهی. اینطور نبوده که نوح با علم به خطاکاری فرزندش، میخواسته از امتیاز نبوت خود استفاده و کند و خارج از ضوابط، پسرش را نجات دهد. او از باطن پسرش و کفر درونی او خبر نداشت و گمان میکرد که او هم یکی از «اهل ایمان» و «اهل» اوست. ازاینرو، این پرسش برایش پیش آمده بود که خدا کی قرار است وعده خود را ـ که نجات اهل ایمان است ـ دربارهٔ پسر او عملی کند.
پس این درخواست نوح، بیانگر تلاشش برای حفظ جان یک نفر بیشتر از جامعهٔ مؤمنان است نه یک دلسوزی پدرانه. اما هنگامیکه خداوند باطن پسرش را برای او روشن کرد و خطاب به او فرمود که "فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ"، اطاعت کرد و دیگر هیچ تلاشی برای نجات فرزند خود نکرد؛ چراکه در انقلابهای الهی، معیار فقط و فقط انطباق حال افراد با آرمانهای انقلاب است و نه منافع شخصی و روابط و عواطف خانوادگی.
کاش تکتک مسئولانی که در طوفان فتنههای آخرالزمان و عصر ظهور، سوار بر کشتی انقلاب اسلامی بهسوی آرمان تمدن اسلامی در حرکتاند، این درس را آویزهٔ گوش خود کنند؛ اینکه در راه دستیابی به آرمانهای انقلاب،کوچکترین ویژه خواهی و ویژه خواری ممنوع است. احساسات و عواطف ما وقتی پاک و ارزشمند است، که رنگ و بوی عبودیت به خود بگیرد.
#فقه_سیاسی
#تربیت_سیاسی
#رانت
#آقازاده
🆔️ @rajaaei