✍امام حسین(علیه السلام )
هر گاه دو نفر قهر باشند، آنکه برای آشتی پیش قدم شود؛ زودتر از دیگری وارد بهشت خواهد شد...
📚محجه البیضا؛۴:۲۲۸
@ranggarang
اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_بیستم
نفس عمیقی کشید و گفت: آره توی اون دوران یه سر داشتم و هزار سودا ...
یادمه خیلی تلاش میکردم ایمانم رو قوی کنم خیلی اهل دعا و نماز و نافله بودم دوستان گروهمون هم همینطور بودند و این باعث تقویت این نوع رفتارها در ما می شد....
توی همون دوران یکی از دوستانم خیلی دوست داشت به خاطر ثواب زیادی که احترام و محبت به والدین در اسلام گفته شده پای مادرش رو ببوسه ولی بخاطر جو خونشون اصلا نمیشد این کار رو بکنه!
اینقد روی خودش کار کرد تا بالاخره در همون ایام نوجوانی تونست این توفیق نصیبش بشه و خیلی خوشحال بود از اینکه تونسته بود با نفسش مبارزه کنه و به هدفش برسه....
در واقع تقدس نگاه تیممون خیلی وقتها به تقویت چنین موارد خوبی کمک میکرد...
ولی در همون ایام که ما مشغول کسب ثواب بودیم بخاطر رشد یک بعدیمون اتفاقاتی داشت می افتاد که بعدها متوجه ضرر و زیان بزرگش شدیم...
خوب یادمه گاهی که با مدرسه اردو می رفتیم هر کدوم از بچه هامون تلاش میکردن یه باری از دوش کسی بردارند مثل کسانی که در مسابقه دو میدانی چنان می دون که ثانیه ها رو هم از دست ندن همچین حسی داشتن...
فرزانه دیگه طاقت نیاورد پرسید خوب این کارها که خیلی خوبن !
پس چرا آخرش شدین این؟!
من یه نگاه به فرزانه کردم و با چشم و ابروهام بهش فهموندم که این چه سوالیه توی این موقعیت!!!
ولی فرزانه بدون توجه به حرکات من منتظر جواب خانم مائده موند....
خانم مائده سرش رو انداخت پایین و در حالی که بغض گلویش رو گرفته بود
گفت: چون خودم رو درست نشناختم...
دین رو درست نشناختم....
تکلیف رو درست نشناختم...
جهاد رو درست نشناختم...
اشکهاش سر خوردن روی گونه هاش...
سرش رو بلند کرد و با دست اشکها رو پاک کرد و ادامه داد خودمون هم فکر میکردیم این کارهای خوب از ما چه دسته گلهایی می سازه!!
ولی نمی دونستیم برای دسته گل شدن هم آب لازم هست هم خاک هم نور....
فرزانه که از اشک ریختن خانم مائده کمی احساس خجالت بهش دست داد! خودش رو مشغول نوشتن روی برگه ها کرد...
من گفتم : از کی متوجه درک اشتباهتون از دین شدید؟؟؟
خانم مائده در حالی که آه عمیقی کشید نگاهش خیره به قاب عکس روی دیوار موند و سکوت کرد...
فرزانه که انگار منتظر بود مچ خانم مائده رو بگیره، با یک هیجانی سرش رو از روی برگه ها آورد بالا و دوباره سوال من رو تکرار کرد!
خانم مائده نگاهش رو از قاب عکس برداشت و ...
#سیده_زهرا_بهادر
ادامه دارد...
@ranggarang
#افزایش_ظرفیت_روحی 58
❇️ ما آدم ها در دنیایی زندگی میکنیم که پر از قوانین مختلف هست.
🔹 اگه کسی بخواد بدون توجه به این قوانین زندگی کنه واقعا زندگی سخت و تلخی خواهد داشت.
⭕️ قوانینی مثل زمان، بیماری، مرگ، رنج، رزق و روزی معین و ... همگی نشون دهنده منظم و با حساب و کتاب بودن دنیاست.
☢️ اما بین همه این قوانین، یه قانونی هست که ....
ادامه دارد..
#تنها_مسیر_آرامش
@ranggarang
امشب ازخداوندبراتون
بهترین سر نوشت ها
را آرزو میکنم....
#شبتون_بخیر_
@ranggarang
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
اللّهمَّ عَجَّل لِوَلیّکَ الفَرَج
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله)
💠 محاسبه نفس
🔹 امام موسی کاظم علیه السلام:
کسی که هر روز به حساب خود نرسد، از ما نیست. پس اگر کار نیک کرده است، از خداوند توفیق بیشتر آن را بخواهد، واگر کار بد کرده است، از آن کار استغفار کند و به سوی خدا توبه نماید...
📚کافی/ج۴/ص۱۹۱
@ranggarang
#امام_علی(علیه السلام ):
آن كه كينه را كنار بگذارد ، قلب و ذهنش آرامش مى يابد..
مَنِ اطَّرَحَ الحِقدَ استَراحَ قَلبُهُ ولُبُّهُ..
📚غرر الحكم، حدیث 8584
@ranggarang
🔸امام صادق عليه السلام :
اموال خود را با دادن (زكات به معناي عام يعني)وجوه شرعيه حفظ كنيد و مريض هاي خودرا با صدقه درمان نماييد
و هيچ مالي در خشكي و دريا تلف نمي شود مگر به سبب ندادن وجوه شرعيه
📚رساله سعديه علامه حلي ره
@ranggarang
⬅️امام حسن عسکری علیه السلام:
مجادله مکن که احترامت از بین میرود...
📚تحفه العقول
@ranggarang
💊بلعیدن قرص ها بدون آب می تواند به بافت ها آسیب رساند بعضی از قرصها خورنده هستند و در صورت نیاشامیدن آب به مری می چسبند و باعث ایجاد زخم میشوند که در بعضی موارد به مرگ می انجامد❗️
@ranggarang
آنکه میخواهدپریدن رابیاموزد،
نخست
بایدایستادن،راه افتادن،
دویدن و بالارفتن رایادبگیرد....
پرواز را باپروازآغازنمیکنند🍃
@ranggarang
#حدیث_روز
📣 امام علی علیه السلام :
بر اثر معاشرت با نابخردان، اخلاق فاسد می شود و بر اثر همدمی با خردمندان، اخلاق به درستی میگراید
میزان الحکمه جلد۶
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 نوای زیبای تلبیه در حسینیه امام خمینی(ره)
🔸️لَبَّیكَ الّلهُمَّ لَبَّیكَ، لَبَّیكَ لاشَریكَ لَكَ لَبَّیكَ، إنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلكَ، لاشَریكَ لَكَ لَبَّیكَ
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 رهبر انقلاب: بازار همه جا هست کعبه را دریابید
🔸️امام خامنهای خطاب به زائران بیتالله الحرام: بازار همه جا هست، کعبه و قبر مطهر پیامبر(ص) را دریابید، که فقط آنجا است.
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱حکایت مادر شهید قوچانی از خوابی که از مهمانی فرزندش در خانه حضرت زهرا(س) دیده بود....🍂
یاد کنیم شهدا رو با ۳ صلوات🥀
@ranggarang
✍ اوصاف اولياء الله
🔸 مرحوم علامه رحمة الله:
🔹 رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: هر كس خدا و عظمت او را بشناسد، دهانش را از سخن ، و شكمش را از طعام، باز دارد و خود را به نماز و روزه مشغول سازد. پس مردم گفتند: پدر و مادرمان به فدايت اي رسول خدا! آيا اين گونه اشخاص ، از اولياي خدايند؟ فرمود : اولياي خدا سكوت كنند، و سكوت شان تفكر باشد، و سخن گويند و سخن شان ذكر باشد، و نظرشان عبرت است، و نطق كنند نطق شان حكمت باشد. راه رفتن شان ميان مردم بركت است. اگر خدا براي آنان اجلي مقرر نفرموده بود، از ترس عذاب و شوق به ثواب، ارواح شان در اجسادشان نمي گنجيد.
@ranggarang
#داستان_
🍃ادامه #داستان اصحاب فیل🍃
قسمت چهارم 👇
🌺امتناع فيل از ورود به حريم مكه🌺
وقتى كه صبح شد ابرهه براى ورود به مكه آماده شد، فيل خود را آماده كرد، و لشكر خود را آرايش داد، نام فيلى كه ابرهه بر آن سوار بود، محمود بود. تصميم ابرهه اين بود كه كعبه را ويران كند و سپس به يمن برگردد...
ولى هر كار كردند فيل حركت نكرد، بلكه خوابيد، هر چه او را زدند بر نخاست حتى با طبرزين بر سرش زدند كه برخيزد، بر نخاست، عصاى آهنى سر كج بر پايين شكمش فرو نمودند برنخاست، سرش را به طرف يمن نموده و او را حركت دادند بى درنگ برخاست و به سوى يمن دويد، روى او را به طرف شام برگرداندند، باز به سرعت حركت كرد، او را به سوى مشرق روانه كردند، باز به سرعت حركت نمود، ولى وقتى رويش را به سوى مكه نمودند دست و پا بر زمين زد و بر نخاست، و طبق بعضى از روايات، آن قدر با شمشير بر آن فيل زدند كه قطعه قطعه اش كردند، آن گاه پرندگان رسيدند.
در اين هنگام كه مصادف با طلوع خورشيد بود خداوند پرندگان همانند پرستو و چلچله از طرف درياى سرخ به سوى لشگر ابرهه روانه نمود كه همراه هر پرنده اى سه سنگ هر كدام به اندازه يك نخود بود، يكى را در منقارش و دو سنگ را در بين دو پايش نگه داشته بود. آن پرندگان سنگهاى خود را بر روى لشگر ابرهه افكندند، هر سنگ به هر كسى اصابت مى كرد، در دم او را به هلاكت مى رسانيد، بسيارى در همانجا به هلاكت رسيدند، و عده اى گريختند و در مسير راه بر اثر اصابت آن سنگها به زمين افتاده و مى مردند، به طورى كه جاده پر از لاشه مرده آنها شده بود. فرياد مى زدند نُفيل بن حبيب (كه زندانى ابرهه بود) كجاست تا راه يمن را به ما نشان دهد، نُفيل وقتى كه آن وضع را ديد گفت:
((به كجا مى گريزيد كه راه گريزى نيست چرا كه خداوند جوينده شما است، و ابرهه بينی بريده، مغلوب و مفلوك شده و ديگر نشانه غلبه در او نيست.))
ادامه دارد...
@ranggarang
#داستان
و اندکی درنگ
مرﺩﯼ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭ، ﻫﻤﺴﺮ ﻭ فرزندش ﺭﺍ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﺰﺩ اربابی ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ، وی ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺵ ﺍﺧﻼﺹ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ کارها ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽﺩﺍﺩ.
یک ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻭ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﻧﺮﻓﺖ...
ﺑه همین ﻋﻠﺖ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ:
ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﯾﻨﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻢ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﻧﮑﻨﺪ.
ﺯﯾﺮﺍ ﺣﺘﻤﺎ ﺑه خاﻃﺮ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﺳﺘﻤﺰﺩﺵ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ در روز بعد ﺳﺮﮐﺎﺭﺵ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ارباب ﺣﻘﻮﻗﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﯾﻨﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩ.
ﮐﺎﺭﮔﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ تشکر کرد و ﺩﻟﯿﻞ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﻧﭙﺮﺳﯿﺪ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩ.
ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺑه شدت ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺩﯾﻨﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻢ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩ...
ﻭ ﮐﺎﺭﮔﺮ باز هم ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ و علت این کار را ﺍﺯ ﺍﻭ نپرسید.
ﭘﺲ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺍﺯ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺍﻭ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ به همین ﻋﻠﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺣﻘﻮﻗﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﯽ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﯽ!
ﮐﺎﺭﮔﺮ ﮔﻔﺖ:
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﺍﺩﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ.ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ برای ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﯾﻨﺎﺭ از حقوقم ﮐﻢ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﯾﺶ ﺑﻮﺩﻩ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﻨﺪ ﺭﻭح هاﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﻗﺎﻧﻊ ﻭ ﺭاضی اند ﻭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻭ ﮐﺎﻫﺶ ﺭﻭﺯﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎن ها ﻧﺴﺒﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﻨﺪ...
@ranggarang
اگر بتوانی فقط دو جا درست
صحبت کنی #موفقیتت صد در صد
تضمین شده است👌
1-در بیرون با دیگران
2-در درون با خودت
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 اینجا مسجدی در ازبکستان است که دارای سی حجره ؛ به تعداد جزءهای قرآن کریم است
🔹که روی دیوار اتاق یک جزء کامل با خطی زیبا و واضح حک شده است به طوری که فردی که در اتاق نشسته میتواند بدون عینک بخواند
🔹این مسجد یک شاهکار اسلامی
با زیبائی فوق العاده محسوب میشود
👌این مکان جون میده برای حفظ قرآن
🔹اَللّٰهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
اَللّٰهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
اَللّٰهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
اَللّٰهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن
اَللّٰهُمَّ اَکْرِمْنا بِکَرامَةَ الْقُرآن.
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا ظالم ها سالمتر هستند
👤استاد قرائتی
@ranggarang
اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_بیست_ویکم
گفت: به اونجا هم می رسیم هنوز زوده ...
فرزانه که منتظر جواب مد نظر خودش بود با این حرف خانم مائده دوباره خودش رو مشغول نوشتن روی برگه ها کرد.
من گفتم: خوب داشتید می گفتید ادامه بدید...
خانم مائده گفت: توی اون تایم زمانی که ما می گذروندیم روزگار بر وفق مراد ما بود.
شبهای چهارشنبه دعای توسل ...
شبهای جمعه دعای کمیل ...
صبح های جمعه دعای ندبه...
قرار همیشگیمون بود.
ما یک تنه داشتیم مثلا روی معنویاتمون کار میکردیم ولی این دقیقا شبیه ماشینی بود که بنزین نداشت و ما مدام هولش میدادیم که بره جلو !
البته بی تأثیر هم نبود چند قدمی حرکت میکرد ولی خوب تا وقتی ماشینی بنزین نداشته باشه مگه چقدر آدم توان داره هولش بده! اون موقع معلوم نبود ولی حساس ترین جای زندگیم خودش رو نشون داد...
حرفهای خانم مائده من رو یاد تحلیل هامون با فرزانه انداخت...
اینکه یک خشک مقدس فقط دنبال سجاده و تسبیح...
اینکه یه خشک مغز با پیشونی پینه بسته مخلصترین بنده خدا رو می کشه...
داشتم فکر میکردم دین ما ابعاد مختلف زندگیمون رو در بر میگیره چرا یه عده از اینور میفتن یه عده از اونور؟! که گاهی هم این نوع افتادن خیلی خطرناک میشه حالا یا برای خودشون یا برای جامعه...
با حرف زدن دوباره فرزانه رشته ی افکارم پاره شد...
فرزانه گفت: دوستانتون هم همینطور بودن! بعد با کنایه یه دستی زد و گفت: یعنی هیچ کس نبود یه لیتر بنزین بریزه تو این ماشین!
خانم مائده لبخند تلخی نشست رو صورتش و گفت: دوستان هر کسی هم تم و هم گرایش همون فردن ...
معمولا آدما دوستانی رو انتخاب میکنن که با روحیات و شخصیت خودشون سازگاری داره ، خوب منم از این قضیه مستثنی نبودم ...
توی دوره ی نوجوانی و جوانی که اوج شور و هیجان انسان هست وقتی در قالب یه گروه یا تیم میشه با افکار و رفتار همون گروه انس میگیره و تفکراتش نقش می بنده...
فرزانه مجال نداد حرفش تموم بشه دوباره با طعنه گفت: البته اگر تفکری باشه!
خانم مائده سرش رو به نشونه تایید تکون داد و گفت بله کاملا درست می گید اگر تفکری باشه و به فکر فرو رفت و ساکت شد...
روی برگه برای فرزانه نوشتم میشه لطفاً اینقد نطق نکنی! هر دو دقیقه یه چیزی میگی طرف دیگه نمی تونه حرف بزنه! اینجوری ادامه بدی تا فردا باید مصاحبه بگیریم...
فرزانه تا نوشته رو خوند با یه دستش زد روی لبش و دست دیگه اش رو گذاشت رو چشمش ...
یعنی یه جوری تابلو کرد که خانم مائده هم فهمید من چی براش نوشتم...
#سیده_زهرا_بهادر
@ranggarang
#افزایش_ظرفیت_روحی 59
🔶 گفته شد که ما در دنیایی زندگی میکنیم که یک قانون بسیار مهم در اون حاکم هست:
✔️ قانون امتحان.
👈🏼 در واقع هر اتفاقی در دنیا میفته همش #امتحان خداست. اصلا "خداوند متعال با ما کاری غیر از امتحان نداره".
🔵 همونطور که ما وظیفه داریم که ...
ادامه دارد..
#تنها_مسیر_آرامش
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر دنیا و آخرت می خواید
نماز شب بخون..
#حضرت_آقا
@ranggarang